responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نشریه نقد و نظر نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 39  صفحه : 7

طبقه بندى افعال زبانى در فلسفه تحليلى و علم اصول

عبداللهى محمدعلى

مقدمه

مقصود از اين مقاله پاسخ به يك پرسش اساسى در قلمرو فلسفه زبان است. آيا مى توان افعال زبانى را به چند مقوله معيّن و محدود تقسيم كرد و همه كارهايى را كه انسان به وسيله زبان انجام مى دهد, به اين چند مقوله تحويل برد؟ براى اين كه ماهيت پرسش و اهميت آن بيشتر معلوم شود ناچارم چند نكته را از باب مقدمه تذكر دهم:
1. ارتباط زبانى, يكى از كارهاى پيچيده اى است كه انسان انجام مى دهد. آدمى در فرآيند ارتباط زبانى مهارت هاى زبانى خود را به نمايش مى گذارد و كارهاى شگفت انگيزى از نظر معناشناختى و فلسفى انجام مى دهد; براى مثال, اِخبار مى كند, امر و نهى مى كند, وعده مى دهد و مانند اينها. عجيب تر اين كه پيدايش نهادهاى اجتماعى چون ملكيّت, زوجيّت و مانند اينها بدون توانايى انسان بر ارتباط زبانى و كارهايى كه به وسيله آن انجام مى دهد ممكن نيست. يكى از مباحث مهمّى كه فيلسوفان تحليلى (در قرن بيستم) طرح كرده اند, تحليل و بررسى افعالى است كه انسان در فرآيند ارتباط زبانى انجام مى دهد.
2. (افعال زبانى1) يا (افعال گفتارى2) يكى از مباحثى بود كه پس از انتشار كتاب مهم و پرنفوذ تحقيقات فلسفى ويتگنشتاين در سال 1953 توجه فيلسوفان زبان را به خود جلب كرد.
ويتگنشتاين در تحقيقات فلسفى به موجب تلقى ديگرى كه از زبان و ماهيت آن پيدا كرده بود, بر فعاليت ها و كارهاى زبانى تأكيد كرد, زيرا طبق تلقى جديد او, سخن گفتن نوعى فعاليت اجتماعى و قاعده مند است كه انسان آن را در اجتماع ياد مى گيرد و به عنوان ابزارى براى بيان مقاصد خويش و ارتباط با ديگران ـ درست يا نادرست ـ به كار مى گيرد. وى در بند 23 تحقيقات فلسفى فهرستى از افعال گفتارى به دست مى دهد. امر كردن, توصيف كردن, پرسيدن, پاسخ گفتن و مانند اينها افعال گفتارى اى هستند كه انسان ها در جريان ارتباط زبانى انجام مى دهند. از نظر ويتگنشتاين سخن گفتن نوعى فعاليت و يا نوعى صورت زندگى3 است.4
3. تأكيد ويتگنشتاين متأخّر بر افعال گفتارى ـ به رغم مخالفت شديد وى با هر نوع نظريه پردازى ـ به نظريه اى كلى در فلسفه زبان منتهى شد كه آستين5 آن را نظريه افعال گفتارى6 ناميد. آستين در كتاب How to Do Things with Words, كه پس از مرگش در سال 1962 منتشر شد, نظريه افعال گفتارى را به عنوان نظريه اى فلسفى پروراند و بعضى از عناصر, مقوّمات و نتايج آن را تشريح كرد.7 شاگرد آستين, جان سرل در سال 1969 با انتشار كتاب افعال گفتارى, نظريه يادشده را بسط و توسعه داد. فرضيه اصلى نظريه افعال گفتارى اين است كه سخن گفتن, فعلى پيچيده و قاعده مند است. لازمه اين فرضيه اين است كه واحد ارتباط زبانى فعل گفتارى است; يعنى در صورتى ارتباط زبانى تحقق مى يابد كه گوينده با استفاده از علائم و نشانه هاى زبانى, كارى صورت دهد. همين نكته را سرل اين گونه توضيح داده است:
هر ارتباط زبانى مستلزم افعال زبانى است. واحد ارتباط زبانى, آن گونه كه عموماً گمان كرده اند, نشانه, واژه يا جمله و يا حتى مصداق نشانه, واژه يا جمله نيست, بلكه ايجاد يا صدور نشانه يا واژه و يا جمله در انجام فعل گفتارى است و افعال گفتارى واحدهاى بنيادين يا كوچك ترين واحدهاى ارتباط زبانى اند.9
طبق نظريه افعال گفتار,ى هر نوع تحليلى از زبان و كارهاى زبانى كه تنها بر اساس عناصر زبانى و علائم و نشانه ها صورت گيرد ناقص است. تحليل زبان بايد با توجه به اين نكته صورت پذيرد كه سخن گفتن فعلى قصدى از افعال انسان است كه با علائم و نشانه هاى زبانى انجام مى شود. در تحليل افعال گفتارى بايد دو عنصر اصلى مدّ نظر قرار گيرد; يكى قصد گوينده و ديگرى ابزارى كه براى ابراز و اظهار قصد از جانب گوينده به كار گرفته مى شود. هم قصد گوينده و هم ابزارهايى كه براى اظهار آن به كار مى روند تابع شرايطى هستند كه اگر آن شرايط تحقّق يابند فعل گفتارى به صورت تام و تمام انجام خواهد شد.
4. هر گوينده اى كه به قصد ارتباط زبانى جمله اى را اظهار مى كند دست كم سه نوع فعل متمايز از هم, انجام مى دهد:
الف) اداى واژه هاى با معنا = فعل تلفظى (= utterance act)
ب) حكايت و حمل = فعل قضيه اى (= propositional act)
ج) بار محتوايى (اِخبار, انشا و… ) = فعل مضمون در سخن (= illocutionary act)
انجام اين سه نوع فعل را در مثال زير مى توان به آسانى نشان داد:
وقتى گوينده اى جمله (على درس مى خواند) را ادا مى كند, نخست, واژه هايى با معنا ادا كرده است. دوم, محمول درس خواندن را بر على بار كرده است; يعنى فعل گفتارى حمل را انجام داده است. هم چنين معلوم و معيّن كرده است كه على موضوعِ محمول يادشده است; يعنى فعل گفتاريِ حكايت را انجام داده است. سوم, گوينده با گفتن جمله يادشده از آمدن على اِخبار كرده است; يعنى فعل گفتارى اِخبار را تحقّق بخشيده است.
بدين ترتيب, گوينده با اظهار جمله (على درس مى خواند) سه نوع فعل انجام داده است. تا اين جا مسئله روشن است ولى تبيين ربط و نسبت هريك از اين سه فعل با دو فعلِ ديگر كار چندان آسانى نيست. نظريه افعال گفتارى توضيح و تبيين اين سه نوع فعل و ربط و نسبت آنها با يك ديگر و بيان شرايط و قواعد انجام آنها را به عهده دارد.
از ميان افعال سه گانه يادشده, فعل گفتارى كامل همان فعل مضمون در سخن است, فعل حمل و حكايت هركدام, بخشى از فعل مضمون در سخن كامل اند. در حقيقت واحد ارتباط زبانى و به تعبيرى دقيق تر مقوّم ارتباط زبانى, انجام فعل مضمون در سخن است.9
5. فعل مضمون در سخن از دو عنصر اصلى تشكيل شده است; يكى بار مضمون در سخن, ديگرى محتواى قضيه اى. واضح است كه در هر جمله اى كه گوينده داراى قصدى, آن را ادا مى كند لامحاله بارى نهفته است. براى مثال, در جمله (على درس مى خواند) گوينده مى خواهد از درس خواندن على خبر دهد, پس بار نهفته در جمله يادشده اِخبار است. به يقين بارِ نهفته در هر جمله اى محتوايى دارد كه حامل آن بار است. براى مثال, در جمله يادشده كه بار آن اِخبار است, محتواى اِخبار (مُخبرٌ به), درس خواندن على است. بدين ترتيب, ساختار فعل مضمون در سخن را مى توان به صورت زير نشان داد:

فعل مضمون در سخن

¯¾¾¾¾¾¾¾¾¾¯

محتوای قضیه ای

بار مضمون در سخن

¯¾¾¾¾¾¾¾¾¾¾¯

فعل حکایت

فعل حمل

مطالب يادشده چند نكته را روشن مى كند:
الف) واحد بنيادين زبان پس از تحليل, فعل گفتارى است.
ب) تحليل انواع فعل گفتارى اى كه گوينده هنگام سخن گفتن انجام مى دهد, ما را به اين نتيجه مى رساند كه فعل گفتارى كامل, فعل مضمون در سخن است.
ج) تحليل ساختار فعل مضمون در سخن نشان مى دهد كه عنصر اصلى در ارتباط زبانى بارِ مضمون در سخن است.
حال برمى گرديم به پرسش اصلى مقاله. وقتى از طبقه بندى افعال زبانى مى پرسيم در حقيقت پرسش ما از تعداد انواع افعال مضمون در سخن است و نه انواع افعال گفتارى. ساختار فعل مضمون در سخن ـ چنان كه در بالا نشان داديم ـ از دو عنصر اصلى تشكيل شده است; يكى محتواى قضيه اى (حمل ـ حكايت) و ديگرى بار مضمون در سخن. محتواى قضيه اى مى تواند مُتنوّع و متكثر باشد و تنوع و تكثر آن نيز تابع هيچ نظم و قاعده اى نيست و اگر هم بتوان نظم و قاعده اى براى آن برشمرد, به لحاظ فلسفى و از منظر تحليل فعل گفتارى چندان اهميتى ندارد. آن چه در تحليل ما در خصوص طبقه بندى افعال زبانى مهم است, عنصر دوم, يعنى همان بار نهفته در سخن است. بنابراين پرسش از انواع فعل زبانى در حقيقت به اين پرسش اساسى باز مى گردد كه چند نوع بار مضمون در سخن وجود دارد؟
نكات يادشده10 زمينه را براى فهم دقيق تر پرسشى كه مقاله را با آن آغاز كرديم, فراهم مى آورد. به راستى, ما زبان را به چند صورت به كار مى بريم؟ چرا و بر پايه چه ملاكى جمله اى را وعده و جمله ديگرى را اِخبار و جمله سومى را امر مى ناميم, آيا مى توان بار يا بارهاى مضمون در سخنِ بنيادينى يافت و بقيه را به آنها بازگرداند؟
در پاسخ به پرسش هاى ـ به ظاهر مختلف ولى به واقع واحد ـ يادشده آراء و نظريه هايى عرضه شده است كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم.

نظريّه ويتگنشتاين

ويتگنشتاين در تحقيقات فلسفى گفته است:
اما چند نوع جمله وجود دارد؟… انواع بى شمار جمله وجود دارد:
بى نهايت انواع مختلف از چيزهايى كه (نشانه ها), (واژه ها) و (جمله ها) مى ناميم وجود دارد.11
اين پاسخ ويتگنشتاين بر تلقّى خاصى مبتنى است كه او در كتاب تحقيقات فلسفى از زبان و حقيقت آن به دست داده است. ويتگنشتاين در دوره اول فكر خود در رساله منطقى ـ فلسفى تنها يك صورت معنادار براى گزاره هاى زبانى قائل شده بود; زيرا طبق نظر او گرچه واژه ها محدودند, ولى گزاره ها مى توانند نامحدود و نامعيّن باشند, اما از نظر محتوا و بار معناشناختى, زبان تنها تصوير امور واقع است و ما مى توانيم فقط از زبان واقع نما كه واقعيت ها را براى ما تصوير مى كند, سخن بگوييم.12 ويتگنشتاين از اين تحليل نتيجه گرفت كه ساختار زبان و ساختار واقعيت يكى است و تنها صورت معنادار و واقعى زبان كه فيلسوف بايد به آن توجه كند, صورتى است كه واقعيت را نشان مى دهد. طبق اين نظرگاه, قصدِ گوينده و نحوه استعمال زبان هيچ نقشى در تحليل فيلسوف از زبان ندارد, بلكه فيلسوف تنها بايد با تحليل گزاره هاى مركّب و پيچيده سعى كند ساختار منطقى و واقعى زبان را نشان دهد, اين تحليل تا آن جا بايد ادامه يابد كه فيلسوف به گزاره هاى بسيط دست يابد. گزاره هاى بسيط, گزاره هايى اند كه از اسماى منطقى تشكيل شده اند و هر يك مابازائى معيّن و معلوم در عالم خارج دارند.
نظرگاه ويتگنشتاينِ متقدّم در باب زبان ـ كه راسل در مقدّمه اتميسم منطقى به صراحت تأثيرپذيرى خود را از آن اعلام كرده است ـ لوازم معرفت شناختى و هستى شناختى متعدد و متكثرى دارد كه هم راسل در اتميسم منطقى و هم پوزيتيويست هاى منطقى, بسيارى از آنها را بر پايه تحليل يادشده استخراج كرده اند. آن چه براى مقصود فعلى ما مهم است, توجه به اين نكته است كه اساساً پرسش از انواع كارهاى زبانى و جست وجو از تكثّر و تنوع صورت هاى زبانى ـ به لحاظ مبنا ـ در فلسفه راسل و ويتگنشتاينِ متقدّم و شايد بتوان گفت در دوره كلاسيك فلسفه تحليلى مطرح نيست.
اما طبق تلقّى جديد ويتگنشتاين در تحقيقات فلسفى, نمى توان براى زبان ماهيت واحدى كه مقوّم همه صورت هاى مختلف زبانى باشد در نظر گرفت. ويتگنشتاين در دوره متأخر فكر خود مقصودش را با استفاده از استعاره (بازى هاى زبانى)13 توضيح مى دهد. تشبيه زبان به بازى براى تأكيد بر دو نكته است:
الف) زبان مانند بازى فعاليّتى انسانى است كه انسان آن را در جامعه فرا مى گيرد.
ب) زبان مانند بازى ها تابع قواعد و قوانين قوام بخشى است كه با صرف نظر از آن قواعد, كاركرد اصلى خود را از دست مى دهد.
طبق اين تحليل, زبان مانند بازى هيچ صورت معيّن و ماهيت واحدى ندارد. لازم نيست ماهيت واحدى مقوم و جوهره همه كاربردهاى مختلف زبان باشد. كاربردهاى مختلف زبان صرفاً شباهت هايى با يك ديگر دارند كه ويتگنشتاين به (شباهت خانوادگى)14 تعبير مى كند. اين تلقّى از زبان تحول چشم گيرى در فلسفه تحليلى به حساب مى آيد. ويتگنشتاين به مدد همين تلقّى جديد نظرگاه خاصى در باب مسئله معنا عرضه كرده است كه به (نظريه استعمال)15 معروف است. نتيجه مهمى كه اين نظرگاه ويتگنشتاين16 براى ما دارد, اين است كه او از ما مى خواهد زبان را ابزارى بدانيم كه گويندگان, مقاصد مختلف و متكثر خود را با آن ابراز مى دارند و چون مقاصد گويندگان مختلف و چه بسا از شماره بيرون است, پس نمى توان صورت معيّن و محدودى براى آن در نظر گرفت17. زيرا همواره يافتن بازى زبانيِ جديدى امكان دارد. حاصل اين كه طبق نظرگاه ويتگنشتاين, گرچه واژه ها و جمله ها به عنوان ابزار زبانى محدودند, ولى كارهايى كه با آنها مى توان صورت داد, نامحدوداند.

طبقه بندى سرل

سرل نظرگاه خود را در باب طبقه بندى افعال گفتارى با نقد و بررسى نظريه ويتگنشتاين آغاز مى كند. به اعتقادِ سِرل18 كسى تاكنون نگفته است و نخواهد گفت كه بى نهايت نظام اقتصادى داريم يا بى نهايت نظام سياسى وجود دارد, پس چرا بايد در ميان جنبه هاى مختلف حيات اجتماعيِ بشر, تنها زبان از نظر طبقه بندى غيرقابل شمارش باشد؟ بى شك, زبان نيز مانند بقيه جنبه هاى حيات اجتماعى طبقه بنديِ خاصّى دارد. مهم اين است كه بتوانيم معيار و ملاك دقيقى براى اين طبقه بندى به دست دهيم و مبانى آن را معلوم سازيم.
سرل قبل از اين كه طبقه بندى خود را عرضه كند و ملاك هاى آن را به دست دهد, نكته مهمى را بيان مى كند, به اعتقاد وى19 روشى كه او براى طبقه بندى افعال زبانى به كار مى گيرد به يك اعتبار, روش تجربى است; يعنى صرفاً از مطالعه موارد استعمال زبان و بررسى گفتار واقعى مى توان به دست آورد كه چند نوع فعلِ مضمون در سخن به وسيله زبان صورت مى پذيرد. به اعتقاد سرل, مشاهده موارد استعمال زبان نشان مى دهد كه ما پنج طبقه فعل مضمون در سخن داريم. البته, آن چه در موارد استعمال مى بينيم بالضرورة تبيينى عقلانى و نظرى دارد; يعنى آن چه در موارد استعمال رخ مى دهد امرى دلب خواهى و اتفاقى نيست, بلكه مبناى اين طبقه بندى اين است كه ذهن فقط با اين پنج طريق مى تواند واقعيت را نشان دهد.
مقصود سرل اين است كه اولاً, طبقه بندى افعال زبانى ناظر به بار محتوايى اى است كه در علائم و نشانه هاى زبانى نهفته است; ثانياً, بار محتوايى علائم و اصوات, ذاتى آنها نيست, بلكه ذهن معنا و محتوا را بر اصوات و علائم تحميل مى كند; ثالثاً, ذهن تنها از راه هاى محدود و معيّنى مى تواند واقعيت را نشان دهد. اينها همه نشان مى دهد كه تحليل ذهن مى تواند امكان ها و محدوديت هاى زبان را آشكار سازد.
با توضيح يادشده اكنون به سراغ پاسخ سرل به پرسش اصلى اين مقاله مى رويم; يعنى اين پرسش كه چند نوع فعل مضمون در سخن يا چند نوع فعل زبانى داريم. شايد در آغاز تصور شود كه براى پاسخ به پرسش يادشده كافى است كه افعال نحوى مختلفى را كه براى انجام افعالِ گفتارى به كار مى بريم, بشماريم, افعالى چون عذرخواهى, تشكر, وعده, امر, دستور و مانند اينها. اما چنان كه سرل تذكر داده است20 چنين كارى گيج كننده است و در عمل با تعداد بى شمارى از چنين افعالى مواجه خواهيم شد بى آن كه بتوانيم طبقه بندى درستى از آنها به دست دهيم. راه حل اين است كه وجوه و جنبه هاى مشترك ميان افعال گفتارى مختلف را بيابيم. سرل براى چنين كارى مفهوم (هدفِ مضمون در سخن)21 را به كار مى گيرد. هدف مضمون در سخن همان هدف يا مقصودى است كه به خاطر آن فعل گفتارى را در طبقه خاصى قرار مى دهيم. براى مثال, وقتى امر مى كنيم ممكن است عوامل مختلفى منشأ امر باشند و يا اين كه امر با درجات مختلفى صادر شود, با اين حال امر از آن جهت كه امر است اگر طبق شرايط و به صورت درست انجام گيرد, يك هدف مضمون در سخن دارد و آن عبارت است از تلاش براى وادار ساختن شنونده به انجام كارى. يا براى مثال فعل گفتارى وعده, از آن جهت كه وعده است وقتى گوينده جمله (من وعده مى دهم كه… ) را ادا كند, به عنوان تعهد به يك الزام مبنى بر انجام كارى به حساب مى آيد هرچند ممكن است گوينده به ادله مختلفى و با درجات متفاوتى وعده دهد.
مفهوم (نكته يا هدف مضمون در سخن) ملازم با دومفهوم ديگر نيز هست كه در طبقه بنديِ افعال گفتارى نقش اساسى دارند, مفهوم (جهت انطباق)22 و (حالت قصدى)23. هدف مضمون در سخن, هم جهت انطباق محتواى جملِه اداشده را معيّن مى كند و هم حالت قصدى و روان شناختى گوينده را. براى روشن شدن مقصود سرل مفاهيم يادشده را, شرح و بسط بيشترى مى دهيم.
بعضى از عبارات زبانى به گونه اى هستند كه هدف و نكته اصلى نهفته در آنها اين است كه گوينده مى خواهد محتواى جمله را با جهان منطبق كند و بعضى ديگر به نحوى هستند كه گوينده مى خواهد جهان را با واژه ها منطبق كند. براى مثال, جمله هاى توصيفى, اِخبارى و تبيينى از نوع اول اند و جمله هاى پرسشى, دستورى و مانند اينها از نوع دوم اند. گوينده در جمله (باران مى بارد) كه جمله اى اخبارى است از واقعيتى در خارج ـ به صورت صادق يا كاذب ـ خبر مى دهد و با اين كار محتواى تعبير زبانيِ به كار گرفته را با جهان منطبق مى كند, ولى در جمله (آب بياور) واقعيتى پيش از اظهار جمله وجود ندارد, بلكه در حقيقت, گوينده مى خواهد جهانِ خارج را با جمله خود منطبق سازد و به عبارت ديگر نوعى انشا و ايجاد در كار است.
علاوه بر جهت انطباق, گوينده در انجام يك فعل گفتارى حالت هاى روان شناختى خود را نيز اظهار مى كند و در حقيقت طرز تلقى و نگرش خود را نسبت به محتوايِ قضيه بيان مى دارد. براى مثال, كسى كه چيزى را به وسيله قضيه اى تبيين يا ادّعا و يا اظهار مى كند درواقع با اظهارِ همان قضيّه و عبارت زبانى, اعلام مى كند كه به محتواى آن باور دارد. كسى كه وعده مى دهد, حالت روان شناختى خود را نيز اعلام مى دارد مبنى بر اين كه قصد انجام فعل وعده داده شده را دارد. حالت روان شناختى اظهار شده در انجام يك فعل مضمون در سخن, شرط صداقت24 آن فعل است.25
از نظر سرل26 پرسش از طبقه بندى و انواع مختلف فعل مضمون در سخن در حقيقت پرسش از انواع هدف هاى مضمون در سخن است. اگر در طبقه بندى افعال زبانى مبناى تحليل خود را بر پايه مفهوم هدف مضمون در سخن و دو مفهومى كه لازمه آن هستند, يعنى مفهوم جهت انطباق و شرطِ صداقت, استوار كنيم, معلوم مى شود كه كارهاى زبانى كه به وسيله زبان انجام مى دهيم نامحدود نيستند, بلكه محدود به چند طبقه معلوم و معيّن اند.
سرل اظهار داشته است:
به نظر من اين سه جنبه ـ هدف مضمون در سخن, جهت انطباق و شرط صداقت ـ بسيار مهم اند و من طبقه بندى خودم را بيشتر بر پايه آنها استوار مى كنم.27
به اعتقاد سرل, دقت در مفهوم هدف مضمون در سخن و مفاهيمِ ملازم آن, نشان مى دهد كه تنها و تنها پنج نوع هدف مضمون در سخن داريم و در نتيجه, تنها پنج طبقه فعل گفتارى وجود دارد:

1. اِخبارى ها (=assertive)

نكته اصلى و هدف نهفته در طبقه اِخبارى ها, اين است كه مخاطب ملزم به صدق قضيه مى گردد. اين نوع قضايا واقعيت يا وضع امورى را در جهان عرضه مى كنند. قضايايى كه بيان گر توصيف, تبيين, طبقه بندى و مانند آن هستند, ذيل اين طبقه قرار مى گيرند. همه قضايايى كه ذيل اين طبقه واقع مى شوند جهت انطباقشان, واژه به جهان (word to world) است; يعنى گوينده مى خواهد از يك واقعيت موجود خبر دهد, و شرطِ صداقت اينها همواره باورِ گوينده به محتواى جمله است. وقتى كسى مى گويد (باران مى بارد) حالت روان شناختيِ گوينده اين است كه او به آمدنِ باران باور دارد. بهترين طريق براى تشخيص اين طبقه اين است كه ببينيم آيا قضيه صدق و كذب پذير است يا نه.

2. انگيزش ها (=directives)

قصد و نكته اصلى نهفته در اين نوع قضايا اين است كه گوينده, شنونده را وادار كند كه مطابق با محتواى گفتار او رفتار كند. امرها, درخواست ها و مانند اينها نمونه هايى از اين طبقه اند. جهت انطباق اين نوع قضايا, جهان با واژه (world to word) است; يعنى اين نوع قضايا ايجادى اند, زيرا گوينده از مخاطب خود مى خواهد محتواى گفتار او را در خارج محقّق كند. حالت روان شناختى گوينده در اين نوع قضايا ميل و خواسته اوست مبنى بر اين كه شنونده بايد فعل مورد نظر را انجام دهد. تلاش گوينده براى واداشتن شنونده به انجام فعل, مراتب مختلفى دارد, از دعوت به انجام فعل و پيشنهاد انجام آن, تا الزام و اصرار بر انجام آن فعل, حتى جمله هاى پرسشى نيز در اين طبقه جاى مى گيرند. اين نوع قضايا صدق و كذب ندارند, بلكه مى توانند مورد عمل يا تخلّف و مانند آن قرار گيرند.

3. التزامى ها (=commissives)

هدف و نكته اصلى نهفته در اين طبقه اين است كه گوينده خود را (با درجات متفاوتى) ملزم و مُتعهّد به انجام كارى در آينده كند. وعده ها, قَسَم ها, نذرها و پيمان ها در اين طبقه جاى مى گيرند. جهت انطباق در اين طبقه, انطباقِ جهان با واژه (world to word) است و حالت روان شناختى اى كه گوينده با بيان قضايايى از اين دست اظهار مى كند, قصد است.
از آن چه گفتيم روشن شد كه جهت انطباق در طبقه التزامى ها و طبقه انگيزشى ها واحد است. آيا وحدتِ جهت انطباق نمى تواند باعث شود كه هر دو نوع را در يك طبقه قرار دهيم؟ سرل در پاسخ به اين پرسش اظهار داشته است28 كه: نمى توانيم اين دو را در يك طبقه جاى دهيم زيرا درست است كه جهت انطباق; براى مثال, در فعل گفتارى وعده و فعل گفتارى درخواست يكى است ولى هدف اصلى از فعل گفتارى, وعده التزام گوينده به انجام فعل است و نه ضرورتاً واداشتنِ خود به انجام فعل, در حالى كه هدف و نكته اصلى نهفته در فعل گفتارى, درخواست واداشتن شنونده به انجام كار است و نه التزام و تعهد او به انجام كار. اگر بخواهيم فعلِ وعده و فعل درخواست را در يك طبقه جاى دهيم, يا بايد ثابت كنيم كه فعل وعده, واقعاً يك نوع درخواست است و يا اين كه فعل درخواست به گونه اى شنونده را تحت يك الزام و تعهد قرار مى دهد, و چون نمى توانيم هيچ يك از اين دو را ثابت كنيم, در نتيجه, بايد به دو طبقه مستقل قائل شويم.

4. ابرازى ها (=expressive)

هدف اصلى و نكته نهفته در اين طبقه از افعال اين است كه گوينده صرفاً حالت روان شناختى معيّنى را نسبت به وضع امورى كه در محتواى قضيه معيّن شده ابراز كند. افعالى چون تشكر كردن, عذرخواهى, تبريك, تسليت, خوش آمدگويى و مانند اينها جزو اين طبقه اند.
در اين طبقه جهت انطباق وجود ندارد. وقتى گوينده اى مى گويد (من از شما بابت پرداخت پول, تشكر مى كنم) نمى خواهد جهان را با واژه ها و يا واژه ها را با جهان منطبق كند, بلكه گوينده, صدق قضيه اظهار شده (پرداختن پول) را مسلّم مى داند و صرفاً نسبت به آن چه در محتواى قضيه معيّن و مسلّم فرض شده, حالت روان شناختى خاصى را اظهار مى كند.

5. اعلان ها (=declaration)

هدف و نكته نهفته در اين نوع از افعال گفتارى اين است كه از طريق نفس اعلان, در جهان تغييرى ايجاد شود; براى مثال, وقتى رهبر يك كشور بگويد: (بدين وسيله اعلام جنگ مى كنم) با اين اظهار, جنگ اعلام شده است و با همين اعلان واقعيت تغيير يافته و وضع امر جديدى پديد مى آيد. در مورد اعلان ها دو جهت انطباق وجود دارد, زيرا اولاً واقعيت و جهان را تغيير مى دهيم, پس جهت انطباق جهان با واژه (=world to word) است و ثانياً اين كار را بدين وسيله انجام مى دهيم كه مى گوييم جنگ اعلام شد پس جهت انطباق واژه با جهان (word to world) است.
اعلان ها در ميان افعال گفتارى بى نظيراند از اين جهت كه نفس انجام موفّقِ فعل گفتارى اعلان, به معناى تغيير و پديد آوردن وضع امرى است; براى مثال, اگر گوينده اى طبق شرايط و قواعد انجام يك معامله, بگويد: (كتابم را فروختم), وضع امرى اى پديد مى آيد كه قبلاً نبوده است. البته, چنان كه سرل تذكر داده است29, اين طبقه از افعال گفتارى مستلزم نهادهاى فرازبانى است; يعنى علاوه بر نهاد زبان كه شرط لازم فعل گفتاريِ اعلان است, بايد نهادى فرازبانى كه سرل از آن به واقعيت نهادى30 تعبير مى كند وجود داشته باشد تا بر اساس آن گفتنِ (كتابم را فروختم), فروختن كتاب اعتبار شود و يا تكّه هاى كاغذ رنگارنگ جيبِ من, پول تلقى گردد. اگر اعتبار عقلاء در اين موارد نباشد, فعل يادشده تحقّق نخواهد يافت.31

تحليل و بررسى طبقه بندى سرل

1. مهم ترين نكته اى كه از طبقه بندى سرل استنتاج مى شود و وى نيز بر آن انگشت تأكيد نهاده اين است كه كاربرد زبان براى انجام ارتباط زبانى محدود و مقيّد است و ما تنها در قالب پنج طبقه يادشده كارهاى زبانى انجام مى دهيم. دليل اين امر نيز تجزيه و تحليل ذهن است, زيرا ذهن تنها با اين روش ها واقعيت را نشان مى دهد.
2. طبق مبناى سرل, ملاك و معيار طبقه بندى افعال گفتارى, قصد نهفته در سخن است, زيرا طبق نظريه افعال گفتارى, قصد گوينده, عنصر اساسى انجام يك فعل زبانى است. بنابراين, افعال گفتارى را نمى توان بر حسبِ صدق و كذب, يعنى جهت انطباق طبقه بندى كرد, چنان كه پوزيتيويست هاى منطقى چنين مى كردند, زيرا بعضى از افعال گفتارى با اين كه جهت انطباق آنها يكى است, نمى توان آنها را در يك طبقه جاى داد; براى مثال, فعل گفتاريِ وعده و فعل گفتارى امر با اين كه جهت انطباق هر دو اين است كه گوينده مى خواهد جهان را با واژه منطبق كند ولى بى ترديد هدف نهفته در وعده و هدفِ اصلى از اظهارِ آن, غير از هدف نهفته در امر است. در وعده, هدف اصلى التزام گوينده به يك الزام است در حالى كه در امر, واداشتن مخاطب است به انجام فعلى. ثانياً, بعضى از افعال گفتارى خنثى هستند و اصلاً جهت انطباق ندارند; براى مثال, در فعل گفتاريِ (تشكّر كردن) جهت انطباق وجود ندارد, زيرا گوينده, در انجام فعل تشكّر نمى خواهد واقعيتى را با گفتار خود منطبق كند و يا گفتار خود را با واقعيت منطبق سازد. وقتى گوينده مى گويد: (من از شما به خاطر پولى كه به من پرداختيد, تشكّر مى كنم) صرفاً حالت روان شناختى خود را نسبت به (پرداخت پول), كه صدق آن مسلّم است, ابراز مى دارد. و ثالثاً بعضى از افعال گفتارى دو جهت انطباق دارند, مانند اعلان ها. به هرتقدير از نظر سرل, جهت انطباق لازمه هدف و مقصود نهفته در سخن است. بنابراين, معيار اساسى براى طبقه بندى افعال گفتارى, همان قصد و هدف اصلى هر فعل گفتارى است.
3. طبق نظرگاه سرل, بايد ميان طبقه بندى افعال زبانى و انواع افعال زبانى تمايز قائل شد. طبقه بندى افعال زبانى مربوط به يك نوع از انواع مختلف افعال زبانى است. معمولاً هنگام اداى يك جمله, چند نوع فعل زبانى انجام مى دهيم. يكى از اين انواعِ مختلف, فعل مضمون در سخن است. طبقه بندى افعال زبانى, به همين نوع راجع است. چنان كه پيش از اين توضيح داديم, طبقه بندى افعال زبانى به معناى طبقه بندى بارِ نهفته در سخنِ گوينده است, بنابراين با انواع ديگر افعال گفتارى مانند فعل ناشى از سخن يا فعلِ تلفظى, كارى نداريم.

طبقه بندى افعال زبانى در علم اصول

طبقه بندى افعال زبانى در علم اصول نيز از اهميت خاصى برخوردار است. از نگاه عالمان علم اصول هر فعل زبانى اى كه از گوينده صادر شود لزوماً در يكى از دو طبقه اِخبار يا انشا جاى مى گيرد. طبق اين بيان, تقسيم افعالى كه انسان به وسيله زبان انجام مى دهد, به اِخبار و انشا, تقسيمى23 قاطع و قطعى است.33 براى توضيح مسئله و روشن شدن آراء و انظار عالمان علم اصول بايد نكاتى را تذكر دهيم:
1. عالمان علم اصول, همانند زبان شناسان, واحد ارتباط زبانى را جمله دانسته اند. جمله در يك تقسيم اوليّه به تام و ناقص و جمله تام هم در تقسيمى ديگر به جمله خبرّيه و جمله انشائيه تقسيم مى شود.
فهم دقيق و درست اين تقسيم بر تحليل جمله, مبتنى است. جمله واحدى زبانى است كه از مادّه و هيئت تشكيل شده است. ماده جمله همان مفردات جمله اند. هيئت جمله, تركيب و تأليف خاص مفردات معيّن است, به نحوى كه, تأليف مفردات مدلول و معنايى دارد كه مفردات به تنهايى آن معنا و مدلول را ندارند. طبق اين تحليل, هيئت جمله هويّتى جدا از هويّت مفردات دارد و به حسب قرارداد هيئت جمله براى معناى خاصى غير از معناى مفردات وضع شده است.
جمله, با توجه به هيئت اش, يا تام است و يا ناقص. جمله ناقص, جمله اى است كه تمام معناى مقصود گوينده را افاده نمى كند. وقتى گوينده جمله ناقصى را ادا مى كند, شنونده منتظر مى ماند كه گوينده ادامه جمله را نيز بگويد. تركيب هاى وصفى و اضافى مانند (گلِ زيبا) و (خانه على) مصداق بارز جمله هاى ناقص اند. در مقابل, جمله تام, جمله اى است كه تمام معناى مقصود گوينده را افاده مى كند. چنان كه از تعريف يادشده آشكار مى شود, نقص و تمام, وصف لفظ نيستند بلكه صفت نسبت موجود در جمله و محتواى آن اند.
جمله تام از نظرگاه عالمان علم اصول به حصر عقلى فقط محدود و محصور به دو طبقه است; يكى جمله خبرى و ديگرى جمله انشائى. زمانى دليل اين حصر عقلى روشن مى شود كه بتوانيم حقيقت اِخبار و انشا را معلوم كنيم.
2. به نظر مى رسد كه تقسيم جمله به تام و ناقص از زاويه نگاه مقاله حاضر و اهداف آن, اهميتى ندارد, زيرا واحدِ ارتباط زبانى فعلى است كه گوينده انجام مى دهد نه جمله يا واژه به تنهائى. بى گمان هرگاه گوينده بتواند به وسيله ابزار و علائم زبانى, فعلى انجام دهد, ارتباط زبانى برقرار شده است. جمله به اين دليل موصوف به نقص مى شود كه گوينده نتوانسته است فعلى تام را محقّق كند. به عبارت ديگر, تمايزهاى معناشناختى زبان در سطح عميق به صورت هاى متفاوت و مختلفى در زبان هاى خاص نشان داده مى شود. به دليل توجه به همين نكته است كه بعضى از عالمان علم اصول در مورد اِخبار و انشا دو بحث مُجَزّا ولى مرتبط به يك ديگر, طرح كرده اند; يكى بحث هيئت جمله هاى خبرى و جمله هاى انشائى و تفاوت آنها با يك ديگر, و ديگرى بحث از حقيقت خبر و انشا و تعيين ويژگى ها و تفاوت هر يك با ديگرى. بى گمان بحث دوم تقدّم منطقى بر بحث اول دارد; به اين معنا كه نخست بايد حقيقت اِخبار و انشا تحليل شود سپس تمايزهاى زبان شناختى مورد توجه قرار گيرد. ما در اين مقاله بيشتر از منظر فلسفى با حقيقت اِخبار و انشا سروكار داريم. بررسى آثار و نتايج زبان شناختى طبقه بندى ارتباط زبانى به اِخبار و انشا در سطح دستورى زبان هاى خاص تحقيق مستقلّى را طلب مى كند.
به هرتقدير, گرچه همه عالمان علم اصول بحث حقيقت اِخبار و انشا را از بحث جمله هاى خبرى و انشائى جدا نكرده اند و به صورت مُندمج و متداخل بحث كرده اند, ولى منطق بحث اقتضا مى كند كه اين دو بحث را از يك ديگر تفكيك كنيم; به اين معنا كه نخست, معنا و حقيقت فعل اِخبار و انشا را معلوم كرده و سپس توضيح دهيم كه آيا تفاوت اِخبار و انشا, در مقام وضع و در سطح تمايزهاى زبان شناختى نيز اخذ شده است يا نه, و سپس در مرتبه سوم, توضيح دهيم كه به كدام دليل, افعال زبانى از نگاه عالمان علم اصول منحصر در دو طبقه اِخبار و انشا است.

حقيقت اِخبار و انشا

در باب حقيقت اِخبار و انشا و تفاوت آنها با يك ديگر, ميان عالمان علم اصول اختلاف نظر وجود دارد. پيش از بيان نظريه هاى مهم در اين زمينه بايد نكته اى را تذكر دهيم. اِخبار و انشا, هر دو فعل قصدى اند; يعنى اِخبار به همان اندازه فعل است كه انشا فعل است. اساساً هرگونه ارتباط زبانى از مقوله فعل است. اين مسئله در نظريه افعال گفتارى چنان كه پيش تر ازاين اشاره كرديم, به خوبى و دقت توضيح داده شده است و عالمان علم اصول نيز به آن تصريح كرده اند. محقّق اصفهانى در رساله طلب و اراده گفته است:
اِخبار, حكايت, ارائه, اظهار و اعلام, همه عرفاً انشااند, يعنى واقعيتى غير از خودشان ندارند و صدق و كذب پذيرى اِخبار به اعتبار خود اِخبار نيست بلكه به لحاظ مخبرُبه است, زيرا جمله خبرى در اِخبار استعمال نمى شود بلكه در معانى مفردات جمله استعمال مى شود و اِخبار فعلى است كه گوينده آن را با تلفظ به جمله خبرى به عنوان حكايت انجام مى دهد.34

محقّق اصفهانى در حاشيه كفايه35 نيز به صراحت بيان كرده است كه اِخبار و انشا از شئون استعمال اند و استعمال, فعل قصدى است كه گوينده انجام مى دهد.
هم چنين محقّق خوئى36 در بحث جمله خبريّه و انشائيه تصريح كرده است كه حكايت در اِخبار و ابراز امر نفسانى در انشا, امور اختيارى و فعل اختيارى گوينده اند.
بنابراين, عالمان علم اصول در اين كه اِخبار و انشا از مقوله فعل قصدى اند, نزاع و اختلافى ندارند, آن چه مَحَل بحث و گفت وگو است بيان تفاوت اِخبار و انشا است. آراء و انظار مختلف عالمان علم اصول را درباب حقيقت اِخبار و انشا مى توان در دو دسته جاى داد:
1. انشا, ايجاد معنا به وسيله لفظ است در نفس الامر. اين نظريه را محقّق خراسانى اظهار كرده است. وى در كتاب فوائد الاصول مى گويد:37
بدان كه انشا گفتارى است كه ايجاد معنا در نفس الامر از آن قصد مى شود نه حكايت از ثبوت و تحقّق معنا در ذهن يا خارج. به همين دليل, انشا متصف به صدق و كذب نمى شود به خلاف خبر, زيرا خبر تثبيت, تقرير و حكايت از ثبوت امرى است كه در موطن خود ثابت است, بنابراين متصف به صدق و كذب نمى شود.
توضيح و تفسير درست نظرگاه محقّق خراسانى محل بحث و گفت وگو است. شاگرد برجسته او يعنى محقّق اصفهانى سخن استادش را چنين تفسير كرده است:
تفاوت [انشا و اِخبار] در اين است كه گاهى غرض گوينده حكايت از نسبتى است كه در موطن خود واقع و موجود است, به وسيله لفظى كه نازل منزله آن است و گاهى غرض او اين است كه خودِ نسبت را به وسيله لفظى كه نازل منزله آن است, ايجاد كند; براى مثال, معناى جمله (خريدم), چه خبرى و چه انشائى, واحد است و آن, همان نسبتى است كه به ملكيت تعلق گرفته است و هيئت (خريدم) وجود تنزيلى همين نسبت ايجادى است كه وابسته به گوينده و متعلق به ملكيت است. لكن گاهى وجود اين نسبت در خارج به وسيله وجود تنزيلى و جعلى لفظى قصد مى شود, پس در اين صورت, غير از قصد ايجاد بالعرض و بالذات چيز ديگرى وجود ندارد, در اين صورت, انشا است. و گاهى علاوه بر ثبوت تنزيليِ معنا, حكايت از ثبوت آن در موطنى نيز قصد مى شود. در اين صورت اِخبار است… , تفاوت مذكور به لحاظ تقابلى است كه ميان معانى اِخبارى و انشائى وجود دارد, بنابراين استعمال الفاظ مفرد در معانى ناقض تفاوت مذكور نيست, زيرا استعمال الفاظ مفرد در معنا از اين حيث كه صرفاً براى ثبوت معانى در خارج استعمال مى شوند, مانند انشائيات اند, البته از نوع غير تام, كه سكوت مخاطب صحيح نيست, به خلاف معانى انشائى كه در مقابل معانى خبرى قرار مى گيرند. اين بهترين چيزى است كه مى توان در شرح حقيقت انشا تصور كرد و مقصود استاد علاّ مه ما [محقّق خراسانى] نيز همين است.38
طبق نظرگاه محقّق اصفهانى و تفسير وى از رأى محقّق خراسانى همه علائم و نشانه هاى زبانى با معناى خود به دليلِ علاقه و ارتباط وضعى, ملازم اند, به گونه اى كه معنا در مرتبه ذاتِ لفظ ثابت است و در هيچ مرحله اى از مراحل وجود قابل انفكاك از آن نيست و به تعبير محقّق اصفهانى لفظ, وجود تنزيلى معنا است, در اين جهت فرقى ميان الفاظ انشائى يا اِخبارى نيست. تفاوت اِخبار و انشا مربوط به قصدِ گوينده است. گوينده گاهى به وسيله علائم و نشانه هاى زبانى, اثبات نسبت ميان دو چيز را به وسيله خود علامت زبانى قصد مى كند و گاهى به وسيله علائم و نشانه هايى كه آنها را در معناى خودشان استعمال مى كند قصد حكايت از نسبتى ـ صادق يا كاذب ـ را در خارج دارد. بنابراين, اگر گوينده براى ابراز قصد خود از علائم و نشانه هاى زبانى استفاده كند كه هم براى انشا صلاحيت دارند و هم براى اِخبار, در اين صورت تقابل اِخبار و انشا, عدم و ملكه است ولى اگر از الفاظ و علائمى استفاده كند كه به حسب وضع تنها براى اِخبار يا انشا صلاحيت دارند, تقابل اِخبار و انشا از نوع سلب و ايجاب است.39
بعضى از عالمان علم اصول40 در تفسيرى كه محقّق اصفهانى از كلام محقّق خراسانى به دست داده است ترديد كرده اند و بعضى اساساً41 رأى محقّق اصفهانى را متمايز و متفاوت با نظر محقّق خراسانى دانسته اند. به نظر مى رسد, رأى محقّق اصفهانى به حسب حقيقت همان نظرگاه استادش محقّق خراسانى است, با اين تفاوت اندك كه اگر گوينده قصد خود را با الفاظ و علائم مشترك ميان اِخبار و انشا اظهار كند, در اين صورت, اختلاف اِخبار و انشا تنها در مرحله استعمال و قصد گوينده است ولى اگر قصد خود را با الفاظ و علائم مختص ّ به اِخبار يا انشا اظهار كند, تقابل و تفاوت اِخبار و انشا علاوه بر مرحله استعمال, در مستعملُ فيه نيز خواهد بود. حاصل اين كه محقّق خراسانى ميان علائم و نشانه هاى زبانى مختص به انشا و اِخبار و علائم مشترك تفاوت ننهاده است, ولى محقّق اصفهانى تفاوت قائل شده است.
به هرحال طبق نظرگاه نخست تقسيم افعال زبانى به اِخبار و انشا مربوط به قصد گوينده است و نه مربوط به سطح زبان شناختى و دلالت تصورى.
2. انشا و اِخبار و تفاوتشان مربوط به مرحله استعمال و قصد گوينده نيست, بلكه امرى معناشناختى و مربوط به مرحله وضع و معناى زبانى است, زيرا جمله خبرى بر حسب وضع و قرارداد براى نسبت تام به عنوان يك واقعيت و امر مسلّم و مفروغٌ عنه وضع شده است, امّا جمله انشائى براى نسبت تامّى كه تحقق آن قصد شده, وضع شده است.
اين نظرگاه را شهيد صدر اظهار كرده است.42 توضيح نظرگاه شهيد صدر اين است كه جمله هاى خبرى براى ربط و نسبت ميان دوطرف وضع شده اند, دوطرفى كه در خارج بر يك ديگر تصادق دارند. نسبت مذكور ذهنى است نه خارجى, زيرا اگر نسبت خارجى باشد, بايد دوطرفِ مغاير, در خارج داشته باشد در حالى كه در خارج از ذهن يك چيز وجود دارد كه هم مصداق موضوع است و هم مصداق محمول. بنابراين, در جمله (على دانشمند است) نسبتى در ذهن وجود دارد كه دوطرفِ متغاير ـ على و دانشمند ـ دارد و جمله اى كه بر آن دلالت مى كند, جمله اى تام است.
اما جمله هاى انشائى دوگونه اند: الف) جمله هايى كه مختص به انشااند مانند صيغه هاى فعل امر, نهى, جمله هاى استفهامى, تمنّى و ترجّى و مانند اينها. ب) جمله هايى كه ميان انشا و اِخبار مشترك اند مانند جمله (خريدم), (فروختم) و مانند اينها. در گونه اول مفاد و مدلول جمله هاى انشائى, همان نسبت ميانِ دوطرف است و ادات استفهام و تمنّى يا هيئت افعل متمّم اين نسبت اند.
شهيد صدر مقصود خود را با عبارات زير بيان كرده است:
نسبت ميان (على) و (دانشمند) [در جمله (على دانشمند است)] فقط دو ركن ندارد بلكه ركن سومى هم بايد وجود داشته باشد, زيرا نسبت تصادقى معنا ندارد مگر به لحاظ ظرفى كه در آن ظرف, تصادق وجود دارد. ذهن, (على) و (دانشمند) را تصور مى كند در حالى كه در عالمى از عوالم خارج از ذهن بر شيئى تصادق دارند و اين عالم در جمله خبرى, عالَمِ تحقق و ثبوت است. در زبان عربى, جمله خبرى بدون هيچ علامت و نشانه خاصى بر عالم تحقق و ثبوت دلالت مى كند و شايد زبانى يافت شود كه دال و نشانه مستقلى به ازاى آن وجود داشته باشد. در جمله استفهامى اين عامل, عامل استفهام يا سؤال است كه نشانه استفهام بر آن دلالت مى كند و در جمله تمنّى عامل تمنّى است كه ادات و نشانه تمنى بر آن دلالت مى كند و مانند اينها. در جمله خبرى تصادق دو مفهوم (على و دانشمند) در عالم تحقق است و در جمله هاى استفهامى و تمنّى در عالم استفهام و تمنى و مانند اينها, مقصود از طرف [ركن] سوم وجود يك مفهوم اسمى سوّمى مانند مفهومِ (على) و (دانشمند) به ازاء نسبت تصادقى نيست بلكه وجود ركنِ سوم براى قوام يافتن و تحقق نسبت تصادقى است زيرا مفهوم (على) و (دانشمند) نيازمند عالَمى هستند كه در آن هر دو صادق باشند. به عبارت ديگر, نسبت تصادقى ميان دو مفهوم, حصّه ها و افراد متعددى دارد; يكى نسبت تصادقى است به لحاظ عالَمِ تحقّق و ديگرى تصادق در عالَمِ سؤال و سومى در عالَمِ تمنّى و مانند اينها. تعيين يكى از اين حصّه ها يا به وسيله علائم و ادات داخل بر جمله صورت مى گيرد و يا به وسيله عدم وجود ادات, مانند جمله خبريه.43
طبق نظرگاه شهيد صدر تفاوت جمله انشائى مختص به انشا و جمله خبرى, در مدلول تصوّرى آنها است و مربوط به عالم وضع و قرارداد است نه قصد گوينده, زيرا جمله خبرى براى نسبتى كه طرفين آن در عالم تحقّق تصادق دارند, وضع شده است. پس تفاوت جمله انشائى و خبرى مربوط به مدلول تصورى وضعى است نه مربوط به ذات آنها, زيرا متبادر از جمله استفهامى, نسبت استفهاميه است, در حالى كه, در عالم استفهام طرفينِ نسبت تصادق دارند, گرچه جمله استفهاميه از شخص خوابيده كه قصد و اختيارى ندارد, صادر شود.
دو نظرى كه بيان كرديم, نماينده هاى مهم و برجسته دو ديدگاه كلّى در علم اصول فقه اند.

تحليل و بررسى نظرگاه عالمان علم اصول در باب اِخبار و انشا

1. تتبّع در آراء و انظار عالمان علم اصول نشان مى دهد كه مى توان رأى و نظر آنان را درباره حقيقت اِخبار و انشا به دو دسته كلّى تقسيم كرد:
الف) گروهى كه اِخبار و انشا را مربوط به مرحله دلالت تصديقى و قصد و حال گوينده مى دانند نه مرحله دلالت تصورى. در اين گروه مى توان از محقّقانى چون محقّق خراسانى, محقّق اصفهانى, محقّق عراقى و محقّق خوئى, نام برد.
ب) گروهى كه تمايز و تفاوت اِخبار و انشا را مربوط به مرحله دلالت تصورى و مقام وضع و نه قصد گوينده, مى دانند. در اين گروه مى توان آراء و انظار عالمانى چون شهيد صدر را قرار داد.
اعضاى هر گروه, در درون خود اختلاف نظرهاى جزئى دارند كه در مقصود فعلى ما تأثير چندانى ندارد. در اين جا از هر گروه, يك نظرگاه شاخص و مهم را آورده ايم.
2. براى توضيح تفاوت ديدگاه اين دو گروه و بيان لوازم و نتايج آن, بايد نكته ديگرى را توضيح دهيم. بى شك الفاظْ ارتباط خاصى با معانى دارند, به گونه اى كه هرگاه لفظ را تصور كنيم يا بشنويم, ذهن ما به معنا منتقل مى شود. انتقال ذهن از لفظ به معنا را دلالت گويند. اين كه چگونه ميان لفظ و معنا علاقه و ارتباط پديد مى آيد, بحث ديگرى است كه عالمان علم اصول در مبحث وضع, به تفصيل در باب آن بحث كرده و سخن گفته اند. اما بحث فعلى ما اين است كه دلالت لفظ بر معنا دو مرحله دارد:
الف) دلالت تصورى يا معناشناختى. دلالت تصورى و يا لغوى, دلالتى است كه از وضع و قرارداد يك لفظ براى معنايى ناشى مى شود و هيچ گاه قابل انفكاك از لفظ نيست. ويژگى مهم چنين دلالتى اين است كه هرگاه شنونده لفظ را بشنود ذهن او به معنا انتقال پيدا مى كند, چه گوينده لفظ, داراى قصد و توجّه باشد و چه گوينده, يك شخص خوابيده و بدون قصد و اختيار باشد و يا حتى لفظ, صدايى باشد كه از پيچيدن باد در ميان برگ درختان ايجاد مى شود. بنابراين, دلالت تصورى به مجرّد اظهارِ لفظ وجود پيدا مى كند, خواه گوينده معنا را قصد كند يا نه.
ب) دلالت تصديقى. دلالت لفظ بر قصد گوينده, دلالت تصديقى است. در مرحله دلالت تصديقى, مهم قصد گوينده است, البته, گوينده بايد قصد خود را با علائم و نشانه هايى بيان كند كه صلاحيت ابراز و اظهار قصد را دارند. تفاوت دلالت تصورى و تصديقى را به وضوح مى توان در مثال زير نشان داد; جمله (على آمد) به لحاظ دلالت, وقتى از يك شخص بيدارِ هشيارِ داراى قصد صادر شود, بى ترديد با صورتى كه همين جمله از شخص خوابيده يا غافل و يا از پيچيدن باد در ميان برگ درختان ناشى شود, متفاوت است. در صورت اول, دلالت در حدّ تصور متوقّف نمى ماند بلكه از اراده گوينده و قصد او نيز حكايت مى كند, اما در صورت دوم, دلالت صرفاً لغوى و تصورى است.
دلالت تصديقى اى كه كاشف از اراده گوينده است شرايط و قواعد خاص و انواع متفاوتى دارد كه در اين جا مقصود اصلى ما نيست. آن چه براى مقصود فعلى ما مهم است, توجه به اين نكته است كه بعضى از عالمان علم اصول معتقدند كه اختلاف اِخبار و انشا در مرحله دلالت تصورى و وضع نيز اخذ شده است و بعضى ديگر اختلاف اخبار و انشا را تنها به مرحله دلالت تصديقى مربوط مى دانند.
3. از منظر عالمان علم اصول, چه آنان كه اختلاف اِخبار و انشا را به دلالت تصورى مربوط مى دانند و چه آنها كه به دلالت تصديقى ارجاع مى كنند, تقسيم جمله تام به خبرى و انشائى تقسيمى قطعى است, زيرا تقابل اِخبار و انشا, به اعتقاد اغلب عالمان علم اصول, از نوع تقابل سلب و ايجاب است. واسطه يا فرض ديگرى ميان سلب و ايجاب, قابل تصوّر نيست. هيچ جمله اى وجود ندارد كه متصف به اِخبار و انشا نشود. مطالعات نگارنده اين سطور نشان مى دهد كه عالمان علم اصول انحصار افعال زبانى را در اِخبار و انشا مسلّم و واضح تلقى كرده و هيچ برهانى بر آن اقامه نكرده اند, اما شايد بتوان دليل حصر گزاره هاى زبانى را در اِخبار و انشا طبق مبانى عالمان علم اصول به شرح زير توضيح داد.
كسانى كه اختلاف اِخبار و انشا را به خصوصيتى ارجاع مى دهند كه واضع هنگام وضع در موضوعٌ له و معنا اخذ كرده است, بر اين عقيده اند كه نسبت را به بيشتر از دوگونه نمى توان لحاظ كرد, يا اين كه واضع نسبت را فانى در واقعيتى مستقل از لفظ و موجود در خارج لحاظ مى كند و يا نسبت را فانى در واقعيتى لحاظ مى كند كه به وسيله خود لفظ, ايجاد مى شود. طبق اين تحليل, بيش از دو طبقه فعل زبانى نداريم, زيرا بنابراين نظريه, زبان تنها منعكس كننده واقعيت هايى است كه انسان مى تواند درك كند و در مورد بحث ما يا واقعيت چيزى مستقل از زبان و قابل تحقق در خارج است, جمله هايى كه چنين واقعيت هايى را منعكس مى كنند جمله هاى خبرى هستند و كارى كه گوينده با اين جمله ها مى كند اِخبار است, و يا واقعيت به گونه اى است كه يك وجود مستقل ّ از زبان ندارد بلكه واقعيت به وسيله زبان ايجاد مى شود, چنين جمله هايى انشائى اند و فعلى كه گوينده با چنين جمله هايى انجام مى دهد, انشا است.
اما كسانى كه اِخبار و انشا را مربوط به موضوعٌ له و معنا نمى دانند بلكه مربوط به دلالت تصديقى مى دانند و آنها را از خصوصيات استعمال مى دانند بر اين عقيده اند كه اختلاف اِخبار و انشا مربوط به ذات معناى هريك نيست بلكه مربوط به كيفيت و چگونگى لحاظ معنا در وقت استعمال است. گوينده و استعمال كننده تنها به دو صورت مى تواند زبان را به كار گيرد, يا زبان را براى بيان واقعيتى مستقل در خارج به كار مى گيرد و يا براى ايجاد واقعيتى به وسيله زبان. حاصل اين كه آن چه خود را در سطح زبان در دو گروه جمله هاى خبرى و انشائى نشان مى دهد كاشف از يك واقعيت عقلى, مربوط به تحليل و ادراك ذهن است. قوّه ذهن و ادراك بشر به نحو ديگرى غير از دو صورت يادشده نمى تواند نسبت را لحاظ كند.
تا اين جا به اختصار نظرگاه عالمان علم اصول و بعضى از فيلسوفان تحليلى را در مورد طبقه بندى افعال زبانى طرح كرديم. گمان مى كنم زمينه براى طرح بعضى از نكات مقايسه اى فراهم آمده است.

سنجش و مقايسه

نكات زير مهم ترين نكاتى اند كه در مقام مقايسه ميان آراء عالمان علم اصول و نظرگاه هاى فيلسوفان تحليلى درباره طبقه بندى افعال زبانى مى توان برشمرد:
1. طبقه بندى افعال زبانى تابعى از تحليل نحوه عمل ذهن در نشان دادن واقعيت است. گرچه به لحاظ اثباتى چنان كه سِرل تذكّر داده است,44 نخست ما به عبارات و جمله هاى زبانى و موارد استعمال آنها توجه مى كنيم, ولى پس از تأمل و دقت متوجه مى شويم كه انواع متفاوت كارهايى كه با زبان انجام مى دهيم, بر پايه توانايى هاى ذهن در عرضه واقعيت استوار است. اين نكته مورد وفاق عالمان علم اصول و فيلسوفان تحليلى است. در حقيقت, زبان و سخن گفتن توانايى اى است كه انسان به وسيله آن مى تواند آن چه را كه ادراك مى كند بيان كند و بدين وسيله كارهاى مختلفى چون توصيف, اِخبار, پرسش, وعده و مانند آن را انجام دهد.
2. بى گمان, طبقه بندى افعال زبانى هيچ ربط و نسبتى با انواع مختلف افعال نحوى و انواع جمله ها و واژه هايى كه به كار مى بريم ندارد, بلكه در بحث طبقه بندى درصدد توضيح اين نكته هستيم كه كارهاى زبانى كه انجام مى دهيم مانند اِخبار, توصيف, پرسش, آرزو, تشكّر و افعال ديگرى از اين دست بر چه مبنايى قابل تحليل اند و به چند فعلِ بنيادين قابل تحويل؟
3. عالمان علم اصول بحث طبقه بندى افعال گفتارى را ذيل بحث اِخبار و انشا مطرح كرده اند و به صراحت گفته اند كه اِخبار و انشا, فعل هايى اند كه انسانِ داراى قصد, به وسيله زبان, انجام مى دهد. آراء و نظريه هاى مختلف عالمان علم اصول درباب حقيقت اِخبار و انشا و به تبع آن جمله هاى خبرى و انشائى تا آن جا كه در طبقه بندى افعال گفتارى و انحصار طبقه بندى در اِخبار و انشا اثر دارد مورد توجه ما در اين مقاله قرار گرفته است.
اما فيلسوفان تحليلى45 بحث طبقه بندى افعال زبانى را به صورت مستقل مورد توجه قرار داده اند و اِخبار و انشا را در طبقه ديگرى گنجانده اند, كه ما در اين جا يكى از مهم ترين طبقه بندى هاى فيلسوفان تحليلى, يعنى طبقه بندى سرل را طرح كرديم.
4. بر اساس نظرگاه فيلسوفان تحليلى ـ به ويژه سرل ـ طبقه بندى بايد ناظر به عنصر اصلى و اساسى انجام يك فعل زبانى يعنى قصد گوينده باشد و قصد گوينده تنها به پنج طريق قابل عرضه است و يا به تعبير دقيق تر ذهن تنها به پنج صورت مى تواند به وسيله زبان, واقعيت را عرضه كند.
نكته يادشده, مهم ترين نكته و اساسى ترين نقطه اختلاف ميان فيلسوفان تحليلى و عالمان علم اصول است. به اعتقاد عالمان علم اصول, طبقه بندى افعالى كه گوينده عرضه مى كند بايد ناظر به نحوه ربط و نسبتى باشد كه ذهن مى تواند آن ربط و نسبت را در مقام عرضه واقعيت درك كند. البته, روح اين تحليل همان است كه سرل به عنوان مبناى نظرى طبقه بندى, عرضه كرده است ولى نتيجه اى كه عالمان علم اصول از تحليل خود گرفته اند, اين است كه نسبت و ربطى كه در قالب جمله ظهور و بروز پيدا مى كند تنها به دو صورت قابل انجام و تحقّق است, يا به صورت اِخبار و يا به صورت انشا.
مهم ترين پاسخ سرل به نظرگاه كسانى كه افعال زبانى را تنها به دو طبقه خبرى و انشائى و يا به تعبير ديگر به دو نوع قابل صدق و كذب و غيرقابل صدق و كذب, تقسيم كرده اند, اين است كه اين تقسيم جامع نيست; براى مثال, فعل گفتارى وعده و فعل گفتارى درخواست با اين كه هر دو طبقِ طبقه بندى اِخبارى ـ انشائى, از طبقه انشا هستند ـ زيرا هر دو با زبان, واقعيتى را ايجاد مى كنند ـ با اين حال, نمى توان آنها را از يك طبقه دانست, زيرا هدف اصلى و قصد اساسى گوينده در هر يك متفاوت است, در يكى مقصود التزام به انجام فعل است و نه بالضرورة انجام فعل. ولى در ديگرى مقصود, وادار ساختن مخاطب به انجام فعل است و چون نمى توان يكى را به ديگرى تحويل برد, نمى توان آنها را از يك طبقه دانست.
مى توان به اين اشكال سرل اين گونه پاسخ داد كه درست است كه در درون طبقه انشا فعل هاى گفتارى متفاوتى صورت مى گيرد, براى مثال فعل گفتارى وعده و فعل گفتارى امر از نظر قصد گوينده متفاوت اند, ولى هر دو در طبقه كلى تر انشا, قابل اندراج اند. به عبارت ديگر نسبت طبقه بندى سرل به طبقه بندى عالمان علم اصول نسبت خاص به عام است; يعنى اين دو طبقه بندى در مقابل يك ديگر نيستند بلكه مى توان طبقه بندى پنج گانه سرل را در يك طبقه بندى كلى تر, يعنى دو طبقه اِخبار و انشا مندرج ساخت. تفصيل بيشتر در اين خصوص را به مجال واسع ترى وامى نهيم.

پى نوشت ها:
* استاديار دانشگاه تهران (پرديس قم)
1. linguistic acts
2. speech acts
3. form of life
4 . براى تفصيل بيشتر نك:
Stern, David. G. Wittgensteinصs Philosophical Investigations an introduction, Cambridge University Press, 2004.
Glock, Hans, J. A Wittgenstein Dictionary, Blackwell, 1996.
5 . John Austin (1911 ـ 1960) فيلسوف زبان و استاد كُرسى فلسفه اخلاق در دانشگاه آكسفورد.
6. speech act theory
7 . براى تفصيل بيشتر درباره نظريه افعال گفتارى و سهم آستين در تنسيق و تنظيم آن نك:
عبداللّهى, محمّدعلى, (نظريه افعال گفتارى), در پژوهش هاى فلسفى ـ كلامى, مجله علمى ـ پژوهشى دانشگاه قم, سال ششم, شماره 24, سال 1384.
-Austin, John, L. How to Do Things with Words, Oxford University Press, 1962.
8 . سرل, افعال گفتارى, ترجمه محمدعلى عبداللّهى, ص 108.
9 . براى تفصيل بيشتر نگاه كنيد به: مقدمه كتاب افعال گفتارى, همان, ص 53 به بعد.
10 . براى توضيح و تفصيل بيشتر نكات پنج گانه بنگريد به: افعال گفتارى, همان, فصل 2.
11. Wittgenstein, Ludwig, Philosophical Investigations, Blackwell, 1953, Para. 23.
12. Wittgenstein Ludwig, Tractatus logico - PhilosoPhico, Routledge,1922, 4.02.
13. linguistic games
14. family resemblance
15. use theory
16. Wittgenstein Ludwig, philosopical Investigations, Blackwell, 1922, Para. 569.
71. براى تفصيل بيشتر در مورد تلقّى جديد ويتگنشتاين درباره زبان به بندهاى 243 تا 315 كتاب تحقيقات فلسفى مراجعه كنيد و براى توضيح اين بندها نك به:
Magin, Marie, Wittgenstein, Routledge, 1997, ch. 3 - 4.
18. Searle, John, Expression and Meaning, Cambridge University Press. 1979, P. Vii.
19. Ibid, P. Viii.
20. Searle, John, Mind, language and society, Basic Books, 1998, P. 147.
21. illocutionary Point
22. direction of fit
23. intentional state
24. sincerity condition
25 . براى تفصيل بيشتر در مورد شرطِ صداقت, نك به: سرل, افعال گفتارى, ص 177.
26. Searle, John, Mind, Language and Society, Basic Books, 1998, P. 148.
27. Searle, John, Expression and Meaning, Cambridge University Press. 1979, P. 5.
28. Ibid, P. 14.
29. Searle, John, Mind, Language and Society, Basic Books, 1998, P. 150.
30. institutional fact
31 . براى تفصيل بيشتر در مورد واقعيت هاى نهاد, نك به:
Searle, John, The Construction of Social Reality, New York: Free Press, 1995.
Mind, Language and Society, Basic Books 1998.
سرل, جان, افعال گفتارى, ترجمه محمدعلى عبداللّهى, انتشارات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى, قم, 1385, ص 162.
33. حكيم, عبدالصاحب, منتقى الاصول, تقريرات اصول محقّق روحانى, ج 1, ص 150, مطبعة امير, چاپ اول, 1413 هـ. ق.
33 . فيّاض, محمد اسحاق, محاضرات فى اصول الفقه, تقريرات اصول محقّق خويى, ج 1, ص 84, انتشارات امام موسى صدر, بى تا, بى جا.
34 . اصفهانى, محمدحسين, (طلب و اراده) در: بحوث فى الاصول, ص 20, انتشارات جامعه مدرسين, قم, 1409 هـ. ق.
35 . اصفهانى, محمدحسين, نهاية الدراية فى شرح الكفاية, ص 29, انتشارات طباطبايى, قم, بى تا.
36 . فياض, محمداسحاق, همان, ص 86.
37 . خراسانى, محمدكاظم, فوائد الاصول, انتشارات وزارت ارشاد, چاپ تهران, 1407, ص 17.
38 . اصفهانى, محمدحسين, نهاية الدراية فى شرح الكفاية, ص 161 ـ 162.
39 . براى تفصيل بيشتر در خصوص نظرگاه محقّق اصفهانى نك: محقّق اصفهانى, محمدحسين, (الاصول على نهج الحديث) در: بحوث فى الاصول, ص 20 و (الطلب و الاراده) در: بحوث فى الاصول, ص 14 به بعد.
40 . حكيم, عبدالصاحب, منتقى الاصول, ج 1, ص 128 ـ 129.
41 . فيّاض, محمداسحاق, المباحث الاصولية, انتشارات شريعت, چاپ اول, بى جا, ج 2, ص 36.
42 . صدر, سيدمحمدباقر, دروس فى علم الاصول, الحلقة الثالثة, ص 74, انتشارات جامعه مدرسين, قم, 1415 هـق.
43 . هاشمى, سيدمحمود, بحوث فى علم الاصول, الجزء الاول, انتشارات قم, 1405 هـ. ق, ص 29.
44. Searl, John, Expression and Meaning, P. Viii, Cambridge University Press, 1979.
45 . براى تفصيل بيشتر نك به:
Austin, John, How to Do Things with Words, Oxford University Press, 1962.
Alston, William P. ,Illocutionary Acts and Sentence Meaning, Cornell University Press, 2000.
Searl, John, Expression and Meaning, Cambridge University Press 1979.


نام کتاب : نشریه نقد و نظر نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 39  صفحه : 7
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست