نيكلا ساركوزى رئيس جمهور فرانسه از زمان برعهده گرفتن مسئوليت رياست جمهورى در سال 2007، اهداف سياست خارجى خود را تقويت جايگاه و افزايش اعتبار فرانسه در جهان اعلام كرده است. وى در حكم مأموريت برنارد كوشنر، وزير امورخارجه، به تاريخ 27 اوت 2007 - كه در آن خطوط كلى سياست خارجى فرانسه ترسيم شده، - تأكيد فراوان نموده كه در عصر جهانىسازى كوشنر بايد از جايگاه ويژه فرهنگ فرانسه در دنيا براى نيل به اهداف مذكور بهره گيرد. ساركوزى در اين حكم از كوشنر خواسته است تا وزارت خارجه را به شكل ساختارى، نوسازى نموده و در اين ارتباط، ديپلماسى فرهنگى فرانسه و نهادهاى وابسته به آن را مورد توجه جدى قرار دهد. برنارد كوشنر نيز در مارس 2009 با اعلام برنامه اصلاحات وزارت خارجه كه بسيارى از بخشهاى آن به سياست فرهنگى خارجى فرانسه مربوط مىشود، عملاً به خواسته ساركوزى پاسخ داد. در ادامه تاريخچه ديپلماسى فرهنگى فرانسه و وضعيت كنونى آن مورد بحث و بررسى قرار مىگيرد.
تاريخچهاى از ديپلماسى فرهنگى فرانسه از ديرباز فرهنگ و زبان نقشى كليدى در خودانگاره مردم فرانسه داشتهاند، به طورى كه دولت اين كشور زودتر از ديگر دولتها به اهميت آنها براى سياست قدرت پى برده است. كاردينال ريشليو در سال 1635 با تأسيس آكادمى فرانسه (aise ,Academie Franc)، اولين آكادمى دولتى در اروپا، بنيانگذار مركزى شد كه امروزه از آن بهعنوان سياست فرهنگى نام مىبرند. ريشليو با اين كار سنت فرانسوى خاصى را بنيان نهاد كه طبق آن دولت مراقبت از حيات فرهنگى و گسترش آن را وظيفه ذاتى خود مىداند. از اينرو، مداخله فرهنگى با اين وسعت و فشردگى، سابقهاى چند صد ساله در فرانسه دارد و تغيير نظامهاى سياسى از سلطنت تا انقلاب و از امپراتورى تا جمهورى، تغييرى در آن بهوجود نياورده است. در زمان جمهورى پنجم به رهبرى ژنرال دوگل، سرانجام اين دخالت ها حالتى سازمانى يافت و وزارت فرهنگ فرانسه به رهبرى آندره مارلو در سال 1959 تأسيس شد. جايگاه والاى فرهنگ در سياست داخلى فرانسه، در سياست خارجى آن نيز انعكاس يافته است. از زمان سلطنت لودويگ چهاردهم و وزير خارجه آن، باتسيت كولبر، ديپلماسى پاريس همواره از درخشش فرهنگ، زبان و ادبيات فرانسه بهره گرفته تا ادعاى خود مبنىبر جايگاه خاصش در بين ديگر كشورها را پيش ببرد. از اينرو، به خصوص از قرن 19 به بعد فرانسه خود را مهد روشنفكرى و انقلاب و در نتيجه ترازوى جهانى حقوق بشر معرفى مىكند. فرانسه در قرن 19 با تأسيس سازمان »اتحاد فرانسه« (aise ,Alliance Franc) (1883) بهعنوان سازمان مركزى زبانآموزى در خارج و شمارى مؤسسه باستانشناسى در شهرهايى، چون آتن و قاهره، ديپلماسى فرهنگى خود را در مفهوم امروزىآن پايهريزى كرد. اين روند در قرن 20 هم ادامه يافت و فرانسه در آغاز اين قرن اولين بخش (بسيار كوچك) فرهنگى خود در وزارت امور خارجه (1909) و اولين مؤسسات فرهنگى فرانسه (Instituts Franchaise ) در مادريد (1909)، فلورانس (1909)، لندن (1910) و سنت پترزبورگ (1914) را تأسيس نمود. در فاصله زمانى بين دو جنگ جهانى، اين كشور نخستين مدارس خود در خارج را افتتاح كرد و وزارت خارجه در سال 1922 دبيرخانهاى را براى هنرهاى زيبا (Etat aux Beaux-Arts ,Sous-Secretariat d ) تأسيس نمود. بعد از جنگ جهانى دوم، فرانسه ديپلماسى فرهنگى جدى اى را در دستور كار خود قرار داد تا پس از سالهاى تاريك اشغال توسط آلمانها، جانى تازه به فرهنگ فرانسه در خارج ببخشد. از نشانههاى آغازين اين ديپلماسى، تأسيس مديريت كل روابط فرهنگى در وزارت خارجه در سال 1945 و اعزام رايزن فرهنگى به تمام سفارتخانههاى فرانسه در جهان بود. بعدها و در زمان جمهورى پنجم به رهبرى دوگل، ديپلماسى فرهنگى به نوك پيكان سياست خارجىفرانسه تبديل شد، كه تا به امروز و در تمام دورههاى رياست جمهورى بعد از دوگل دست نخورده باقيمانده و گرايش سياسى رؤساى جمهور، تأثيرى بر روى آن نگذاشته است. گسترش زبان و فرهنگ فرانسه را نبايد هدف غايى ديپلماسى فرهنگى اين كشور برشمرد؛ چراكه پاريس از اين گسترش، اهداف نظامى، سياسى و اقتصادى خاصى را دنبال مىكند. بهعنوان ابزارهاى غيرقابل چشمپوشى توصيف يك كشور از خود، كشورى كه همچنان خود را براساس هويت فرهنگى و زبانىاش تعريف مىكند، ديپلماسى فرهنگى تا حد زيادى در خدمت تثبيت جايگاه فرانسه در جامعه بينالمللى و نهادهاى وابسته به آن و مطرح ساختن پاريس نزد آنها مى باشد. اگر تا پيش از اين، منافع فرهنگى و سياسى به سختى از يكديگر تفكيكپذير بودند، امروزه و در عصر ديپلماسى نرم، اختلاط اين منافع با يكديگر آنقدر افزايش يافته كه برنارد كوشنر شخصاً براى افتتاح مؤسسه فرهنگىفرانسه (aise ,Institut Franc ) راهى اربيل در بخش كردستان عراق مىشود. بهطور كلى استفاده فرانسه از زبان و فرهنگ غنىاش به شكل هدفمند، به عنوان ابزار ديپلماسى به بخشى سازنده از سياست خارجى آن تبديل شده و تفاهمى ملى بر سر اين موضوع، چه در طبقه سياسى و چه در بين مردم عادى وجود دارد.
وضعيت كنونى ديپلماسى فرهنگى فرانسه ديپلماسى فرهنگى كنونى فرانسه از پيشينهاى كه سابقه آن به آغاز قرن 19 بازمىگردد و مملو از تجارب و نهادهاىمرتبط با آن است، برخوردار مى باشد. اهميت زياد ديپلماسى فرهنگى براى سياست خارجى فرانسه از آنجا مشخص مىشود كه اين كشور از گستردهترين شبكه متشكل از مؤسسات فرهنگى، مانند مدارس خارجى يا زبان در دنيا سود مىبرد و بودجهاى بيش از يك ميليارد يورواى بسيار بيشتر از بودجه كشورهاى قابل قياس با فرانسه براى كار فرهنگىاختصاص داده است. مسئوليت اصلى ديپلماسى فرهنگى با وزارت امورخارجه و در داخل اين كشور با مديريت كل توسعه و همكارى بينالمللى كه در سال 1998 از ادغام وزارت كمكهاى خارجى با وزارت كمكهاىتوسعهاى بهوجود آمد است. در كنار آن، وزارتخانههايى، چون وزارت فرهنگ، وزارت آموزش و پرورش و وزارت آموزش عالى تا حد زيادى در ديپلماسى فرهنگى دخيل هستند. در سال 2006نيز وزير امورخارجه سابق فرانسه، فيليپ دوست بلازى، با ادغام انجمن فرانسوى فعاليتهاى هنرى (AFAA) و انجمن قلم فرانسه (ADPF)، آژانس فرهنگ فرانسه (Cultures France) را تأسيس كرد. كه اين آژانس با بودجه 30 ميليون يورويى از فعاليتهاى هنرمندان فرانسوى در خارج و نيز برگزارى گردهمايىهاى بزرگ فرهنگى، مانند سال فرانسه در برزيل، كه بهتازگى برگزار شد، حمايت مىكند. بنابراين، شش حوزه مهم ديپلماسى فرهنگى فرانسه و نهادهاى مرتبط با آنها عبارتند از: 1. مؤسسات فرهنگى فرانسه (ais ,Instituts Franc): اين مؤسسات كه شمار آنها به 145 مركز مىرسد، از گذشته تا به امروز هسته مركزى ديپلماسى فرهنگى فرانسه را تشكيل مىدهند. اين مراكز در 92 كشور دنيا پراكنده شدهاند و محل آشنايى با فرهنگ فرانسه و يادگيرى زبان به حساب مىآيند. ازنظر پراكندگى جغرافيايى بيش از 50 درصد اين مراكز در اروپا، 10 درصد آنها در كشورهاى مغرب و بقيه در آسيا و آمريكاى لاتين پراكنده شدهاند و در ايالات متحده به جز در واشنگتن چنين مركزى وجود ندارد. مراكز مذكور به شكل مستقيم با وزارت خارجه فرانسه مرتبط هستند و اين وزارتخانه، بودجه 138 ميليون يورويى و پرسنل آنها را تأمين مىكند. از اينرو، مراكز مذكور از استقلال نسبىاى كه مراكز شبيه به آن، مانند مؤسسه گوته (آلمان) و شوراى بريتانيا (انگلستان) از آن برخوردارند، سود نمىبرند. لذا وابستگى مستقيم ساختارى و سلسله مراتبى را بايد به عنوان مهمترين ويژگى ديپلماسى فرهنگى فرانسه به حساب آورد. 2. سازمان مركزى زبان آموزى فرانسه، يا اتحاد فرانسه aise ,Alliance Franc: اين سازمان، نهادى مستقل و خصوصىاست، كه از سال 2007زيرنظر بنياد عامالمنفعه اتحاد فرانسه (aise ,Fondation Alliance Franc) فعاليت مىكند و در 133 كشور جهان روى همرفته 1075 شعبه دارد. هدف اصلى اين سازمان كه خود را بزرگترين مؤسسه زبان دنيا معرفى مىكند، آموزش زبان فرانسوى است. در كشورها و مناطقى، چون آمريكا و آمريكاى لاتين كه شمار مؤسسات فرهنگى فرانسه (aise ,Instituts Franc) بسيار كم است يا وجود ندارند، »اتحاد فرانسه« علاوهبر آموزش زبان، انجام ديگر وظايف مرسوم ديپلماسى فرهنگى فرانسه را نيز برعهده دارد. دراين راستا طبق قراردادى كه بين سازمان مذكور و وزارت خارجه فرانسه در سال 2008 منعقد شده است، 231 شعبه سازمان زبانآموزى فرانسه تحت حمايتهاى مالى و پرسنلى اين وزارتخانه هستند. سازمان مذكور سالانه در كل دنيا 450 هزار زبانآموز پذيرش مىكند كه به اين رقم بايد 190 هزار زبان آموز مؤسسات فرهنگى فرانسه را نيز اضافه نمود. 3. آژانس آموزش براى خارجىها (AEFE): اين آژانس سالانه 281 ميليون يورو از وزارت خارجه فرانسه دريافت مىكند تا شبكهاى متشكل از 253 مدرسه و دبيرستان در 135 كشور دنيا را تحت پوشش و حمايت قرار دهد. در اين مدارس، فرزندان اتباع فرانسه در كشورهاى خارجى (47 درصد) و نيز دانشآموزان كشور ميزبان (حدود 53 درصد) آموزش داده مىشوند، كه بدينشكل با فرهنگ و زبان فرانسه آشنا مىگردند. 4. نهادهاى سمعى و بصرى: راديو بينالمللى فرانسه (RFI) و كانال تلويزيونى TV5 گستره پخش جهانى دارند و وظيفه آنها ارسال اخبار مرتبط با تحولات سياسى، فرهنگى و اجتماعى فرانسه به سراسر دنيا است. علاوهبر اين، شبكه خبرى France 24 از دسامبر 2006، همانند CNN به شكل شبانهروزى و رأس هر ساعت، پخش اخبار دنيا از ديد فرانسه به زبانهاى فرانسوى، انگليسى و تا حدودى عربى را برعهده دارد. اين شبكه ازطريق ماهواره و شبكه اينترنت قابل دريافت است. از سال 2008 مسئوليت بخشهاى مذكور از وزارت خارجه به وزارت فرهنگ فرانسه منتقل شده است. وزارت فرهنگ از طريق بخش »سمعى و بصرى خارجى فرانسه« (AEF) اعمال نظارت مىكند و سالانه بودجهاى 250 ميليون يورويى در اختيار آن قرار مىدهد. 5. مبادلات دانشگاهى: تبادلات علمى، دانشگاهى و فنى، ازسوى وزارتخانههاى متعدد و با بودجهاى معادل 250 ميليون يورو حمايت مىشود. در كنار دانشگاهها، مدارس عالى و مؤسسات پژوهشى، كه مسئوليت گسترش همكارىهاى بينالمللى فرانسه را برعهده دارند، سازمان Egide نيز با بودجهاى بالغ بر 100 ميليون يورو در سال، 18 هزار نفر را براى تحصيل در فرانسه، بورس تحصيلى مىكند. علاوهبر اين، آژانس دانشگاهى فرانسه (ACF) مسئوليت گسترش مدارس اين كشور در خارج و تسهيل ورود دانشجويان خارجى به دانشگاههاى فرانسه را برعهد دارد. بديهىاست كه هدف تمام اين اقدامها دستيابى به نفوذ ديپلماتيك بهواسطه پرورش نخبگان كشورهاى ديگر در فرانسه و وابستهسازى آنها به اين كشور است. 6. در سطح چندجانبه نيز، فرانسه عضو سازمان بينالمللى جوامع فرانسوى زبان (OIF) است و ازاين سازمان كه وظيفهاش گسترش و حفظ زبان فرانسوى در دنياست حمايت مالى گستردهاى مىكند. ميزان حمايت از اين سازمان از سوى فرانسه به 55 ميليون يورو در سال مىرسد.
بحران و اصلاح در سالهاى اخير ديپلماسى فرهنگى فرانسه بسيار مورد بحث و بررسى قرار گرفته است؛ به شكلى كه به تازگىصحبت از بروز بحران در اين ديپلماسى مىشود. بروز چنين بحرانى به كاهش 20 درصدى بودجه مؤسسات فرهنگى فرانسه در سال 2009 بازمىگردد. البته مركز زبانآموزى فرانسه و آژانس آموزش براى خارجىها تحت تأثير اين كاهش بودجه قرار نگرفته و شامل آن نشدهاند. بااينوجود نبايد مشكلات ديپلماسى فرهنگى اين كشور را تنها به مسائل مالى محدود نمود. حقيقت اين است كه اهميت جهانى فرهنگ و زبان فرانسوى مدتها است كه به خاطر سلطه فرهنگ و زبان آنگلوساكسونى رو به افول گذاشته و تصور سنتى از جايگاه خاص فرهنگ فرانسه، قدرت اقناع خود را رفته رفته از دست داده است. ازآنجا كه ديپلماسى فرهنگى جاهطلبانه فرانسه آشكارا پذيرفته كه قادر به جلوگيرى از چنين تحول منفىاى نيست بحث بر سر كارايى آن - با در نظر گرفتن هزينهها از يكسو و نتايج چنين ديپلماسىاى از سوى ديگر بالا گرفته است. در اين ارتباط منتقدان مىپرسند كه آيا ديپلماسى فرهنگى فرانسه نبايد از روشها و اشكال جديد بهره گيرد تا در عصر جهانى شدن و در رقابت با كشورهايى؛ چون اسپانيا و چين به اهداف خود دست يابد. بههمين خاطر برنارد كوشنر، وزير خارجه فرانسه، در 25 مارس 2009 در كنفرانسى خبرى، خطوط اصلى يك برنامه نوسازى را معرفىكرد كه براساس آن سرويس خارجى اين كشور خود را براى وظايف و مشكلات جديد در عصر جهانى شدن و تقويت جايگاه فرانسه در جامعه بينالمللى آماده خواهد كرد. اين برنامه نوسازى كه در بسيارى از موارد مبتنى بر توصيههاى ارائه شده از سوى كميسيونى تخصصى است، توسط نخستوزير و وزير خارجه سابق فرانسه؛ يعنى آلن ژوپه تشكيل شد و رئيس قبلى كمپانى رنو؛ يعنى لوئيس شوايتزر رياست آن را برعهده داشت. البته كوشنر گفته است كه به دنبال بازسازى ابزارهاى سياست خارجى فرانسه و تا حد زيادى، ديپلماسى فرهنگى آن است. در اين ارتباط، نقشى جديد در چارچوب »ديپلماسى نفوذ« به سياست فرهنگى خارجى فرانسه واگذار شده، كه بايد حضور فرهنگى اين كشور در ديگر كشورها را تقويت نمايد. به همين خاطر، قرار است كه ديپلماسى فرهنگى فرانسه بهعنوان اولويت سياست خارجى اين كشور به شكلى اساسى از نو پايهگذارى و گسترش داده شود. نقطه عزيمت نوسازى مذكور كه يافته اصلى كميسيون ژوپه - شوايتزر نيز مىباشد، اين است كه ديپلماسى فرهنگىكنونى پاريس هماهنگ نيست و نتوانسته به تأثيرگذارى موردنظر دست يابد. به گفته برنارد كوشنر در كنفرانس خبرى 25 مارس 2009: »ديپلماسى فرهنگى فرانسه از هدر دادن ابزارها و عدم شناخت كافى رنج مىبرد«. هدف اصلىبرنامه اصلاحى اعلام شده، كارآمدسازى و هماهنگكردن فعاليتهاى مختلف فرهنگى فرانسه در خارج است. درسطح وزارتخانه، به خاطر نشان دادن جايگاه فرهنگ براى سياست خارجى فرانسه، قرار است كه يك مديريت كل مختص سياست فرهنگى تأسيس شود و جاى مديريت كل توسعه و همكارى بينالمللى را كه از سال 1998 گرچه مسئول سياست فرهنگى است، اما اصولاً نقش و اهميتى دسته دومى براى آن قايل است بگيرد. علاوهبر اين، يك نهاد مركزى با نام »مؤسسه فرانسه« (aise ,Institut Franc) تأسيس خواهد شد كه وظيفه آن تدوين، هماهنگى و اجراى كليه سياستهاى فرهنگى خارجى فرانسه خواهد بود، كه تاكنون وظايف و توانايىهاى چنين نهادى اعلام نشده است. تبيين وظايف و توانايىهاى نهاد مذكور برعهده كميسيونى متشكل از افراد معتبر فرهنگى و نمايندگان پارلمان به رياست پوئاور آرور و ايوسن گئورق گذاشته شده كه با توجه به نتايج كارشان و براساس يك قانون مناسب، نهاد مذكور در سال 2010 تأسيس خواهد شد. از گفتههاى وزير خارجه فرانسه درباره نهاد جديد »مؤسسه فرانسه« مىتوان فهميد كه اين مؤسسه گرچه ازنظر سازمانى در خارج از وزارت خارجه قرار دارد، اما نهادى دولتىاست كه زيرنظر مستقيم وزارت خارجه اداره خواهد شد و پرسنل و هزينههاى خود را از آن دريافت خواهد كرد. نهاد جديد در خارج فعاليت خواهد داشت و تمام فعاليتهاى فرهنگى فرانسه در كشور ميزبان زيرنظر آن و ازهمه مهمتر اينكه تنها طرف مذاكره با طرفهاى خارجى درزمينه مسائل فرهنگى خواهد بود، گرچه رايزن فرهنگى مدير اين مؤسسه خواهد بود اما مسئوليت نهايى با سفير است. در دوران كاهش منابع مالى، مؤسسه مذكور بايد بيشتر از گذشته براى خود درآمدزايى كند و با يافتن شركاى مناسب، پروژهها را به شكل مشترك اجرا نمايد. بعد از كاهش بودجه 2009، حدود 40 ميليون يورو بودجه براى موسسه جديد فرانسه تعيين شده است.
چشمانداز هرچند اصلاح ديپلماسى فرهنگى فرانسه در مرحله برنامهريزى است و هنوز نتايج دقيق آن مشخص نشده، اما مىتوان قضاوتى اوليه از آن داشت. بدون شك اين برنامه بهدنبال تغيير ساختار سازمانى است كه از تلاشهاىاصلاحى كمتر موفقى، هم چون تأسيس آژانس فرهنگ فرانسه (Cultures France) فراتر مىرود. نكته ديگر نياز مبرم ديپلماسى فرهنگى فرانسه به يكپارچه و هماهنگسازى فعاليتهاى گسترده و پرشاخه خود است، كه تغيير كامل ساختار سازمانى دليل براين مدعاست. درعينحال اين سؤال مطرح مىشود كه برنامه اصلاحى مذكور تا چه حد مؤثر خواهد بود و تا چه حدى اهداف مدنظر پاريس را تأمين خواهد كرد؟ مؤسسه تازه تأسيس و مؤسسه فرانسه، شامل سازمان زبانآموزى (Alliance Francaise) و آژانس آموزش براى خارجىها (AEFE) نخواهد شد و اين دو مركز مهم و تأثيرگذار در ديپلماسى فرهنگى در خارج از چارچوب مؤسسه تازه تأسيس، به كار خود ادامه خواهند داد، كه در اين صورت مراكز زبانآموزى، از مؤسسات فرهنگى فرانسه (Instituts Franchaise) جدا خواهند ماند، كه در مقايسه با كشورهايى، چون آلمان، انگلستان و اسپانيا كه در آنها مؤسسات فرهنگى و مراكز زبانآموزى درهم ادغام شدهاند، يك نقطه ضعف محسوب خواهد شد. همچنين هنوز مشخص نيست كه آيا دو نهاد بزرگ مرتبط با تبادلات دانشگاهى فرانسه؛ يعنى Egide و ACF در مؤسسه جديد ادغام خواهند شد، يا اينكه مسئوليت آنها همچنان با وزارت آموزش عالى خواهد بود. تمام موارد مطرح شده مىتوانند در جايگاه مؤسسه فرانسه و به تبع آن بر تلاشهاى انجام شده براى منسجمسازى سياست فرهنگى پاريس به شكل چشمگيرى تأثير بگذارند. ازهمه مهمتر اينكه، مؤسسه جديد علىرغم ساختارش، باز از استقلالى كه مؤسسات نظير آن؛ يعنى شوراى بريتانيا يا مؤسسه گوته از آن برخوردارند، برخوردار نخواهد بود؛ هرچند كه در فرانسه هميشه به مزاياى شوراى بريتانيا اشاره مىشود. بهنظر مىرسد كه در برنامه اصلاحى در حال تدوين، آزادى و استقلال هرچه بيشتر مؤسسه تازهتأسيس از رهبرى سياسى مورد توجه جدى نيست و نبوده و مؤسسه فرانسه بلاواسطه به سفارتخانههاى فرانسه وابسته و پاسخگو خواهد بود. اين جنبه به خوبى نشان مىدهد كه برنامه اصلاحى اعلامى ازسوى كوشنر، تغييراتى بنيادين در ديپلماسى فرهنگى فرانسه بهوجود نخواهند آورد و بيشتر به سنت خاص ديپلماسى فرهنگى پاريس كه بسيار دولتىاست تداوم خواهد بخشيد. درباره پيامدهاى اصلاح ديپلماسى فرهنگى فرانسه نيز مىتوان گمانهزنىهايى داشت. آنچه واضح است، اين است كه تمركز ديپلماتيك پاريس از روى اروپا به شكل محسوسى بر آسيا، خاورميانه و چين معطوف خواهد شد. همچنين قابل پيشبينى است كه اروپا و اتحاديه اروپا در نوسازى ديپلماسى فرهنگى پاريس، نقشى فرعى خواهند داشت. در برنامه جديد ديپلماسى فرهنگى پاريس، جايى براى حركت به سمت يك ديپلماسى فرهنگى مشترك با كل اتحاديه اروپا ديده نشده؛ حال آنكه چنين كارى مىتواند از بخشهاى سازنده سياست خارجى و امنيتى مشترك باشد. همچنين در برنامههاى اعلامى از سوى پاريس اشارهاى به همكارىهاى دوجانبه آتى، مانند مركز فرهنگى آلمانىفرانسوى رامالله در فلسطين يا همكارىهاى چندجانبه و تطبيق هرچه بيشتر با سياست فرهنگى اروپا در عرصه بينالمللى نشده و بهنظر مىرسد كه ديپلماسى فرهنگى، موضوعى كاملاً ملى براى فرانسه است و اروپايىسازى اين ديپلماسى در آيندهاى قابل پيشبينى در دستور كار دولت فرانسه قرار نخواهد گرفت.