نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 22 صفحه : 74
و اين وصف «اعجم» مانند اسماء استعمال شده
است و از اين قبيل است شعر شاعر كه ميگويد: «حزق يمانيه لا عجم طمطم» يعنى: شتران
يمنى مربوط بشخص اعجم است كه سخنش مفهوم نميباشد، بنا بر اين لغت اعاجم از باب
اجارع، و اباطح است كه جمع اجرع و ابطح ميباشد.
اما آيه شريفه «اعجمى و عربى» يعنى: قرآنى كه نازل شده عجمى و كسى كه
بر او نازل شده است خودش عربى است؟! و اعجمى و عربى هر دو مرفوعند بنا بر اينكه
خبر باشند براى مبتداى محذوف (كه تقديرش چنين باشد «هذا لمنزل اعجمى و المنزل عليه
عربى؟»).
و اين آيه معنايش اينست كه: اگر قرآن را بر شخصى اعجمى «كه سخنش
نامفهوم است» نازل ميكرديم و او قرآن را بر آنان ميخواند باو ايمان نميآوردند.
معنى آيات:
((ما يُقالُ لَكَ إِلَّا ما قَدْ قِيلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِكَ)) اينجا خداوند پيامبرش را تسليت داده ميفرمايد: اى پيامبر من اندوه
بخود راه مده زيرا اين كافران از لحاظ تكذيب و انكار پيامبريت چيزى بتو نميگويند
مگر آنچه كه به پيامبران قبل از تو گفته شده است، اين معنى از قتاده و سدى و جبائى
نقل شده است.
بعضى گفتهاند: يعنى خداوند بتو چيزى نگويد مگر آنچه را كه پيامبران
قبل از تو گفته است، و آن عبارتست از دعوت بسوى حقّ از نظر عبادت خدا و لزوم
اطاعتش، بنا بر اين قرآن با كتب آسمانى پيش از خود موافق است.
بعضى هم گفتهاند كه معنى اين آيه عبارتست از آيه بعدى: