responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 303  صفحه : 6

تحولات منطقه، مولفه‌هاى اجتماعى و تاثير انديشه دينى


در گفتگو با دكتر ابراهيم متقى
استاد دانشگاه تهران

جرقه اصلى بيدارى اسلامى در كشور هى عربى را چه مى‌دانيد؟
تحولات خاورميانه تحت تاثير مولفه هاى اجتماعى منطقه‌اى قرار دارد يعنى اينكه از يكسو بايد به فرهنگ اجتماعى هر كدام از اين كشورها توجه بكنيم و از سوى ديگر بايد نقش نيروهاى تاثيرگذار منطقه‌اى را مورد ارزيابى قرار بدهيم.
نكته‌اى كه بايد به آن توجه داشت اين است كه در برخى از كشورها بويژه در بحرين، يمن و سوريه، موجهاى اصلى مربوط به انديشه‌هاى دينى است كه هر دو حوزه دينى سلفى و شيعى را دربر مى‌گيرند. اصل جرقه‌اش اين است و عامل تعارضش هم همين است؛ چون ما داريم يك نگاه هستى‌شناسانه مى‌كنيم. وقتى شما يك نگاه هستى‌شناسانه نسبت به تحولات اجتماعى اين كشورها داريد و وقتى كه تاكيد مى‌كنيد انديشه دينى عامل گسترش اين تحولات است، بنابراين بايد اين را به عنوان يك نقطه حركت تلقى بكنيد.
اما در مصر، تونس و ليبى چنين وضعيتى وجود ندارد. اين سه كشور در حوزه مديترانه و حوزه شمال افريقا و حوزه فرهنگ سياسى غير راديكال هستند. فرهنگشان اين است. درست است كه بن‌على يا قذافى اقتدارگرا هستند. درست است مبارك اقتدارگرا است ، علت اصلى تعارض با اين مجموعه‌ها نيز همين اقتدارگرايى آنان است. بنابراين ماهيت اجتماعى دارد. كشورهاى غربى هم عامل تهييج اين تحولات بودند. هدفشان اين است كه يك فضاى سياسى را سازماندهى بكنند كه در آينده گروههاى مقاومت نتوانند اقدام ابتكارى را در دست داشته باشند.
نقطه عزيمت تحولات اين كشورها حركتهاى مدنى بوده كه به دست كشورهاى غربى اداره شده است، ولى مردم اين كشورها درصدد ايجاد حكومت مدنى نبوده‌اند. اين حركت‌ها خودجوش و براساس متغيرهاى مختلف بوده است و توانسته در هر كشورى بر كشور ديگر هم تاثيرگذار باشد. ماهيت دينى اين تحولات نيز در فضاى مدنى قابل تفسير است. يعنى فضاى مدنى‌و وجه مولفه‌هاى دينى‌اش در مقايسه با كشورهاى حوزه ميانى، خيلى رقيق‌تر است.
جنبش مصر و تونس و ليبى، جنبش اجتماعى بوده و بعد توسط غرب مديريت شده است. مثل ليبى كه قطعنامه 1973، را در مورد آن صادر كردند. بنابراين نگاهى كه دارم اينكه آنجا جنبش اجتماعى است و قالبهاى دينى درون آنهاست، ولى غلبه ندارد، بلكه يك بخش از فضاى عمومى است و به هر ميزانى كه دين باورى وجود دارد، به همان ميزان نيز مى‌تواند در فرايند تحولات اجتماعى در اين جنبش، تاثيرگذار باشد.
جريان تاريخى شمال آفريقا كه داراى پيشينه عميق دينى هستند نيز به نظر من امروز محركى محسوب نمى‌شود. يك جريانى است كه تا حد زيادى استحاله شده است. البته مى‌تواند دوباره بازتوليد شود و قدرت خودش را بازسازى بكند. در نظر بگيريد در مصر حدود هشت ميليون شيعه فاطميون و زيديان و اسماعيليه داريم كه اينها مى‌توانند خود را بازسازى و بازتوليد كنند. ولى چون الان غرب مديريت را در دست گرفته تحولات به سمت دينى شدن عمق پيدا نمى‌كند. اگر دينى هم بشود قالبهاى دينى‌اش ماهيت مقاومت ندارد؛ زيرا فرهنگ سياسى مصر و تونس راديكال نيست.

ميزان الگوگيرى كشورهاى منطقه از انقلاب ايران و اينكه از كدام عناصر انقلاب اسلامى تأثير بيشترى پذيرفته‌اند را چگونه تحليل مى‌كنيد؟
فضاى اجتماعى خاورميانه، همان‌گونه كه نظريه‌پردازانى همانند اسپوزيتو يا استراتژيستهايى همانند برژينسكى در كتاب انتخاب " "the choice مطرح كردند، اين بوده كه انقلاب ايران تاثير غير مستقيم خودش را بر تحولات منطقه‌اى خاورميانه به جا گذاشته است.
حتى در كتابى كه اخيراً عباس ميلانى در دانشگاه استنفورد امريكا به عنوان "شاه" منتشر كرده، اين بحث را آورده كه انقلاب ايران فقط يك نقطه عطف در تحولات سياسى ايران محسوب نمى‌شود بلكه بايد آن را در يك فضاى كلى‌تر ديد. اما اين انديشه انقلاب و تحول سياسى اجتماعى در هر كشورى داراى آثار و پيامدهاى خاص خودش است از همه مهمتر اينكه خاورميانه در فضاى خلأ تحليلى قرار ندارد. همواره بنيادهاى انديشه دينى، انديشه‌هاى ناسيوناليستى و انديشه‌هاى سوسياليستى در خاورميانه موج زده.
بنابراين در عصر انديشه دينى انديشه‌هاى ناسيوناليستى و سوسياليستى به حاشيه رانده مى‌شوند اما يك نوع گفتمان متمايز شده انديشه دينى را شما مى‌توانيد ببينيد. محور اين مسئله هم مربوط به ايران و عربستان سعودى است.
ايران و عربستان سعودى در يك زمانى داراى تضادهاى ژئوپلوتيكى بودند اين تضادهاى ژئوپلوتيكى در يك مقطع زمانى‌ديگر تبديل شدند به تضادهاى ايدئولوژيك. بنابراين در عصر موجود ما شاهد انديشه‌هاى دينى هستيم كه اين انديشه‌هاى دينى با همديگر متوازن نيست و در رأسش اسلام شيعى مقاومت و اسلام سلفى عربستان است. بنابراين دو رويكرد و قالب گفتمانى وجود دارند كه هر دوى اينها بر بخشى از خاورميانه تاثيرگذار هستند. اما عربستانى‌ها نسبت به ايران و موج در حال تحرك ايران احساس نگرانى مى‌كنند. زمانى كه ايران توانست در كشورهاى مقاومت سنى تاثيرگذار باشد و توانست حماس را كنترل كند، نگرانى عربستان بيشتر شد.
ميزان تاثيرپذيرى اين جنبشها از انقلاب ايران را براساس سه مستندى كه داشتم، يعنى سه مستند برژينيسكى، اسپوزيتو و عباس ميلانى، مى‌توان مشخص كرد. هر سه اينها گفتند كه انقلاب ايران، تاثير خودش را در منطقه به‌جا گذاشته ، هر چند كه شكل انقلاب ايران نيست، اما انقلاب ايران اثر خودش را در بارورسازى انديشه‌هاى دينى به‌جا گذاشته است.
بنابراين، بحث بيدارى اسلامى مى‌تواند دو وجه داشته باشد: يا جنبش اجتماعى است يا مقاومت است. جنبش اجتماعى‌ماهيت دموكراتيك و مقاومت، ماهيت انقلابى دارد.

با توجه به ماهيت فرهنگى متفاوت اين كشورها نسبت به يكديگر براى تاثير گذارى در آنها بايستى از چه راهبردى بهره گرفت؟
نگاهى كه من دارم اين است كه جهان اسلام كاملا ماهيت متنوعى دارد و در نتيجه در يك فضاى فرهنگى تمايز يافته قرار دارد. اما در هر كشورى مى‌توان جنبش اجتماعى را به جنبش مقاومت تبديل كرد؛ يا خودآگاهى ايجاد شده با حركتهاى‌سازمان يافته مى تواند اين جنبش اجتماعى را تبديل به جنبش مقاومت بكند. بنابراين سوالى كه وجود دارد اين است چرا جنبشهاى آن سه كشور ماهيت انقلابى پيدا نكردند؟ براى اينكه كار فرهنگى و سازمان يافته در آنجا انجام نداديم. مى‌توانستيم و انجام نداديم.
ما فكر مى‌كنيم كه بايد در مصر، بحث مربوط به گفتمان انقلاب را پيگيرى كنيم. ولى اين درست نيست. ما در هر محيطى بايد گفتمانهاى فرهنگى و محيطى خودش را ارائه دهيم و اين كارى است كه حوزه نمى‌تواند. به اين دليل كه مى‌خواهد گفتمان خودش و رويكرد و تفسير خودش را ارائه بدهد در حالى كه ما بايد در آنجا 1 شناخت محيطى 2 تهييج نيروى محيطى براساس باورها و آموزه هاى خودش را داشته باشيم. هنر ما بايد توانايى سازماندهى باشد؛ همان هنرى كه نيروى قدس توانست در عراق به انجام برساند. نهادهاى دينى ما هيچ كارى انجام ندادند. آنجا نهادهاى امنيتى ما انجام دادند. در حاليكه مى‌توانستيم طلبه هاى مصر را فعال كنيم.
نتيجه راهبردى جنبش اجتماعى كه در اين كشورها شكل گرفته به نفع جمهورى اسلامى است. هر كسى جايگزين مبارك بشود خباثت مبارك را نخواهد داشت و از طرفى شكاف در جنبش ايجاد شده.
حال از اين به بعد چكار بايد كرد؟ زمانى كه يك امريكايى مى‌خواهد براى تبليغ دينى به امريكاى لاتين برود، ده سال براى خودش برنامه‌ريزى مى‌كند. مى‌رود زبان حوزه‌هاى بومى را ياد مى‌گيرد و براى يك فضاى ده ساله برنامه‌ريزى‌مى كند. اگر شما خواسته باشيد براى يك فضاى يك ماهه برنامه‌ريزى بكنى به خيلى چيزها توجه ندارى؛ چون فكر مى‌كنى دارى‌مى روى ولى وقتى فكر مى‌كنى مى‌خواهى بمانى بايد متوجه ديربازده بودن آن نيز باشى. كار فرهنگى نيز مثل حوزه تحقيقات، ماهيت ديربازده دارد و زمانى مى‌تواند تاثيرگذار باشد كه از جنس آن بشوى و بتوانى جنس آن را تغيير بدهى. بايد جمله جان شوى تا لايق جانان شوى. بايد جمله جنس شوى، جنس آن مجامع شوى تا تغيير در فضاى رويكردى آنجا هم حاصل شود. بنابراين تصور نكنيم اين كارى كه كرديم ايران بعد از انقلاب انجام داد بلكه گفتمان انقلاب اسلامى انجام داد و خود بخود اثرش را گذاشت.
اين ايدئولوژى انقلاب اسلامى بوده كه توانسته در منطقه اثرگذار باشد.به نظر بنده متاسفانه نهادهاى انقلاب اسلامى در وضعيت رخوت شديد قرار دارند. بويژه مجموعه‌هايى كه تمايل دارند كار فرهنگى را با رويكرد آموزه مسلط ايران انجام بدهند نه با توجه به ماهيت فرهنگى هر كشور. كار فرهنگى اينگونه اصلا جواب نمى دهد. من در بحثى كه در كتاب جديدى‌مطرح كردم ،گفتم تنوع داده هاى گفتمانى مى‌تواند مسئله مقابله با جهان غرب را بارور و يكپارچه‌تر بكند. اين يكپارچگى شكلى نيست، كاركردى است. شما بعضى از مواقع مى‌خواهى يكپارچگى كاركردى ايجاد كنى و به نتايج و آثارش بپردازى ولى در شكلى بايد به مفاهيم و ساختارش بپردازى. بنابراين عمدتا نهادهاى دينى ما ، مثل جامعه المصطفى متوجه اين مسئله نشدند. وقتى كه شما نيرويى را مى‌آورى در داخل، هنجار خودت را ترويج مى‌كنى، ولى وقتى مى‌خواهى در جاى‌ديگر بروى ، بايد خودت را با هنجار آنجا هماهنگ كنى. اين، مسئله‌اى است كه حتى مجموعه‌هاى مربوط به سازمان فرهنگ اسلامى به آن توجه ندارند، مگر اينكه از اين به‌بعد بتوانند يك كارى را انجام بدهند . يعنى آن فضايى كه ديپلماتهاى‌ما در وزارت خارجه داشتند، رايزنهاى فرهنگى ما نيز همان‌طور هستند. حتى ايرانيهاى آنجا نيز نتوانسته‌اند اثرگذار باشند، مگر اينكه مراسم مذهبى وجود داشته باشد و به سبب عرق مذهبى تحركى صورت گرفته باشد. حداكثرش حفظ وضع موجود بوده و به اين صورت نبوده كه يك كنش انقلابى را سازماندهى كند

جايگاه اخوان را در جريانات دنياى عرب چگونه تحليل مى‌كنيد؟
در مصر هفت و نيم ميليون شعبات شيعه داريم. يعنى بخشى‌شان صوفى هستند و ميل به ايران و شيعه دارند. اما ميل به تحرك سياسى مقاومت ندارند. آنجا مجموعه اخوان هستند. اخوان امروز در فضاى بحران قرار دارد. امروز اخوان توسعه‌گرا، اخوان مقاومت‌گرا، اخوانى كه ميل به سلفى دارد همه دارد شعبه مى‌زند و دارد خودش را باز توليد ميكند.
اخوان سلفى در ليبى فعال شده و در آينده اخوانيهاى گرايش به سلفى در حوزه مديترانه، آفريقا و حوزه اسلام مديترانه فعالتر خواهند شد.
يك بحثى كه گراهام فولر هم تاكيد دارد اينكه در دهه اول قرن بيست و يكم هويت براساس مذهب متمايز ميشود. اين بحث بر اين مبنا است كه تو چه مذهبى را دارى. بنابراين گسترش اخوان سلفى در اين كشورها جدى است. اما اينها از قديم كار كردند و با آن مجموعه وجه مشترك دارند. ما كارى كه بايد بكنيم 1 با اخوان دموكراتيك 2 با نيروهاى اجتماعى كه با ما همبستگى دارند و حداقل قدر مشترك را دارند، رابطه برقرار كنيم. 3 در فضاهاى روشنفكرى و در فضاهاى دانشگاهى كار كنيم. مثلا شما در نظر بگيريد موسسه ابن سينا در بوسنى موفق بوده. چون ارتباطش با محيطهاى دانشگاهى است. در آنجا سازمان فرهنگ و ارتباطات نمايندگى دارد ولى به هيچ وجه موفق نبوده است. من آنجا يك هفته حضور داشتم در تمام دانشگاههاى بوسنى گشتم و تدريس داشتم. به اين جمع بندى رسيدم. آنجا موفقترين بخشى كه مربوط به ايران است جهاد سازندگى است و نشان مى‌دهد اگر جايى كار بكنيم و به حال و روز مردم برسيم، اثرگذار خواهيم بود. يعنى نهاد جهاد و همان كارى كه امام كرد را فعال كنيم.

آسيب شناسى و بررسى تعامل نهادها و دستگاههاى فرهنگى و دينى جمهورى اسلامى ايران، نخبگان علمى فرهنگى و... در برخورد با تحولات منطقه به تفكيك كشورها چيست؟
مهمترين بحث آسيب‌شناسانه اين است كه ما نهادى را داخل كشور داريم تا نيروهاى آنجا را تربيت كنيم، ولى نهادى نداريم تا بدانيم آنجا چه خبر است و چه كسانى فكر مى‌كنند و تاثيرگذار هستند. به عبارت ديگر ما از عربستان سعودى به‌شدت عقب افتاده‌تر هستيم. عربستان سعودى در منطقه‌اى در استان بوشهر، به نام بستك كه 63 هزار جمعيت دارد 1350 تا طلبه اهل تسنن دارد. بيست سال است كه اين مسئله انجام شده.
در شمال شهر مسيحى‌سازى و صوفى‌سازى و عرفانهاى كاذب رشد كرده و در جنوب شهر بحث مربوط به فقر مشكل‌ساز شده است.
سرويسهاى اطلاعاتى عربستان دنبال اين هستند كه يك سرى شيعيان را پيدا كنند تا تبليغات اهل تسنن را در بين شيعيان، چه در ايران و چه در افغانستان انجام بدهند.
در كتاب "شاه" كه توسط عباس ميلانى نوشته شده، زمانى كه تحولات اجتماعى در ايران، ماهيت دينى پيدا كرده توصيه هايى به سازمان بودجه زمان شاه داد. او مى‌گويد در دهه 1350 شاه اجازه داد نهادهاى مذهبى براى مبارزه با ماركسيستها رشد كنند ، اما خود اينها به يك تهديد بزرگ تبديل شدند.
آنها كار بومى مى‌كنند. لايه‌هاى فقير را مورد حمايت انجام مى‌دهد. كارهاى عمرانى مى‌كند. ما اين كار را انجام نمى‌دهيم. امروز جنبش اجتماعى انقلاب ايران محور، زمانى مى‌تواند در كشورهاى منطقه حاصل شود و شكل بگيرد كه مبتنى‌بر خدمات اجتماعى باشد. چرا حزب الله در لبنان تقويت شد. چرا حزب الله پايگاه اجتماعى پيدا كرد؟ چون خدمات اجتماعى پيدا كرد. در تمام دنيا خدمات مى‌دهد. حتى به شيعيان ايرانى. جاهايى كه مقر نداريم حزب الله مقر دارد و خدمات مى‌دهند. از طرف ديگر حزب الله سازمان دارد. مديريت دارد. مى‌تواند در سى و سه روز مقاومت كند. در حالى‌كه ارتش مصر و اردن و سوريه در جنگ 1967نتوانستند 7 روز مقاومت بكنند. اما حزب‌الله توانست 33 روز مقاومت بكند و آتش بس با عزت انجام گرفت. علت اصلى‌اش همين بحث است.
جريانى كه در سوريه بوجود آمده است عمدتا تحت تاثير وهابيت عربستان است و مجموعه هاى سلفى از آن، حمايت مى‌كنند. همان كارى كه عربستان در رابطه با ايران انجام مى‌دهد ولى آنجا محيط مساعدتر است. از طيف اهل تسنن بيشتر است و توانسته به نتيجه برسد. در رابطه با ايران نيز اين كار را به زمانى موكول كردند كه تغييرات سياسى شكل بگيرد. نه اينكه سرمايه گذارى را كنار گذاشته باشند.
اينقدر توانستند سازمان پيدا كنند و جايگاه‌يابى كنند مسئله اصلى حفظ موقعيت است، آن هم در فضاى حداقلى. نگاهى‌كه ما داريم اين است، نگاه حداقلى نداريم بلكه نگاه حداكثرى با ابزارهاى حداقلى داريم. به همين دليل است كه ما در اين كشورها در يك فضاى در جا زدن قرار داريم. بنابراين كارى كه بايد بكنيم اين است كه گفتمان را در هر كشورى تقويت بكنيم و از درون آنها مخاطبين خودمان را در يك پروسه طولانى پنج ساله فراهم كنيم.

با تشكر از فرصتى كه در اختيار ما قرارداديد.

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 303  صفحه : 6
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست