responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 273  صفحه : 8

جشنواره‌اى به نام شعر
حمیدی یحیی

از ميان جشنواره‌هاى هنرى كه در بزرگداشت سالگرد انقلاب برگزار مى‌شود، پرسابقه‌ترين جشنواره، جشنواره‌ى فيلم فجر است؛ جشنواره‌اى كه با همه‌ى فراز و نشيب‌هايش از اعتبار بالايى برخوردار است و به عنوان مهم‌ترين اتفاق در عرصه‌ى سينما - هر سال - بازتاب پيدا مى‌كند، هم از سوى سينماگران و منتقدان، هم از سوى مردم كه مخاطبان سينمايند؛ حجم پوشش رسانه‌اى مربوط به اين جشنواره با هيچ اتفاق هنرى ديگر قابل قياس نيست، با هيچ جشنواره‌اى ديگر هنرى و حتى با مجموع پوشش رسانه‌اى تمام جشنواره‌هاى ديگر، و در اين مسير نه تنها متن جشنواره يعنى فيلم‌هاى عرضه شده، كه حواشى آن نيز به دقت زير ذره‌بين مى‌رود و چنين است كه سينماگران ايرانى، على‌رغم امكان راهيابى به ديگر جشنواره‌هاى جهان حضور و شركت در جشنواره‌ى فيلم فجر را غنيمت مى‌شمارند و از دريافت جايزه‌هاى اين جشنواره استقبال مى‌كنند.
اين در حالى است كه جشنواره‌ى فيلم فجر جشنواره‌اى صد درصد دولتى است، هم سياست‌گذارى‌هاى جشنواره از سوى وزارت ارشاد القا مى‌شود، هم كارگزاران، مجريان و داوران آن از سوى دولت برگزيده مى‌شوند و هم تمام هزينه‌هاى آن از سوى دولت تأمين مى‌شود.
اكنون بپردازيم به جشنواره‌ى شعر فجر كه جشنواره‌اى نوپاست و امسال چهارمين دوره‌ى خود را پشت سرگذاشت. بر ويژگى‌ها، رويكردها، بازتاب رسانه‌اى و واكنش اهل فرهنگ و مردم به اين جشنواره اندكى تأمل كنيم.

پوشش رسانه‌اى
پوشش ضعيف رسانه‌اى و خبرى نسبت به اين جشنواره بيانگر عدم حساسيت رسانه‌ها و مخاطبان نسبت به اين اتفاق است. اينك روزگار عسرت شعر است و شاعران؛ اگر در پهنه‌ى شعارهاى متفاخرانه، شعر هنر اول ايرانيان است، در پهنه‌ى واقعيت چنين نيست. بى هيچ تعارف، مردم اين روزگار در انتظار شعر هيچ شاعرى نيستند؛ قدرتمندترين شعرها به لحاظ ساخت، زبان و درونمايه بازتاب چندانى ندارد، پايين‌ترين تيراژ كتاب در كشور ما از آنِ شعر است، اغلب كتاب‌هاى شعر به سرمايه و همت مؤلفان به چاپ مى‌رسد و يا با صرف‌نظر كردن از حق التأليف، معدود كتاب‌هاى معاصران كه به چاپ‌هاى چندم مى‌رسند، غالباً عوامل و انگيزه‌هاى غيرشعرى در چاپ مجدد آن‌ها دخيل است؛ سمت‌هاى ادارى، ارتباطات بيرونى شاعر، حمايت برخى از دواير دولتى يا شبكه‌هاى خصوصى غيردولتى، و نشريات و رسانه‌ها، و حتى طيف‌بندى‌هاى سياسى.
در چنين فضايى عجيب نيست كه چاپ مجموعه‌اى خام و ابتدايى از يك هنرپيشه يا كارگردان پير و جوان سينما بازتاب بسيار مى‌يابد، تا چاپ مجموعه‌هاى ارزشمند از شاعران خلاق و توانمند.
به علاوه، زمانه؛ زمانه‌ى ظهور رسانه‌هاى اثرگذار و جادويى است كه نوبه نو از راه مى‌رسند، شعر نه تنها كاركرد رسانه‌اى‌اش را از دست داده كه براى تبليغ خود، براى خوانده شدن، ديده شدن و شنيده شدن نيازمند رسانه‌هاست. از ديگر سو، اگر روزگارى، شعر در حواشى دربارها جايگاهى داشت، در اين زمانه - به جبر يا اختيار - از دربارها رانده شده اما نتوانسته جايگاه تازه‌اى در ميان مردم براى خود دست و پا كند ؛ نه شعر تكليف‌اش را با مردم مى‌داند، نه مردم تكليف خود را با شعر. شعر در بحران هويت دست و پا مى‌زند؛ حيران و سرگردان ميان يك هنر اشرافى و برج عاج‌نشين - كه صرفاً مخاطبانى محدود و حرفه‌اى دارد - با يك هنر مردمى كه مردم زمان را به رسميت مى‌شناسد، درك مى‌كند و از گفتگو و ايجاد ارتباط با آنان ناتوان نيست. مردم زمانه - نيز - اگرچه از سواد عمومى بيش‌ترى نسبت به نسل‌هاى پيشين برخوردارند، در سطح پايين‌ترى از آشنايى با زبان و ادب و عرفان فارسى قرار دارند؛ چه در زمينه‌ى نظم و چه در زمينه نثر.

مواضع و نقدها
در چنين چشم‌اندازى از اوضاع زمانه و كاركرد تاريخى شعر و رسانه و اقبال مردمى، جشنواره‌اى براى شعر و به نام شعر بايد از جذابيتى دو چندان برخوردار باشد تا با استقبال شاعران و مردم مواجه شود. اما واقعيت اين است كه نه تنها مردم كه خود شاعران نيز در برابر اين جشنواره شوق و ذوق چندانى نشان نمى‌دهند.
بخشى از مخالفت‌ها، مخالفت‌هاى اپوزيسيون‌وارى است كه ريشه در مخالفت با اصل حكومت و نظام دارد و از موضع رهبرى يك اپوزيسيون سياسى - كه ياد آورنگاه‌هاى مطلق‌گرايانه‌ى حزب‌ها و دستجات ماركسيستى است - همه‌ى پديده‌هاى جهان از جمله ادبيات و هنر را در چشم‌اندازى سياسى دسته‌بندى كرده تا با تسهيل طيف‌بندى‌ها و تقسيم جهان به سفيد و سياه - بر مبناى همان سنت و مزمن - انواع و اقسام بر چسب‌ها وانگ‌ها معتاد را بر پيشانى عالم و آدم الصاق كند. بر مبناى چنين نگاه مطلق انگارانه، در محترمانه‌ترين تعبير، شاعران معاصر يا طرفدار حاكميت‌اند - كه قلم به مزد، دربارى و حكومتى خوانده مى‌شوند - يا ضد حاكميت‌اند - كه شريف، مستقل و ازاده لقب مى‌گيرند - يا طيفى منفعت طلب‌اند كه تكليف خود را روشن نمى‌كنند. بى آن كه درباره؟؟؟؟؟ مبانى اين نگاه و نادرستى تقسيم‌بندى‌هاى مبتنى بر آن درنگ كنيم، سطرهايى از يك نوشته‌ى قهرآميز و عصبى را به عنوان شاهد مثال مرور مى‌كنيم كه در يك جريده‌ى داخلى به چاپ رسيده و صد البته با رعايت همه‌ى محذورات مرسوم كه لاجرم به تلطيف نسبى لحن و تخفيف بر چسب‌ها انجاميده است: »... متوليان فرهنگى معطوف به قدرت، همواره تلاش‌شان اين است كه دو گروه اخير - به ويژه گروه سوم - را از صحنه‌ى ادبيات حذف، يا آنان را به لطايف الحيلى به سمت خود جذب كنند. بنابراين براى تك صدايى كردن حيطه‌ى فرهنگ، درِ گنج را مى‌گشايند و مى‌افتند به ولخرجى مادى و تبلغاتى. بى‌ترديد در دل اين گنج، اسرارى هست: پروژه‌ى تأسيس جايزه‌ى شعر فجر، محصول تفكر تماميت خواهانه‌ى دولتى بود كه مى‌خواست در باغ سبزى نشان بدهد به گروه دوم و سوم شاعران و به زعم خود ياغى‌هاى بالقوه و بالفعل شعر امروز را نمك‌گير كرده و زير چتر سياستى (ونه حمايتى) خود بگيرد و با زر و زور از آلترناتيو خود، جريانى آمفوتر و قلم به مزد بسازد. از ابتدا پيدا بود كه اين پروژه محكوم به شكست است. چرا كه متوليان دولتى فرهنگ، آن قدر در طول ساليان اخير دُم خروس از قباشان بيرون زده بود كه با سكه‌ى طلا و وعده‌هاى طلايى‌تر و اداهاى صلح‌طلبانه‌شان، بخت چندانى براى تغيير رأى جريان شعر دگرانديش نداشتند... آش آن قدر شور شده كه حالا بسيارى از هم پالكى‌هاى گذشته‌ى شعر قدرت مدار، از پذيرش داورى جشنواره امتناع مى‌كنند...«.
اصحاب چنين نگرشى كه از جزمى كور ريشه مى‌گيرد - در مقام مفتيانى مدرن فتوبه تحريم جشنواره‌ى شعر فجر مى‌دهند و هر شاعرى را كه در چنين جشنواره‌اى مشاركت كند يا حضور يابد، منفور و مطرود و ميان مايه و مرتجع ادبى مى‌خوانند و در بذل سخاوتمندانه‌ى القابى از اين دست لحظه‌اى تردى به خود راه نمى‌دهند.
اما همه‌ى تحريم‌گران جشنواره از اين طيف نيستند، بخشى ديگر كسانى هستند كه در دو سه دوره‌ى پيشين از همراهان و مشاوران آن بوده‌اند و صد البته از برگزيدگان، در اين طيف نيز مى‌توان آدم‌هاى گوناگونى را ديد با دلايل و مواضع گوناگون؛ برخى صرفاً دلايل شعرى و فرهنگى را براى تأييد موضع خود برمى‌شمارند، برخى نيز با استناد فضاى ملتهب سياسى در سال 88 همراهى با جشنواره‌ها و برنامه‌هاى دولتى را روا نمى‌دانند. هر دو دسته نيز به ابهام‌ها و ترديدهايى اشاره مى‌كنند كه جشنواره به عملكرد پرانتقاد خود در دو سه دوره‌ى قبل آفريده است. از اين ميان آن چه شگفتى‌زاست اين كه برخى پس از دريافت همه‌ى جايزه‌هاى دوستى در سال‌هاى پس از انقلاب و ركورد داشتن در دريافت جايزه از همين جشنواره‌ى نوپا(!) و عضويت در تيم اصلى جشنواره و بهره‌ورى از مواهب چشمگير دولتى و حكومتى و تصدى مناصب متعدد مربوط به شعر در دستگاه‌هاى رسمى و عملكردى پر ابهام، اكنون علمدار تعارض و تحريم جشنواره‌هايى از اين گونه‌اند، چنين معامله‌اى آيا نشان دست‌كم گرفتن شعور و حافظه‌ى تاريخى جامعه و اهالى فرهنگ نيست؟!
در مجموعه‌ى اين مواضع شايد خالى از لطف نباشد؛ اندكى بر ديدگاه‌هاى منتقدانى درنگ كنيم كه بنا به محوريت شعر و فرهنگ نقدهايى را بر جشنواره شعر فجر وارد مى‌دانند؛ دو نمونه از اين نقدها را بازخوانى مى‌كنيم:
1. »برخلاف جشنواره‌هاى ديگر، جشنواره‌ى شعر فجر با تمامى حمايت‌هاى مادى و معنوى، نه تنها در بين شاعران، بلكه در بين عامه‌ى مردم نيز هيچ‌گاه نتوانست به جايگاه شايسته‌اى دست يابد... متوليان پرادعاى جشنواره حتى در دعوت از شاعران نام آشنا و شناخته شده، ناتوان بودند و از شكوه شعر در تالار با شكوه وحدت خبرى شود... آيا جشنواره‌ى شعر فجر دكانى موروثى براى عده‌اى مشخص با نگرش‌هاى پدرسالارانه و كاسب‌كارانه است؟ آيا جشنواره‌ى شعر فجر نبايد در پرتو نظارتى هوشمندانه و مؤثر به سمت هدف‌ها و آرمان‌هاى ترسيم شده حركت كند؟ و آيا سرانجام جشنواره راه حقيقى خود را خواهد يافت؟ بى‌گمان پاسخ اين پرسش‌ها زمان چندان درازى نمى‌طلبد.«
2. »اين دست جايزه‌هاى دولتى، همواره از دو معضل بنيادين در رنج بوده‌اند و رنج رسانده‌اند؛ اول اين كه گردش مالى بالا و بعضا بسيار بالاى جايزه‌هاى بخش دولتى، انگيزه‌هاى غيرفرهنگى و غيركارشناسى را در آن‌ها دخيل كرده، فضاى منفعت‌طلبانه‌اى به وجود مى‌آورد كه گاه با عبارت‌هايى چون »لفت و ليس بسيار« تعبير مى‌شود.
... جشنواره‌ى شعر فجر رويدادى است كه از سه سال پيش به عنوان اقدامى ديرهنگام و با تأخير 25 ساله شكل گرفت و اوج بى‌برنامگى جايزه‌هاى دولتى را به رغم هزينه‌هاى هنگفت از سرمايه‌هاى ملى به ثبت رساند. نخستين دوره‌ى اين جايزه در شرايطى شكل گرفت كه از سويى كلكسيونى از ضعف‌هاى موجود در رويدادهاى فرهنگى - دولتى، از جمله ضعف‌هايى در مديريت، اطلاع رسانى، انتشارات استفاده‌ى ابزارى از نام‌ها، ترويج فرهنگ چاپلوسى، فعاليت‌هاى هياتى با صرف بودجه‌هاى كلان، گروه‌گرايى، فقدان سازو كار كارشناسى و از اين دست موارد،
با خود داشت... در دوره‌ى دوم نيز رقابت واقعى و رفع نقص‌هاى علمى و سازمانى را شاهد نبوديم و همچنان اين سؤال مطرح مى‌شود كه چرا جشنواره‌ى شعر فجر، وسعت جشنواره‌ى فيلم فجر را نمى‌يابد؟!
سومين دوره آن نيز در سكه باران معروف در تالار وحدت خالى از مخاطب - برخلاف اختتاميه‌هاى جشنواره‌هاى
مشابه - به گونه‌اى برگزار شد كه صداى دبير نخستين دوره و بانى آن - عليرضا قزوه - را هم در آورد كه مگر گوشت قربانى تقسيم مى‌كنيد؟! دست آخر هم مشخص نشد، در جايى كه خيلى از نام‌هاى مؤثر در شعر معاصر و حتى شعر انقلاب و جنگ به طرز مشهودى مغفول واقع شدند، چگونه يك ذاكر اهل بيت(ع) كه دستى هم در سرايش شعر دارد، به عنوان شاعر برگزيده معرفى شد؛ تا بعدها در جلسه‌ى نقد كتاب دبير علمى جايزه به عنوان منتقد ادبى هم حضور يابد!«

مدافعان جشنواره
در برابر اين مخالفان متنوع، اغلب اعضاى شوراى سياست‌گذارى جشنواره ترجيح مى‌دهند كه سكوت پيشه كنند و حتى برخى از آن‌ها خود نيز جسته و گريخته، در خلوت و جلوت از منتقدان عملكرد جشنواره‌اند. در اين ميان، مصاحبه‌ى تند و تيز دبير جشنواره‌ى چهارم با يكى از هفته نامه‌ها بسيار حائز اهميت است. در شرايطى كه شاعران عضو شوراى سياستگزارى به سكوت و تعارف و كلى‌گويى روى آورده‌اند، صراحت موسوى گرمارودى امرى است شايسته‌ى تحسين، اما دريغ كه به تحقير منتقدانى آلوده شد كه دوستان و همراهان سابق ايشان بوده‌اند.
گرمارودى در مصاحبه‌اى مشهور وعده‌ى اهداى يك خودروى داخلى مثل پرشيا به هر شاعر برگزيده را براى سال‌هاى بعد داد كه بازتاب‌هاى منفى بسيار داشت. تأكيد چندباره‌ى گرمارودى و ديگر دبيران جشنواره بر اين كه »داورى جشنواره‌ى چهارم يك داورى عادلانه خواهد بود«؛ به طور تلويحى به ماجراهاى جشنواره‌ى سوم اشاره داشت كه البته هر سه دبير جشنواره‌ى چهارم عضو شوراى سياستگزارى آن بوده، ضمن آن كه سمت دبيرى اجرايى هر دو دوره بر عهده يك فرد بوده است.
از ديگر نكات مهمى كه در مصاحبه‌هاى گرمارودى بيان شد، اين بود كه »جشنواره‌ى چهارم شعر مبتنى بر متن شعر و خود شعر است و نه شاعر... به اين لحاظ هم اگر بتوانيم به دو شاعر در گوشه و كنار اين مملكت برسيم، همين كافى است.

بحران هويت
جشنواره‌ى شعر فجر، جشنواره‌اى است دچار بحران هويت، بنابر اظهارات دبير نخست و بانى جشنواره، مهم‌ترين دليل تأسيس چنين جشنواره‌اى اين است كه همه‌ى هنرها جشنواره داشتند الا شعر، به همين دليل هيچ بودجه‌اى صرف شعر نمى‌شد. معرفى و كشف استعدادها، جريان‌سازى و تشويق شاعران دلايلى ديگر بودند كه بعدها به آن دليل نخست افزوده شد.
بحران هويت به اين معناست كه تكليف جشنواره با خودش روشن نيست. فاقد چارچوبى منسجم و طرح و پيش زمينه‌اى معقول و انديشيده و رفتارى روشن و به هنجاراست، به ديگر سخن، جشنواره‌اى است با اهداف و روش‌ها و رويكردهاى مبهم و نامشخص و نتايج نامشخص‌تر... .
براى توضيح موضوع مى‌توان باز به جشنواره‌ى فيلم فجر توجه كرد ؛ جشنواره‌ى فيلم فجر جشنواره‌اى است براى داورى درباره‌ى فيلم‌هاى يك ساله‌ى سينماى ايران، به ضميمه‌ى بخش بين‌المللى و چند بخش فرعى و جنبى، با جايزه‌هايى مشخص. تركيب داوران نيز به گونه‌اى چيده مى‌شود كه در مجموع برآيندى از جامعه‌ى سينمايى كشور باشند، ضمن آن كه به عنوان يك سنت پسنديده، خودِ داوران در جشنواره اثرى ندارند و به طور طبيعى از دايره‌ى برگزيدگان و گيرندگان جايزه بيرون.
حال مى‌پرسيم؛ جشنواره‌ى فجر چه رويكردى دارد؟ آيا داورى يك سال فعاليت شعرىِ كشور را دستمايه قرارداده است؟ يا داورى يك سال آثار مكتوب شعرى مملكت، يا داورى يك عمر فعاليت شعرى شاعران را، يا... .
چهار دوره‌ى جشنواره گواه اين مدعاست كه رويكرد آن در هر سال با سال قبل متفاوت است. و هر سال با تغيير دبير جشنواره اهداف و عملكردهاى جديدى براى آن اعلام شده است و از اين رو مخاطبان جشنواره نمى‌دانند كه از جشنواره چه توقعى داشته باشند؟
از ديگر امورى كه بر ابهام‌هاى جشنواره مى‌افزايد، وجود بخش بين الملل جشنواره است كه بنابر نام‌هاى اعلام شده، بخشى تشريفاتى است براى پوشش مراودات، وگرنه چه دليلى دارد دعوت از شاعران درجه‌ى چندم كشورهاى ديگر و صرف هزينه‌هاى گزاف براى رفت و آمد و پذيرايى و اسكان از جيب مردم فقير، بى آن‌كه حضور اين ميهمانان گرانسنگ(!) چيزى بر شعر مملكت ما بيافزايد؟
در هر صورت، اين كه چنين جشنواره‌اى با هزينه‌هاى فراوان چقدر به نفع فرهنگ كشور خواهد بود، امرى است كه آيندگان بى هيچ ملاحظه‌اى درباره‌ى آن قضاوت خواهند كرد!

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 273  صفحه : 8
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست