responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : معارف اسلامی نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 20  صفحه : 8

راه و رسم زندگى 12
سبحانى نيا محمد

روانشناسان معتقدند: تنها با اعتماد به نفس مىتوان مسير پرپيچ و خم زندگى را پشت سرگذاشت و به كاميابى دست يافت، اما اين نظريه براى كسى كه براى مجموع جهان، فقط يك موجود مؤثّر مستقل به نام خدا قائل است و همه علل و اسباب را ناشى از اراده او مي‌داند، ناقص است. پس در كنار اعتماد به نفس و تلاش و فعاليت، چيز ديگرى لازم است كه همان توكل و اعتماد به خداست؛ يعنى انسان در عين استفاده از عوامل طبيعى و اسباب مادى، بايد به نيروى غيبى و قدرت بي‌انتهاى خدا اعتماد كند و از او استمداد جويد، چون با توجه به محدوديتهايى كه انسان دارد به تنهايى قادر به عبور از بحرانهاى زندگى نيست و حتى در انجام دادن سادهترين كارها احساس ناتوانى مىكند. آنچه مىتواند آدمى را يارى رساند و مانع احساس حقارت او شود، توكل به خداست. از اين رو در اين شماره توكل به خدا را كه در نظام اعتقادى و اخلاقى اسلام از جايگاه خاصى برخوردار است و در شكل زندگى و موفقيت انسان تأثير شگرفى دارد، براى بحث و بررسى انتخاب كرده‌ايم. معناى توكل توكل از ماده وكالت به معناى اعتماد است. راغب اصفهانى مىنويسد: توكيل آن است كه بر غير خود اعتماد كنى و او را نايب از خدا قرار دهى. مرحوم شُبّر، از علماى اخلاق، توكل را از نظر مفهوم، پيچيده و از نظر عمل، سنگين مي‌داند. شايد دليل پيچيدگى آن اين باشد كه از يك سو توجه به عالم اسباب و اعتماد بر آنها شرك است و از سوى ديگر بى اعتنايى به اسباب نيز نفى سنّت الهى و ايراد به شريعت است كه مردم را به استفاده از آنها ترغيب نموده است. ايشان حقيقت توكل را همان اعتماد قلبى به خدا در تمام كارها و صرف نظر كردن از ما سوى الله مي‌داند و اين منافات با تحصيل اسباب ندارد، مشروط بر آنكه اسباب را در سرنوشت خود، اصل اساسى نشمرد. خواجه نصيرالدين طوسى در تعريف توكل گفته است: توكل، واگذارى كار خود به خداوند از روى اعتماد به حسن تدبير اوست. استاد مطهرى مىگويد: «توكل يعنى انسان هميشه به آنچه مقتضى حق است عمل كند و در اين راه به خدا اعتماد كند كه خداوند حامى و پشتيبان كسانى است كه حامى و پشتيبان حق باشند. توكل، تضمين الهى است براى كسانى كه هميشه حامى و پشتيبان حق‌اند.» اهميت توكل به خدا در نظام ارزشى اسلام، توكل به خدا، از جايگاه خاصى برخوردار است، زيرا: 1 ـ توكل، مبتنى بر توحيد افعالى است. فرد متوكل، خدا را مؤثّر حقيقى در هر موقعيتى مي‌داند. از اين رو برخى از عالمان اخلاق، توحيد و توكل را در كنار هم مطرح كرده‌اند. 2 ـ معيار سنجش، ايمان است: امام على (ع) مىفرمايد: «اقدس الناس ايمانآ اكبرهم توكلا على الله سبحانه؛ قوىترين مردم از نظر ايمان، آنهايى هستند كه بيشتر به خداوند توكل دارند»؛ يعنى براى شناخت ايمان افراد، بايد به رفتار و عملكرد آنان در موقعيتهاى گوناگون نگريست. مؤمن در همه امور زندگى، به خدا اعتماد دارد. 3 ـ توكل، يكى از ويژگىهاى مؤمنان است. اين مطلب از دهها آيه قرآن برداشت مىشود: «و على الله فليتوكل المؤمنين». 4 ـ يكى از صفات پيامبران الهى، توكل است. بررسى آيات قرآن نشان مي‌دهد كه پيامبران الهى، همواره در برابر مشكلات طاقت فرسا، خود را زير سپر توكل قرار مي‌دادند و يكى از دلايل مهم پيروزى آنها، داشتن همين فضيلت اخلاقى بوده است. حضرت نوح (ع) در برابر دشمنى قوم خود مىگفت: «فعلى الله توكّلت؛ بر خدا توكل كردم، هنگامى كه قوم حضرت هود (ع) او را تهديد كردند به صراحت گفت: «انى توكّلت علي‌الله ربّى و ربكم؛ من بر خدايى كه پروردگار من و شماست، توكل كرده‌ام.» حضرت شعيب (ع) در مقابل سرسختى قوم مشرك و تهديد آنها به موضوع توكل اشاره كرده و مىگويد: «ان اريد الا الاصلاح ما استطعت و ما توفيقى الا بالله عليه توكلت و اليه انيب؛ من تا آنجا كه قدرت دارم، در پى اصلاح هستم و توفيق من از خداست. فقط بر او توكل كرده‌ام و به سوى او بازمىگردم.» حضرت يعقوب (ع) نيز با اينكه دستورهاى لازم را براى پيشگيرى از حوادث قابل اجتناب به فرزندان خود مي‌دهد اما تأكيد مىكند كه نمىتوانم در برابر همه مشكلات تدبيرى بينديشم، لذا مىگويد: «و ما اغنى عنكم من الله من شىء ان الحكم الا لله عليه توكّلت و عليه فليتوكل المتوكلون؛ من با اين دستور نمىتوانم حادثه‌اى را كه از سوى خدا مقرّر شده از شما برطرف كنم؛ حكم مخصوص خداست، بر او توكل كردم و همه توكل كنندگان بايد بر او توكل كنند.» حضرت موسى (ع) به پيروان خود كه از فرعون بيمناك بودند، دستور داد به خدا توكل كنند: «يا قوم ان كنتم آمنتم بالله فعليه توكّلوا ان كنتم مسلمين؛ اى قوم من اگر شما به خدا ايمان آورده‌ايد بر او توكل كنيد.» سرمايه اصلى پيامبر اسلام (ص) در آغاز و پايان كار و در همه حال، توكل بود. از اين رو مىفرمايد: «قل حسبى الله عليه يتوكل المتوكلون؛ بگو: خداوند مرا كافى است و متوكلان بايد بر او توكل كنند.» نشانههاى توكل به خدا توكل به خدا سه مؤلّفه شناختى، عاطفى و رفتارى دارد و اگر اين سه مؤلّفه حاصل شد، توكل به خدا محقق شده است. ابعاد شناختى توكل عبارت‌اند از: 1 ـ اسناد امور به خداوند: كسى كه به خدا توكل دارد، همه حوادث و رخ‌دادها را به خداوند اسناد مي‌دهد، چون به اين باور رسيده است كه هيچ اتفاقى در جهان نمي‌افتد مگر به علم و خواست خدا؛ چنانكه قرآن مجيد فرمود: «قل لن يصبنا الا ما كتب الله لنا؛ بگو هيچ حادثه‌اى براى ما رخ نمي‌دهد مگر آنچه خداوند براى ما نوشته است.» 2 ـ اسناد رزق و روزى به خدا: فرد متوكل، آنچه را در اختيار دارد، از خدا مي‌داند و معتقد است روزى او تضمين شده است. امام على (ع) مىفرمايد: از توكل تو را همين بس كه رزق و روزي‌ات را فقط از جانب خداوند بدانى. 3 ـ اسناد سود و زيان به خدا: در بينش توكل مدارانه، اين حقيقت نهفته است كه انسان سود و زيان را از سوى خدا مي‌داند. در قسمتى از كلام جبرئيل در پاسخ به سؤال رسول خدا (ص) راجع به ماهيت توكل آمده است: «العلم بانّ المخلوق لا يضرّ و لا ينفع و لا يعطى و لا يمنع؛ توكل، يقين داشتن به اين است كه سود و زيان و بخشش و حرمان به دست مردم نيست، بلكه همه چيز در دست خداست.» ابعاد عاطفى توكل عبارت‌اند از: 1 ـ نااميدى از مردم: در ادامه حديث ياد شده، جبرئيل درباره حقيقت توكل اضافه كرد: «و استعمال اليأس من الخلق». متوكل، چون مي‌داند مخلوق نه مىتواند سودى برساند و نه زيانى، پس از غير خدا نااميد است.» 2 ـ اميد به خدا: در قسمتى از روايت پيشين مىخوانيم: كسى كه توكل دارد فقط به خدا اميد مىبندد و ترسى جز از خدا ندارد. 3 ـ رضايت از خدا: متوكل، با واگذارى امور زندگى خود به مشيت الهى نشان مي‌دهد كه به هر آنچه خداوند براى او مقرّر كرده، راضى است. 4 ـ اطمينان به خدا: يكى از اصلىترين محورهاى توكل، اعتماد به خداست. امام على (ع) مىفرمايد«:من وثق بالله توكل عليه؛ كسى كه به خدا اطمينان دارد، بر او توكل مىكند.» 5 ـ نترسيدن از غير خدا: كسى كه به خدا توكل دارد مي‌داند ديگران بدون خواسته الهى نمىتوانند كمترين آسيبى به او برسانند، پس ترس از آنها دليلى ندارد. در روايات به اين نكته اشاره شده است: «ان لا تخاف مع الله احدآ؛ از هيچ كس ترسى نداشته باشى.» ابعاد رفتارى توكل عبارت‌اند از: 1 ـ تلاش و فعاليت: انسان متوكل، با تكيه بر خدا به نتيجه عمل خود باور دارد و به شكست فكر نمىكند، پس در زندگى خود نقش فعال دارد. 2 ـ قطع طمع از ديگران: متوكل، به هيچ كس جز خداوند طمع ندارد. جبرئيل در اين باره گفته است: كسى كه به خدا توكل دارد، فقط به سوى خدا دست نياز مىگشايد و به جز او طمع ندارد. موارد توكل شايد اين سؤال براى بسيارى به وجود بيايد كه در چه امورى مىتوان به خدا توكل كرد؟ در پاسخ مىگوييم: هر چند انسان در همه امورش مىتواند به خدا توكل كند اما برخى از امور، به دليل ويژگى خاصى به صورت مشخص، در قرآن كريم بيان شده است: 1 ـ اصلاح جامعه (هود، آيه 88)؛ 2 ـ تبليغ و اجراى امور الهى (يونس، آيه 71)؛ 3 ـ صبر و تحمل آزارها (ابراهيم، آيه 9 و 12)؛ 4 ـ تصميمگيرى مهم و حساس (آل عمران، آيه 159)؛ 5 ـ دفع توطئه دشمنان (نساء، آيه 81)؛ 6 ـ جنگ روانى دشمنان (آل عمران، آيه 122)؛ 7 ـ كسب روزى (طلاق، آيه 2 و 3)؛ 8 ـ هجرت (نحل، آيه 41). درجات توكل از آنجا كه توكل، زاييده ايمان است و ايمان درجات دارد، توكل نيز به تبع ايمان، درجاتى پيدا مىكند. هر قدر ايمان به خدا قوىتر باشد، توكل بيشتر خواهد بود. بعضى از بزرگان علم اخلاق براى توكل سه درجه بيان كرده‌اند: 1 ـ اعتماد و اطمينان انسان به خداوند، همانند اعتماد به وكيل باشد كه براى انجام كارهايش بر مىگزيند. اين، پايينترين درجه توكل است. 2 ـ در درجه دوم توكل، انسان از اصل توكل غافل و در وكيل خود يعنى خداوند فانى است. در اين حالت، انسان غرق عنايات حق است و جز او كسى را نمىبيند. 3 ـ مرحله سوم اين است كه انسان در برابر خدا هيچگونه اراده‌اى از خود ندارد و باور دارد كه خداوند امور را به حكمت خويش تدبير مىكند، پس از خدا درخواست نيز نمىكند. البته اين درجه، جز براى صديقين حاصل نمىشود. به هيمن دليل بعضى از دانشمندان، توكل حضرت ابراهيم (ع) را از اين نمونه دانسته‌اند. بتپرستان تصميم گرفتند حضرت ابراهيم (ع) را در ميان آتش بسوزانند. براى اين كار تا نهايت توان، هيزم جمع كردند به طورى كه با آتش گرفتن هيزمها، از شدت حرارت نمىتوانستند نزديك آن شوند. آنگاه حضرت را بر بالاى منجنيق گذاشتند و به آتش پرتاب كردند. در آن حال جبرئيل به ابراهيم خليل (ع) سلام كرد و گفت: آيا نياز دارى كه به تو كمك كنم؟ ابراهيم پاسخ داد: آرى، اما نه از تو. جبرئيل گفت: پس از خدا نيازت را بخواه. ابراهيم گفت: «حسبى من سؤالى علمه بحالى؛ همين قدر كه از حال من آگاه است كافى است.» گفت با او جبرئيل اى پادشاه پس ز هر كس باشَدَت حاجت بخواه گفت اينجا هست نامحرم مقال علمه بالحال حسبى بالسؤال گر سزاوار من آمد سوختن لب ز دفع او ببايد دوختن مىتواند آتشم گلشن كند شعلهها را شاخ نسترون كند من نمىخواهم جز آنچه خواهد او حال من مىبيند و مي‌داند او نتيجه توكل حضرت ابراهيم (ع) گلستان شدن آتش بر او بود؛ آنگاه كه از جانب حق خطاب رسيد: «قلنا يا نار كونى بردآ و سلامآ على ابراهيم؛ ما گفتيم: اى آتش! بر ابراهيم سرد و سالم باش.» در بيانى ديگر مىتوان گفت: توكل چون ايمان سه رتبه لفظى و قلبى و عملى دارد. در توكل لفظى، انسان فقط عبارت توكل بر خدا را بر زبان جارى مىكند، بدون آنكه زبانش با دلش همراه باشد. در اين صورت، توكل بر خدا، تأثيرى در روح و زندگى انسان نخواهد داشت. در توكل در عقيده، آدمى با اينكه مي‌داند همه چيز در اختيار خداست اما در مرحله عمل، به غير خدا پناه مىبرد و از خدا غافل مىشود. اما اگر نور ايمان سراسر وجود انسان را فرا گرفت و به باور رسيد كه مؤثّر حقيقى فقط خداست، تنها بر او توكل كرده و همه چيز را از او مىخواهد. چون به اين جمله ايمان دارد كه: «ما شاءالله لا ما شاء الناس ما شاءالله و ان كره الناس؛ هر چه خدا خواهد همان مىشود، نه آنچه مردم بخواهند. آنچه خدا بخواهد مىشود، گرچه مردم نخواهند.» اعتماد به خدا و اعتماد به نفس چه بسا تصور شود كه اعتماد به نفس، نقطه مقابل اعتماد به خدا و توكل است و فردى كه به خدا توكل دارد، نمىتواند اعتماد به نفس داشته باشد. بر عكس، كسى كه اعتماد به نفس دارد نمىتواند كارهايش را به خدا واگذارد. در اينباره بايد گفت: تنافى يا عدم تنافى اعتماد به خدا و اعتماد به نفس، متأثّر از برداشتى است كه از مفهوم اعتماد به نفس شده است. البته از تعريفى كه روانشناسان با گرايش «اومانيستى» يا «الحادى» از اعتماد به نفس داشته‌اند به طور طبيعى، تضاد و ناهمگرايى اعتماد به نفس و توكل به خدا را مىتوان از آن نتيجه گرفت. بر اين اساس در بعضى از روايات به آسيبهاى اعتماد به نفس پرداخته شده است. امام على (ع) مىفرمايد: «الثقة بالنفس من اوثق فرس الشيطان، اياك و الثقة بنفسك فان ذلك من اكبر مصائد الشيطان؛ بر تو باد به دورى از اطمينان به خود، زيرا اعتماد به خود، از بزرگترين دامهاى شيطان است.» اين روايت مي‌آموزد كه انسان در اثر وسوسه و فريب شيطان، دچار غرور نشود و خود را به كلى از خدا بىنياز نداند. اگر اعتماد به نفس را در امتداد اعتماد به خدا و در طول آن دانستيم، نه تنها با هم منافات ندارند بلكه مكمل يك‌ديگرند. كسى كه به نيروهاى خود اتكا مىكند ولى منشأ آنها را خدا مي‌داند و معتقد است كه هرچه دارد از خداست، هرگز خود را از خدا بىنياز نمي‌داند. در اين صورت، توكل به خدا، تقويت كننده اعتماد به نفس به حساب مي‌آيد، زيرا در سايه توكل، آدمى از وابستگىها نجات مىيابد و ضريب قدرت روحى و مقاومت او در برابر مشكلات بالا مي‌رود. امام على (ع) مىفرمايد: چگونه بترسم در حالى كه تو اميد منى و چگونه مقهور شوم در حالى كه تو تكيه گاه منى. توكل و تلاش و تدبير برخى از متفكران صوفيه، توكل را با عمل و كسب كار، غير قابل جمع خوانده‌اند. استدلال آنها اين است كه خداوند، روزى بندگانش را تضمين كرده است و هر آن كس كه دندان دهد، نان دهد. پس متوسل شدن به اسباب ظاهرى، نوعى بي‌اعتمادى به خداوند است. برخى مشايخ صوفيه مانند «ابوعلى سياه»؛ از مشايخ قرن چهارم، و «شيخ بركه» حتى سواد خواندن و نوشتن نيز نداشته‌اند. آنان در برابر علم كسبى، معرفت قلبى يا علم كشفى را معتبر مي‌دانستند. در حالى كه اين برداشت از توكل، با آيات و رواياتى كه انسان را به كار و كوشش سفارش مىكند و نيز با راه و روش زندگى پيامبران و اولياى الهى، سازگارى ندارد. چگونه مىتوان گفتههاى بىپايه صوفيه را پذيرفت و حال آنكه روايات بسيارى به صراحت بر فعاليت و كار و تلاش تأكيد كرده و از بيكارى نهى نموده است. پيامبر (ص) فرمودند: «ملعون من القى كلّه على الناس؛ هر كس كه بيكار بگردد و بار اقتصادى خود را بر دوش ديگران بيندازد، خداوند او را لعنت مىكند.» استاد مطهرى، توكل به معناى دست روى دست نهادن و سپردن كارها را به خداوند، برداشتى نادرست مي‌داند و براى اثبات آن به دو نمونه از آيات قرآن استناد مىكند: يكى، آيه‌اى است از زبان همه پيغمبرانى كه بعد از نوح آمده‌اند؛ آنان به مردمى كه با آنها مخالفت مىكردند و سد راهشان مىشدند، مىگفتند: «و ما لنا الا نتوكّل على الله و قد هدانا سبلنا و لنصبرنّ على ما آذيتمونا و على الله فليتوكل المتوكّلون؛ چرا ما بر خدا توكل نكنيم و حال آنكه خدا راه را به ما نشان داده و آن راه را خواهيم رفت و هر چه شما ما را شكنجه دهيد، صبر و استقامت خواهيم كرد و اعتماد كنندگان بايد فقط بر خدا اعتماد و توكل كنند. اين آيه در كمال صراحت، توكل را به صورت يك امر مثبت ذكر مىكند. راهى هست و پيمودنى است و رنج و مشقتهايى در اين پيمودن هست كه اراده را سست و عزيمت را فسخ مىكند و در عين حال، انبيا مىگويند ما از نيروى باطل نخواهيم هراسيد و به خدا اعتماد مىكنيم و راه حق را مي‌رويم. «آيه ديگر درباره شخص رسول اكرم (ص) است. اين آيه نيز در كمال صراحت توكل را يك مفهوم مثبت يادآورى مىكند: «فاذا عزمت فتوكل علي‌الله؛ اى پيغمبر! همين كه تصميم گرفتى، به خدا اعتماد كن». نمىگويد: بنشين و دست روى دست بگذار و توكل كن بلكه مىگويد كار خود را بكن و به خدا توكل كن. در حديثى مىخوانيم: عربى در حضور پيامبر (ص) شترش را رها كرد و گفت :توكلت على الله. حضرت فرمود: «اعقلها و توكّل؛ شتر را پابند بزن و بر خدا توكل كن.» گفت پيغمبر به آواى بلند با توكل زانوى اشتر ببند سنّت خدا بر اين است كه امور عالم بر اسباب و علل خاص خود پيش رود. از اين رو قرآن مجيد از مسلمانان مىخواهد كه در برابر دشمن، قدرت دفاعى خود را بالا ببرند، و حتى در حال نماز از دشمن غافل نشوند و با اسلحه نماز بخوانند. سنّت پيامبران نيز اين حقيقت را روشن مىسازد. خداوند به حضرت موسى (ع) دستور مي‌دهد كه بندگانم را شبانه و به دور از چشم فرعونيان از شهر بيرون ببر. پيامبراكرم (ص) هنگام ترك مكه و هجرت به مدينه، بدون نقشه و برنامه و صرفآ با گفتن توكل بر خدا حركت نكرد بلكه با تدبير عمل كرد: 1 ـ براى اغفال دشمن، امام على (ع) را در بسترش خواباند؛ 2 ـ شبانه و به طور مخفى از مكه بيرون آمد؛ 3 ـ به جاى اينكه به سمت شمال يعنى به طرف مدينه حركت كند، به سوى جنوب و غار ثور آمد و در آنجا دو سه روزى پنهان شد؛ 4 ـ پس از آن، شبها از بيراههها حركت مىكرد و روزها مخفى مىشد تا به دروازه مدينه رسيد. توكل حضرت رسول (ص) به خدا، مانع از اين نشد كه از اسباب ظاهرى لحظه‌اى غفلت كند و اين نكته مهمى است كه متأسفانه گاهى از آن غافل مىشويم. بعضى از جوانها گمان مىكنند فقط با دعا و توسل و توكل به خدا مىتوانند از سد بزرگ كنكور بگذرند اما وقتى به موفقيت نمي‌رسند به خدا بدگمان مىشوند، در حالى كه بايد خود را سرزنش كنند كه براى رسيدن به هدف، تلاش نكرده و از مقوله ارزشمند توكل، تفسير صحيحى نداشته‌اند. قرآن مجيد، توكل را جايگزين تدبير و فعاليت نكرده است. خداوند در گزارشى از يعقوب مىفرمايد: او به فرزندانش پند مي‌دهد كه از يك در وارد شهر نشويد تا مورد توجه قرار گيريد و در ادامه مىفرمايد: «ان الحكم الا لله عليه توكلت»؛ يعنى حضرت سفارشهاى لازم را براى حفظ امنيت جانى به فرزندان مي‌دهد و با اين حال، خواستار توكل فرزندان به خدا مىشود. در روايتى مىخوانيم: اميرمؤمنان (ع) گروهى را ديد كه كار را رها كرده و گوشه مسجد نشسته‌اند. حضرت فرمود: شما چه كسانى هستيد؟ گفتند: ما متوكل هستيم. امام (ع) فرمود: نه، بلكه شما متأكّل هستيد؛ يعنى سربار اجتماع‌ايد و از دسترنج ديگران استفاده مىكنيد. آنگاه فرمود: نشانه توكل شما چيست؟ گفتند: هرگاه چيزى بيابيم مىخوريم و هنگامى كه چيزى نداشتيم صبر مىكنيم. حضرت فرمود: سگها نيز چنين مىكنند. گفتند: پس چه كنيم؟ فرمود: همانند ما رفتار كنيد. گفتند: شما چگونه عمل مىكنيد؟ فرمود: وقتى چيزى را به دست آوريم در راه خدا مىبخشيم و هنگامى كه چيزى نداريم خدا را شكر مىكنيم. فلسفه توكل به خدا ممكن است سؤال شود چرا فقط بايد به خدا توكل كرد؟ قرآن مجيد اين پرسش را اينگونه پاسخ مي‌دهد: «و ان يمسسك الله بضرّ فلا كاشف له الا هو و ان يمسسك بخير فهو على كل شىءٍ قدير؛ و اگر خدا كمترين زيانى به تو برساند از پرتو قدرت اوست، زيرا اوست كه بر همه چيز تواناست.» در حقيقت، اين آيه توجه به غير خدا را مخدوش مي‌داند و مىگويد غير خدا، نه نعمت دهنده است و نه نعمت گيرنده، پس چرا در برابر غير خدا سر تعظيم فرود مي‌آورند؟ در آيه بعد مىفرمايد: اوست كه بر تمام بندگان، قاهر و مسلط است. قاهر به كسى مىگويند كه بر طرف مقابل، تسلط كامل دارد به طورى كه مجال مقاومت باقى نمىماند. در جاى ديگر، قرآن مجيد به اين نكته اشاره مىكند كه خدايى كه هدايتگر انسان است و جز خير و نيكى برايش نمىخواهد، شايسته توكل است و تنها بر او بايد اعتماد كرد. در جايى ديگر قرآن، خدا را بهترين وكيل معرفى مىكند. «قالوا حسبنا الله و نعم الوكيل». دليل اينكه خدا بهترين وكيل است اين است كه او نفوذناپذير و سنجيده كار است: «و من يتوكل على الله فان الله عزيز حكيم». قرآنمجيد در آيه‌اى ديگر، براى خداوند صفاتى برمىشمرد كه در حقيقت شرايط اساسى كسى است كه مىتواند پناهگاه واقعى انسان باشد: «و توكّل على الحىّ الّذى لايموت؛ بر خدايى توكل كن كه زنده است و نمىميرد و از گناهان بندگانش آگاه است». سپس به قدرت خود بر خلق آسمان و زمين اشاره كرده است. آياتى كه برشمرديم ضرورت توكل بر خدا را مشخص كرده بود، زيرا: 1 ـ او زنده است؛ 2 ـ حياتش جاودانه است؛ 3 ـ علم و آگاهي‌اش همه چيز را در بر مىگيرد؛ 4 ـ بر همه چيز قدرت دارد؛ 5 ـ اداره همه امور در اختيار اوست. اسباب توكل براى رسيدن به توكل، امورى لازم است مانند: 1 ـ ايمان به خدا: برخى از عالمان اخلاق، توحيد و توكل را در كنار هم مطرح كرده‌اند، زيرا توكل به معناى اعتماد و اطمينان انسان به خداوند، در واقع مرتبه‌اى از مراتب توحيد است. به تعبير ديگر، توكل ميوه توحيد افعالى است. قرآن مجيد در هفت آيه، رابطه ايمان و توكل را با جمله «على الله فليتوكل المؤمنون» مشخص كرده است. مهمترين شرط ايجاد توكل، توجه و ايمان به صفات كماليه پروردگار است؛ يعنى انسان براى رسيدن به مقام توكل، بايد پيش از همه، شناخت خود را به خالق خويش بهبود بخشد و خدا را در جايگاه واقعي‌اش ببيند و از ضعف و ناتوانى خود آگاه باشد. توجه به صفات الهى مانند: حاكميت خدا، خالقيت خدا، ربوبيّت، رازقيت، رحمت، عزت، مالكيت، مشيّت، ولايت، هدايتگرى و حكمت خدا ، از شرايط تحقق توكل است. آدمى در پرتو ايمان، پا را از محدوده عوامل مادى فراتر مىنهد و هرگاه در زندگى به حوادثى برخورد كرد كه نتوانست با اسباب مادى تفسير كند، علم آن را به خدا واگذار مىكند و به امدادهاى الهى دل مىبندد. 2 ـ يقين: يكى از اسباب توكل، يقين است كه البته رتبه عالى ايمان به حساب مي‌آيد. امام على (ع) مىفرمايد: «التوكل من قوة اليقين؛ توكل، زاييده يقين است.» آثار توكل 1 ـ اعتماد به نفس: كسى كه به خدا توكل دارد، احساس نيرومندى مىكند و در برابر فشارها مقاومت مىنمايد. امام على (ع) مىفرمايد: هر كس به خدا توكل كند، دشوارىها براى او آسان مىشود و اسباب موفقيت برايش فراهم مىگردد. 2 ـ آرامش :توكل به خدا، بذر اميد را در دل مىپاشد و زمينه رهايى از رنج و افسردگى را فراهم مىسازد. امام على (ع) مىفرمايد: «ليس لمتوكل عناء؛ كسى كه به خدا توكل كند، رنج ندارد.» دليلش آن است كه با توكل، انسان احساس تنهايى نمىكند و خود را به نيروى شكستناپذيرى متكى مي‌داند كه همه چيز در دست و فرمان اوست. «كرال» و همكاران او در اينباره مىگويند: «رفتارهايى از قبيل عبادت، توكل به خداوند، زيارت و غيره مىتوانند از طريق ايجاد اميد و نگرشهاى مثبت، باعث آرامش درونى فرد شوند. باور به اينكه خدايى هست كه موقعيتها را كنترل مىكند و پاسخگوى نيازهاى ماست، تا حد بسيارى باعث كاهش اضطراب در افراد مىشود.» خداوند در قرآن مجيد مىفرمايد: كسانى كه مردم به ايشان گفتند: مردمان ضد شما گرد آمده‌اند پس از آنان بهراسيد، نه تنها نترسيدند بلكه ايمانشان افزايش يافت و گفتند: خداوند ما را بس است كه او بهترين وكيل است. اين آيه نشان مي‌دهد عاملى كه مؤمنان را در رويارويى با تبليغات و جنگ روانى دشمن، مقاوم و نستوه و آرام ساخت، توكل بر خدا بود. 3 ـ جلب محبّت خدا: قرآن مجيد مىفرمايد: «ان الله يحبّ المتوكلين؛ خداوند فرد متوكل را دوست دارد.» 4 ـ قدرتمندى: پيامبر اكرم (ص) مىفرمايد: «من احب ان يكون اقوى الناس فليتوكل على الله؛ كسى كه دوست دارد قوىترين مردم باشد، بايد به خدا توكل كند.» امام باقر (ع) مىفرمايد: كسى كه به خدا توكل كند مغلوب نمىشود و كسى كه بر دامن لطفش چنگ زند، شكست نمىخورد. دليلش آن است كه كسى كه به خدا توكل كند، با قدرت نامحدود الهى پيوند خورده است. 5 ـ تسلط بر شيطان: راه نفوذ شيطان به كسى كه بر خدا توكل مىكند، بسته است. قرآن مجيد مىفرمايد: «انه ليس له سلطان على الذين آمنوا و على ربّهم يتوكّلون؛ شيطان بر كسانى كه ايمان آورده و به پروردگار توكل مىكنند، تسلطى ندارد.» 6 - رشد و توكل: امام جواد (ع) مىفرمايد: «الثقة بالله تعالى ثمن لكلّ غال و سلم الى كل عال؛ اعتماد به خدا بهاى هر چيز گرانبها و نردبانى به سوى همه بلندىهاست.» 7 ـ عزت نفس: يكى از آثار توكل، دستيابى به حرمت و ارزشمندى و عزت نفس است، زيرا افرادى كه به خدا توكل مىكنند، به پذيرش ذلت و دست دراز كردن به سوى ديگران تن نمي‌دهند. امام صادق (ع) مىفرمايد: بىنيازى و عزت به هر طرف مىگردند چون به جايگاه توكل رسيدند، در آن مستقر مىشوند. در روايتى مىخوانيم: «اللهم اعزّنى بالتوكل؛ خدايا مرا در سايه توكل، عزيز و سرافراز كن.» 8 ـ كفايت امور :خداوند به كسانى كه بر خدا توكل كنند، وعده نجات داده و كفايت امور آنان را برعهده گرفته است: «و من يتوكل على الله فهو حسبه؛ هر كس به خدا توكل كند خداوند براى او كافى است». امام على (ع) نيز مىفرمايد: كسى كه به خداوند توكل كند، امر او را كفايت مىكند و كسى كه از او درخواست كند به وى اعطا مىفرمايد. 9 ـ روشنبينى: توكل به خدا، هوش و قدرت تفكر را مي‌افزايد، زيرا با توكل، انسان در برابر مشكلات وحشت‌زده نمىشود و خود را نمىبازد و خوب تصميم مىگيرد، لذا امام على (ع) مىفرمايد: كسى كه بر خدا توكل كند تاريكى شبهات براى او روشن مىشود. 10 ـ سلامت روان: يكى از آثار مهم توكل به خدا، كاركردهاى روان شناختى و به ويژه نقش آن در سلامت روان است، زيرا يكى از نظريههايى كه ابتدا در روانشناسى اجتماعى مطرح شد و سپس وارد روانشناسى مذهب شد، نظريه اسناد است. عنصر اصلى اين نظريه آن است كه افراد، درباره علل وقايع چگونه استنباط مىكنند. اسنادها در چگونگى ارزيابى فرد از خودپنداره‌اش نقش مهمى را ايفا مىكند كه در سلامت روان مؤثّر است. يكى از مولّفههاى توكل، اسناد است، زيرا در توكل به خدا، تمام تغييرات و تحولات و رويدادها به خدا استناد داده مىشود. بعضى از روانشناسان بر اين مطلب تأكيد دارند كه مذهب مىتواند جايگزينى براى تمام مؤلّفههاى تأثيرگذار همچون عوامل اجتماعى، سياسى، اقتصادى و خانوادگى شود و به رضايت و تعادل و سلامت روانى فرد كمك كند. نقش ديگر توكل، كاركرد مقابله‌اى و درمانى است. مقابله، هرگونه پاسخى است كه در برابر ناملايمات زندگى صورت مىگيرد تا از ناراحتى عاطفى جلوگيرى كند. با اين تعريف، نقش رفتارهاى مذهبى نظير عبادت و توكل به خدا مشخص مىشود. مقابله مذهبى، راهبرد محكمى است كه با ارائه تفسيرى قابل قبول از پديدهها سختترين موقعيتها را معنادار و قابل تحمل مىكند. «موريس»، با بررسى تأثير زيارت اماكن مقدس بر اضطراب و افسردگى از طريق اجراى تست اضطراب و افسردگى در مورد 11 مرد و 13 زن بيمار، به اين نتيجه دست يافت كه جوّ مذهبى موجود در اين مكانها با ايجاد اميدوارى و تقويت ايمان مذهبى در افراد، سبب كاهش علائم و تظاهرات اضطرابى و افسردگى افراد مىشود. بنابراين توكل به خدا به صورت يكى از روشهاى درمانى نيز اهميت ويژه‌اى دارد كه گاه از آن به «توكل درمانى» تعبير مىشود. پژوهشگران در سالهاى اخير در جوامع اسلامى مثل ايران و كشور مالزى به تجربه تازه‌اى در اتخاذ شيوه روان درمانى براى بيماران مسلمان مبتلا به اضطراب و افسردگى، دست‌زده و طى آن، در بررسىهاى آزمايشى خود نشان داده‌اند كه با به كارگيرى روان درمانى مذهبى مثل استفاده از آموزشهاى قرآنى، دعا، توسل و توكل به خدا، به بهبود بيشتر و درمان سريعترى در مقايسه با گروه مشابهشان كه درمانهاى غير مذهبى دريافت داشته‌اند، دست مىيابند. 11 ـ افزايش سطح حرمت خود: روانشناسان بالينى بر اهميت حرمت خود تأكيد كرده و معتقدند: درجه رضايت از خود يا ارزشى كه انسان براى خود قائل است، براى رفتار و پويايى درونى يك شخص، از اهميت بسزايى برخوردار است. در كلام بعضى از صاحبنظران، حرمت خود و احساس ارزشمندى، نياز اساسى انسان محسوب شده است. منظور از حرمت خود، درجه ارزيابى است كه خود فرد از خود دارد. در «حرمت خود» افراد درباره خصوصيات خويش به داورى و ارزشيابى دست مي‌زنند. يكى از عناصر اثرگذار بر افزايش سطح حرمت خود، توكل به خداست، زيرا حرمت خودِ پايين در افراد، محصول احساس ناتوانى، احساس پوچى و بىمعنا دانستن زندگى، درماندگى در برابر موقعيتهاى استرس‌زا و بحرانهاى زندگى و ترس از شكست است و توكل به خدا، تفسيرى واقع بينانه از حوادث و رويدادها ارائه مىكند و بيمارى و شكست را مثبت معنا مىنمايد و فرد متوكل با اعتماد به خدا احساس كارآمدى و توانمندى مىكند و به امداد غيبى پروردگار دلگرم است. تحقيقات پژوهشگران نيز اين مدعا را ثابت كرده است. كونيگ، مدير برنامه پژوهشهاى دينى، سالخوردگى و سلامت در مركز پزشكى دانشگاه دوك آمريكا، پس از سالها مطالعه و تحقيق اظهار كرده است: من بارها و بارها سالخوردگانى را مي‌ديدم كه از طريق رفتارهاى دينى مانند دعا، ذكر، توكل به خداوند سعى مىكردند با مشكلاتِ پيش آمده رو به رو شوند و بدين گونه سطح كارآمدى و حرمت خود را در حد بالايى نگه دارند. او پس از دوازده مطالعه تجربى با آزمودنىهاى سالمند در بيمارستان، اعلام داشته است: ديگر هيچ جاى ترديدى در مؤثّر بودن نقش رفتارهاى دينى بر توسعه سلامت روان و حفظ حرمت خود نيست. 12 ـ بهرهمندى از امدادهاى غيبى: خداوند به متوكلان وعده قطعى داده كه مشكلاتشان را حل مىكند و آنها را از امدادهاى خود بهرهمند مىسازد. قرآن مجيد در اينباره مىفرمايد: «و من يتوكل على الله فهو حسبه؛ هر كس بر خدا توكل كند، خدا كار او را سامان مي‌دهد.» در ادامه آيه به ذكر دليل آن پرداخته و مىفرمايد: «ان الله بالغ امره؛ خداوند فرمان خود را به انجام مي‌رساند»؛ يعنى خداوند كه قدرت مطلق دارد مىتواند به تمام وعدههاى خود جامه عمل بپوشاند. امام على (ع) نيز مىفرمايد: «و من توكّل عليه كفاه؛ كسى كه بر خدا توكل كند خداوند او را كفايت مىكند.» ممكن است گفته شود: چرا گاهى با اينكه توكل بر خدا داريم به نتيجه مورد دلخواه نمي‌رسيم؟ خداوند در پاسخ فرموده است: «قد جعل الله لكل شى قدرآ؛ براى هر چيز اندازه‌اى قرار داده است»؛ يعنى شما از مصالح امور آگاه نيستيد و هر چيزى حسابى دارد. گاهى مصلحت در اين است كه نتيجه به تأخير بيفتد، پس عجله در اينگونه موارد روا نيست. نتيجه عدم اعتماد به خدا توكل به غير خدا و اعتماد به مردم و روىگرداندن از خدا، نه تنها نفعى براى انسان ندارد بلكه موجب مىشود امدادهاى الهى نصيب او نشود و در تنگناها سر در گم بماند. يوسف پيامبر با آن مقام و عظمتى كه در پيشگاه الهى داشت، تا جايى كه قرآن او را از مخلصين مي‌داند، از رفيق زنداني‌اش كه مي‌دانست آزاد خواهد شد درخواست كرد كه نزد پادشاه درباره او وساطت كند، اما او يوسف را فراموش كرد و چند سال در زندان باقى ماند. توكل به غير خدا درباره افراد عادى، قابل گذشت است اما براى افراد نمونه، مانند يوسف، خالى از ايراد نبود. از اين رو خداوند اين ترك اولى را بر يوسف نبخشيد و زندان او چند سال ادامه يافت. امام صادق (ع) مىفرمايد: جبرئيل نزد يوسف آمد و گفت: چه كسى تو را زيباترين مردم قرار داد؟ گفت: پروردگارم. گفت: چه كسى مهر تو را آنچنان در دل پدر افكند؟ گفت: پروردگارم. گفت: چه كسى قافله را به سراغ تو فرستاد تا از چاه نجاتت دهد؟ گفت: پروردگارم. گفت: چه كسى سنگ را كه از فراز چاه افكنده بودند از تو دور كرد؟ گفت: پروردگارم. گفت: چه كسى تو را از چاه رهايى بخشيد؟ گفت: پروردگارم. گفت: چه كسى مكر و حيله زنان مصر را از تو دور ساخت؟ گفت: پروردگارم. آنگاه جبرئيل گفت: پروردگارت مىگويد: چه چيز سبب شد كه حاجتت را به نزد مخلوق ببرى و نزد من نياورى؟ به همين دليل بايد چند سال در زندان بمانى. در روايتى مىخوانيم: حسين بن علوان مىگويد: در مجلسى نشسته بوديم كه براى كسب علم و دانش بود، هزينه سفر من تمام شده بود. يكى از افراد جلسه از من پرسيد: براى اين گرفتارى به چه كسى اميدوارى؟ گفتم: به فلانى. گفت: به خدا سوگند، حاجتت برآورده نمىشود و به آرزوى خود نمي‌رسى و مقصودت حاصل نمىشود. گفتم: از كجا مي‌دانى؟ گفت: از امام صادق (ع) شنيدم كه فرمود: در يكى از كتابها خواندم كه خداى متعال فرموده است: به عزت و عظمت و بزرگواري‌ام سوگند كه آرزوى هر كس را كه به غير من اميد بندد، نااميد خواهم كرد و لباس ذلت بر او خواهم پوشاند و او را از پيش خود مي‌رانم. آيا در گرفتارىها غير من را مىطلبيد در صورتى كه رفع گرفتارى به دست من است!؟ آيا به غير من اميد دارد و درِ خانه غير مرا مىكوبد با آنكه كليدهاى همه درهاى بسته نزد من است!؟ كيست كه در گرفتارىهاى خود به من اميد بسته و من اميد او را قطع كرده باشم!؟... پس بدا به حال آنها كه از رحمتم نااميدند و بدا به حال آنها كه مرا معصيت كرده و از من پروا ندارند. * * * پرسشهاى متن درسى مقطع دبيرستان لطفاً با توجه به متن درسى مقطع دبيرستان، گزينههاى صحيح را انتخاب كرده و در پاسخنامه مربوط (صفحه ) علامت بزنيد. 1 ـ رابطه ايمان و توكل در چند آيه آمده است؟ الف) پنج آيه. ب) هفت آيه. ج) چهار آيه. د) سه آيه. 2 ـ توكل، با كدام يك از مراتب توحيد در ارتباط است؟ الف) توحيد افعالى. ب) توحيد عبادى. ج) توحيد صفاتى. د) توحيد ذاتى. 3 ـ حضرت ابراهيم (ع) از چه درجه‌اى از توكل برخوردار بودند؟ الف) درجه سوم. ب) درجه دوم. ج) درجه اول. د) درجه چهارم. 4 ـ كدام مرتبه توكل تأثيرى در زندگى انسان ندارد؟ الف) مرحله عملى. ب) مرحله لفظى. ج) مرحله قلبى. د) هيچكدام. 5 ـ كدام گزينه صحيح است؟ الف) اعتماد به نفس با اعتماد به خدا، در هر حال منافات دارد. ب) اعتماد به نفس با اعتماد به خدا، اصلا منافاتى ندارد. ج) اعتماد به خدا و اعتماد به نفس، در هر حال مكمّل يك‌ديگرند. د) هيچكدام. 6 ـ توكل، زاييده چيست؟ الف) ايمان. ب) تقوا. ج) يقين. د) گزينههاى الف و ج. 7 ـ شيطان بر چه كسى تسلط ندارد؟ الف) كسى كه ايمان دارد. ب) كسى كه بر خدا توكل مىكند. ج) كسى كه خدا را ياد مىكند. د) گزينههاى الف و ب. 8 ـ نااميدى از مردم، مربوط به كداميك از ابعاد توكل است؟ الف) بعد عاطفى. ب) بعد شناختى. ج) بعد رفتارى. د) گزينههاى الف و ج. 9 ـ با اسلحه نماز خواندن نشان دهنده چيست؟ الف) اهميت نماز. ب) توجه به قدرت دفاعى. ج) توجه به اسباب. د) هر سه گزينه. 10 ـ كدام يك از پيامبران از فرزندانش مىخواست از يك در وارد شهر نشوند؟ الف) حضرت ابراهيم (ع). ب) حضرت يعقوب (ع). ج) حضرت موسى (ع). د) حضرت يوسف (ع). 11 ـ خدا بهترين وكيل است، زيرا: الف) نفوذناپذير است. ب) سنجيده كار است. ج) داناست. د) گزينههاى الف و ب. 12 ـ اين جمله از كيست؟ «كسى كه بر خدا توكل كند، او را كفايت مىكند». الف) قرآن مجيد. ب) پيامبر (ص). ج) امام على (ع). د) امام صادق (ع). 13 ـ پاسخ انسان در برابر سختىها و ناملايمات زندگى چه نام دارد؟ الف) اسناد. ب) مقابله. ج) صبر. د) اراده. 14 ـ قرآن، كدام پيامبر را از مخلصين دانسته است؟ الف) حضرت نوح (ع). ب) حضرت ابراهيم (ع). ج) حضرت موسى (ع). د) حضرت يوسف (ع). 15 ـ استنباط افراد درباره علل وقايع چه نام دارد؟ الف) مقابله. ب) خودپنداره. ج) اسناد. د) گزينههاى الف و ب.

نام کتاب : معارف اسلامی نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 20  صفحه : 8
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست