يكي از مشاروان وزير آموزش و پرورش، آمارهاي محرمانهاي از نگرشهاي ديني جوانان دريافت كره كه روشن ميسازد باور مفاهيم مجرد آنقدر وسيع نيست كه بر اساس آن بتوان راهبردهاي حكومت را ارايه داد.
اين مشاوره در عين حال متاسف است كه برخي مقامهاي متنفذ ترجيح ميدهند آمارهاي وارونهاي از وضعيت مبتلا به جامعه، در حوزهي دي داري ارايه دهند. به اين ترتيب، اين كه دين گريزي يك مسئلهي غامض فراروي نظام است ياخير، با رد و پذيرش متواليان امور سياسي و فرهنگي مواجه ميشود.
رد كنندگان دين گريزي از همان ابتدا باب نقد و نظر و چاره جويي راميبندند و پر واشخ است كه اين امر به تداوم و شدت گرفتن دين گريزي، مدد ميرساند وبه دنبال اين موضع، توجه به مناسك مذهبي و منطق دين در فكر و نظر افراد، نامعقول مينمايد و منزلت دين نيز در نهايت، دست خوش ابهام و ترديد ميشود و تنها اين مسئله باقي ميماند كه چگونه در نظامي كه بر پايهي دين قرار دارد، دين گريزي ظهور ميكند. دكتر سيد طه هاشمي، مدير مسئول روز نامهي انتخاب با تاييد دين گريزي در جامعهي ايراني، ميگويد: ما چون مدلي از حكومت اسلامي نداشتيم طبيعي بود كه با آزمون و خطا به مدل مودرد نظر برسيم، اما با تاسف از همان ابتدا و در حوزهي حكومت، همه چيز را ديني و مقدس معرفي كرديم يا آنها را عين اسلام دانستيم. ما به پرسشهاي روشنفكران پاسخ نداديم و در حوزهي تئوريك و كادرسازي نيز، ضعف داشتيم. از طرفي چنين وانمود كرديم كه ميخواهيم مدينه فاضله بسازيم، اما در عمل مانديم كه چه كنيم. صادقانه برخورد نكرديم و توقعات را بالا برديم. فكر ميكنيم امر و نهي كافي است، غافل از آن كه ابتكار و خلاقيت فرهنگي، لازمهي ادامهي حيات دين داري است.
حميد رضا شريعت مداري نيز، دغدغهاي مشترك دارد. وي كه سردبير فصلنامهي «هفت آسمان» است، اذعان ميكند: نگذاشتهايم نسل حاضر با دين و مذهب نسبت درستي برقرار كند. در تعيين اين واقعيت تلخ، ممكن است كساني سادهترين راه را برگزينند و به آساني دين گريزي مردم را ناشي از دي ستيزي دشمنان و ملحدان بدانند، اما واقعيتهاي تاريخي نشان داده است كه بد دلي و بدخواهي دشمنان اين مرزو بوم، كمترين تاثير منفي را در پايبندي مؤمنان به دين داشته است و حتي آنها را در راهي كه برگزيدهاند، استوارتر كرده است.
مراعات نكردن زمينههاي فكري و اجتماعي مخاطبان به هنگام تبليغ و تطبيق آموزههاي ديني نيز، آن طور كه وي ميگويد، علت ديگري براي دين گريزي است. او ميگويد: در اين جا مسئوليت، متوجه نهادهاي ديني و روحانيون است. علاوه بر اين، ميان دانستهها و گفتههاي ما از يك سو و رفتارهاي شخصي، اجتماعي و حتي سياسي ما، آن چنان فاصلهي نمود يافته است كه گاهي جاي هيچ گونه توجيهي را، حتي براي افراد خوش باور نيز باقي نگذاشتهايم. هموراه خوانده بوديم كه مردم را جز به زبان تان، به سوي ما فرا خوانيد و نيز زينت و زيور اهل بيت باشيد و مايهي عار و ننگ ما نباشيد، اما ما به جاي نيم كرده نيكو، به صد گفتار نيكو، بسنده كرديم. چه بگويم كه در گفتارهاي مان نيز راه تندي راپيمديم و موعظه و جدال احسن را فرو نهاديم.
و ديگر اين كه: حكومت ديني را به طبقهاي خاص پيوند زديم كه مايهي برانگيخته شدن گمانهاي صنفي شد و نيز خود را همراه به همهي كيان دين، در معرض نگاههاي نقاد و انتظارات بر آورده نشدهي تاريخي مردم قرار داديم و چون به خوبي ازعهدهي اين مهم بر نيامديم، خود را در چالشي عظيم و دير پا قرار داديم كه به سادگي نميتوان از آن بيرون آمد.
به اينها بايد، ديدگاه محمد علي ايازي، محقق قرآن پژوه را افزود كه نشان ميدهد، هر گاه رويكرد جامعه به دين، ناشي از علل مانند وراثت، محيط و مقتضيات و منافع مادي باشد، زمينههاي گريز از دين، فراهم ميشود. به گفتهي وي جامعه بايد به سوي مدال كردن عقايد خود برآيد و دين داري را عقلاني كند او ميافزايد: از آن جا كه دين با دل انسان سر كار دارد، كسي دين دار واقعي است كه از درون به آن معتقد شود، نه دين داري كند. بهرهگيري از رفتارهاي تند و خشونتآميز براي دين داري كردن مردم، از جمله عوامل دين گريزي است. چه بسا دين حقي با روشهاي افراطي و خشونتآميز مايه دين گريزي شود و دين خرافي با روشهاي نرم و مهربانانه، مايه جذب و علاقهمندي گردد. دوگانگي رفتار و گفتار رهبران ديني هم ميتواند دليل دين گريزي باشد. اگر دعوت كنندگان به دين ـ كه تعاليم دين را ياد ميدهند و ميتوانند اسوه و الگوي جامعه باشند ـ برخلاف آنچه كه ميگويند، عمل كنند و رفتار آنان بر خلافت دعوت ديني باشد، اعتقاد جامعه به دين سلب ميشود.
عملكرد ناموزون حكومت ديني در زمينهي معيشت مردم و عدالت اجتماعي نيز، از نظر ايشان نقش مهي در دين گريزي دارد.