نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 18 صفحه : 6
كه آنها مؤمن نيستند و بر كفر خود استقامت
مىورزند. اين جمله را براى تسليت خاطر پيامبر و تخفيف اندوههاى او مىفرمايد.
(إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ
أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ): اگر بخواهيم از آسمان
دلالت و علامتى نازل كنيم تا ناچار شوند ايمان آورند و در برابر آن رام و تسليم
گردند.
در اينجا خضوع به گردنهاى ايشان نسبت داده شده و لذا درباره آن وجوهى
گفتهاند: 1- منظور اين است كه صاحبان گردنها خاضع مىشوند. يعنى مضاف حذف شده و
مضاف اليه به جاى آن نشسته است. 2- هر گاه گردنها خاضع شوند، خود شخص هم خاضع شده
است. 3- از لحاظ ادبى «خاضعين» به ضمير (هم) مربوط است.
نه به اعناق. نظير قول شاعر:
ارى مر السنين اخذن منى
كما اخذ السرار من الهلال
مىبينم گذشت سالها را كه از من كم مىكنند، هم چنان كه شبهاى آخر
ماه از هلال ميكاهند. (در اين شعر «اخذن» به مضاف اليه يعنى «السنين» مربوط است نه
به مضاف، يعنى «مر» 4- مقصود از اعناق، رؤساء و جماعت است. 5- از آنجا كه اعناق
داراى صفت عاقل شده، فعل مسند به عقلاء به آن نسبت داده شده است.
ابن عباس گويد: اين آيه درباره ما و بنى اميه نازل شده است. بزودى
دولت ما برايشان غالب مىشود و گردنهاى ايشان در برابر ما خضوع خواهد كرد.
(وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ إِلَّا
كانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ): خداوند از حال كفار خبر
ميدهد كه اينها در برابر قرآن- كه تذكر جديد خداوند است- اعراض مىكنند و درباره
آن نمىانديشند.
اطلاق كلمه ذكر به قرآن نمونههايى دارد. مثل:(إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ) (ما قرآن را نازل كرده و ما حافظ آنيم: حجر 9).
(فَقَدْ كَذَّبُوا فَسَيَأْتِيهِمْ أَنْبؤُا ما كانُوا بِهِ
يَسْتَهْزِؤُنَ): قيامت را تكذيب كردند و بزودى اخبار آنچه مورد استهزاء قرار ميدهند
به آنها ميرسد. (تفسير اين قسمت
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 18 صفحه : 6