responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 7  صفحه : 108

مقصود

اكنون خداوند متعال، از افتراى بزرگ آنها خبر داده، مى‌فرمايد:

-(وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ) يهود گفتند: دست خداوند از عطا و بخشش، بسته است و از دادن رزق خوددارى ميكنند. بدينترتيب، به خداوند نسبت بخل مى‌دادند. اين معنى از ابن عباس و قتاده و عكرمه است. گويند: خداوند، نعمت خود را بر يهوديان، گسترش داده بود و آنها از ديگران ثروتمندتر بودند. اما همين كه خدا را با مخالفت پيامبر گرامى اسلام، معصيت كردند، دچار فقر شدند و خداوند نعمت خود را از ايشان باز گرفت. «فنحاص بن عازورا» گفت: «دست خدا بسته است» و نگفت: بگردنش بسته است.

علماى معانى گويند: اين مطلب را فنحاص گفت و ديگران او را منع نكردند، از اينرو خداوند به همه آنها نسبت داده است.

حسن گويد: يعنى دست خدا از عذاب ما كوتاه است مگر به اندازه‌اى كه پدران ما گوساله پرستى كردند.

برخى گويند: اين جمله استفهام است. يعنى آيا دست خدا نسبت به ما بسته شده كه ما را دچار تنگى معيشت كرده است؟! ابو القاسم بلخى گويد: ممكن است اين مطلب را يهوديان از اين جهت گفته باشند كه معتقدند: خداوند گاهى سخى است و گاهى بخيل. از اينرو خداوند، اين مطلب را از آنها بنحو تعجب آورى نقل و دروغ گويى آنان را ثابت مى‌كند.

ممكن است يهوديان اين مطلب را بطور مسخره گفته باشند، زيرا مى‌ديدند كه پيامبر و اصحابش را از مال دنيا- مخصوصاً در اوايل ورود بمدينه- بهره‌اى نيست.

از مردمى كه به موسى مى‌گفتند: همانطورى كه بت پرستان داراى خدايانى هستند، براى ما نيز خدايى معين كن و سرانجام هم گوساله سامرى را خداى خود پنداشتند، بعيد نيست كه بگويند: خدا گاهى سخى و گاهى بخيل است.

حسين بن على مغربى گويد: گروهى از يهوديان مصر بمن گفتند كه برخى از يهوديان‌

نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 7  صفحه : 108
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست