ولى ابو عبيده اين معنى را نيز منكر شده و گفته است: در لغت چنين
معنايى سراغ نداريم اگر چه ممكن است زنان مصرى از شدت عظمتى كه در يوسف ديدند حايض
شده باشند اما در لغت چنين معنايى وجود ندارد، و اين شعر هم ساختگى است و اهل شعر
آن را نپذيرفتهاند.
اعتصام: خوددارى از گناه. و استعصام: درخواست عصمت از خداى تعالى.
صبا: نرمى دل و تمايل بچيزى.
تفسير:
(وَ قالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ) و
دستهاى از زنان شهر- يعنى شهرى كه عزيز و زليخا و يوسف در آن شهر بودند- چنين
گفتند:
(امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُراوِدُ فَتاها عَنْ نَفْسِهِ) يعنى زن عزيز غلام خود را دعوت به خويش كرده تا از وى كام بگيرد.
(قَدْ شَغَفَها حُبًّا) يعنى باندازهاى
نسبت باو علاقهمند شده و عشق پيدا كرده كه دوستى او بپرده قلبش رسيده.
(إِنَّا لَنَراها فِي ضَلالٍ مُبِينٍ) ما
او را در انحراف و خطايى آشكار مىبينيم كه حاضر شده تا از غلام خود كام بگيرد،
كلبى گفته: آنها چهار نفر از زنان بودند كه چنين سخنى گفتند: زن ساقى شاه، و زن
آشپز مخصوص، و زن اصطبلدار شاه، و زن زندان بان.
و مقاتل گفته: آنها پنج نفر بودند كه زن دربان مخصوص را هم ضميمه
كرده است.
[1]- در وقت پاكى نزد زنان ميرود و در وقت حيض پيش آنها نميرود.
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 12 صفحه : 206