نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 12 صفحه : 205
حجت و دليل قراءات:
زجاج گفته: معناى «شعفها»- بعين- يعنى در محبت او بحدّ نهايى رسيده،
و مشتق از «شعفات الجبال» يعنى قلههاى كوهها است. ميگويند: فلانى مشعوف بفلان
چيز است. يعنى در محبت آن چيز بحدّ اعلا رسيده، و ابن جنى گفته: يعنى محبت و دوستى
او بقلبش رسيده و بحدى است كه نزديك است قلبش را آتش زند.
و اما معناى قرائت مشهور كه «شغفها»- بغين- است آنست كه دوستى و محبت
او به «شغاف» يعنى پرده دلش رسيده و قلبش را فرا گرفته است.
و «متكأ»- با همزه- چيزى است كه براى خوراكى يا آشاميدنى و يا شنيدن
داستان و مذاكره بدان تكيه ميزنند، و «متكاً»- بدون همزه- ممكن است بر وزن- مفتعل-
و از ماده «أوكيت السقا» گرفته شده باشد كه بمعناى محكم كردن ظرف آب است. و اما
«متك» بسكون تاء بمعناى ترنج است و بعضى گفتهاند بمعناى «زماورد» كه نوعى خوراكى
مركب از گوشت و تخم مرغ است ميباشد.
و «حاش للَّه» نيز بگفته ابو على «حاش» نمىتواند حرف جر باشد زيرا
حرف جر بر سر حرف ديگرى مثل خودش در نمىآيد و از اينرو بايد گفت: «حاشى للَّه» و
فاعل بوده از باب «حاشى يحاشى» و از حشاء بمعناى ناحيه و جانب گرفته شده و يا فعل
است و فاعلش يوسف است يعنى يوسف از اين تهمت بر كنار است، و «للَّه» يعنى براى ترس
از خدا و مراقب بودنش در كار خدا، و بگفته برخى «حاشا» حرف جر بوده و الف آن حذف
شده است.
شرح لغات:
قسمتى از معناى لغات بمناسبت در بالا گفته شد.
عزيز: شخص نيرومند را گويند كه قدرتش مانع از تسلط ديگران بر او است.
فتى: بمعناى پسر جوان، و فتاة: زن جوان را گويند. و ابو مسلم و زجاج
گفتهاند:
عرب برده را نيز «فتى» گويند.
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 12 صفحه : 205