(معاونت فرهنگي ـ هنري دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)
معاونت فرهنگي ـ هنري دفتر تبليغات اسلامي، در چه زمينههايي فعاليت ميكند؟
فعاليتهاي ما بيشتر، آموزشي و در زمينههاي داستان، نمايش نامه، فيلم نامه و ادبيات كودك و نوجوان است. در كنار آموزش، دو مجله براي كودكان و نوجوانان داريم كه «پوپك» و «سلام بچهها» نام دارند و تاكنون موفق بودهاند و چندين بار نيز ازسوي مراكز دولتي و غير دولتي به عنوان نشريات برگزيده، انتخاب شدهاند.
در گذشته معاونت،هاي خوب ديگري مانند توليد فيلم سينمايي و اجراي تئاتر داشت كه اكنون در اين زمينه فعاليت نداريم.
موضوع دوم، اين است كه مشخص نيست از هنر در حوزه، چه استفادهاي ميتوانيم بكنيم. من فكر نميكنم كه برنامه ريزان كلان حوزه، به اين پرسش فكر كرده باشند يا پاسخ در خور توجهاي براي آن داشته باشند.
موضوع ديگر، اين است كه هنرها دو گونه هستند. هنرهايي هستند كه به صورت فردي كار ميشوند و دوم، هنرهايي كه به صورت گروهي انجام ميشوند. در حوزه، هر وقت هنري بوده، معمولا هنرهاي فردي مانند خط و تذهيب بوده است كه معمولا روحانيان در آن موفق بودهاند. حوزويان ما هم چنان كه در كارهاي علمي به صورت گروهي، كم كار كردهاند، در زمينه هنر هم اين طوري بوده است؛ يعني روحانياني كه هنر اقبالي نشان دادهاند بيشتر هنرهايي را برگزيدهاند كه جنبهي سنتي داشته و فردي هم بودهاند، مانند خط، تذهيب، و شعر، نه شعر، نه هنرهاي گروهي مانند نمايش و فيلم و امثال اينها؛ البته اخيراً به داستان نيز گرايشهاي خوبي پيدا شده و به جهت وجود بستر مناسب در اين رشته، موفق هم بودهاند، مثلا دو مجلهي «پوپك» و «سلام بچهها» بستر مناسبي شد تا از بين طلبهها، نويسندگان و شعراي بسياري خوبي تربيت شود.
وظيفهي مسئولان فرهنگي حوزه، در اين زمينهها چسيت؟
مسئله جدي كه اكنون مطرح است، اين است كه آيا واقعاً اين از شئون يك روحاني است كه وارد بعضي مقولات هنري شود؛ يعني آياما انتظار داريم كه طلبهها بيايند، دوربين دست بگيرند و فيلم بسازند ياروي صحنه بيايند و بازي كنند. تعارضهايي كه بين و هنر بوده، باعث شده كه خيليها به طور كلي مخالف هنر باشند وبه غلظ ادعا كنند كه اسلام باهنر مخالف است.
اين تعارضها دو دليل عمده دارد: يكي مربوط به جهان بيني وفلسفهي هنر و زيباييشناسي است و دليل ديگر اين است كه در جهان هنر، مسايلي مطرح است كه اينها شائبهاي لهو و لعب و گناه را دارند، و بنابراين، حوزه و روحانيت و پيشوايان ديني، با هنر مشكل پيدا ميكنند. نمونهاش موسيقي است كه معمولا شائبهي حرمت داشته است و اكنون نيز با آن مشكل دارند. از همين رو، جنبههاي مثبت آن، علمي بودنش وفوايد خوبي كه ميتواند بر روح آدمي داشته باشد، مسكوت ميماند. در وضعيت حاضر، بستر مناسبي براي فعاليتهاي اجرايي در هنرهايي مثل سينما و تئاتر وجود ندارد، ولي اين وضعيت براي آينده قابل وصول است.
ما اكنون بايددر سه زمينهي «فلسفهي هنر»، «زيباييشناسي» و «نقد هنر» كار كنيم تا هنرمند، ديدگاه مذهب را برداند وبه تكليفش عمل كند. اگر در زمينهي فلسفهي هنر و زيباييشناسي، تحقيقات علمي صورت بگيرد، وضعيت ما خيلي تغيير ميكند. هم چنين ما بايد با نقد آثار هنري، آشنا شويم و اين مسئله از شئون روحاني است. مثلا يك داستان مذهبي نوشته ميوشد. مابايد بتوانيم آن را از حيث فرم و محتوا نقد كنيم و جنبههاي منفي و مثبت اش را بررسي نماييم.
چه مشكلات و موانعي را در مسير قرار گرفتن هنر در جايگاه مناسب و درستش در حوزه علميه و بين طلاب ميشناسيد؟
يكي از مشكلات عدم شناخت مقولهي هنر است كه دربارهي آن توضيح دادم. ديگري، عدم اعتماد به اهل هنر است. البته من فكر ميكنم اين مسئله ناشي از فقدان شناخت صحيح نسبت به هنر و كاربردهاي آن است. مشكل سوم، استفاده از هنر، به عنوان ابزار سياسي است كه با تاسف اين ابزار فرهنگي در زد و بندهاي سياسي، خيلي زود فدا ميشود و كنار گذاشته ميشود.
مشكل چهارم، مشكلات مديريتي و ذهنيت حوزه است. اين مطلب دقيقاً مانند زمان آيت اللّه بروجردي است وقتي آموزش زبان انگليسي مطرح ميشود، آن را معارض با دين ميدانند وحتي برخي به آقاي بروجردي مي گويند: ما ديگر سهم امام نخواهيم داد.
مشكل پنجم، پراكندگي و تشتت مراكز هنري در حوزهي دين است. امكانات محدودي وجود دارد كه در مراكز مختلفي مانند حوزهي هنري دفتر و سازمان تبليغات و ارشاد پراكنده است واينها هم با يك ديگر ارتباط و همكاري مشخصي ندارد.
و سرانجام مشكل ششم اين است كه ما توجه نداريم كه آموزش هنر، احتياج به بستري مناسب دارد كه گاهي سالها طول ميكشد تا اين بستر مناسب فراهم شودما معمولا در برنامه ريزيها به هر به عنوان يك كار كوتاه مدت و نه حتي ميان مدت نگاه ميكنيم. ميخواهيم در چند جلسهي محدود، يك ويراستار خوب، يك فيلم بردار خوب، يك شاعر يا يك عكاس ماهر، تحويل دهيم.
در وضعيت فعلي، استقبال طلاب از برنامههاي شما چگونه بوده است؟
علي رغم همه مشكلاتي كه بيان شد، چون خود طلبهها به صرورت مسئلهي هنر واقفاند، تا يك دورهي آموزش مطرح ميشود، استقبال خوبي ميكنند و تاكنون سابقه نداشته است كه با كمبود نيروي علاقهمند و مستعد مواجه شويم.
درپايان، اگر سخن تاگفتهاي داريد، بيان بفرماييد.
من به حوزه و نيروهاي مستعد آن ايمان دارم. اين گونه بچههاي مستعد، باهوش، وكوشا ذخيرهي بزرگي براي حوزهي علميه هستند. اساتيدي كه از تهران وساير مراكز ميآيند، وقتي با اين نيروهاي علاقهمند و مستعد رو به رو ميشوند، حيرت ميكنند. اين، اساتيد در بهترين دانشگاهها تدريس ميكنند، اما ميگويند: قم يك جاي ديگر است؛ چون طلبهها انگيزه يادگيري دارند و براي آنان نمره و مدرك مطرح نيست. واقعاً ميخواهند چيزي ياد بگيرند و بعداً به كار گيرند.