نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 7 صفحه : 109
همين عقيده را دارند.
(غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ): در اين باره اقوالى است:
1- حسن گويد: خداوند خبر مىدهد كه دست آنها در جهنم بسته است. جبايى
نيز همين قول را برگزيده است. مقصود اين است كه خداوند بكيفر اين گناه، آنها را
دست بسته، گرفتار جهنم مىسازد. بنا بر اين جمله به تقدير «فغلت» يا «و غلت ...»
خواهد بود. زيرا سخن آنان تمام شده است و اكنون سخنى ديگر آغاز ميشود. اين روش در
ادبيات عرب معمول است. مثل:(وَ إِذْ قالَ مُوسى
لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أَ
تَتَّخِذُنا هُزُواً) (بقره 67: يعنى «فقالوا ...» 2- ابو
مسلم گويد: اين جمله دعاست. مثل «قاتله اللَّه» (خدا او را بكشد) بنا بر اين مقصود
اين است كه ما را تعليم دهد كه آنها را نفرين كنيم. چنان كه بما ياد مىدهد كه
«انشاء اللَّه» بگوييم. مثل(لَتَدْخُلُنَّ
الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ)
(فتح 27: بخواست خدا با ايمنى به مسجد الحرام داخل خواهيد شد) 3- زجاج گويد: مقصود
اين است كه آنها خود بخيلند و از آنها بخيلتر در دنيا پيدا نشود. ما هرگز يهودى
غير بخيلى نديدهايم.
(وَ لُعِنُوا بِما قالُوا): بسبب اين گفتار از
رحمت و ثواب خداوند دورند. حسن گويد:
يعنى در دنيا گرفتار عذاب جزيه و در آخرت گرفتار دوزخند. اكنون
خداوند براى پاسخ گفتار آنها مىفرمايد:
(- بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ):
نه چنان است كه آنها گويند: او بخشنده و صاحب جود است. بديهى است كه كلمه «يد» در
اينجا جز افاده معناى جود، فايده ديگرى ندارد.
علت اينكه مثنى آورده، اين است كه مىخواهد در معناى جود و انعام،
مبالغه كند.
اين مبالغه، از «يده مبسوطه» استفاده نميشود.
ممكن است منظور از «يد» نعمت و منظور از «دو نعمت» نعمت دنيا و نعمت
آخرت باشد، زيرا اگر چه هر دو نعمت خدا هستند، لكن از لحاظ اينكه هر كدام بصفتى
غير از صفت ديگر هستند، مثل اينكه از دو جنس مىباشند. ممكن است تثنيه آوردن آن
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 7 صفحه : 109