. كه ضمير در احسنه بمن ذكر برگشته يعنى: احسن
من ذكر يعنى الثقلين[2].
زجاج و فراء گفتهاند(يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ) بمعنى: يذرأكم به است، يعنى: با قرار دادن جفتهايى از جنس خودتان و
چهار پايان نسل شما را تكثير ميكند، و ازهرى شاعر در اين مورد شعرى دارد:
«و
ارغب فيها عن لقيط و اهله
و لكنّنى عن سنبس لست ارغب»
كه فيها در اين شعر بمعنى باء سببيت آمده است «اى ارغبا بها عن لقيط»( (لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ))
يعنى مانند خدا چيزى نخواهد بود، و كاف كمثله زايده است و خاصيتش تأكيد معنى نفى
است، همانگونه كه در شعر اوس بن حجر آمده است:
«و
قتلى كمثل جذوع النّخيل
يغشاهم سبل منهمر
كه در اين شعر نيز كاف كمثل زائده است كه براى تأكيد آمده است.
و شاعر ديگرى گفته است:
«سعد
بن زيد اذا ابصرت فضلهم
ما ان كمثلهم فى الناس من احد»
كه در اين شعر نيز كاف كمثلهم زائده و براى نفى تأكيد آمده است.
[1] يعنى: معشوقه من ميه از ميان جنّ و انس از جهت گردن و زيبايى
بنا گوش و پشت گردن بهترين است.
[2] منظور آنست كه ضمير احسنه بثقلين بر نگشته است و گرنه احسنهم
يا احسنهما گفته ميشد.
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 22 صفحه : 105