نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 6 صفحه : 153
است كه معلوم شود كه سخن خداوند با حضرت
موسى، همان تكلم معقولى است كه از وهم و پندار اهل باطل، بدور و درك آن در خور فهم
عاقلان است.
روايت است كه: چون پيامبر آيه قبل را تلاوت كرده، يهوديان گفتند:
محمد 6، پيامبران را ياد كرد ولى در باره موسى براى ما چيزى نگفت. هنگامى كه اين
آيه نازل گرديد، گفتند: محمد، موسى را ياد و بوسيله بيان اينكه او همكلام خداوند
بوده است، وى را بر ديگران، برترى داد.
(رُسُلًا مُبَشِّرِينَ): همان پيامبرانى كه مردم
مؤمن و مطيع را به بهشت و پاداش، بشارت مىدادند.
(وَ مُنْذِرِينَ): و كافران و عاصيان را
بدوزخ و كيفر، تهديد مىكردند.
(لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ
الرُّسُلِ): تا مردم را پس از آمدن پيامبران، بر خدا عذر و بهانهاى نباشد و
بگويند: خدايا، پيامبرى بر ما نفرستادى. و اگر مىفرستادى بتو ايمان مىآورديم.
چنان كه در آيه ديگر، از آنها خبر داده، مىگويد:(لَقالُوا رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولًا ...) (طه 134) يعنى: گويند پروردگارا چرا پيامبرى بسوى ما نفرستادى)
دلالت آيه
برخى گمان كردهاند كه خداوند را آن چنان لطفى است كه اگر شامل حال
كافر شود، ايمان خواهد آورد.
اين گمان، بى اساس است: زيرا اگر چنين بود، باز هم مردم كافر دليل و
بهانهاى داشتند و مىگفتند: چرا لطفت را شامل حال ما نكردى تا ايمان بياوريم؟!
بنا بر اين، بحكم اين آيه شريفه، بوسيله آمدن پيامبران، بر مردم اتمام حجت شده و
اين خود لطفى است از جانب خداوند متعال لكن اگر كسى وجه پيدا نكرد كه آمدن
پيامبران لطف و در عين حال اتمام حجت است، آيا بر او هم حجتى هست يا نه؟
بايد به اين نكته توجه داشته باشيم كه عقل انسان و دلايل توحيد و
عدالت خداوند متعال نيز حجت هستند و خود اينها بهانه و عذر را از مردم مىگيرند، زيرا
اگر تنها
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 6 صفحه : 153