responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 302  صفحه : 10

کسینجر ترکیه
مرادى مجيد

اشاره:
به تناسب دل مشغولى‌اى كه به جنبش‌هاى سياسى در كشورهاى اسلامى داشته‌ام، مسير اسلام سياسى و اجتماعى را در تركيه، از زمان فروپاشى دولت عثمانى تا كنون پى گيرى كرده‌ام، و به اين نتيجه رسيده‌ام كه تحولات امروز تركيه و روى كار آمدن اسلام‌گرايان، پديده‌اى ناگهانى نيست، بلكه در تحولات هشتاد ساله تركيه ريشه دارد و ريشه اجتماعى و فرهنگى جريان اسلام‌گرا، چندان عميق است كه حتى ارتش لائيك را نيز ياراى مقاومت نبوده است. اين مسير، از جنبش نورسى آغاز مى‌شود كه پيش‌تر به تفصيل درباره آن در همين نشريه نوشته‌ام. در ادامه به جنبش فتح الله گولن مى‌رسيم كه هر دو جنبش‌هاى دينى و صوفيانه است و به مرور زمان، پس از تقويت بنيادهاى اجتماعى و فرهنگى، جريان اربكان در قالب حزب رفاه و سپس فضيلت، و اخيرا حزب سعادت به راه افتاد كه سويه اى دينى‌سياسى با غلبه بعد دينى داشته است.
ناكامى اربكان، شاگردان جوانش را به بازانديشى واداشت. يكى از ابعاد اساسى اين بازانديشى، تمركز بر كارآمدى سياسى و اقتصادى، از طريق تدوين برنامه‌اى سازمان يافته، دقيق و عملى‌بود كه در عين حال بر خلاف شيوه سلفى غليظ اربكان حساسيت چندانى بر نمى‌انگيزد. در اين مسير، به شخصيتى بر خوردم كه تاريخ تركيه، در آينده او را در رديف تحول‌سازان خود، در جايگاه ويژه اى خواهد نشاند. مرور ترجمه عربى كتاب ارزشمند 650 صفحه اى اش با عنوان العمق الاستراتيجى؛ موقع تركيا و دورها فى‌الساحة الدولية (عمق استراتژيك؛ جايگاه و نقش تركيه در عرصه بين‌الملل) مرا به اين نتيجه رساند كه آنچه در ده سال گذشته، در عرصه سياست منطقه‌اى و بين المللى تركيه مشاهده كرده‌ايم، چيزى جز اجراى مو به موى خطوط استراتژيك اين كتاب نيست. اجراى اين خطوط، از پاييز سال 2002، با دست يابى حزب عدالت و توسعه به قدرت آغاز شد؛ هر چند تا بهار سال 2009، وى گويا به دليل مشكلاتى كه ممكن بود براى اين استاد اسلام‌گرا فراهم شود، در مقام مشاورت نخست وزير ماند، و وزارت خارجه بر عهده على باباجان بود؛ ولى در حقيقت مهندس سياست خارجى تركيه در ده سال اخير، كسى جز دكتر احمد داوود اوغلو نيست. وى متولد 1959 در قونيه و استاد روابط بين الملل بايكنت است كه از سال 2009، عهده دار وزارت خارجه تركيه شد و تركيه به مدد راهبردهايى كه وى تدوين كرد، تحولاتى عميق را در روابط خارجى خود شاهد بوده است كه در اين مقاله و با استناد به آثار خود وى بدان اشاره خواهيم كرد.
پيش از نگارش اين مطلب، فكر كردم كه داوود اوغلو را به لحاظ تبحر علمى و دانش سياسى و استراتژيكى كه از آن برخوردار است، به هنرى كسينجر تشبيه كنم كه او هم در ميان وزراى خارجه جهان، از اين جهت انگشت نماست؛ اما در كمال تعجب اطلاع يافتم كه پيش ترها دكتر ابراهيم بيومى غانم، دوست هم كار داوود اوغلو در دانشكده علوم سياسى دانشگاه قاهره، همين وصف را در باره وى به كار برده، خوشايند وى نيفتاده است و سپس در مقاله اى با عنوان " احمد داووداوغلو ..و نه كسينجر"، خواسته اين مسئله را جبران كند. قطعا مقصود بيومى نيز ذم وى نبوده، بلكه خواسته با اين تشبيه، اوج زيركى و دانايى او را بيان كرده باشد.
×××
كشور تركيه در دهه اخير شاهد تحولات سياسى شگرفى بوده كه آثار آن را در سطح منطقه‌اى، بلكه جهانى، نمى‌توان ناديده گرفت. ريشه اين تحولات، برآمدن جريان اسلام‌گرايى است كه با درك محدوديت‌هاى موجود در ساختار نظام سياسى، حركت خزنده را از شهردارى‌ها آغاز كرد و در نهايت زمام حكومت را به دست گرفت. حزب عدالت و توسعه، انباشت تجربه جريان اسلام‌گرايى تركيه است كه از جنبش نورسى تا جنبش گولن، و سپس حزب رفاه و فضيلت امتداد دارد. طبعاً حزبى مانند عدالت و توسعه را كه از ساختار ادارى و سازمانى محكمى برخوردار است، نمى‌توان به شخصيت‌هاى برجسته آن تقليل داد؛ اما ظهور يك شخصيت علمى دانشگاهى از دل اين حزب، و نقش آفرينى او در سياست خارجى تركيه و تحولات منطقه اى و جهانى، توجه بسيارى صاحب نظران و پژوهش‌گران را به خود جلب كرده است. به حق داوود اوغلو را مى‌توان پديده اى درخور مطالعه دانست كه پس از ظهور چند سياستمدار استراتژيست، نظريه‌پرداز و دانشمند كه در قرن بيستم، سكان دار مديريت سياست خارجى كشور خود و صاحب منصب بلند پايه سياسى بوده‌اند، به ويژه در قرن بيست و يكم كمتر مى‌توان چنين كسانى را در چنان مناصبى سراغ گرفت.
ميان دانش و انديشه سياسى از يك سو و مديريت سياسى و علمى، از سوى ديگر فاصله‌اى عميق افتاده است و مديريت، فن است و فن مديريت، مستلزم دانش تخصصى نيست، از اين رو دستگاه‌هاى سياست خارجى كشورها را، الزاماً تحصيل كرده‌هاى علوم سياسى و روابط بين الملل و ديپلماسى اداره نمى‌كنند. هانتينگتون، كشور تركيه را كشورى حاشيه‌اى دانسته است كه در تحولات نظريه برخورد تمدن‌ها نقش عمده‌اى ندارند. تركيه از نگاه او، كشورى تكه تكه شده است كه از سويى در حاشيه غرب قرار دارد و از سويى ديگر در حاشيه شرق و در اين ميانه هويت مستقلى ندارد و مذبذب است. نظريه داوود اوغلو، درست در برابر نظر هانتينگتون است. او مى‌گويد: تركيه بايد از كشور جبهه‌اى به كشور مركز تبديل شود. مقصود وى از دولت جبهه اى، نزاع در جبهه‌هاى متعددى است كه تركيه ،پس از جنگ جهانى اول تا كنون، با آن درگير بوده است. از نبرد در طرابلس و فلسطين تا بالكان و قفقاز، و سپس با پيوستن تركيه به پيمان ناتو، اين كشور به تعبير وى، به بال اين سازمان در جنوب شرق اروپا تبديل شد.
اكنون اين پرسش مطرح است كه داوود اوغلو با طرح ايده كشور مركز، چه در سر مى‌پروراند؟ وى مى‌گويد: تركيه، در منطقه‌اى جغرافيايى اى نزديك به سه قاره آسيا، آفريقا و اروپا قرار دارد و كشورى حاشيه اى و بلاتكليف نيست، زيرا تركيه تنها كشورى اروپايى‌نيست، بلكه آسيايى هم هست، و نه تنها در حوزه درياى مديترانه قرار دارد كه به درياى سياه هم راه دارد. بخش‌هايى از تركيه نيز در بالكان، قفقاز و خاورميانه قرار گرفته است، بنا بر اين تركيه با اين اوصاف و اوضاع، قدرت تأثيرگذارى بر كشورهاى منطقه و تأثيرپذيرى از آنها را دارد.
به لحاظ تاريخى هم اگر درست بنگريم، تركيه در نقطه وسط منطقه اى قرار دارد كه تمدن‌هاى بزرگى در آن شكل گرفتند. اگر به تمدن بين النهرين و تمدن‌هاى مصر، يونانى، روم و عثمانى و اسلامى بنگريم، باز هم تركيه كشورى حاشيه‌اى نبوده است، بنا بر اين به باور داوود اوغلو، تركيه از حيث تاريخى و فرهنگى نيز كشور مركز بوده است.
از نظر اقتصادى هم نقش تركيه، اهميت ويژه اى دارد. وى مى‌گويد: اگر تركيه را از خطوط انتقال انرژى حذف كنيد، اين خطوط راه خود را گم مى‌كند و اهميتش را از دست مى‌دهد. لوله‌هاى نفت و گاز طبيعى، خطوط نفت باكو - تيليس - جيحان و نيز كركوك - يمور تاليك، و... از تركيه گذر مى‌كند.
داوود اوغلو معتقد است كه با ارزيابى موقعيت تركيه، نتيجه مى‌گيريم كه تركيه امروز نمى‌تواند، مانند تركيه پايان دوره عثمانى، وارد چالش‌ها و برخوردهاى نظامى شود. هم چنين نمى‌تواند، كشورى طفيلى و به مثابه بال ناتو باقى بماند.
پس جايگاه تركيه امروز كجاست؟ او مى‌گويد: وقتى از غرب به تركيه مى‌نگريد، كشورى شرقى به نظر مى‌رسد و وقتى از شرق به تركيه نگاه مى‌كنيد، آن را كشورى غربى تصور مى‌كنيد. وقتى از شمال، يعنى كشورهاى پيشرفته اقتصادى به آن نگاه مى‌كنيد، تركيه را كشورى در حوزه جنوب، از حيث انبوهى جمعيت و وضع اقتصادى ضعيف و پايين بودن درآمد سرانه مى‌بينيد و وقتى از دريچه جنوب به آن مى‌نگريد تصور مى‌كنيد كه كشورى در شمال است، زيرا تركيه از سويى بخشى از اتحاديه اروپاست و از سوى ديگر عضوى از اعضاى سازمان كنفرانس اسلامى، و سازمان گروه بيست (بيست كشور در حال رشد)، و نيز عضو سازمان توسعه و همكارى اقتصادى E C.
به نظر مى‌رسد كه اين تعدد وابستگى‌ها و تنوع پيوستگى‌ها، بايد نقطه ضعف و نشانه بلاتكليفى و پريشان خاطرى باشد؛ اما داوود اوغلو آن را نه تنها نشانه ضعف نمى‌داند، بلكه آن را مايه قوت مى‌شمارد و اين تعدد را موجب مزايا و امتيازات متعدد براى تركيه مى‌داند.
وى معتقد است كه اگر بخواهيم جهانى شدن مجموعه جهان را در قالبى كوچك به نمايش بگذاريم، مزاياى تركيه آشكار مى‌شود، زيرا از عوامل و عناصر جهانى شدن، چيزكى و اندكى حد اقل، در تركيه وجود دارد؛ از اين رو با توجه به موقعيت تركيه، من آن را كشورى در مركز، و نه پيرامون، وصف مى‌كنم.
وى بر آن است كه اگر فضيلت شرق، يعنى فضيلت تمدن اسلامى را با عقلانيت غرب و شكوفايى اقتصادى شمال و عدالت طلبى جنوب، در هم ادغام كنيم (كه به نظر وى چنين آميزه‌اى قابل تحقق است) آن‌گاه تركيه در چهره كشورى نمايان مى‌شود كه با معيارهاى فرهنگى جهانى شدن و معيارهاى فرهنگى سه قاره آسيا، آفريقا و اروپا، الگويى جامع است.
با اين حال، از لا به لاى مثال‌هايى كه خود داوود اوغلو مى‌زند، به نظر مى‌رسد كه نظر هانتينگتون درباره حاشيه نشينى تركيه، حداقل تا پيش از ظهور اسلام‌گرايان يا نوعثمانى‌هاى تركيه كه مغز متفكرى مانند احمد داوود اوغلو دارند، پر بى‌راه نبوده است. داوود اوغلو مى‌گويد براى مثال ما خواستيم دبيركلى سازمان كنفرانس اسلامى را به عهده بگيريم و موفق هم شديم؛ در حالى كه تركيه پيش از اين در حاشيه كنفرانس اسلامى قرار داشت. اين سخن داوود اوغلو نشان مى‌دهد كه خود وى نيز به اين مشكل تركيه كه سياستمداران لائيك پيشين آن، مى‌كوشيده‌اند كه خود را تافته‌اى جدابافته از شرق، به ويژه جهان اسلام بنمايانند، التفات دارد. از سوى ديگر، وى معتقد است كه در صورت پيوستن نهايى به اتحاديه اروپا، تركيه در سايه بزرگان قرار نخواهد گرفت و جايى در صدر مجلس خواهد يافت و در جايگاه سوم و چهارم اروپا خواهد نشست. البته اين خواسته وى، با توجه به مخالفت‌هاى شديد برخى كشورهاى اروپايى با پيوستن تركيه به اتحاديه اروپا و بلاتكليفى اين پرونده، تاكنون كمى بلندپروازانه به نظر مى‌رسد.
وى معتقد است كه كشور مركز، داراى چهار ويژگى عمق جغرافيايى، تداوم تاريخى، تأثير فرهنگى متقابل، و پيوستگى اقتصادى متقابل است كه بر اساس اين تعريف آلمان، روسيه، تركيه، ايران، مصر و ايتاليا از اين دسته‌اند.
اكنون اين پرسش مطرح مى‌شود كه در نظريه داوود اوغلو چه سازوكارى براى مركز شدن تركيه انديشيده شده است؟
وى در كتاب عمق استراتژيك، تركيه را عمق استراتژيك شرق و غرب دانسته است؛ اگر به دوران پيش از روى كار آمدن حزب عدالت و توسعه بنگريم، تصور اين كه تركيه بتواند، چنين نقشى را ادا كند، مشكل است؛ زيرا اين كشور با همسايگانش از هر سو مشكل داشت و از اين حيث، از معدود كشورهاى جهان به شمار مى‌آمد كه تقريبا با همه همسايگان خود مشكل دارند. رابطه اين كشور با يونان، ارمنستان و قبرس تيره بود؛ با سوريه در دوره‌هايى دچار تنش‌هايى جدى و خطرناكى گرديد؛ به ايران هم روى خوش نشان نمى‌داد و پرونده پ.ك.ك، مدت‌ها از محورهاى تنش در روابط اين دو كشور بود.
اما از ده سال پيش، و با روى كار آمدن اسلام‌گرايان، تركيه بر اساس نقشه راهى كه احمد داوود اوغلوى (جوان 42-43 ساله) تدوين و تنظيم كرده بود به سرعت روابط تيره‌اش را با مهم‌ترين همسايگانش تغيير داد و چرخش‌هاى صد و هشتاد درجه‌اى را رقم زد. مشكلات اين كشور با يونان به صفر رسيد و سپس روابط سازنده و مثبت و همگرايانه آغاز شد.
سطح روابط با ايران ارتقا يافت و دوستانه شد؛ سوريه نيز كه از 57 سال پيش، رابطه‌اى تيره با تركيه داشت، چندان به سياست‌هاى آشتى جويانه دولت جديد تركيه، روى خوش نشان داد كه بشار اسد در همان يكى دو سال نخست روى كار آمدن اين دولت، به تركيه سفر كرد.
مشكل ارمنستان نيز كه به مسئله حل نشدنى سياست خارجى تركيه تبديل شده بود و كينه تاريخى ترك‌ها و ارامنه، دست كمى از كينه فلسطينى‌ها و صهيونيست‌ها نداشت، به مرور زمان برطرف شد و رابطه ميان اين دو كشور همسايه، از وضعيت خصومت‌آميز بيرون آمد و مسالمت آميز گرديد.
بر اساس نقشه راهى كه داوود اوغلو ترسيم كرد، تركيه سياست خارجى چند بعدى را در آن واحد در پيش گرفت؛ تقويت روابط با كشورهاى شرقى و اسلامى، در عين تحكيم روابط با غرب و با توجه به اصلى كه داوود اوغلو بر آن تأكيد مى‌كند كه عدم دنباله روى از ديگران و عدم تحميل اراده خويش بر ديگران است؛ يعنى از سويى تركيه نمى‌خواهد، دنباله رو و مقلد كشورهاى اروپايى و امريكا باشد و از سوى ديگر نمى‌خواهد؛ خود را به عنوان برادر بزرگ‌تر كشورهاى اسلامى و مسئول آنها معرفى كند؛ به عبارت ديگر، اين گروه كه اكنون به عنوان نوعثمانى در تركيه معروف شده‌اند، از صفت دولت عثمانى در اواخر قرن نوزدهم كه ضعف و بيمارى در برابر اروپايى‌ها و زورگويى به عرب‌ها بود، پرهيز دارند.
داوود اوغلو مى‌گويد: ما در برابر اروپا، كشورهاى اسلامى و ديگران زبان ديپلماتيك جديدى را پرورده‌ايم؛ اين اصل ماست. ما هيچ كس را رد نمى‌كنيم؛ از هيچ كس هم نمى‌خواهيم خود را عوض كند؛ به هيچ كس هم ديكته نمى‌كنيم؛ ما در چارچوب كنفرانس اسلامى و از درون اين چارچوب، به عنوان كشورى مسلمان، حرفمان را مى‌زنيم و مشكلات خاورميانه را بيان مى‌كنيم؛ آن هم به عنوان يك عضو كنفرانس، نه به عنوان برادر بزرگ‌تر و نه با زبان برترى‌جويانه ناشى از خوى عثمانى‌گرى؛ ما بخشى از اين منطقه هستيم.
در باب اين كه »آيا تركيه مى‌خواهد، خواسته غرب را كه ارائه الگويى از اسلام معتدل است، تحقق بخشد يا خير«، پاسخ داوود اوغلو نشان مى‌دهد كه وى نه تنها در دانش سياست و فن ديپلماسى، ورزيدگى و پختگى لازم را كسب كرده است، بلكه در انديشه اسلامى نيز حرف‌هايى اساسى دارد. وى اين تصور را كه تركيه در مقام عرضه الگويى از اسلام معتدل باشد، از اساس رد مى‌كند و مى‌گويد: هر گونه سخنى از پروردن مفهوم اعتدال در اسلام، چاله‌اى است كه براى اسلام كنده‌اند. زمانى كه مى‌گوييم اسلام معتدل، به اين معناست كه بعد غير معتدل و افراطى نيز در اسلام وجود دارد؛ و اما اسلام دينى است كه از رهگذر تمدنى كه پديد آورد، آغوشى فراگير براى همه بشريت است و نيازمند نامگذارى جديدى نيست؛ ما اين نامگذارى را قبول نداريم. ملت‌هاى منطقه خاورميانه مى‌توانند حرفشان را بزنند و از ديگران بازخواست كنند. منطقه خاورميانه، ريشه دارترين و عميق‌ترين تاريخ جهان را دارد. كشورهاى اين منطقه، غنى‌ترين منابع طبيعى جهان را در اختيار دارند؛ منابع نفت، گاز، آب و معادن ما بسيار غنى است. كهن ترين ميراث و سنت حكومت دارى جهان در ايران، مصر و آناتولى قرار دارد؛ اما نظام‌هاى سياسى ما به اندازه كافى قوى نيستند. اين پرسشى است كه بايد مطرح كنيم. از آن رو كه با ملت‌هايمان يكپارچه هستيم. مقصود من پروژه خاورميانه بزرگ نيست. اگر اين پرسش را به خاطر مصادف بودن با پروژه‌هاى ديگران طرح نكنيم، حل مشكلاتمان را بايد به عقب بيندازيم و ديگر هرگز نخواهيم توانست آن‌ها را حل كنيم. وى فروبستگى و درخودخزيدن و ناتوانى در ايجاد روابط خارجى فعال را موجب خنثى ماندن و عدم كارايى كشورها مى‌داند و بر آن است كه هيچ كشورى بى‌ارتباط با خاورميانه، بالكان، اروپا و آسيانمى تواند به حيات خود ادامه بدهد.
وى مى‌گويد: آيا معقول است كه دست بسته بايستيم و سياست خود و الگوى سياسى خود را نپروريم؛ از بيم آن كه ما را به عنوان يك الگو نشان كنند و اين نشان شدن، موجب شود كه در خاورميانه به ما، به چشم ديگرى بنگرند؟ ما دنبال تأسيس دولت نوعثمانى نيستيم و در ضمن پروژه و منافع هيچ كشورى، مانند ايالات متحده، اروپا و روسيه فعاليت نمى‌كنيم.
درباره مشكلات گذشته ميان ترك‌ها و عرب‌ها نيز داوود اوغلو، حرف‌هايى شنيدنى دارد: ما و عرب‌ها تاريخ هم زيستى هزار ساله داريم. دولت عثمانى را كه چهارصد سال عمر كرد، با هم تشكيل داديم. دولت عثمانى هم دولت ترك نبود، بلكه دولتى عربى، بوسنيايى و آلبانى بود. صدر اعظم دوره پايانى دولت عثمانى، خيرالدين پاشاى تونسى بود؛ در دوره مشروطه هم سعيد پاشاى تونسى، صدارت اعظم را بر عهده داشت كه هر دو عرب بودند. اين شبيه آن است كه ترك‌ها در كشورى عربى، عهده دار چند دوره پياپى، نخست وزيرى شوند. دولت عثمانى هم كه از خارج نيامده بود؛ همين جا در داخل شكل گرفته بود. در طول چهارصد سال گذشته و در جريان اين همه جنگ‌ها، جنگى ميان ترك‌ها و عرب‌ها در نگرفت. در جنگ جهانى اول هم به دليل برخى دخالت‌هاى داخلى و خارجى مشكلاتى پديد آمد.
داوود اوغلو، در باره ضرورت توسعه روابط با ايران نيز نظرى مشابه دارد و در سال‌هاى اخير، بخش عمده‌اى از ايده‌هايش در زمينه توسعه روابط با ايران تحقق يافته است. وى مى‌گويد: از سال 1639 به اين طرف، مشكل مرزى‌اى ميان تركيه و ايران پديد نيامد؛ در حالى كه فرانسه و آلمان بارها با يكديگر جنگيدند. امروز آلمان‌ها و فرانسوى‌ها، به رغم آن همه جنگ‌ها، روابطى مستحكم با هم دارند. مگر مشكل ما، عرب‌ها و ايرانى‌ها چقدر پيچيده است كه بايد مانع اين نزديكى شود؟
جملات پايانى اين سياستمدار زيرك، بسيار تأمل بر انگيز است: ما با هم در اين جهان زندگى مى‌كنيم؛ اگر تلاش مشترك و همكارى كنيم، سهم ما از اين جهان فزون تر خواهد شد. خجالت آور است كه تمام درآمد سرانه كشورهاى خاورميانه به همراه تركيه، به رغم غناى اقتصادى، از درآمد سرانه ناخالص يك كشور اسپانيا - به تنهايى- بيشتر نيست؛ آيا شايسته نيست علت اين امر را جويا شويم؟ بيست سال پيش اسپانيا اين وضع را نداشت؛ اما با ديگر كشورهاى اروپا، تحت سقف اتحاديه اروپا سهيم شد. از اين رو ما هم بايد روابطمان را با كشورهاى منطقه، بر پايه‌اى محكم استوار سازيم. به جاى ايجاد شك و شبهه، روابط ميان ملت‌ها را تشويق كنيم و مهم تر از همه اين كه روابط ميان روزنامه نگاران و رسانه‌هاى ارتباطى خود را تقويت كنيم، زيرا آنان‌اند كه تصوير كشورها را به يك‌ديگر منتقل مى‌كنند.
يك بار به يكى از دوستان سورى گفتم كه محى‌الدين عربى، از اندلس به راه افتاد و تمام منطقه شمال آفريقا را گشت و به حجاز رفت و به سوريه آمد و سپس به منطقه آناتولى رسيد؛ اكنون پرسش من اين است كه چرا من در كلاسم، حتى يك دانشجوى سورى هم ندارم و شما نمى‌يابيد دانشجوى تركى را كه نزد استادى سورى شاگردى كند؛ وقتى وضع ما اين است، چه بايد كنيم؟ بايد علوم و معارفمان را مبادله كنيم. ما هنوز يكديگر را نشناخته‌ايم؛ بايد همديگر را بشناسيم و به هم اعتماد كنيم و احساس كنيم كه هيچ يك از ما، به فكر سلطه بر ديگرى نيست و قصد تجزيه و دشمنى با ديگرى را ندارد. بايد ديدارهايمان را افزايش دهيم، زيرا كسانى كه بيشتر با يك‌ديگر ديدار مى‌كنند، از جانب يكديگر احساس امنيت بيشترى مى‌كنند... .
اروپايى‌ها فراوان با هم مى‌نشينند و گفت‌وگو مى‌كنند و همين سبب شده تا يك‌ديگر را خوب بشناسند. ما بايد با هم آشنا شويم و از نيات يك‌ديگر مطمئن شويم و اولويت را به حقايق اقتصادى بدهيم؛ نه به چالش‌هاى سياسى، زيرا بايد منافع اقتصادى را بر منازعات سياسى مقدم بداريم و اولويت را به اولى بدهيم. بايد روابط ميان دولت‌ها و ميان ملت‌ها را توسعه دهيم. روشنفكران و بازرگانان كشورهاى‌مان بايد با هم رابطه نزديك ترى داشته باشند. شهروندان ما نبايد يك هفته در انتظار ويزاى كشورهاى همسايه خود باشند.

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 302  صفحه : 10
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست