responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 30  صفحه : 11

نوانديشي، ضرورتي در روش و فروع اجتهادي
مرادى مجيد

معمولاً نمايشگاه‌هاي كتاب در شهر «بيروت» كه يكي از قطب‌هاي اصلي چاپ و نشر كتاب در تمام جهان محسوب مي‌شود، به دليل در دسترس بودن اكثر كتاب‌ها در تمام طول سال، با استقبال داخلي چنداني روبه‌رو نمي‌شود. براي كساني كه نمايشگاه‌هاي بين‌المللي كتاب تهران، قاهره و يا حتي دمشق را ديده باشند، اين‌جا به شهر ارواح شباهت بيشتري دارد.
چهل و پنجمين نمايشگاه بين‌المللي كتاب بيروت، در تاريخ 11 آبان (16 شعبان) در سالن «اكسبو بيروت» در ساحل زيباي مديترانه افتتاح شد. در طي روزهاي برگزاري اين نمايشگاه ميزگردهاي مختلف علمي و فرهنگي در محل اين نمايشگاه برگزار شد كه استقبال علاقه‌مندان را به همراه داشت. در روز پنج‌شنبه (17 آبان) ميزگردي با عنوان «علامه شمس‌الدين و نوانديشي اسلامي» با حضور «دكتر رضوان السيد» مدير دانشكده‌ي مطالعات اسلامي، «شيخ عبدالامير قبلان» نايب‌رييس شوراي عالي شيعيان لبنان، «دكتر محمد السماك» محقق و مدير مجله‌ي «الاجتهاد»، «دكتر جورج مسوح» مدير مركز پژوهش‌هاي اسلام و مسيحيت در دانشگاه «بلمند» و «دكتر وجيه كوثراني» محقق و استاد دانشگاه (مدير جلسه) برگزار شد.
در ابتداي اين نشست دكتر وجيه كوثراني ضمن خيرمقدم به حاضران، سخن گفتن از مرحوم شمس‌الدين را جذاب توصيف كرد و درك راز اين جذابيت را به دريافت گفتمان و تأثير و نفوذ او در روان جامعه، سياست و روابط ميان بشر مشروط دانست. وي گفت: زماني كه درك كنيم آشتي با خويش، ديگران و جهان، هدف و دغدغه و راز نگراني او بوده است، ميزان اهميت گفتمان، موضع و نظر، و ميزان اهميت نقش راهبرانه‌ي او در همه‌ي سطوح، و حتي سنگيني فقدان او در اين زمانه‌ي دشوار را درك خواهيم كرد. كوثراني در ادامه افزود: انديشه‌هاي امام شمس‌الدين كه در كتاب‌هاي مختلف وي در موضوعات مديريت و نظام حكومتي در اسلام، جامعه‌ي اسلامي و زن، تاريخ، فلسفه، اقتصاد، عقايد، مسايل صلح، جنگ، خشونت، سيره‌ي صحابه و امامان، و صدها مقاله، خطبه و سخنراني وي در باب گفت‌وگوي اسلامي ـ مسيحي، تقريب بين مذاهب، جهاني شدن، گفت‌وگو بين تمدن‌ها و... بيان شده است، بيشتر و بزرگ‌تر از آن است كه در چنين ميزگردي مورد بررسي قرار گيرد.

نوانديشي و نه تجديدنظرطلبي
پس از مقدمه‌ي دكتر كوثراني، عبدالامير قبلان مفتي جعفري و نايب‌رييس شوراي عالي شيعيان لبنان در سخناني به بيان مفهوم نوانديشي اسلامي و نظرات مرحوم شيخ محمدمهدي شمس‌الدين پرداخت. وي مسأله را اين‌گونه طرح نمود: محتوا و هدف نوانديشي چيست؟ آيا نوانديشي بازگشت به مسأله‌ي تجديدنظر در ميراث و گذشته است؟ آيا نوانديشي به معناي كودتا عليه گذشته و ويران كردن آن است؟ نوانديشي عملياتي فكري، دايمي و تازه‌شونده است يا موضعي اخلاقي است كه تحولات كنوني موجب آن مي‌شود؟ آيا نوانديشي همان تداوم متطوّرانه‌ي تاريخ و نوآوري مداوم اصالت‌ها (سنت‌ها) است، يا اين‌كه گسست از تاريخ، خروج بر آن و رها كردن ريشه‌هاي آن را دربر دارد؟
وي نوانديشي را مقايسه و مطالعه‌ي تطبيقي انديشه‌هاي مختلف و سياق‌هايي تابع زمان و مكان و در عين حال پاي‌بند به عقايد و احكام ثابت خواند و گفت: اسلام به عنوان رسالت خاتم، بشريت را به رهايي از بندهايي كه مانع حركت او به سوي پيشرفت مي‌شود، فرامي‌خواند و انسان را مجبور مي‌كند كه ذهن خود را به روي آرا و انديشه‌هاي مختلف بگشايد و بهترين آن‌ها را برگزيند. نوانديشي پيش از آن كه شرايط و امكاناتي خارجي باشد، روح و حالتي دروني است؛ هرگاه اين روح در كالبد امت جريان يابد، آن را به حركت و نشاط وامي‌دارد. به همين دليل خداوند تغييرات دروني را شرط اساسي تغييرات خارجي قرار داده است. رابطه‌ي ميان حركت تكاملي و آزادي انديشه رابطه‌ي محكمي است، به همين دليل، نوانديشي در فضاي ترور فكري، سركوب و تهديد شكل نمي‌گيرد.
آزادي انديشه و بيان يكي از اساسي‌ترين و مهم‌ترين حقوق انسان است كه انسان را به انسانيت خود آگاه مي‌سازد. اگر دين انسان را به انديشه فراخوانده است، قطعا راضي نيست كه آزادي بيان انسان‌ها مصادره شود. البته آزادي انديشه و فرد، ضوابط و قوانيني دارد و كساني كه از اين آزادي سوءاستفاده مي‌كنند و به دين و عقيده آسيب مي‌رسانند، مسئول هستند.
وي سپس به بازگويي نظرات مرحوم شمس‌الدين درباره‌ي نوانديشي پرداخت و گفت: از ديدگاه امام شمس‌الدين نوانديشي حركتي در درون دايره‌ي دليل ـ و نه خارج از آن ـ است. نوانديشي مبناپردازي مجدد مسلّمات در افقي گسترده‌تر و نگاهي ژرف‌تر و فراگيرتر مي‌باشد. بنابراين، نوانديشي از ديدگاه او عمليات فكري مداوم و نوآوري بهره‌مند از اصالت است. به نظر وي ضرورت نوانديشي در اجتهاد، بازنگري در مفهوم رايج اجتهاد را ايجاب مي‌كند و كاركردهاي اجتهاد را گسترده‌تر كرده و فهمي هم‌ساز با مقتضيات زمان را مي‌طلبد. او معتقد بود كه ضرورت نوانديشي تنها به روش اجتهاد اختصاص ندارد، بلكه اين نوانديشي بايد به حوزه‌ها و شاخه‌هاي اجتهادي نيز سرايت كند. به لحاظ ضرورت نوانديشي در روش، مرحوم شمس‌الدين روش‌هاي اجتهادي را نيازمند تجديدنظر مي‌دانست، زيرا وجود نقصي روش‌شناسانه ـ نه خلل روش‌شناسانه ـ احساس مي‌شود و از آن رو كه علم اصول نقش اساسي در عوامل شكل‌دهنده‌ي اجتهاد دارد، لازم است به نگرش فقهي‌اي گسترده‌تر از نگرش فقهي رايج تن در دهد. اين مسأله به بررسي و كاوش فقهاي اصولي براي شناخت وجوه نقص در علم اصول ـ به شكل كنوني ـ احتياج دارد. مشكل علم اصول از ديدگاه مرحوم شمس‌الدين اين است كه اين علم بسيار زود از علم كلام و فلسفه تأثير پذيرفت و اندك‌اندك خود به يك مقصد تبديل شد. در حالي كه شأن آن ابزاري و روشي محض بوده است. با ورود اصطلاحات و روش‌هاي تحقيق فلسفي به علم اصول، بر پيچيدگي اين علم افزوده شد. امروزه كار ما در علم اصول اين شده است كه با اين ابزار به هدف ديگري رسيده‌ايم و اين علم در بسياري موارد شأن مستقل يافته است كه اين امر بسيار خطرناك مي‌باشد.
اما درباره‌ي سرايت دادن نوانديشي به حوزه‌ي مسايل و شعبه‌هاي اجتهاد، نظر علامه شمس‌الدين اين بود كه فقيه ـ به حكم ضرورت‌هاي كنوني ـ بايد مسايل و مشكلات انسان عصر خويش را به‌خوبي بشناسد.

روابط اسلام ـ مسيحيت در جهان معاصر
پس از سخنان حجة‌الاسلام قبلان، نوبت به دكتر محمد السماك پژوهشگر و مدير مجله‌ي الاجتهاد رسيد. وي در ابتداي سخنان خود با عنوان «امام شيخ محمدمهدي شمس‌الدين و روابط اسلامي ـ مسيحي»، علامه شمس‌الدين را اين‌گونه معرفي كرد: «شيخ محمدمهدي شمس‌الدين فقط يك عالم و رهبر مسلمان نبود، بلكه او فقيهي ديني، عالمي اجتماعي و در همان حال پيشوايي ملي بود. او به اندازاي از آگاهي و فرهنگ موسوعي (دايرة‌المعارفي) برخوردار بود كه توانست با كاروان انديشه‌هاي جديد همراه شود، بي آن‌كه از ميراث فرهنگ اسلامي كه پايه‌ي ثابت فقهي‌اش را تشكيل مي‌داد، دست بردارد. از اين رو اجتهادات و فتاواي او رنگ و بوي نوگرايي، عصري بودن و اصالت را به صورت يك‌جا دارا است».
وي پيش از ورود به موضوع اصلي سخن خود به تلاش‌هاي مرحوم شمس‌الدين در جهت تقريب بين مذاهب اسلامي اشاره كرد و گفت: او توانست با همراهي دانشگاه الازهر طرح تقريب بين مذاهب را دوباره احيا كند و اگر اشتباه نكرده باشم، امام شمس‌الدين نخستين شيعه‌اي است كه پس از سقوط دولت فاطمي، از منبر جامع‌الازهر بالا رفت و در حضور شيخ‌الازهر «دكتر محمد سيد طنطاوي» و ديگر عالمان بزرگ الازهر خطبه‌ي جمعه خواند. به ياد دارم زماني كه خبرگزاري‌ها از درگيري‌هاي ميان اهل تسنن و تشيع پاكستان خبر دادند، مرحوم شمس‌الدين با شتاب به ديدار مسئولين دارالفتوي (اهل سنت لبنان) رفت تا با مفتي اهل سنت به گفت‌وگو بنشيند. هدف او اين بود كه بازتاب تبليغاتي اين ديدار از بازتاب منفي وقايع پاكستان بر ديگر كشورهاي عربي و لبنان جلوگيري كند. وي حتي به همراه «مفتي قباني» به پاكستان رفت و در لاهور و كراچي با علماي شيعه و سني گفت‌وگو كرد تا ميان آن‌ها آشتي ايجاد كند، اما مقامات پاكستان چندان توجهي به اين مسأله نكردند.
امام شمس‌الدين در روز عاشورا دوبار مي‌گريست؛ يك بار براي مصيبت شهادت امام حسين(ع) و بار ديگر براي اين كه احساس مي‌كرد، اين يادمان به مناسبتي مذهبي كه مختص به شيعه و خارج از چارچوب وحدت اسلامي است تبديل شده يا مي‌شود. وي معتقد بود كه عاشورا فقط موضوعي مربوط به فرهنگ شيعه نبوده و نيست تا در چارچوب فرهنگي و سياسي ويژه‌ي اهل بيت و شيعيانشان محصور باشد، بلكه پايگاهي است در انديشه و وجدان اسلامي، و پلي است كه اجزاي امت را به هم پيوند مي‌دهد و از پراكندگي آن جلوگيري به عمل مي‌آورد. به همين دليل، وي معتقد بود كه انقلاب امام حسين انقلابي انساني است كه همه‌ي مسلمانان طول تاريخ در ادبيات آن شريك بوده‌اند و حتي مسيحيان نيز در آن مشاركت داشته‌اند. او از اين كه نهاد سوگواري حسيني به چارچوب تنگ مذهبي و تمايز عصبيت‌هاي قومي تبديل شود، هشدار مي‌داد و تأكيد مي‌كرد كه كربلا بايد به صورت حركتي انساني و اسلامي ـ و نه فقط حركتي شيعي به مفهوم انحصاري آن ـ مطرح شود، و عاشورا به جاي آن كه به خندقي براي ايجاد فاصله ميان مسلمانان تبديل شود، بايد به پلي براي ارتباط و اتحاد مبدل گردد. وي در ادامه گفت: مرحوم شمس‌الدين تنها بر وحدت بين مذاهب اسلامي تأكيد نمي‌كرد، بلكه اين وحدت را شرط ضروري براي برقراري وحدت ملي ميان مسلمانان و مسيحيان مي‌دانست.
او در سال 1994 طرحي را براي توجه دادن اين دو دين به دنيا و وارد كردن آن دو در عمليات فتح روحاني، اخلاقي و ايماني تمدن جديد و ايجاد انگيزشي نو براي انسان ارايه كرد. وي معتقد بود كه يكي از نعمت‌هاي خدا بر مسلمانان و مسيحيان اين است كه با قدرت به سوي ارتباط و همكاري و غلبه بر بسياري از اسباب خصومت گام بر مي‌دارند و يكديگر را به رسميت مي‌شناسند، اما مشكل جديد و خطرناكي كه اين ايمان بزرگ را تهديد مي‌كند، حركت صهيونيسم جهاني است كه ايمان يهودي و حتي ايمان ابراهيمي را زشت جلوه داده است.
سپس دكتر كوثراني مدير جلسه از «دكتر جرج مسوح» كشيش مسيحي و مدير مركز پژوهش‌هاي اسلام و مسيحيت در دانشگاه «بلمند» خواست تا سخنان خود را بيان نمايد. جرج مسوح در سخنان خود با موضوع «نگاه امام شيخ شمس الدين به مسيحيت و مسيحيان» گفت: امام شمس‌الدين با تأثير از اين سخن امام علي‌ابن‌ابي‌طالب(ع) كه «و اعلم ان الناس صنفان، اما اخ لك في‌الدين او نظير لك في الخلق»، بر آن بود كه انسان مسلمان را واحدي از نوع انساني ـ كه همه‌ي افراد آن با هم برابرند ـ ببينيد، و در نگاه دوم خود را در مسير ايمان يگانه‌اي ببيند كه همان رسالت واحد الهي است و از طريق انبيا عرضه شده است. به همين دليل وي تاريخ ايمان را تاريخي واحد وتجليات ايمان بر زبان پيامبران را نمودهاي واقعيتي مي‌دانست كه در جوهر تفاوتي ندارند و تفاوتشان فقط در تشريع و نظام روابط بين انسان و انسان است. او شريعت و روابط بين انسان و انسان را از وضع فرهنگي، عناصر آگاهي بخش و درجه‌ي پيچيدگي در زندگي مادي متأثر مي‌دانست. وي معتقد بود كه مفهوم اهل كتاب، به قرابت معنوي و ايماني ميان اسلام و اهل كتاب اشاره مي‌كند؛ اگرچه برخي مسايل عقيدتي اهل كتاب مورد انتقاد اسلام است، اما اين انتقادات بر قوانين و مقررات(تشريع) اجتماعي و نظام روابط مشترك بازتاب نداشته است. در نتيجه اگر چه موضع اسلام نسبت به مسيحيت موضعي انتقادي بوده است، اما موضع انساني اسلام كه روابط انساني بر پايه‌ي آن شكل مي‌گيرد، موضعي مثبت‌بوده است. از نگاه وي مسيحيت و مسيحيان از ميان همه‌ي اديان ديگر از منزلت و امتياز ويژه‌اي در نزد مسلمانان برخوردار بوده‌اند، زيرا قرآن ـ در سوره‌ي مائده آيه 5 ـ آنان را «الاقرب مودّة» (نزديك‌تر و مهربان‌تر) خوانده است و شهيدان نجران را ـ در سوره‌ي روم آيه 4 تا 10 ـ جاودانگي بخشيده است.
جرج مسوح سپس به تمايز ميان كليساي شرق و غرب از ديدگاه مرحوم شمس‌الدين اشاره كرد و گفت: شمس‌الدين معتقد بود كه: كليساهاي غربي نقش پشتيباني و حمايت از قدرت‌هاي مسلط و برخوردار از سلاح، تجارت و فن‌آوري را به عهده داشته‌اند و مواضع دير هنگام و كمي عادلانه ايشان در مورد برخي مسايل مسلمانان ـ كه با بازبيني تاريخ و يا بيداري وجدان انجام گرفته ـ براي صاف كردن خاطره‌هاي تلخ كافي نيست. اين دقيقا همان چيزي است كه در حافظه‌ي جمعي مسلمانان از طلوع استعمار تاكنون انباشته شده است. در اين ميان، جنگ‌هاي بيزانس و صليبي و هجوم غرب به جهان اسلام در عصر حاضر قرار دارد كه از استعمار قديم آغاز و با فعاليت‌هاي نظام جديد جهاني، جهاني شدن و پروژه‌ي صهيونيسمِ مورد حمايت دولت‌هاي غربي، تداوم مي‌يابد.
دكتر جرج مسوح در ادامه به تيزبيني و ژرف نگري سياسي شيخ محمد مهدي شمس‌الدين اشاره كرد و گفت: در شرايط كنوني كه جهان و به ويژه منطقه‌ي ما حادثه‌ي يازدهم سپتامبر را تجربه كرده است، بايد به نگرش عميق آن پيشواي فقيد اشاره كنم. گويي او چنين شرايطي را پيش‌بيني مي‌كرد كه از ترس غرب، از آنچه كه آن‌ها بنيادگرايي اسلامي‌اش نام نهاده بودند، انتقاد مي‌كرد. وي معتقد بود كه برخي از سياست‌هاي غرب نسبت به برخي از جنبش‌هاي اسلامي تندرو موضعي عمل‌گرايانه و فرصت‌طلبانه دارند، زيرا از آنان پشتيباني و يا به صورت ضمني يا علني به آنان كمك مي‌كنند، تا در چارچوب ذهنيت كاركردگرايانه و ويرانگرانه‌ي خود در پيشبرد چالش‌هاي بين المللي يا منطقه‌اي ـ كه جهان و روابط صلح‌آميز جهاني را به سوي ويراني سوق مي‌دهد ـ از آنان استفاده كنند. اين جنبش‌ها بهانه‌اي هستند كه غربي‌ها سلطه‌ي خويش را بر دولت‌هاي اسلامي تثبيت كنند.
وي در ادامه به بررسي اصطلاح «اهل ذمه» از ديدگاه مرحوم شمس الدين پرداخت و گفت: امام شمس الدين معتقد بود كه در فرهنگ اسلامي، عبارت «اهل ذمه» به معناي بزرگي و كرامت است و نه به معناي پستي و حقارت در عين حال او زمام‌داران عهد اموي و عباسي را كه در ايجاد ارتباط با غير مسلمانان عموما و مسيحيان خصوصا، از حدود شريعت اسلامي فراتر رفته بودند، تبرئه نمي‌كرد. او معتقد بود كه موضع فكري و فرهنگي نسبت به اصطلاح «اهل ذمه» را مسيحيان عرب به وجود نياوردند، بلكه اين مسأله در برخي پژوهش‌ها و تحليل‌هاي شرق شناسان و پژوهش‌گران يهودي و مسيحي غربي سر برآورد. آنان محتوايي ناخوشايند و ناپسند به اين عبارت دادند تا افكار عمومي غربي‌ها را براي دشمني با عرب‌ها و مسلمانان بسيج كنند و مجوز اخلاقي هجوم به جهان عرب و اسلام را براي قدرت‌هاي استعمارگر فراهم كنند. مسوح سپس به آراي نوانديشانه‌ي مرحوم شمس الدين در مسأله‌ي مشاركت ملي مسلمانان و مسيحيان اشاره كرد و نمونه‌ي بارز اين نوانديشي را در مسأله‌ي عهده‌داري مناصب سياسي و اداري در جامعه‌ي اسلامي به وسيله‌ي غير مسلمانان دانست و گفت: از نظر ايشان عهده داري مناصب دولتي جز درجايي كه آن منصب خصوصيتي ديني و مربوط به مسايل عقيدتي داشته باشد ـ مانند ولايت، خلافت و قضا ـ براي غير مسلمانان جايز است، اما در نوع جديد دولت هيچ مانعي براي تصدّي كارها و تحمل مسئوليت‌ها توسط غيرمسلمانان وجود ندارد؛ به عبارت ديگر در دولت يا نهادهايي كه بر نمايندگي پارلماني استوار است و از راه نهادها، مجالس شورا، قانون اساسي و قوانين برخاسته از اراده‌ي ملت اداره مي‌شود، غير مسلمانان مي‌توانند با رأي ملت هر پستي را به عهده بگيرند. وي در كتاب «نظام الحكم و الارادة في الاسلام» برخلاف مشهور فقهاي شيعه معتقد است كه دليلي بر عدم مشروعيت تصدي شهروندان غير مسلمانِ شايسته و با اخلاص كشور اسلامي بر كارهاي حكومتي ـ بر حسب نياز دولت و جامعه به شايستگي‌ها و تخصص‌هاي ايشان ـ وجود ندارد، زيرا زماني كه نظام سياسي و اداري بر شريعت اسلام استوار باشد، ديگر دليلي براي ترس از تصدي غير مسلمانان بر مناصب حكومتي وجود ندارد، و آن مسؤل و كارمند چه مسلمان باشد و چه غير مسلمان، احكام اين شريعت را اجرا مي‌كند و قوانين برگرفته از اين شريعت را كه در قوه‌ي قانون‌گذاري دولت اسلامي به تصويب رسيده اجرا مي‌نمايد.

ولايت امت و دولت مدني
آخرين سخنران اين ميزگرد دكتر «رضوان السيد» محقق برجسته و استاد دانشگاه بيروت بود. او درباره‌ي نظريه‌هاي سياسي شيخ شمس الدين سخن گفت و نظريه‌ي او درباره‌ي «ولايت امت بر خويش» را ادامه‌ي تطورات فقهي و سياسي دهه‌ي هشتاد درباره‌ي دولت عادل و مدني بودن نظام سياسي تا ولايت امت ارزيابي كرد و گفت: مقوله‌ي سلطان عادل يا دولت عادل از نظر نويسندگان احكام السلطانية يا دانشمندان جامعه‌شناسي سياسي مانند «ابن خلدون» بر عقل و مصلحتي استوار است كه با شريعت تعارض ندارد. عدالت حاكم، عدالتي دنيوي است كه مبتني بر عقلانيت حاكم و درك محكومان (شهروندان) از منافع خويش مي‌باشد و ابراز اين منافع از طريق قراردادها، توافق‌ها و عرف‌هاي برخوردار از قبول اكثريت تأمين مي‌شود. شايد همين مسأله مدخلي براي درك اوضاع متغير و مقتضيات جامعه‌ي لبناني از سوي شيخ شمس الدين بوده و قبول عدالت نسبي به جاي عدالت مطلق ـ كه شيعه آن را از ويژگي‌هاي امام معصوم مي‌داند ـ را از سوي وي در پي داشته است. اما اگر نظريه‌ي «قدرت عادل» جايگزيني احتمالي براي «قدرت شرعي» ـ بر حسب فهم سنتي اسلامي ـ باشد، مدني بودن نظام اسلامي امري جديد است و امام شمس الدين آن را به گونه‌اي كه نوزايي مآبان مي‌فهميدند درك نمي‌كرد، زيرا منظور امام محمد عبده از مدني بودن نظام سياسي اين است كه اين نظام نظامي الهي يا كاهنانه نيست.
امام شيخ شمس الدين دولت را بخشي از طرح فراگير اسلامي ـ و از آن جمله بخشي از مقدس امامت ـ مي‌داند، ولي قدرت را به معناي تدبير امور زندگي خصوصي و عمومي مردم مي‌شناسد و تدبير اين امور را بر مبناي قرارداد و توافق مردم استوار مي‌سازد. وي معتقد است كه حتي اجراي آنچه نصي براي آن اقامه شده، به دست مردم است. بنابراين مدني بودن نظام درنظريه‌ي وي، به معناي آن است كه قدرت تدبيري و عملي در اختيار مردم است و جامعه اسلامي در اين امر با ديگر جوامع برابر مي‌باشد.
رضوان السيد سپس به نظريه‌ي مرحوم شمس الدين درباره‌ي خشونت مسلحانه پرداخت و با استفاده از كتاب «فقه العنف المسلح» شمس الدين ـ كه اخيرا و براي اولين بار در ايام برگزاري نمايشگاه بين المللي كتاب بيروت منتشر گرديد ـ انواع خشونت‌هاي مسلحانه و مشروع را از ديدگاه شمس الدين «در چهار مورد» بر شمرد: جهاد با كفار، پيكار با اهل بغي يا معارضه جويان داخلي در صورت سركشي مسلحانه، امر به معروف و نهي از منكر و دفاع از خويش. به نظر علامه شمس الدين بحث مقاومت و جنگ با اشغال گران در همه‌ي شرايع امري مشروع و ضروري است. به همين دليل وي در مباحث خشونت مسلحانه به آن نمي‌پردازد. اما درباره‌ي جهاد با غير مسلمانان، برداشت او از نصوص اين است كه عادتا اين جهاد در زمان دفاع در مقابل متجاوز يا ترس از تجاوز جايز بوده است؛اما فتوحات اسلامي كه داراي چنين خصوصيتي نبوده است، از اسباب سياسي يا امپراطوري نشأت مي‌گيرد. اگر چه اين فتوحات نيز دربر دارنده‌ي اجبار مردم به اسلام نبوده است، زيرا اساسا جهاد، كنشي دفاعي است.
درباره‌ي نوع دوم كه پيكار با اهل بغي است،نظر شمس الدين اين است كه مخالفت با نظام حكومتي با اتكا به ابزارهاي صحيح جايز است و دولت يا نظام حق ندارد براي سركوب مخالفان به استفاده از قدرت روي آورد. اين در صورتي است كه مخالفان نيز از حمل سلاح و تلاش براي تجزيه‌طلبي و خون‌ريزي خودداري كنند.
اما مسأله‌ي امر به معروف و نهي از منكر از ديدگاه امام شمس الدين امري واجب است، البته در امر و نهي نيز نبايد به قدرت متوسل شد.
در ادامه دكتر رضوان السيد به تقسيم بندي شمس الدين از انواع نظام‌هاي حكومتي اشاره كرد و گفت: از نظر وي نظام‌هاي حكومتي يا با اسلام دشمني ندارند و آن را مبناي قانون اساسي يا قوانين ديگر خود قرار داده‌اند و در سايه‌ي چنين حكومتي مردم آزادانه به عبادات و امور ديني خود عمل مي‌كنند؛ يا نظام‌هايي ضد اسلامي هستند كه مردم در آن نمي‌توانند آزادانه تكاليف ديني خود را انجام دهند؛ و يا نظام‌هاي غير اسلامي در سرزميني هستند كه اكثريت آن را غير مسلمانان تشكيل مي‌دهند. از نظر شيخ شمس الدين مبارزه‌ي مسلحانه در نوع اول و سوم جايز نيست. اما درباره‌ي نوع دوم در صورت امكان ومصلحت و به عنوان آخرين راه، مبارزه‌ي مسلحانه را جايز مي‌داند.
نظر شيخ شمس الدين درباره‌ي نوع چهارم از خشونت مسلحانه ـ كه دفاع از نفس مي‌باشد ـ اين است كه چنين عملي در صورتي كه روش ديگري براي ابراز مخالفت وجود نداشته باشد، جايز است. اما در صورتي كه دفاع مسلحانه موجب زيان رسيدن به كساني شود كه خارج از موضوع تنزاع هستند، ترك آن را بهتر مي‌داند.

با پايان سخنراني دكتر رضوان السيد اين ميزگرد نيز به پايان رسيد.

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 30  صفحه : 11
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست