responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 273  صفحه : 10

در چند و چون شعر نيمايى
نوربخش مرتضی

"آى آدم‌ها كه بر ساحل نشسته شاد و خندانيد؛
يك نفر در آب دارد مى‌سپارد جان
يك نفر دارد كه دست و پاى دائم مى‌زند
روى اين درياى تند و تيره و سنگين كه مى‌دانيد..."
(نيما يوشيج)

در طول تاريخ شعر و ادب فارسى از پيدايش سبك‌هاى خراسانى، عراقى، هندى (اصفهانى) گرفته تا روزگار ما، شعر همواره به عنوان زبان گوياى عصر خود مورد توجه خاص و عام بوده و هست، و شاعران هر دوره كوشيدند تا با نحله‌اى جديدتر زبان شعر را به بالندگى برسانند، چنان كه در سبك خراسانى با زبانى فخيم و درشتناك، در سبك عراقى با زبانى لطيف و شيرين و در سبك هندى با نازك خيالى‌هاى شاعرانه و معادل‌سازى‌هاى زيركانه مواجه هستيم.
بعد از كم رنگ شدن آفتاب سبك هندى با دوره‌اى از ركود (دوره بازگشت) در شعر فارسى مواجه مى‌شويم كه شاعران اين دوره جز در جا زدن و تكرار مكررات و بازگشت به طرز سخن پيشينيان كار ديگرى نتوانستند انجام دهند و اين ركود همچنان ادامه داشت تا اينكه نوبت به انقلاب نيما رسيد.
(على اسفنديارى) متخلص به نيما يوشيج (1276 - 1338 ه . ش)، كه بدون ترديد بايد او را يكى از نوابغ قرن حاضر و پدر شعر معاصر دانست.
كارى كه نيما انجام داد تنها برهم زدن افاعيل عروضى رايج و كوتاه و بلند كردن مصرع‌ها نبود. او نياز زمان را شناخت و آگاهانه پا به اين راه بزرگ نهاد و اين حركت سيال را به فال نيك گرفت چنان كه در »افسانه«اش مى‌گويد: »من بر آن عاشقم كه رونده است.« و با وجودى كه امروزه اين حركت چون رودخانه‌اى خروشان در بستر خود جريان دارد از سوى دو جناح كهن‌گرايان متعصب و نوگرايان مدرن زده - كه بعضى‌هاشان دچار نوعى فانتزيسم هستند - مورد هجوم است كه خطر دومى به مراتب بيشتر از اولى است.
گروه اول با اينكه در عصر ماشين زندگى مى‌كنند و سوار هواپيما مى‌شوند، از انقلاب زمانه غافل اند و باز »فكر اسب سيه وزين مغرّق‌اند«، از مواهب تمدن امروز بهره‌مندند، اما مثل آدم‌هاى پانصد، ششصد سال پيش فكر مى‌كنند و استدلال‌هاى بسيار عاميانه‌اى دارند كه نيما يوشيج، براى معروف شدن دست به اين بدعت زد! يا مأموريت داشت شعر كلاسيك را از بين ببرد! و... .
گروه دوم كه بيشتر گرايش به شعر بى‌وزن دارند به زعم باطل خود آسمان شعر نيمايى را براى پرواز كوچك مى‌دانند و اين گروه خود به سه دسته تقسيم مى‌شوند: دسته اول كه متصديان امر و به اصطلاح پيش كسوت اند؛ دسته دوم كسانى هستند كه بالفطره شاعرند اما مغلوب جريانى شدند كه خيال مى‌كنند اگر به اين ريسمان چنگ نزنند از كاروان ترقى عقب مى‌مانند؛ و دسته سوم افرادى هستند كه ذاتاً داراى هيچ گونه جوهره‌ى شعرى نيستند و تنها از بازار مكاره‌اى كه به وجود آمده است استفاده كرده، خود را به شاعرى مى‌بندند. و چنان كه گفته‌اند:
بر آستانه‌ى ميخانه گر سرى بينى
مزن به پاى كه معلوم نيست نيت او
نگارنده در اين موجز، تنها در پى كشف ظرفيت‌هاى قالب آزاد نيمايى و برترى آن نسبت به ساير قوالب شعرى است.

برترى قالب آزاد نيمايى:
1. استفاده از موسيقى عروضى، بدون در نظرگرفتن تساوى طولى مصراع‌ها با برهم زدن مرزبندى‌هاى قديم، بدين گونه كه در عروض كلاسيك با توجه به زحافات رايج، حداقل افاعيل در مصرع دو و بيت مربع و حداكثر افاعيل در تصرع چهار و بيت مثمن مى‌باشد در حالى كه در قالب آزاد نيمايى سرآغاز، وسط يا انتهاى شعر مى‌تواند يكى از زحافات فع، فاع، فعلن و... باشد، مانند:
من
پرى كوچك غمگينى را
مى‌شناسم كه در اقيانوسى مسكن دارد.
كه »من« در تقطيع فع و محجوف در بحر رمل و به تنهايى يك مصرع در عروض نيمايى است. يا با يكى از افاعيل سالم، مانند:
روز يا شب؟ (فاعلاتن)
نه، اى دوست، غروبى ابدى است.
و يا بيشتر از چهار افاعيل در مصرع، مانند:
شباهنگام، در آن دم كه بر جا دره‌ها چون مرده ماران خفتگان اند.
(مفاعيلُن، مفاعيلُن، مفاعيلُن، مفاعيلُن، مفاعيلُن، مفاعيل)
و يا بيشتر با اندكى سكته مليح در رمل مخبون محجوف مانند:
هيچ صيادى در جوى حقيرى كه به گودالى مى‌ريزد مرواريدى صيد نخواهد كرد.
اما امكاناتى كه عروض نيمايى به شاعر مى‌دهد:
الف) شاعر مجبور نيست از حشو و زوايد استفاده كند. چنان كه در شعر كلاسيك براى حفظ تساوى طولى مصراع‌ها ناچار است و به قول شيخ شيراز، سعدى:
قباگر حرير است و گر پرنيان به ناچار حشوش بود در ميان
ب) شاعر مى‌تواند در بسيارى از بحور بدون آنكه مشكل عروضى، كه آزاردهنده گوش است، احساس كند، از وزنى به وزن ديگر و يا از بحرى به بحرى ديگر گريز بزند، يا از زحافاتى استفاده كند كه در بحر مورد نظرى كه شعر در آن سروده شده است نباشد، مانند:
دريا
- آيينه‌ى عظيم تماشايى -
در جلوه است
و كوه‌هاى جنگلى آهنگ باد را
تقطيع مى‌كنند.
كه اين پاراگراف از شعر در بلندترين مصرع خود در بحر مضارع اخرب مكفوف محذوف است. در حالى كه مصرع آغاز »دريا« بر وزن فع‌لُن است كه در هيچ يك از يازده زحاف بحر مضارع فع‌لُن وجود ندارد و فع‌لُن از زحافات بحرهاى مجتث، رمل، سريع، متقارب، متدارك و خفيف است و چنان كه پيداست مصرع دوم شعر مفعول فاع لاتُ مفاعيلُن به ترتيب ازا حيف، اخزب، مكفوف و مقبوض در بحر مضارع مى‌باشد؛ اما چرا كليت شعر را مى‌گوييم در بحر مضارع است.
همان‌گونه كه در بحور عروضى بعضى از بحرها مانند قريب، جديد و مشاكل، مستحدث هستند، در عروض نيمايى هم بعضى از افاعيل كه حكم زحاف دارند و اصل آن‌ها از بحورى ديگر است در بحرى پيدا و مستحدث مى‌شوند و بدون اينكه هيچ لطمه‌اى به موسيقى عروضى شعر بزنند، تشكيل مصرع مى‌دهند و براى اينكه بدانيم به فرض چرا اين شعر در همه‌ى مصاريع داخل در بحث مضارع است مى‌توانيم بگوييم چون »دريا« سرآغازى براى مفعول است و با افزودن حرف يا كلمه‌اى به آخر زحاف مورد نظر، مفعول به دست مى‌آيد، مانند »دريابه« كه در تقطيع مفعول و اخرب در بحر مضارع است، مى‌شود زحافات اين چنينى را داخل در بحث مورد نظر دانست.
ج) چون طول مصاريع كوتاه و بلند مى‌شود از تنوع برخوردار است و براى مخاطب خسته‌كننده نيست و اين عدم يك نواختى خود مزيت‌هايى دارد كه بماند.
2. قافيه در اين قالب بار اصلى مضمون را به دوش نمى‌كشد و شاعر، تنها در صورت لزوم، از آن به طرز دلپذيرى استفاده مى‌كند در حالى كه در شعر كلاسيك قافيه نقش اول را ايفا مى‌كند و اگر در بيتى قافيه‌اى سست نشست، آن بيت از اساس ضعيف است.
3. داراى گنجايش بسيار است، يعنى ظرفى است كه مظروف مختلف را مى‌پذيرد و مى‌توان در آن طرح مطالب گوناگون سياسى، اجتماعى، عاشقانه، عرفانى و... را به علت دارا بودن گستردگى واژگانى ريخت.
4. به خاطر به استخدام درآوردن واژه‌هاى بسيار، نوگرايى را در ذات خود دارد و شاعر را دچار تكلف نمى‌كند كه اين امر خود ميدان تفكر را وسيع و تماشاى افق‌هاى تازه‌ترى را براى شاعر ميسر مى‌سازد.

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 273  صفحه : 10
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست