responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 12  صفحه : 249

بازگشتند آنها را بشناسند و شايد باز آيند (62).

شرح لغات:

جهاز خانه: اثاثيه و اسباب آن را گويند، و جهز فلاناً: يعنى اسباب سفر او را آماده كرد. و جهازيه زن هم از همين معنى گرفته شده.

رحال: بمعناى ظرفها است. و مفرد آن رحل است.

تفسير:

در اين آيات خداى سبحان خبر ميدهد كه چون يوسف در شهر مصر فرمانروا گرديد و مردم دچار قحطى شدند، خاندان يعقوب نيز مانند مردم ديگر گرفتار قحطى شدند، يعقوب كه چنان ديد فرزندان خود را جمع كرد و بدانها گفت: شنيده‌ام در مصر آذوقه‌اى براى خريدارى هست، و فروشنده آن مرد صالحى است شما بنزد او برويد كه انشاء اللَّه بشما احسان خواهد كرد. فرزندان يعقوب بارها را بستند و به مصر رفتند و بر يوسف وارد شدند.

(وَ جاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ) برادران يوسف كه ده تن بودند و ابن يامين برادر مادرى يوسف همراه آنها نبود براى تهيه آذوقه بمصر رفتند و بر يوسف وارد شدند، يوسف آنها را شناخت ولى آنها او را نشناختند.

ابن عباس گفته: از وقتى كه او را در چاه انداختند تا روزى كه بمصر آمدند چهل سال گذشته بود و از اينرو يوسف را نشناختند، و ديگر آنكه پادشاهى ديدند كه جامه سلطنت بر تن دارد و بر تخت پادشاهى تكيه زده و هيچ فكر نميكردند اين پادشاه همان يوسف باشد و به اين مقام و سلطنت رسيده باشد، ولى يوسف انتظار آمدن آنها را ميكشيد و از اينرو آنها را شناخت، و چون آنها را ديد با زبان عبرى با ايشان تكلم كرد و بدانها گفت: شما كيستيد و براى چه كار آمده‌ايد كه من بوضع شما آشنا نيستم! و در تفسير على بن ابراهيم است كه چون بارشان را بست و آنان را مشمول احسان و عطاى خويش فرمود بدانها گفت: شما كيستيد؟ گفتند: ما از رعايايى هستيم كه در

نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 12  صفحه : 249
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست