responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 9  صفحه : 164

سرانجام آخرين لحظه زندگى ننگين آنها فرا رسيد و خرد و كلان طعمه مرگ شدند! بدنبال آن آتشى نازل شد و همه را سوزاند و خاكستر كرد. اين است سزاى نافرمانى! در تفسير على بن ابراهيم آمده است كه: خداوند صيحه و زلزله را با هم بر آنها نازل كرد. ثعلبى روايت كرده است كه: پيامبر گرامى به على ع فرمود آيا بدبخت- ترين گذشتگان را مى‌شناسى؟ عرض كرد: قاتل شتر صالح! فرمود: آيا بدبخت‌ترين آخرين را مى‌شناسى؟ جواب داد: خدا و رسولش داناترند. فرمود قاتل تو! در روايت ديگر است كه فرمود: شقى‌ترين مردم روزگار كسى است كه اين را از اين رنگين مى‌كند و اشاره به سر و ريش على كرد. ابو زبير از جابر بن عبد اللَّه روايت كرده است كه: وقتى پيامبر در جنگ تبوك از آن سنگ گذشت، به اصحاب خود فرمود: هيچيك از شما داخل اين قريه نشود و از آبشان ننوشد و بر اين عذاب ديدگان داخل نشود، مگر با چشم گريان. تا به آن عذابى كه آنها گرفتار شدند، گرفتار نشويد. سپس فرمود: بعد از اين از پيامبر خود چنين معجزاتى نخواهيد، اينها قوم صالح هستند كه از پيامبر خود معجزه خواستند و خداوند شترى بسوى آنها فرستاد. اين شتر از اين راه مى‌آمد و از اين راه مى‌رفت و روزى كه آمد همه آبهاى قوم را مى‌خورد و تپه‌اى كه كره شتر از آن بالا مى‌رفت، به آنها نشان داد. سرانجام شتر را پى كردند و خداوند تمام افراد آنها را هلاك كرد بجز مردى بنام ابو رغال كه پدر ثقيف است. او در حرم خدا بود و از بركت حرم، از عذاب خدا نجات پيدا كرد. همين كه از حرم خارج شد، بهمان عذاب گرفتار شد و با او شمشى از طلا بود. سپس قبر وى را به آنها نشان داد. افراد با شمشير خود قبر را شكافتند و طلا را بيرون آوردند. پيامبر پس از اين جريان، با سرعت هر چه بيشتر از آن وادى گذشت.

نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 9  صفحه : 164
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست