نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 9 صفحه : 163
بود. احتياج بمقدارى آب پيدا كردند كه در
شراب خود بريزند. اما وقتى كه بر سر آب رفتند، تمام آب را شتر خورده بود. آن روز
نوبت شتر بود. هم پيالههاى قدار خشمگين شدند. قدار گفت: ميل داريد من شتر را
بكشم؟ گفتند: آرى.
كعب گويد: علت كشتن شتر اين بود كه زنى بنام ملكا بر قوم سلطنت
مىكرد.
وقتى كه مردم متوجه صالح شدند، وى از مسند حكومت، طرد شد و نسبت
بصالح رشك برد و دشمنى او را در دل گرفت. بزنى بنام قطام كه معشوقه قدار بن سالف
بود و زنى ديگر كه معشوقه مصدع بود و شبها در كنار آنها بعيش و نوش و شرب خمر
مشغول بودند، گفت: امشب تسليم قدار و مصدع نشويد و به آنها بگوييد: ملكاء، بخاطر
اين شتر و بخاطر صالح محزون است. تا شتر را نكشيد، از ما كام نخواهيد گرفت. شب
هنگام آنها اين مطلب را با عاشقان سينه چاك خود در ميان گذاشتند و آنها را براى
قتل شتر تحريك كردند. قدار و مصدع با هفت نفر ديگر همدست شدند و در محلى كه شتر
براى نوشيدن آب مىآمد. كمين كردند و با چند شتر تير از پايش در آوردند.
مردم شهر، جمع شدند و گوشت شتر را در ميان خود تقسيم كردند و خوردند.
كره شتر، همين كه اين صحنه را ديد، پا بفرار گذاشت و بالاى كوهى رفت و با نعرههاى
هول انگيز خود مردم شهر را بوحشت انداخت. وقتى كه صالح آمد، قوم نزد او رفته، زبان
بعذر- خواهى گشودند و قاتلان شتر را معرفى كردند. صالح گفت: اگر بتوانيد بچه شتر
را برگردانيد، ممكن است از عذاب نجات پيدا كنيد. اما آنها هر چه در كوه و صحرا
گشتند، او را نيافتند. شتر را در شب چهارشنبه كشته بودند. صالح به آنها گفت: در
خانههاى خود بمانيد و آخرين تمتع خود را از زندگى برگيريد كه سه روز ديگر عذاب
خدا بر شما نازل ميشود. سپس به آنها گفت: فردا صورت شما زرد ميشود. روز دوم سرخ و
روز سوم سياه خواهد شد. روزها از پى يكديگر سپرى مىشدند و نشانههايى كه صالح
داده بود پديدار مىگشتند. قوم با ديدن اين نشانهها بهلاك خود و راستگويى صالح
اطمينان پيدا مىكردند. نيمه شب سوم جبرئيل نازل شد و چنان صيحهاى كشيد كه پردههاى
گوشها پاره شد و دلها به طپش افتاد. آنها كفن پوشيده آماده مرگ بودند.
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 9 صفحه : 163