responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 27  صفحه : 234

و اورى القادح النار يورى، آتش گيرانه و سنگ چخماخ آتش زد، ايراء آتش گرفتن يا برق زدن است آن گاه كه برق بزند برق زدنى، و اين آتش را آتش حباحب گويند براى ضعف آن. نابغه گويد:

يقد السلوقى المضاعف نسجه‌

و يوقدون بالصفاح نار الحباحب‌

شمشير من ميشكافد و ميبرد زره سلوقى را كه رشته‌هاى آن ضخيم است و روشن ميكنند براى سفيدگرى آتش ضعيفى را، شاهد اين بيت كلمه حباحب است و آن اسم مردى بود بسيار بخيل و آتش مطبخ او بسيار ضعيف بود براى اينكه مبادا ميهمانها آن را به بينند و بخانه او بيايند، پس بآتش او مثل زدند، و تشبيه كردند آتش سم اسبها بآتش آن مرد براى ضعف آن.

النفع: گرد و غبارى كه صاحبش در آن فرو ميرود چنانچه در آب فرو ميرود الكنود: كفور و از آنست كه زمين كنودى كه در آن چيزى نمى‌رويد و اصل در آن منع حق خير است. اعشى گويد:

احدث لها تحدث لوصلك انّها

كند لوصل الزائر المعتاد

تجديد كن براى وصل آن محبوبه را كه تجديد كند براى وصل و رسيدن به تو كه البتّه او معتاد است بر منع كردن وصل زائر خويش، و گفته‌اند كه او را كنده گفتند براى قطع كردن او وى را.

شأن نزول:

مقاتل گويد: پيامبر 6 گروهى از اصحاب خويش را به عنوان شبيخون زدن بيك قبيله و تيره برانگيخت، پس منذر بن عمرو انصارى يكى از نقباء را برايشان امير ساخت، پس برگشت آنها بطول انجاميد.

منافقين گفتند، همه آنها كشته شدند، پس خداوند تعالى خبر داد از آنها

نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 27  صفحه : 234
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست