نهضت عاشورا چنانكه لبريز از حماسه و آكنده از عاطفه و احساس است، به همان اندازه از خردورزى و مآلبينى و انديشه و نوآورى و شكوفايى برخوردار است. بسيارى از حركتها و مبارزات ملتها در عصر حاضر از نهضت عاشوراى حسينى مدد گرفتهاند. نمونه عينى آن، ارمغان رهبر فقيد هند، مهاتما گاندى براى مردم هند است. وى با مطالعه نهضت عاشورا، روشى نو براى نجات هندوستان از چنگال بريتانياى كبير به دست آورد و اين همه بدان دليل است كه حضرت سيدالشهدا (ع) با درايت و ايمان و عقلانيت، اولين جرقه نهضتش را به شيوهاى نو در مدينه زد و مردم را به خطرى متوجه ساخت كه اسلام و مسلمانان را تهديد مىكرد.
بارها شنيدهايم كه پس از مرگ معاويه، يزيد به فرماندار وقت (وليد) نامهاى نوشت كه هر چه زودتر از امام حسين (ع)، عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبير و عبدالرحمن بن ابى بكر بيعت بگيرد و آنها را در تنگنا قرار دهد و مجال تفكر را از آنان سلب كند و اگر از بيعت سرباز زدند، سرهاى آنان را براى يزيد بفرستد. چون اين نامه به وليد، فرماندار مدينه رسيد، مروان را
طلبيد و با او به مشورت پرداخت. مقرّر شد كه به وسيله قاصدى از آنان دعوت كنند و پيام را برسانند. دعوتنامهها تحويل شد. سه نفر از آنها از ترس جان و آبرويشان شبانه به خانه رفتند و در را به روى خود بستند. اما امام حسين (ع) در كمال شجاعت به مقرّ فرماندارى رفت و در برابر پيشنهاد بيعت فرمود: «انا لله و انا اليه راجعون و على الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد.»
آن حضرت در جلسه ديگرى فرمود: «ايها الامير انا اهل بيت النّبوة و معدن الرسالة و يزيد، رجل شارب الخمر معلن بالفسق و قاتل النفس المحرّمه و مثلى لا ابايع مثله؛ اى امير، ما از اهل بيت نبوت و كانون رسالتيم و يزيد مردى است شرابخوار و فاسق و قاتل نفس
محترم، و مثل منى با او بيعت نخواهم كرد.»
در همين جلسه بود كه به پيشنهاد مروان، امام حسين (ع) تهديد به قتل شد. آن حضرت خشمگينانه عكسالعمل نشان داد و بدينسان با امتناع از بيعت و رسوا ساختن يزيد، موجى در مدينه به وجود آورد. سپس به همراه همسر و فرزند و خواهر و برادرش، شبانه به سوى مكه روان شد. در اين شهر، خطبه غرّايى براى علما و اصحاب و تابعان ايراد كرد و آنان را به مسئوليت اجتماعى و خطرى كه اسلام و مسلمانان را تهديد مىكند، متوجه ساخت.
آن حضرت حج را تبديل به عمره مفرده كرد و پيش از اتمام مراسم حج تمتّع، از مكه خارج و به سوى كوفه روان شد. در ميان راه هم شخصيتهايى مانند حربن يزيد جعفى را به همراهى با خود و پيكار با يزيد دعوت كرد. او خواست با اسب و شمشير در يارى حسين مشاركت كند، اما آن حضرت نياز به انسان داشت، نه حيوان. احتياج به خون داشت، نه شمشير. ولى اينگونه ملاقاتها و گفتوگوها امواج تبليغاتى گستردهاى به وجود آورد. سرانجام امام حسين (ع) از جنوب تا شمال سرزمين اسلامى را در نورديد. به عبارت ديگر، از نخستين پايتخت اسلامى يعنى مدينه تا پايتخت دوم اسلام يعنى كوفه را طى كرد و در جايگاههاى مناسب، با سخنان آتشين و شورآفرين خود، عقل و احساسات دينى مردم را تحريك و بيدار مىكرد تا قيام تاريخياش به جغرافياى خاصى محدود نشود، بلكه او مىخواست با اين حماسه و شور شعور براى تمام تاريخ بشر در حوزه نظرى و عملى رهبر و راهنما باشد. به گفته شاعر:
به رادمردى و مردانگى و آزادى حسين رهبر آزادگان دنيا شد
شايد بدين دليل است كه پيامبر (ص) حديث قدسى را در شأن پيشواى نينوا فرمودند: «كتب فى ساق العرش ان الحسين مصباح الهدى و سفينة النجاة؛ در پيشانى عرش خدا با قلم نور نوشته شده است كه تحقيقآ حسين، چراغ هدايت و كشتى نجات امت است.»
آرى، او چراغ هدايت و رهبرى در حوزه نظرى است و هدايت كننده كشتى نجات در عرصه عملى.
در آن عصرِ تاريك و ظلمانى، تداوم و بازسازىِ تمدنِ عظيمِ اسلامى، نيازمند شعارها و خطبهها بود و از همه بيشتر به نهضت سياسى دينى و اجتماعى امام حسين (ع) نياز داشت تا با شهادت و قيامش تمدن اسلامى را از نابودى حفظ كند و با خون و شهادت، پيامش را به گوش بشر برساند و سرآغازى باشد براى به وجود آمدن نهضتها، حماسهها، جنبشهاى آزادىبخش، قيامها، جهشهاى بيدارگرانه.
اعلاميه از قتلگه كرب و بلا داد با زينب و سجاد پى شام فرستاد
اين نكته زخون بود در آن نشريه مسطور بايد بشر از قيد اسارت شود آزاد
نهضت بزرگ امام خمينى (ره) زاده عاشورا بود و قيام روحانيت از مجالس و محافل حسينى سرچشمه يافت و در سراسر كشور بلكه در هر جا كه مسلمانها ساكن بودند، گسترش پيدا كرد و گستره انقلاب اسلامى چونان نهضت عاشورايى به جغرافياى جهان اسلام محصور نگرديد، چرا كه هدف انقلاب، نجات تمام مستضعفان جهان از سلطه مستكبران بود؛ همانگونه كه رهبر قيام فرمود: «مقصد اين است كه اسلام و احكام جهانگير اسلام، زنده و پياده شود، همه در رفاه باشند، همه آزاد باشند، همه مستقل باشند.»
حضرت امام (ره) انقلاب را همانند امام شهيدان داراى سه مرحله «حدوث»، «ثبوت» و «صدور» ميدانست. او با طرح صدور انقلاب، تمام مستبدان كشورهاى اسلامى و غير اسلامى را به وحشت انداخت و صدامِ ملعون به همين بهانه جنگ را به كشور ما تحميل كرد، ولى شكست خورد. تأكيد امام راحل بر ساخت تمدن اسلامى از اينرو بود كه مردم بدانند تمدن اسلامى، به دست بوعلى سيناها، فارابىها، ابوريحان بيرونىها، خواجه نصيرالدين طوسىها و ملاصدراها پيريزى شد و آنان بودند كه در رشتههاى مختلف علوم عقلى و نقلى، نوآورىهاى شگفت انگيزى به بشر عرضه داشتند. بيدليل نيست كه رهبرى در چند سال اخير بر نهضت نرمافزارى و توليد علم اصرار دارند و بر ضرورت نوآورى تأكيد ميورزند.
امروز با بهرهگيرى از مكتب عاشورا و حضور قشرهاى مختلف در مجالس حسينى، بايد هم عوامل نوآورى و شكوفايى در ميادين علمى و تمدن دينى و هم موانع آن را به نسل مسلمان گوشزد كرد و به ياد آورد كه امروز شبهات جديد و مطالب تازه، علم كلام جديدى را مىطلبد. ما بايد از نهضت عاشورا درسهاى تازهاى بياموزيم و بر عقل و درايتمان بيفزاييم.
يكى از اهداف نهضت ابا عبدالله، بيدار كردن عقل و فهم مسلمانها و مبارزه با خرافات و پرستش غير خدا بود. او در روز عاشورا در يكى از خطبههاى خود، مسلمانها را متوجه نهضت بيدارگرايانه خود مىكند و مىفرمايد: «الحمدلله الذى اكرمتنا بالنبوة و علمتنا القرآن و فقهتنا فى الدين و جعلت لنا اسماعآ و ابصارآ و افئده». تفقّه در دين، يعنى فهم عميق از اصول و فروع دين و احكام
سياسى و اجتماعى آن. اينكه آن حضرت، خداوند را بر چشمان بينا و قلب و عقل بيدار، ستايش مىكند از اين روست كه به مسلمانها اعلام كند جلب عنايت خدا بدون مجاهدت و تدبر و تفقّه در دين، ميسّر نيست. قرآن فرمود: «ان شرّ الدواب عند الله الصم البكم الذين لا يعقلون». بدترين جنبندگان در پيشگاه خدا آن انسانهايى هستند كه گوششان از شنيدن حقايق، كر و
زبانشان از گفتن واقعيتها لال است و عقلشان از تعقل و ارزيابى و شناخت و تمييز حق و باطل باز مانده است.
جامعه آن روز گرفتار چنين نا آگاهى و ركود و انجمادى شده بود. اگر جز اين بود، هرگز حاضر نمىشدند يزيد شرابخوار و قمارباز و قاتل و جرثومه شهوت و لاابالى را به عنوان خليفه رسول خدا (ص) تحمل كنند و يا در يارى ابا عبد الله ترديد به خود راه دهند و آيه: «و لا تلقوا بايديكم الى التهلكه» را براى فرار از جنگ با يزيد دستآويز قرار دهند، بلكه اين آيه را حسينوار معنا مىكردند كه فرمود: «با ترك جهاد و انفاق در راه خدا به دست خودتان، خود و جامعه را به ذلت و بدبختى نيفكنيد.»
امام حسين(ع) در خطبهاى كه خطاب به علما و اصحاب و تابعين در منا ايراد كرد، حقيقت را با صراحت بيان فرمود: «و لوصبرتم على الاذى و تحمّلتم المؤنه فى ذات الله لكانت امور الله اليكم ترد و عنكم تصدر و اليكم ترجع؛ اگر بر اذيت و آزار يزيديان در عرصه
جنگ و پيكار پايدارى مىكرديد و بر شكنجههاى آنان تحمل داشتيد، امروز حكومت اسلامى و احكام الهى به شما بر مىگشت و مقرّرات دينى به دست شما اجرا مىشد و مردم در حل اختلافات داخلى براى داورى به سوى شما برمىگشتند، ولى صد هزار افسوس كه به دست خودتان قدرت را به نا اهلان تقديم داشتيد و آنان را بر جان و مال و نواميس خود مسلط ساختيد و در نتيجه، گروهى در زندان و جمعى در تبعيد و عدهاى خانهنشين و شما هم مطرود گرديده و از حاكميت به حاشيه رانده شديد.»
آرى، در هر زمان جامعهاى كه راه جهاد، استقامت، ايثار و شهادت را پيمود و به پيكار و شناخت دردهاى جامعه پرداخت و به خودباورى رسيد و به وحى الهى اتكا كرد، توانست تمدنساز باشد. بدون شك مسلمانان براى حفظ هويت و تمدن اسلامى در آن روزگار نياز فراوانى به امام حسين و نهضت عاشورايى داشتند تا اسلام و مسلمانان را از نابودى نجات دهند. اين هدف عالى در زيارت اربعين به گونه روشن بيان شده است: «و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهاله و حيرة الضلاله»؛ يعنى خدايا ما شهادت ميدهيم كه امام حسين (ع) خون دل خود را براى اعلاى كلمه حق و رهايى بندگانت را از جهالت و حيرتِ ضلالت، مبذول داشت تا جهل آنان به علم و معرفت تبديل گردد و شك و حيرت آنان برطرف شود و به مرحله يقين گام بگذارند.
به حق، باور كردنى نيست كه سپاهى اندك، بر سپاهى بسيار پيروز شود، آنهم پيروزى معنوى و عقلانى كه خون بر شمشير غلبه كرد. به طور معمول شكست ظاهرى در ميدان جنگ و جهاد، كمتر به غلبه فكرى و فرهنگى منجر مىشود، ليكن در تاريخ، نهضت عاشورا استثنا بود؛ نهضتهاى حقطلبانه بسيارى در طول تاريخ بشر به وقوع پيوسته است، ولى هرگز حرارت و نفوذ روزافزون آن در دلهاى خودى و بيگانه، مانند قيام عاشورا و پس از گذشت سالها، اين چنين ماندگار نمانده است.
سالها پيش، شب عاشورا در كراچى فرقههاى مختلف شيعى مانند زيديه، اسماعيليه، و ديگر فرقههاى مذهبى را ديدم كه همه لباس سياه پوشيده و ديگهاى غذا براى فردا فراهم ساخته بودند. پيروان مذاهب اهلسنّت نيز لباس سفيد بر تن داشتند و ديگهاى بزرگ غذا را براى روز عاشورا تدارك ميديدند و به عزادارى مشغول بودند. شگفتانگيزتر آنكه زن خواننده معروف كراچى، ده شب اول محرم را اعلام عزا كرده و از خوانندگى دست برداشته بود. با ديدن اين مناظر عجيب، بياختيار اين اشعار را به خاطر آوردم:
اين حسين كيست كه عالم همه ديوانه اوست وين چه شمعى است كه جانها همه پروانه اوست
هر كجا مىنگرم، نور رخش جلوه گر است هر كجا مىگذرم، جلوه مستانه اوست
هر دلى ميل سوى كرب و بلايش دارد من ندانم كه چه سرّى است كه در خانه اوست
آسيبهاى مراسم عاشورا
اما آنچه در اين ميان مايه تأسف است، آن است كه گاه شور حسينى با شعور حسينى همراه نيست و مردم را به سوى اهداف ابا عبدالله (ع) نزديك نمىكند و به گونهاى نيست كه در قلوب دشمنان اسلام رعب و ترس افكند و مستضعفان و
محرومان را اميدوار سازد. متأسفانه به گونهاى اهداف و شعارهاى عاشورا در اينگونه مراسم تحريف مىشود كه عزاداران به جاى آنكه نيرو و قدرت خود را بر ضد مستكبران و دشمنان اسلام به كار ببرند، به خود زنى و قمهزنى روى ميآورند و مايه خشنودى دشمنان مىشوند.
ظلم بزرگ ديگر به مكتب امام حسين (ع)، رواج انديشههاى باطل درباره آن حضرت است؛ چنانكه شهيد مطهرى مىگويد: «من نميدانم كدام جانى يا جانىها جنايت را به شكل ديگرى بر حسين بن على وارد كردند و آن اينكه هدف حسين بن على را مورد تحريف قرار دادند و همان حرف چرندى را كه مسيحىها در مورد حضرت مسيح گفتند، درباره امام حسين (ع) گفته و مىگويند كه امام حسين (ع) كشته شد تا بار گناه امت را به دوش بگيرد، براى اينكه ما گناه بكنيم و خيالمان راحت باشد.»
آن حضرت در روز عاشورا شعارهاى زيادى را مطرح كرد و اعمال عبادى عظيمى را برپاى داشت تا در لا به لاى گفتار و كردارش، روح نهضت و علت كار خود را آشكار سازد. او در بحبوحه جنگ در ظهر عاشورا، به نماز جماعت ميايستد و تيرها را به جان خود و اصحابش مىخرد تا اهميت آن را به مسلمانها گوشزد كند، ولى بعضى از عزاداران به بهانه عزادارى، نماز صبح خود را ترك مىكنند، يا قدرت و شوكت هيئت خود را به رخ يكديگر مىكشند، نه عظمت محرّم و دين خدا را. به قول شهيد مطهرى: «متأسفانه اين شعارها در ميان ما شيعيان فراموش شده و شعارهاى ديگرى به جاى آنها گذاشتهايم كه اين شعارها نمىتواند روح نهضت ابا عبدالله را منعكس كند. از نظر من كليد شخصيت امام حسين (ع) حماسه است، شوراست، عظمت و
صلابت است، شدت است، ايستادگى است و حق پرستى است.»
از نظر امام حسين (ع)، «فلسفه زندگى اين است كه انسان، حق را پيدا كند و در راه حق جهاد كند. اين مسئله كه انسان بايد در زندگى يك عقيدهاى داشته باشد و در راه عقيده جهاد كند، يك فكر فرنگى است كه بعدها در ميان مسلمين پيدا شده است. ما بايد حقيقتجو باشيم، نه در عقيدهاى كه بدون دليل و يا برهان واهى پيدا كردهايم، متعصب باشيم.' ان الحياة عقيدة و جهاد`` سخن امام حسين (ع) نيست و در هيچ كتابى وجود ندارد.»
تمام ولنگارها، هيپىها و معتادها اول عقيدهاى پيدا مىكنند، سپس تا مرحله نابودى و رسوايى در آن راه پيش ميروند. هيپىها با موهاى ژوليده و كثيف مىگويند ما بدين وسيله مىخواهيم به زندگى مدرن و تشريفاتى ضربه وارد كنيم. شيطانپرستان نيز معتقدند در راه عقيده جهاد مىكنند.
اى كاش، ملت ما شور و حماسه عاشورا را با شعور و تقوا توأم مىساختند و درس نماز، روزه، حج، جهاد، توحيد، حجاب و عفاف را از فرهنگ عاشورا ميآموختند و براى اهداف و شعارهاى حسينى سينه ميزدند. اى كاش، در همه محافل حسينى، گويندگان و مداحان آگاه و متعهد و متديّن حضور داشتند تا با سخنان و اشعار بيدارگرانه، عزاداران را با اهداف حسينى و فلسفه عزادارى آشنا مىساختند. البته مداحان متعهد فراوانى هستند كه در مسير صحيح قرار دارند و همانگونه كه در بحبوحه نهضت اسلامى ايران، شور و حماسه و غيرت دينى را بر ميانگيختند و جهالتها و نادانىها را ميزدودند، امروز نيز اين مسير را مىپيمايند. از اينرو بود كه رژيم پليد شاه از عزادارى و نوحهخوانى واهمه داشت و اين نمونهاى از آن اشعار حماسهساز است كه كاخ ستم را لرزاند:
نخست فلسفه قتل شاه دين اين است كه مرگ سرخ به از زندگى ننگين است
نه ظلم كن به كسى نى به زير ظلم برو كه اين مرام حسين است و مكتب دين است
همين نه گريه بر آن شاه تشنه لب كافى است اگر چه گريه به آلام قلب، تسكين است
زخاك مردم آزاده بوى خون بارد نشان شيعه و آثار پيروى اين است