نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 5 صفحه : 53
كلمه را از «كل» گرفته است چه كلاله ميت، در
حقيقت كل بر ورثه مىشوند. حسين بن مغربى مىگويد: اصل اين كلمه بمعنى پشت (از
اكل) است. عرب مىگويد:
«و لانى فلان اكله» يعنى مرا پشت سر گذاشت. عرب وقتى كلمه كلاله را
بكار مىبرد از آن جمله نسب و وراثت، اراده مىكند. عامر بن طفيل گويد:
و انى و ان كنت بن فارس عامر
و فى السر منها و التصريح المهذب
فما سودينى عامر عن كلالة
ابى اللَّه ان اسمو بام و لا اب
يعنى: اگر چه من از قبيله عامر هستم و در اين قبيله اصالت دارم، ولى
قبيله من بمن از راه وراثت، سيادت نبخشيده است. خداوند امتناع دارد كه من بوسيله
پدر و مادر، شانى و مقامى پيدا كنم (بجاى «عن كلاله» عن وراثة روايت شده است).
زيادة بن زيد عذرى مىگويد:
و لم ارث المجد التليد كلالة
و لم يان منى فترة لعقيب
يعنى: من بزرگى قديم را از راه وراثت، بدست نياوردهام و ضعف و سستى
از جانب آنان كه بعد آيند، دامنگير من نشده است.
اعراب
نصب كلاله بنا بر مصدر بودن است كه جانشين حال شده. «كان» فعل تام
است و جمله «يورث كلالة» صفت رجل است يعنى: «اگر مردى يافت شود كه ارث او به نسب
كلالهاى برسد» عامل حال «يورث» است و ذو الحال ضمير مستقر در آن است. ممكن است
نصب كلاله باعتبار بودن خبر براى «كان» و كان فعل ناقص باشد. زجاج گويد:
كسى كه «يورث» (بكسر راء) قرائت كرده، كلاله را مفعول مىگيرد و كسى
كه «يورث» (بفتح راء) قرائت كرده، كلاله را حال مىگيرد.
«غير مضار» حال است «وصية» مصدر منصوب است يعنى: «يوصيكم اللَّه بذلك
وصية.»
مقصود
خداوند شوهران را مخاطب ساخته مىفرمايد:
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 5 صفحه : 53