فرقه گرايى و تهديدهاى امنيت فرهنگى
دلاور پوراقدم مصطفی
(قسمت دوم)
3. فرقه شيطانپرستى
يكى از بنيانهاى وحدت ساز جمهورى اسلامى ايران در سطح ملى، وجود دين مشترك در ميان اقوام و شبكههاى اجتماعى فرهنگى است. و لذا در اين رابطه، يكى از تحركات خزنده تهاجم نرم در حوزه مبانى اعتقادى كه با رويكرد تقويت گسستهاى هويتى، سازماندهى مىشوند، تبليغ و ترويج برخى نمادهاى شيطانى است، كه ضعف برنامهريزى راهبردى براى خنثى سازى آن مىتواند آسيبهايى را به مبانى اعتقادى و باورهاى مذهبى بوجود آورده و به صورت مستقيم نقش يك عامل مخرب را در نهادينه سازى امنيت اخلاقى و عمومى ايفا كند. در همين رابطه بيش از سه هزار فرقه تخديرى و شيطانپرستى در جهان وجود دارد، كه حدود 50 تا از آنها در حال تبليغ و ترويج در جمهورىاسلامى ايران هستند.
مهمترين آسيبهاى ترويج و گسترش شيطان پرستى از منظر امنيت نرم عبارتند از:
- افزايش مولدهاى اختلال امنيت فرهنگى؛
- مقدمه سازى براى ايجاد، رشد و نفوذ انديشههاى ضد دينى در جامعه؛
- كمرنگسازى نقش آموزههاى مذهبى در تقويت انسجام و وحدت ملى؛
- تضعيف نظارت درونى و خود كنترلى در راستاى تهديد امنيت اخلاقى، به ويژه در ميان جوانان؛
- مقدمهسازى براى شكاف زايى ميان جامعه با روحانيت؛
- تشويق و ترغيب افراد به انجام فعاليتهاى هنجارشكن مذهبى و بالتبع افزايش هزينههاى برقرارى انضباط اجتماعى؛
- افزايش مصرف مواد مخدر صنعتى و روانگردانها، بويژه در حين برگزارى پارتىهاى شبانه؛
- مانعسازى در روند تحقق اصل 44-4 سياستهاى كلى برنامه پنجم؛(1)
- تضعيف جايگاه دين در تقويت شبكههاى اجتماعى، كه پيامد آن تضعيف انسجام هويتى مبتنى بر اصول مبانىاعتقادى است.
- افزايش آسيب پذيرى جامعه نسبت به تهاجم فرهنگ ليبرال دموكراسى؛
- افزايش هزينههاى مديريت برقرارى هنجارهاى انضباط اجتماعى.
شيطان در اين اعتقاد خرافى و گمراهآميز، نماد نيروى تاريكى طبيعت، طبيعت شهوانى، مرگ، بهترين نشانه قدرت و ضدمذهب بودن است. بنابراين، اصول اين فرقه ضاله عبارتند از:
خدايى در شيطان پرستى وجود ندارد.(2)
روح و جسم غيرقابل ديدن هستند و هيچ جنگى بين عالم خير و شر وجود ندارد؛(3)
خودپرستى به اين مفهوم كه خدايى جز خود انسان وجود ندارد و هر انسانى خود يك خداست؛(4)
اعتقاد به اصالت ماده؛(5)
ضد مذهب بودن، به خصوص مذهبهايى كه اعتقاد به زندگى پس از مرگ دارند؛
مهمترين گونههاى شيطانپرستى عبارتند از:
الف) شيطانپرستى دينى
»شيطانپرستى دينى« كه در آن، شيطان نوعى جنبه خدايى و متافيزيكى دارد.
ب) شيطانپرستى گوتيك
»شيطان پرستى گوتيك« در عصر سلطه كليسا به وجود آمد.
كليساى شيطان، در سال 1966 در شيكاگو و توسط »آنتوان لوى« بنيان گذاشته شد. لوى در 30 آوريل همين سال عنوان اسقف اعظم كليساى شيطان، يا پاپ سياه را براى خود برگزيد. وى در كليسا اعمال غيرمتعارفى؛ همانند نوشيدن يا غسل تعميد با خون را نيز انجام مىداد.
از ديگر رسوم شيطانپرستى مىتوان به زناى با محارم، تجاوز و سوء استفاده جنسى از كودكان در انظار عمومى، عريان شدن در ميان جمع همراه با رقص آتش و موسيقى دهشتناك و نيز استفاده از نمادهايى كه گاهى صهيونيستى است، اشاره كرد. استفاده از مشروبات الكلى، مواد مخدر و موادى كه در زندگى مورد توجه نيستند و اكثراً ناپاك هستند، در شيطان پرستى مباح است.
»انجيل شيطانى«، كتابى است كه شيطان پرستان آن را براى عبادت، خواندن دعا و استفاده در مراسم، همراه خود دارند و شامل كلمات عبرى، يونانى و انگليسى است كه هنوز رمز تمام كلمات آن كشف نشده است، اما چيزى كه مىتوان به آن پى برد، اسامى شيطان و دعوت از او براى قدرت دادن به شيطان پرستان است. بسيارى از دعاهاى اين كتاب، بر خلاف دعاهاى مسيحيت و انجيل است. همچنين بسيارى از شعائر آن براى قدر نهادن به عظمت و قدرت شيطان به عنوان قدرت مطلق است.(6)
ج) شيطانپرستى فلسفى
»شيطانپرستى فلسفى« توسط »آنتوان لوى«، بنيانگذار انجيل شيطانى و كليساى شيطان ايجاد شده و مراسم آنها شبيه مراسم جادوگرى كراولى است. لوى اين نوع شيطان پرستى را تحت تأثير افكار آليستر كراولى، نيچه، رند، ويندهام لويس، چارلز داروين و مارك تواين بوجود آورد. در شيطانپرستى لوى، شيطان نيروى مثبت است و در مقابل آن اعمال خدايى و كليسا مورد تمسخر قرار مىگيرد.
گسترش نمادهاى شيطان پرستى در جمهورى اسلامى ايران برروى پيراهنها، زيورآلات، لوازم بدلى، كمربند، دستبند، بازوبند و كلاه، بر ضرورت آسيب شناسى اين فرقه ضاله از منظر امنيت نرم افزوده است.
ّ اگر نوشته وسط نماد؛ يعنى (Satanism) به معناى شيطانگرايى را به همراه دايره حذف كنيم، يك ستاره پنج ضلعى كه همان نشانه ستاره صبح يا پنتاگرام (pentagram) است برجاى مىماند.
»پنج ضلعى وارونه«(7) يا نشانه ستاره صبح؛ نامى است كه به شيطان تعلق دارد. اين علامت در مراسم مخفيانه كابالا و احضار ارواح شيطانى استفاده مىشود. اين علامت را شيطانپرستان با دو ضلع در بالا و ملحدان با يك ضلع در بالا استفاده مىكنند. در هر حال اين علامت نشانه شيطان است و مهم نيست كه يك نوك ضلع آن بالا باشد يا هر دوى آنها، دور آن دايرهاى كشيده شده باشد يا خير، يا روى آن كلمه Satanism نوشته شده باشد يا نه.
ين سمبل نيز همان پنتاگرام است، با اين تفاوت كه انواع آن گاه پنجضلعى وارونه و بدين شكل در ميان نمادهاى شيطانپرستان به چشم مىخورد.
ّ 666: يك سمبل با عنوان »شماره تلفن شيطان« توسط گروههاى هوى متال وارد ايران اسلامى شده، اما در حقيقت علامت انسان و نشانه جانور در ميان شيطانپرستان تلقى مىشود، كه براساس مكاشفات 18:13 »... پس هر كس حكمت دارد عدد وحش را بشمارد؛ زيرا كه عدد انسان است و عددش 666 است«.
صليب وارونه:(8) اين نماد حكايت از »وارونه شدن مسيحيت دارد« و عمدتا استهزا و سخره گرفتن اين دين است . صليب وارونه در گردن بندهاى بسيارى مشاهده شده و خوانندههاى راك انواع مختلف آن را به همراه دارند .
»صليب وارونه« نشانه استهزاء و مخالفت با مسيح است. گردنبندهاى آن توسط شيطان پرستان زيادى به كار مىرود. اين علامت را مىتوان همراه خوانندههاى راك و روى آلبومهاى آنها مشاهده كرد.
ّ ّ نماد »صليب شكسته«(9) يا »چرخ خورشيد«:(10) چرخ خورشيد يك نماد باستانى است كه در برخى فرهنگهاى دينى؛ همچون كتيبههاى بر جاى مانده از بودايىها و مقبرههاى سلتى و يونانى ديده شدهاست.
لازم به توضيح است، كه اين علامت سالها بعد توسط هيتلر به كار رفت، ولى برخى با هدف به سخره گرفتن مسيحيت اين سمبل را وارد شيطانپرستى كردند.
به نظر مىرسد كه اين علامت در آيين پرستش خورشيد، نشانه مسير حركت خورشيد در آسمان باشد.
»چشمى كه به همه جا مىنگرد«:(11) چشم در برخى نمادهاى روشنفكرى نيز به كار مىرود، اما شيطانپرستان معتقدند: چشم بالاى هرم، چشم شيطان است و بر همه جا نظارت و اشراف دارد.
شيطانپرستان اين نماد را چشم لوسيفر (شيطان) و كسى كه قدرت را در دست دارد مىدانند. شيطانپرستان معتقدند كه اين نماد، چشم شيطان است و كسى كه قدرت كنترل آن را دارد بر تمام دارايىها حكومت مىكند. اين علامت در پيشگويىها به كار مىرود. جادو، نفرين، كنترلهاى روحى و تمامى انحرافات، تحت اين علامت كار مىكنند. اين علامت، علامت روشنفكران بوده و بر روى دلار آمريكا نيز چاپ شده است.
ّ ّ »نماد بارورى و شهوات در انسانها«:(12) اين نماد، سمبل شهوترانى، بارورى و به مفهوم روح شهوت زنان تعبير مىشود . امروزه نماد »فمنيسم« در واقع يك نماد برداشت شده از سمبلهاى شيطانى است.
ضد عدالت:(13) با توجه به اينكه تبر رو به بالا نماد عدالت در روم باستان به شمار مىآمده است، شيطانپرستان تبر رو به پايين را با عنوان نماد ضد عدالت در راه پيمودن مسير تاريك انتخاب كردهاند .
فمنيستها از دو تبر رو به بالا به معنى مادرسالارى باستانى استفاده مىنمودند.
ّ ّ سر بز:(14) بز شاخدار، خداى جادو، بز مندس mendes (همان al’’ba بعل خداى باروى مصر باستان) و scapegoat (بز طليعه يا قربانى) از روشهاى شيطانپرستان براى مسخره كردن مسيح است و مىگويند: مسيح مانند برهاى براىگناهان بشر كشته شد. اين نماد تصوير كاملى از بز محصور در نماد پنتاگرام است؛ زيرا گفته مىشود كه مسيح مانند برهاى براىگناهان بشر كشته شد و بز نماد شيطان در مسيحيت است.
هرج و مرج:(15) اين نماد به معناى از بين بردن تمام قوانين و دلالت بر اين امر دارد، كه »هر چه تخريب كننده است تو انجام بده«.
اين علامت به معناى نقض قوانين و هنجارشكنى است كه توسط پانكها، هوىمتالها و راكها نيز به كار مىرود.
ّ ديو بافومت: »ديو بافومت«(16) علامت و سمبل شيطان است، كه بيشتر در جواهرات ديده مىشود.
Ankh: سمبل بارورى و شهوات در انسانها. روح شهوت قدرت اين جمع زنان / مردان مىباشد.
ّ حرف ايكس سفيد رنگ با زمينه سياه: در ميان تمدنهاى بشرى كمتر تمدنى، همچون مصر، نماد گراست و فراماسونرى از اين حيث وامدار مصريان باستان است.
يكى از اين نمادها در مصر باستان دو خط متقاطع (شبيه به حرف X) است، كه درآموزههاى شيطانى مصريان نماد خضوع، بندگى، پرستش شيطان و ظهور اوست.
كاهنان مصر باستان هميشه هنگام اداى احترام، دستان خود را به صورت ضربدرى در مقابل سينهشان مىگرفتند، يا در نگارهها و مجسمههاى پادشاهان مصرى (فراعنه) عموما با همين حالت مشاهده شدهاند، كه به معناى احضار شيطان، بندگى و پرستش اوست.
4. فرقه اكنكار
فرقه اكنكار در سال 1965 توسط »پال توئيچل« (1971 - 1908) در ايالت مينهسوتا شكل گرفت و در 22 اكتبر 1970 در سانديگوى كاليفرنيا به صورت يك سازمان غيرانتفاعى تأسيس شد. در حال حاضر، مركز اين فرقه در ايالت مينه سوتا است.
پال توئيچل تحت تأثير افكار افرادى، چون »فوبى توآنترز«، »ربازار تارز« از تبت و »ماهانتا« از آمريكا قرار گرفت. مكتب اكنكار يك عرفان آمريكايى و از زيرشاخههاى عرفانهاى سرخپوستى است، ولى رگههاى عرفان شرقى (هندوئيسم و بوديسم) در آن به وفور يافت مى شود. كتاب مقدس اكنكار »شريعت كى سوگماد« است. اين مكتب يكى از اهداف خود را سفر روح و خلاص شدن از چرخه كارما اعلام كرده است.
مهمترين مبانى اعتقادى و سياسى فرقه اكنكار عبارتند از:
بهرهگيرى ابزارى از مشاهير جهان؛
پال توئيچل در ارائه مكتب خود به 500 سال قبل از ميلاد بر مىگردد و خود را شاگرد فيثاغورث و ايشان را از اساتيد اكنكار معرفى مىكند. وى به عنوان سرباز نيروى هوايى آمريكا در سال 1960 معتقد به تناسخ ارواح و خروج روح از بدن بود. در انديشه »كارما« به عنوان مكمل نظريه تناسخ ارواح، هركس عملى را انجام دهد، عكس العمل روح او در بدنهاى ديگر است. در اين تفكر، هر كسى كه آموزههاى تناسخ ارواح را فراگيرد، نقش »ماهانتا« را ايفا مىكند و مىتواند هدايت انسانها را در زمين برعهده گيرد.
اين ديدگاه در آمريكا با عنوان فرقه »اكنكار« به سرعت ترويج يافت. هم اكنون رهبر اين فرقه در آمريكا »هارولد كملپ« است. وى از پندار نيك، گفتار نيك و كردار نيك زرتشت استفاده كرده و ايشان را يك اكيت مىداند. بودا، مسيح، شوپنهاور، جلالالدين رومى (مولانا)، حافظ، شمس تبريزى، سقراط، كپرنيك، مارتين لوتر، شكسپير، كنفسيوس، كريشنا و انيشتين از مشاهيرى هستند كه پال توئيچل آنان را از پدران يا حاميان اين فرقه معرفى كرده، در حالى كه هيچكدام از اينها زنده نيستند تا از خود دفاع كنند.
پال توئيچل قبل از مرگش در سال 1971 ميلادى، 60 اثر دستنويس را كامل كرد، كه حدود 35 جلد از آنها منتشر و 20 جلد از آنها به فارسى ترجمه شدهاند.
- انتظار ظهور استاد حق از غرب؛
استاد، رهبر روحانى و معنوى اين گروه »آريل« شناخته مىشود، كه تمام رهروان به ظهورش دل بستهاند.
استفاده از مواد مخدر و روانگردانها؛
در جلسات اكنكار به منظور رفتن به حالت خلسه عرفانى و رقص و پايكوبى، از مواد مخدر و روانگردانها؛ مانند حشيش استفاده مىكنند.
- كمرنگسازى تفكر در افراد.
مكتب اكنكار به جاى دعوت مريدانش به تعقل و تفكر، آنان را به آرامش، رهايى از جسم، پرواز روح و گريز از واقعيتهاى جهان دعوت مىكند.
5. فرقه خود انديشى و مراقبت از خود
فرقه »خود انديشى و مراقبت از خود«(17) يا به عبارتى »تى اسم ام« به عنوان يكى از زيرشاخههاى فرقه اكنكار در سال 1970 توسط جمشيدرضا حاجاشرفى در ايالات متحده آمريكا پايهگذارى شد. وى در سال 1368 از ايران خارج و مقيم آمريكا شد، اما با اين وجود ارتباط خود با برخى افراد و نمايندههايش در ايران را حفظ و از همان ابتدا كلاسهاى مراقبت از خود را در ايران راهاندازى كرد.
پيچيدگىهاى زندگى در جوامع امروزى و شهرهاى بزرگ همراه با مصرفگرايى بيش از حد، دور شدن مردم كلانشهرها از زندگى طبيعى و به دنبال آن ايجاد فشارهاى روحى و روانى، دور شدن از معنويت، افزايش مادى گرايى، فرصتطلبى و فراموشى ارزشها و كرامات اخلاقى، باعث ايجاد نوعى خلأ و تشنگى مردم نسبت به مسايل معنوى و متافيزيكى شده و اين عوامل باعث گرديده تا گرايش برخى افراد جامعه به اين فرقه رو به افزايش رود.
جمشيد اشرفى با استفاده از عنوان »استاد اعظم«، به آموزش افراد مختلف از مليتهاى گوناگون، بهويژه ايرانيان اقدام كرده و با القاء تفكرات و آموزههاى انحرافى، افرادى را به عنوان »استاد« انتخاب و در ديگر كشورها، به خصوص ايران، مأمور به ايجاد كلاس، ترويج عقايد و گسترش شبكه مريدان كرده است.
پيروان اين فرقه معتقدند كه با يادگيرى فنون مراقبت از خود، باعث تمركز قوا و افكار مىشود و نيز معتقدند كه خدا در درون افراد است، خدا همان عشق است و با زندگى در عشق و سير در درون خود، مىتوان به نور، سپيدى، عشق و خدا رسيد.
ساختار سازمانى اين فرقه بهصورت زير است:
- مركزيت، شامل استاد حاجاشرفى و نفر دوم سازمان معروف به خانم سرور حسينى (رستگار)، مقيم آمريكا؛
- شاخه نيويورك، به سرپرستى ايزاك (اسحاق يهودى)؛
- شاخه ايران به سرپرستى خانم نوشين. غ (استاد راهبر) مقيم كانادا.
رهبر معنوى فرقه اكنكار در ايران خانم »نوشين . غ« است؛ وى پيشتر عضو فرقه آمريكايى اكنكار بود و يك معمار است، كه دورههاى آموزشى خود را با فردى به نام »اهرپور« گذرانده است. يكى از رهبران شاخه ايرانى اين فرقه »دكتر ناصرى« است، كه پس از هشت سال آموزش انرژى درمانى، به آمريكا رفت.
با توجه به عزيمت برخى شاگردان قديمى به ديگر كشورها، از جمله كشورهاى اروپايى، استاد اشرفى، يادشدگان را ترغيب به راهاندازى كلاس و ايجاد شاخههاى ديگر نموده است.
با توجه به اينكه يكى از مراكز ششگانه بهائيت »مشرق الاذكار پاناما« است، اشرفى قصد دارد يكى از مراكز اين فرقه را در اين كشور داير كند.
شعار اصلى اين گروه »من عاشق خودم هستم«(18) است، كه آن را با ريتمى يهودى دست در دست هم با شوق و اشك در جلسات مىسرايند.
پيروان اين فرقه با حضور در دورههاى آموزشى و شركت در مراسم به ترتيب به رتبههاى رهرو، رهسپار، ياور و هوشيار (آگاه) نايل آمده و شالهاى رنگين دريافت مىكنند.
مهمترين شاخصهاى فرقه مراقبت از خود عبارتند از:
الف) نمادسازى: نماد اين فرقه، درخت است كه در آن نقش ريشه را استاد اعظم (جمشيد حاجاشرفى)، نقش تنه درخت را خانم نوشين. غ، نقش سرشاخههاى اصلى را مشايخ (همسر نوشين) و نقش شاخههاى متعدد درخت را مريدان ايفا مىكنند.
ب) بر تن كردن لباس سفيد: پيروان اين فرقه در جلسات خود لباس كاملاً سفيد بر تن مىكنند، بطورىكه تمامى افراد در محل خاصى از مؤسسه لباسهاى خود را عوض كرده و سپيدپوش مىشوند.
ج) اعتقاد به تناسخ ارواح: اين فرقه معتقد به تناسخ ارواح و انتقال آن از كالبدى به كالبد ديگر بوده و اين اصل را همواره در طول دورههاى آموزشى خود بيان مىكنند و معتقداند: چنانچه فردى در يك كالبد عمل خوبى داشته باشد، در دوره بعدى در كالبدى بالاتر قرار مىگيرد و بالعكس، چنانچه اعمال خلافى انجام دهد در دوره بعدى به كالبدى پايينتر تنزل خواهد يافت.
د) ازدواج درون فرقهاى: فرقه تى اس ام، ازدواج را تنها در قالب درون فرقهاى قبول دارد بطورىكه براى همه افراد حتى كسانى كه قبلاً ازدواج كردهاند مجدداً مراسم پيوند معنوى برگزار مىكنند. آداب و رسوم آنان در ازدواج همانند هندوها بوده و از تاجهاى گل براى عروس و داماد استفاده مىكنند. نكته مهم اين است كه پيوندى كه بر اساس حكم الهى نبوده و به وسيله استاد برقرار مىشود، فقط قابل فسخ از سوى وى خواهد بود.
ه) وجود ارتباطات نامشروع: فرقه تى اس ام با بيان اينكه هر فردى بايد عاشق ديگران بوده و اين موضوع را به وضوح و با صداى بلند بيان كند، افراط را از حد گذرانده و اين عشق را به نامحرمان سرايت مىدهد، بطورىكه مريدان زن و مرد در بسيارى از كلاسها و جلسات ديگر رهروان را در آغوش گرفته و به ايشان مىگويند، دوستشان دارند. در هنگام خواندن سرود، زن و مرد نامحرم دست يكديگر را گرفته و آواز خوانده تا به شور و شوق برسند.
گفتار دوم: جمعبندى و نتيجهگيرى
يكى از مهمترين ابعاد تهاجم نرم، برنامه ريزى راهبردى دشمنان نظام براى تضعيف بنيانهاى هويتى در سطوح فرهنگى، اعتقادى، قومى و فرقهاى است. يكى از الزامات مديريت نرمافزارى امنيت ملى، شناسايى و خنثىسازى مؤلفههايى است كه در راستاى تضعيف مبانى اعتقادى سازماندهى مىشوند.
در بند 44-4 سياستهاى كلى برنامه پنجم بر لزوم اتخاذ تدابير مناسب براى مقابله با گسستهاى هويتى تأكيد شده است. در اين رابطه يكى از عوامل مخرب تقويت يكپارچگى ملى، چالشهايى است كه با هدف تضعيف مبانىاعتقادى سازماندهى مىشوند.
برخى راهكارها و اقدامهايى كه ظرفيت نظام براى مقابله با فرقههاى ضاله و عرفانهاى نوظهور را افزايش مىدهد، عبارتند از:
شناسايى مولدهاى سايبرى مروج فرقههاى ضاله و عرفانهاى كاذب
برخى اقدامات توليد و ترويج عقايد انحرافى از طريق شبكههاى مجازى وب سازماندهى مىشوند، كه با توجه به آسيبهاى آن بر انسجام ملى، بايستى در بخش مديريت انتظامى امنيتى جرايم فضاى سايبر مورد توجه نهادهاى ذىربط قرار گيرد.
ظرفيتسازى براى مقابله با فرقههاى ضاله در ترسيم نقشه جامع مهندسى فرهنگى كشور
نهادهاى فرهنگى و رسانهاى با آگاهى بخشى و اطلاع رسانى دقيق از جريان شناسى، اهداف و ابزار تبليغى فرقههاى ضاله، نقش مهمى را در مديريت رسانهاى و پيش رويدادى آسيبهاى ناشى از فرقههاى ضاله برعهده دارند.
يكى از محورهاى ابلاغى مقام معظم رهبرى در برنامه پنجم، مكلف شدن نهادهاى ذىربط به تهيه نقشه جامع مهندسى فرهنگى است، كه در بند اول به آن اشاره شده است.
- واكاوى جغرافياى امنيتى تراكم و موقعيت طرفداران فرقههاى ضاله و عرفانهاى نوظهور
برخى تفكرات انحرافى؛ مانند »پائولوكوئيليو« يا »كاستاندا«، پتانسيل تبديل شدن به يك فرقه و جذب مريد را دارند و برخى ديگر نيز مانند »پال توئيچل« تبديل به يك فرقه شدهاند.
- جريانشناسى ريشههاى ترويج سلفىگرى در جمهورى اسلامى ايران
سلفىگرى از جريانهاى راديكال مذهبى است كه بيشتر از آنكه ريشه داخلى داشته باشد، ريشههاى منطقهاى دارد. سه كشور عربستان، پاكستان و امارات از اصلى ترين حاميان مالى جريانهاى سلفى هستند و استان سيستان و بلوچستان به لحاظ بافت قومى مذهبى و مجاورت جغرافيايى با پاكستان و افغانستان از بيشترين پتانسيل فعاليت گروههاى سلفىگرى برخوردار است، كه با وجود ادعاى آمريكا در مبارزه با القاعده و سلفىگرى، بخشى از نهادهاى اطلاعاتى - امنيتى آمريكا از جريانهاى سلفىگرى حمايت مىكنند. بىثباتى سياسى در پاكستان نيز به سرايت سلفىگرى در ايران كمك مىكند. هر چند دستگيرى و اعدام عبدالمالك ريگى ضربهاى بزرگ بر اين جريان بود، اما واضح است كه جريان سلفىگرى خيلى ريشهدارتر از اينهاست، كما اينكه فعاليت حاميان القاعده در ميان سنىهاى كردستان نيز در حال گسترش است.
- تأثيركاوى ايجاد و گسترش فرقههاى ضاله بر شاخصهاى وحدت ملى
يكى از مهمترين آسيبهاى گسترش فرقههاى ضاله و عرفانهاى نوظهور تأثير آن بر وحدت ملى است. براى مثال، يكى از تهاجمهاى نرم فرهنگى مخالفان نظام در حوزه مبانى اعتقادى اين است كه اقدامها و تفكرات خصمانه وهابيون را به اهل سنت تعميم مىدهند تا ضريب همبستگى جهان اسلام را كمرنگ كرده و زمينههاى وقوع برخى تنشهاى فرقهاى را در استانهاى سنى نشين جمهورى اسلامى ايران؛ مانند كردستان، هرمزگان و سيستان و بلوچستان بوجود آورند. به عبارتى، پيروان مرامنامه شافعى، مالكى، حنبلى و حنفى از مذاهب فقهى اهل تسنن هستند، كه با مرامنامه تكفيرى عقيدتى وهابيون متفاوت است. در عقايد وهابيون شيعيان به عنوان كافر معرفى مىشوند، در حالىكه پيروان اهل سنت چنين ديدگاهى را نسبت به شيعيان ندارند.(19)
- شناسايى آماج تهاجم عقايد فرقههاى ضاله و عرفانهاى نوظهور
وهابيون عربستان از شهريور 1368 به بهانه كمكهاى آموزشى و انسان دوستانه به مهاجران افغان در ايالت بلوچستان، مراكز متعددى تحت عنوان »مؤسسه الدعوة الاسلاميه«، »ادارة الاسراء«، »مؤسسه مكه المكرمه الخيريه« و »مؤسسه مسلم« را تأسيس كردند و از طريق كمكهاى مالى، فرهنگ ضد شيعى وهابيت و سياستهاى ضد ايرانى خود را تبليغ مىكنند. جزاير مرزى جمهورى اسلامى ايران در خليج فارس؛ مانند قشم و كيش كه بدون تجهيزات ماهوارهاى؛ برنامههاى رسانههاى عربستان و امارات را مشاهده مىكنند، از كانونهاى تهاجم فرقه ضاله وهابيت هستند.
يكى از پتانسيلهاى نفوذ وهابيت در محيط امنيتى جمهورى اسلامى ايران، منطقه آسياى ميانه به دليل اطلاعات ناكافى مسلمانان اين ناحيه است، كه مىتوان رگههاى آن را به وضوح در كشورهايى؛ مانند ازبكستان، قرقيزستان و تاجيكستان مشاهده كرد، كه اين مسأله ضريب شكل گيرى برخى سازمانهاى بنيادگراى فرقه اى را بوجود آورده است. بويژه اينكه مناطقى همانند دره فرغانه كه مشترك ميان چند كشور است با افزايش گرايشهاى بنيادگرايانه سلفى روبرو شده كه ضعف تدابير امنيت مرزى اين كشورها با افغانستان بر سرعت آن افزوده است.
سرشاخكهاى رخنه فرقه ضاله وهابيت در استانهاى برخوردار از موزائيكهاى قومى فرقهاى، استانهاى مرزى و استانهاى همجوار با حاشيه خليج فارس، به ويژه استان هرمزگان بسيار پررنگتر است و مديريت آن مستلزم تركيبى از سياستهاى فرهنگى و امنيتى است.
پىنوشتها:
1. در بند 44-4 سياستهاى كلى بر لزوم تقويت زير ساختهاى انسجام و همبستگى ملى براى پيشگيرى و مقابله با عوامل بروز گسستهاى هويتى، اجتماعى، فرهنگى و اعتقادى تأكيد شده است.
.Atheism .2
.Not dualistic .3
.Autodeists .4
.Materialistic .5
6. حراجى، مريم، »شيطانپرستى چيست؟«، ماهنامه پژوهشهاى فرهنگى موج عصر، شماره 5 و 6، مرداد و شهريور 88، صص 10-8
.Inverted Pentagram .7
.Down Cross Upside .8
.Wheel Wastika .9
.Wheel Sun .10
.Seeing Eye All .11
.Ankh .12
.Anti Justice .13
.Head Goat .14
.Anarchy .15
.Baphomet .16
.(TSM) Technical Self Meditation .17
.I love Myself .18
19. عبدالحسين مشفق، فرقه وهابيت، پايگاه اطلاع رسانى شيعيان، www.shiayan.ir\\:http