نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 12 صفحه : 174
آنها را وادار بمحافظت و نگهبانى او كرده
چنين گفت:
(إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ)
همين كه او را از من دور كنيد مرا غمگين ميسازد، يا مفارقتش مرا محزون سازد.
(وَ أَخافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ
غافِلُونَ) و ميترسم در وقتى كه شما از او غافل هستيد و سر گرم كارهاى خود
ميباشيد گرگ او را بخورد. و گفتهاند: در آن سرزمين گرگ بسيار بود و تصادفاً در آن
وقت گرگها بمردم حمله ميكردند و آنها را طعمه خود ميساختند.
و برخى گفتهاند: يعقوب در خواب ديد مثل اينكه ده تا گرگ بيوسف
حملهور شده و ميخواهند او را بكشند، در اينميان يكى از آن گرگها بحمايت از يوسف
برخاست و مانع كشتن او شده تا بالآخره ديد زمين شكافته شد و يوسف در زمين فرو رفت
و پس از سه روز از آنجا بيرون آمد، و همين سبب شد كه يعقوب راه بهانهاى بدانها
نشان دهد و گرنه خود برادران يوسف نميدانستند چه بهانهاى براى كار خود بياورند.
و از رسول خدا- 6- روايت شده كه فرمود: تلقين
دروغ بكسى نكنيد (و راه بهانه و دروغ را بكسى ياد ندهيد) كه دروغ ميگويد، چون كه
پسران يعقوب نميدانستند كه گرگ انسان را ميخورد تا وقتى كه از پدر شنيدند و يعقوب
تلقين بدانها كرد، و اين دليل بر اينمطلب است كه نبايد راه نشان دشمن داد.
و برخى گفتهاند: يعقوب ترس آن را داشت كه برادران او را بكشند. ولى
تصريح به اين سخن نكرد و از روى كنايه آنها را گرگ ناميده و نظر خود را اظهار كرد.
و ابن عباس گفته: صريحاً آنها را گرگ خوانده.
(قالُوا لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا
إِذاً لَخاسِرُونَ) اگر با اينحال كه ما پشتيبان يكديگر
هستيم و از برادرمان دفاع ميكنيم نتوانيم گرگ را از او دور سازيم تا او را بخورد،
در چنين حالى ما زيانكاريم و مانند آن كسانى هستيم كه بر خلاف ميلشان سرمايه خود
را از دست بدهند. و يا معناى جمله(إِذاً لَخاسِرُونَ) آنست كه ما افرادى ناتوان و ضعيف خواهيم بود. و حسن گفته: بخدا آنها
براى يوسف وحشتناكتر و خطرناكتر از
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 12 صفحه : 174