نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 11 صفحه : 274
آيه به پيغمبر خود دستور ميدهد كه اينان را
ملزم ساخته و بدانها بگويد: آيا شما چيزى را كه خدا آگاه نيست يعنى فايده پرستش
بتان و مقام شفاعت آنها را به او گزارش ميدهيد، و منظور اين است كه اگر اينمطلب
صحيح بود خداى تعالى بدان آگاه بود، و باصطلاح نفى علم خدا در اينجا بمعناى نفى
معلوم است، يعنى چنين چيزى نيست، و در تمام آسمانها و زمين معبودى جز خداى يگانه
وجود ندارد، و احدى نيست كه در روز قيامت از شما شفاعت كند.
و برخى گفتهاند معناى آيه اين است كه آيا بخدا گزارش شريك يا شفيعى
را ميدهيد كه هيچ نميداند (كه نفى علم منسوب به آن شريك يا شفيع باشد نه بخدا)
چنانچه در آيه ديگرى فرموده:(وَ يَعْبُدُونَ مِنْ
دُونِ اللَّهِ ما لا يَمْلِكُ لَهُمْ رِزْقاً مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ)[1] (و جز خدا چيزهايى را مىپرستند كه از آسمانها و زمين مالك روزى
براى آنان نيستند) و در اينجا هم منظور اين است كه اين بتان- كه اينها مىپرستند-
از آسمانها و زمين هيچ نميدانند.
(سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ)
خدا منزه است از اينكه شريكى داشته باشد كه شايسته پرستش باشد.
(وَ ما كانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً واحِدَةً) در معناى اين آيه چند قول است:
1- معناى آيه اين است كه مردم در آغاز همگى بر دين حق و بر يك مذهب
بودند و سپس در آن دين همگانى اختلاف كردند، حالا چه وقت اختلاف كردند؟ ابن عباس و
سدّى و مجاهد و جبائى و ابو مسلم گفتهاند: در همان زمان آدم و فرزندان او اين
اختلاف پيدا شد.
و آيا چگونه اختلاف كردند؟
برخى گفتهاند: در آن وقت كه يكى از فرزندان آدم برادرش را كشت.
و ابو روق گفته: اين اختلاف پس از مرگ آدم 7 واقع شد، چون
آنها تا زمان حضرت نوح كه ده قرن بود همه تابع يك دين و آئين بودند، و در زمان او