responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 247  صفحه : 7

تاثير انقلاب ايران بر جنبش‌هاى شيعى عربستان و كشورهاى حوزه خليج فارس
بهرام شاهی مهدی

بسيارى از صاحب نظران معتقدند رهنمودهاى امام خمينى (قدس سره) در مورد قيام عليه حكام مستبد الهام بخش شيعيان استان شرقى عربستان بوده است. بدون شك انقلاب اسلامى ايران تاثير بسزايى بر جهان اسلام و به ويژه شيعيان برجاى گذاشت. درواقع درپى شورش‌ها و تظاهرات شيعيان ايران در سال1978 روح در هم شكسته و خسته شيعيان عربستان و ديگر نقاط جهان اسلام زنده شد و مجدداً روح اميد در كالبد آنان دميده شد. پس از انقلاب ايران، روحيه خود باورى و اعتماد به نفس شيعيان عربستان كه رو به خاموشى مى‌رفت مجددا زنده و تقويت شد و آنان جرأت و شجاعت خود را باز يافتند تا در مقابل اربابان سعودى بايستند و به طور علنى و بى پرده شكايات و مطالبات خود را مطرح كنند. در حقيقت به واسطه انقلاب ايران آگاهى و بينش جديدى در ميان شيعيان عربستان و ديگر نقاط جهان پديد آمد و انقلاب به الگوى آنان تبديل شد، همچنين انقلاب ايران موجب شد فضاى جديدى در عربستان ايجاد شود و مخالفت سياسى شيعيان با حكومت شتاب و عمق بيشترى پيدا كند.

انتفاضه شيعيان عربستان در سال 1979
قبل از قيام يا انتفاضه شيعيان عربستان در سال 1979، جنبش مبلغان به عنوان مهم‌ترين جنبش سياسى شيعى عربستان از جايگاه اجتماعى و ساختار سازمانى مستحكمى برخوردار بود. همچنين پايگاه مردمى جنبش بسيار قوى بود و در ميان شيعيان هواداران و طرفداران بسيارى داشت، از اينرو جنبش توانست بر مشكلاتى كه محافظه كاران پيش پاى آن مى‌گذاشتند فائق آيد، زيرا طيف مذكور به شدت با هرگونه فعاليت سياسى جنبش مخالفت مى‌ورزيد. از آنجا كه در عربستان احزاب سياسى به طور رسمى از فعاليت منع شده‌اند و از محدوديت شديد رنج مى‌برند، مطالبات سياسى از كانال‌هاى غير رسمى و فرعى پى گيرى مى‌شود. در واقع فعاليت‌هاى سياسى شيعيان عربستان در مساجد و حسينيه‌ها كه نهادهاى غيرسياسى به شمار مى‌روند صورت مى‌گيرد. اين مراكز از سوى حكومت كنترل نمى‌شوند، زيرا مراكز مذكور به طور سنتى توسط شيعيان اداره مى‌شوند، و اين امر كنترل و نظارت حكومت بر اين مراكز را دشوار كند. در واقع از طريق اين مساجد و حسينيه‌ها ايدئولوژى سياسى شيعى به مردم منتقل مى‌شود. بنابراين نهادهاى دينى وابسته به حكومت و دستگاه حاكم نمى‌توانند بدون گذشتن از سد امنيتى بسيار قوى شيعيان، ميعاد گاه تجلى و تقويت روحيه اعتراض آميز شيعيان را كنترل يا مهار نمايند. تا قبل از وقوع انقلاب اسلامى ايران حسينيه‌ها و مساجد عربستان فاقد كاركرد سياسى بودند. در نظر بسيارى از شيعيان نقش اين نهادهاى سنتى فقط به تقويت انسجام اجتماعى محدود مى‌شد، ولى پس از انقلاب ايران نقش و كاركرد اين نهادها كاملا تغيير نمود، هرچند كه مساجد و حسينيه‌هاى سنتى همچنان پا بر جا مانده‌اند. در واقع پس از انقلاب ايران اين مراكز به خاستگاه جنبش‌هاى سياسى و دينى شيعيان تبديل شدند. به علاوه در اين دوره ميزان فعاليت سياسى به معيار و ملاك ارزيابى مرجعيت شيعى تبديل شد. در مراسم محرم و روز عاشورا حسينيه‌هاى عربستان به مركز تجمع شيعيان تبديل مى‌شوند و شيخ »حصّان الصّفار« و ديگر وعاظ جنبش مبلغان نظير »شيخ فوزى السيف« سخنرانى‌هاى پر شورى را ايراد مى‌كنند. در طى ده روز نخست محرم سال 1979 شيخ صفّار، رهبر سازمان انقلاب اسلامى نسخه جديدى از تشيع انقلابى را كه تا آن زمان مردم شناختى از آن نداشتند براى شيعيان استان شرقى تبيين نمود. سازمان انقلاب اسلامى در اين دوره يكى از مهم‌ترين جنبش‌هاى سياسى شيعى عربستان محسوب مى‌شد. شيخ صفار كه روانشناس اجتماعى متبحرى است با سخنرانى‌هاى خود مستمعين و مخاطبين را به هيجان مى‌آورد. وى در سخنرانى‌هاى خود موانع روان شناختى عملگرايى شيعى را از اذهان مى‌زدود. از نظر وى ترس و وحشت عامل اصلى ركود و جمود شيعيان عربستان بوده است، وى در اين رابطه مى‌گويد : »ترس و وحشت مفرط كه بر اذهان شيعيان سايه انداخته موجب ضعف و ناتوانى آنان شده و مانع از پيشرفت و آزاد سازى و تخليه انرژى شيعيان گرديده است، اين بيمارى در جامعه شيعه عربستان فراگير شده و مردم از آن رنج مى‌برند. شيعيان عربستان از همه چيز به طور مفرط مى‌هراسند و وحشت از شكست، خستگى، رنج، حكومت، مراكز قدرت، آينده و مرگ، سراسر وجودشان را فراگرفته است. اين پديده شوم كه بر جامعه شيعيان عربستان سايه انداخته امكان تحميق و سركوب شيعيان را براى حكومت ستمگر و ظالم سعودى فراهم نموده است. اگرچه ترس از خصوصيات ذاتى و فطرى بشر است، بايد از اين ويژگى در جهت الهى بهره بردارى نمود، بدين معنا كه انسان بايد فقط از خدا بترسد و بدين ترتيب امور خود را اصلاح نموده و به قوانين الهى عمل كند و از معاصى و منكرات اجتناب و پرهيز نمايد و در جهت انجام اعمال خير تلاش كند. در واقع ترس از خدا به معنى احترام به ارزش‌هاى الهى و بى اعتنايى به ضد ارزش‌ها و ارزش‌هاى فانى و زودگذر است. اعضاى جنبش مبلغان خدا ترسان حقيقى اند و مسئوليت الهى دعوت به حق، آزادى و پيشرفت به دوش آنان گذاشته شده است. مردمى كه تحت ظلم و ستم حكام ظالم و دست نشانده قرار دارند بايد تلاش كنند خود را از بند اين ستمگران آزاد كنند و از آنان نترسند. انتظار و ترس از خطر بدتر از خود خطر است، بنابراين بهتر است منشأ خطر را محو و نابود كنيم«.شيخ صفار نظام آموزشى شيعيان استان شرقى را مورد انتقاد قرار داد و خاطر نشان كرد اين نظام موجبات تسليم آنان را فراهم آورده است. وى در اين رابطه گفت: »رعب و وحشت از حكومت موجب خوارى و آسيب‌پذيرى مردم شده است. اگر مرگ اجتناب ناپذير است چرا اجازه مى‌دهيم مرگ يورش بياورد؟ در واقع انسان بايد خود را براى حمله به مرگ آماده كند، بدين ترتيب وى بايد براى حصول اهداف متعالى تحت لوايى مقدس، رسالتى سترگ را عهده دار شود و خود را در مسير طوفان خطرات و حوادث قرار دهد و به خاطر خدا از ايمان خود دفاع كند«. شيخ صفار با بيانى بليغ و رسا خاطر نشان كرد دين قدرت و نيرويى عظيم را در شيعيان ايجاد مى‌كند و آنان بايد با پيروى از دستورات دينى مراجع شورش كنند و مخالفت سياسى خود را ابراز نمايند. در ششم محرم سال 1400 برابر با 25 نوامبر سال 1979 شيعيان مناطق مختلف قطيف و احساء پس از ذكر مصيبت روز عاشورا توسط شيخ صفار و ديگر وعاظ، به خيابان‌ها ريختند. شيعيان عزادار تصميم گرفتند مراسم عاشورا را به طور علنى برگزار كنند ولى اين مراسم شكل سياسى به خود گرفت و به دخالت نظامى گارد ملى منجر شد. هنگامى كه مراسم عزادارى به اوج خود رسيد شيعيان مراسم سوگوارى شهادت حضرت ابوالفضل العباس(ع)، على اكبر(ع) و امام حسين(ع) را به طور علنى برگزار نمودند و مراسم باشور و حرارت تمام برگزار شد. وعاظ و سخنرانان وابسته به جنبش مبلغان از حسينيه براى بسيج شيعيان منطقه استفاده كردند و بدين ترتيب با برگزارى مراسم به صورت علنى، محدوديت‌هاى حكومت را شكستند و عزم و اراده خود را براى مخالفت با ممنوعيت‌هاى اعمال شده از سوى حكومت به نمايش گذاشتند. در شامگاه هفتم محرم برابر با 26 نوامبر، مراسم عزادارى برگزار شد و تقريبا 70 هزار نفر از شيعيان در مناطق مختلف به تظاهرات پرداختند كه تظاهرات مذكور به زدوخورد خشونت آميز نيروهاى امنيتى با آنان منجر شد در روز 28 نوامبر پليس و نيروهاى نظامى گارد ملى تلاش كردند انبوه تظاهر كنندگان عاشورايى را متفرق كنند ولى شيعيان با تمام قوا در مقابل آنان مقاومت كردند و شورش به مناطق ديگر قطيف و احساء كشيده شد. حوادث استان شرقى و جنبش جهيمان مكه نگرانى شديد مقامات سعودى را در پى داشت، از اينرو حكومت 20/000 سرباز گارد ملى را براى خاموش كردن قيام شيعيان به منطقه فرستاد تظاهرات و درگيرى براى 5 روز متوالى ادامه يافت و تلاش شخصيت‌هاى برجسته شيعه و پليس براى متوقف كردن آنان ناكام ماند. هنگامى كه گارد ملى به روى تظاهرات كنندگان قطيف آتش گشود، شيعيان مناطق ديگر نيز به خيابان‌ها ريختند و خشم خود را ابراز نموده و مطالبات خود را خواستار شدند. در روز نهم و دهم محرم منطقه قطيف محاصره شد و اخبار كشته شدن تعدادى از مردم منتشر شد. تظاهر كننده گان خواستار برخوردارى از حقوقى برابر با هم‌ميهنان سنى خود بودند و شعارهايى نظير »نه سنى، نه شيعه، اتحاد اسلامى«، »ما شيعيان جعفرى خواهان آزادى هستيم »و »در دين محمدى تبعيض راه ندارد« را سر مى‌دادند. گارد ملى 20 نفر از تظاهر كنندگان را كشت و بيش از يكصد نفر را زخمى نمود. چهار نفر از كشته شده گان 17-19 ساله، هفت نفر 20 - 23 ساله ،سه نفر30 - 40 ساله و يك نفر 60 ساله بود. يك معلم، يك زن، هشت دانش آموز دبيرستانى، دو كارگر شركت نفتى آرامكو و هفت نفر ديگر كه شغل آزاد داشتند كشته شدگان مذكور را تشكيل مى‌دادند. رژيم سعودى به منظور خاموش كردن موج نارضايتى مناطق شيعه نشين جهت توسعه اقتصادى، نظام آموزشى و ديگر خدمات رفاهى منطقه بودجه سنگينى تعيين نمود، بدين ترتيب در مدتى كوتاه ( 1985-1980) اين منطقه متحول شد. احداث جاده ،تاسيس مدرسه، بيمارستان، مراكز خريد، واگذارى اراضى، پرداخت وام به مردم، راه‌اندازى سيستم آب و فاضلاب از جمله اقدامات دولت در اين دوره بود. با اين حال هدف رژيم از اين اقدامات صرفا كنترل مناطق هم جوار چاه‌هاى نفت بود و تبعيض و بى عدالتى همچنان در اشكال و قالب‌هاى مختلف ادامه يافت. رژيم در اقدامى سبوعانه عليه عملگرايان شيعه تلاش كرد كنترل خود را بر منطقه افزايش دهد. پس از انتفاضه سال 1979 رژيم سعودى بيليونها دلار را صرف آبادانى اين منطقه نمود،در نتيجه موضع شيعيان نسبت به رژيم تا حدودى تغيير كرد، در عين حال رژيم هرگز نتوانست شيعيان را از تاثير انقلاب اسلامى ايران مصون نگه دارد. در پى اين اقدامات رژيم، اوضاع اقتصادى شيعيان نسبتا بهبود يافت ولى تبعيض و بى عدالتى دينى همچنان ادامه پيدا كرد و شيعيان همواره از عرصه‌هاى سياسى و فرهنگى طرد شدند كه اين امر افزايش نارضايتى آنان را در پى داشت. قيام شيعيان عربستان كه از نظر شيخ صفّار دور از انتظار مى‌نمود به عنوان نقطه عطف تاريخ شيعيان عربستان تلقى مى‌گردد. در اين برهه موج نارضايتى عمومى به شدت گسترش يافت و حكومت سعودى كه از شورش شيعيان به هراس افتاده بود تلاش كرد اوضاع نابسامان استان شرقى را تحت كنترل خود در آورد، از اينرو رژيم سخنرانان و وعاظ وهابى را فراخواند و به آنان دستور داد از بيان مطالب تحريك آميز كه به شورش و رفتار خشونت آميز مى‌انجامد اجتناب كنند. بطور كلى انتفاضه شيعيان عربستان نتيجه سركوب و ظلم و ستمى بود كه در طول تاريخ بر آنها روا داشته شده بود. در واقع به واسطه اين انتفاضه روحيه سرخوردگى شيعيان به روحيه مقاومت و مبارزه با سياست‌هاى تبعيض آميز رژيم سعودى تبديل شد. در سال 1980 شخصيت‌هاى برجسته شيعه شكايتى را به »فهد عبدالعزيز«، شاه سابق و وليعهد عربستان، تقديم كردند و طى آن سياست‌هاى تبعيض آميز حكومت عليه شيعيان را محكوم نمودند. بخشى از شكايت مذكور بدين شرح است: »اگر چه تصريح شده خشونت عليه شيعيان نبايد ادامه پيدا كند، ما هنوز هيچ تغيير موضع مثبتى را از سوى حكومت مشاهده نكرده‌ايم و اوضاع هيچ تغييرى نكرده، اين مطالبات كمترين خواسته‌هاى ماست. ما احساس خلاء نمى‌كنيم و آن قدر از نظر اخلاقى سقوط نكرده‌ايم كه هيچ يك از ما در كشور قابل اعتماد نباشد«. در شكايت مذكور دو موضوع مورد تاكيد قرار گرفته بود. نخست تبعيض دينى نظير نفى حقوق دينى شيعيان و دوم شرايط نامناسب اقتصادى و اجتماعى شيعيان كه عليرغم طرح آنها از مدتها قبل، هيچ اقدام موثرى از سوى حكومت در جهت بهبود وضعيت موجود صورت نگرفته بود. ظهور سازمان انقلاب اسلامى در سال 1979 كه به واسطه آن در روابط شيعيان و حكومت فصل جديدى گشوده شد، مهم‌ترين پيامد انتفاضه بشمار مى‌رود. در واقع نقش و رسالت اصلى سازمان انقلاب اسلامى، پيگيرى مطالبات سياسى شيعيان عربستان بود.
در كشور عربستان فعاليت احزاب سياسى، بحث و مناظره عمومى، گردهمايى‌هاى آزاد و انتقاد از سياست‌هاى حكومت ممنوع است، از اينرو شيعيان مخالفت خود با رژيم سعودى را در خارج از كشور منعكس مى‌كنند و از طريق سازمان‌هاى فعال در حوزه حقوق بشر و مراكز رسانه‌اى و تأسيس شعبه‌هاى اپوزيسيون در ايران، لبنان، لندن و واشنگتن نارضايتى خود را از حكومت به گوش ديگران مى‌رسانند. رژيم سعودى آلترناتيوهاى سياسى مطلوب خود را به شيعيان تحميل نموده و با توسل به هر شيوه ممكن از فعاليت آنان در داخل كشور جلوگيرى مى‌نمايد.
انتفاضه شيعيان عربستان در بازسازى جامعه شيعى تأثير بسزايى داشت و هويت فرهنگى شيعيان را تقويت نمود. بواسطه اين قيام جايگاه و منزلت اجتماعى گروهى از رهبران سياسى كه در جامعه شيعى نقشى حاشيه‌اى داشتند، ارتقاء يافت. آنان فعاليتهاى گوناگون دينى و سياسى خود را در داخل و خارج از كشور گسترش دادند و بدين ترتيب شيوه‌هاى مبارزاتى بهتر و كارآمدترى را فرا گرفتند. بطور كلى غالب هواداران سازمان انقلاب اسلامى را شهر نشينان و طبقات پائين و متوسط جامعه تشكيل مى‌دهند. رهبران سازمان از تحصيلكرده‌هاى دانشگاه‌هاى عربستان و آمريكا مى‌باشند و در ميان هواداران سازمان تعداد نوجوانان دبيرستانى، دانشجويان و كارگران متخصص و نيمه متخصص شركت نفتى آرامكو چشم‌گير است. مردم از طريق مساجد جذب سازمان مى‌شوند و مساجد نقش بسزايى در تقويت سازمان ايفا مى‌كنند. اعضاى سازمان انقلاب اسلامى بشدت اسلام‌گرا مى‌باشند و فعاليت آنان در عرصه‌هاى سياسى و اجتماعى متمركز شده است، گروه مذكور ايجاد يك جامعه اسلامى كامل را هدف غائى خود مى‌دانند و اين آرمان در آثار و فعاليت‌هاى آنان نمود يافته است. در پى مهاجرت رهبران و سران سازمان در دهه 1980، طيف گسترده‌اى از مردم جذب سازمان شدند. به نقل از سخنگوى سازمان، سه هزار نفر از شيعيان عربستان وطن خود را رها نموده و در تهران و دمشق به سازمان پيوستند.
پيش از انتفاضه سال 1979 سازمان انقلاب اسلامى كه شاخه اى از جنبش مبلغان پيشگام محسوب مى‌شد از ايدئولوژى و استراتژى مشخص و روشنى برخوردار نبود، هر چند كه در مباحث نظرى اين گروه بر رويكرد انقلابى شيعيان در طول تاريخ و در دوره معاصر نظير جنبش امام موسى صدر در لبنان و انقلاب ايران تأكيد مى‌شد. در واقع جنبش تلاش مى‌كرد با تقويت روحيه انقلابى شيعيان آنان را به مشاركت در فعاليتهاى اجتماعى و فرهنگى و كناره‌گيرى از طيف محافظه كار ترغيب نمايد. مسلماً جنبش مبلغان زمينه و بستر را براى قيام سال 1979 آماده كرد. در پى پيروزى انقلاب اسلامى ايران در فوريه سال 1979 فضاى سياسى، روانى و اجتماعى استان شرقى عربستان بطور عميق متحول شد، زيرا بواسطه انقلاب ايران حميّت سياسى شيعيان اين منطقه و ديگر مناطق جهان اسلام بشدت برانگيخته شد. رهبران جنبش مبلغان با الهام از انقلاب ايران كوشيدند نفوذ خود را در كشورهاى حوزه خليج فارس گسترش دهند. در حقيقت پيروزى انقلاب اسلامى ايران فرصتى طلايى را براى جنبش فراهم آورد تا پايگاه مردمى خود را تقويت نمايد و ايده‌هاى انقلابى خود را ترويج كند. از سوى ديگر در پى انقلاب ايران، جنبش به يك سلاح ايدئولوژيك مؤثر مسلح شد تا با گروه‌هاى رقيب خود يعنى محافظه كاران و انزوا طلبان سياسى مبارزه كند. در واقع با بروز انقلاب ايران، اوضاع به نفع جنبش رقم خورد تا اهداف خود را عملى سازد. ايدئولوژى سياسى سازمان انقلاب اسلامى داراى دو ركن اساسى است كه عبارتند از : انقلاب اسلامى و جهانگرايى.
در خلال دهه 1980 90، تشيع گسترش بيشترى يافت و پوياتر شد و قشر جوان كه در طول دهه‌هاى گذشته مجذوب ايدئولوژى‌هاى سكولار مى‌شدند به تشيع روى آوردند. رويكرد آنان به دين و انتخاب تشيع نشان دهنده قدرت معنوى بالاى اين مذهب است. نسخه جديد تشيع يا تشيع غير منفعل و پويا اين امكان را براى شيعيان فراهم آورد تا نارضايتى خود را از وضعيت سياسى و دينى عربستان اعلام كنند.
آنچه موجب شده تشيع انقلابى بيشتر مورد توجه قرار گيرد اين است كه در اين سنخ از تشيع شرايط اقتصادى و اجتماعى مد نظر قرار مى‌گيرد و موضع شيعيان در قبال اين شرايط مشخص مى‌گردد. شيعيان عمل‌گراى عربستان براى برطرف كردن معضلات و مشكلات كنونى جامعه شيعى تعابير و اصطلاحاتى را كه در مكتب تشيع ريشه دارند بكار مى‌برند، به عبارت ديگر آنان از مبانى و اصول عقيدتى تشيع در جهت حل مسائل روز استفاده مى‌كنند و اين امر موجب شده آنان از شيعيان منفعل كه ديگران را به انزوا طلبى دعوت مى‌كنند، فاصله بگيرند. عدم محبوبيت سنت‌گرايان در ميان شيعيان موجب شد از اوايل دهه 1980 تشيع انقلابى در ميان شيعيان عربستان فراگير شود. سازمان انقلاب اسلامى گروهى را كه در لباس دين، انزوا طلبى را ترويج مى‌كردند مورد حمله قرار داد و آنان را »عقب مانده« ناميد. سنت‌گرايان انزوا طلب كه هر گونه فعاليت سياسى را منع مى‌كردند مجبور شدند در مقابل انتقادهاى شديد سازمان انقلاب اسلامى عقب‌نشينى كنند. به نقل از شيخ صفّار، گروه مذكور كه شاهد موفقيت شيعيان انقلابى در جذب طيف گسترده‌اى از مردم بود، تلاش كرد اعتبار، نفوذ و جايگاه اجتماعى خود را حفظ كند.
در جهان عرب (به عنوان مثال لبنان، عراق و كشورهاى حوزه خليج فارس)، رهبران انقلابى شيعه از حمايت مردم برخوردار شدند. البته اين بدان معنى نيست كه فقط مردم از جنبش‌هاى شيعى حمايت مى‌كردند، بلكه سازمان‌هاى مهم نيز به حاميان آنان پيوستند و خط مشى سياسى آنان را تأييد كردند. تقريباً همه گروههاى سياسى شيعه پس از پيروزى انقلاب ايران با اتكا بر سازمانهاى انقلابى همه توان خود را بكار گرفتند تا حكومتى بر پايه اصول و تعاليم اسلامى تشكيل دهند. در واقع با پيروزى انقلاب اسلامى ايران در سال 1978-9 ثابت شد كه قدرت دين در جهان معاصر همچنان پا برجاست. كارشناسان و انديشمندان بر اين باورند توسعه صنعتى، شهرى و آموزشى از اهميت دين نخواهد كاست و برخلاف تصور بسيارى از صاحب نظران، فرآيند مدرنيزاسيون جايگاه دين را متزلزل نخواهد كرد بلكه برعكس اين فرآيند در برخى از مناطق جهان موجب افزايش گرايش به ارزش‌هاى دينى سنتى شده است. به نقل از »اليور روى« فرآيند مدرنيزاسيون بطور همزمان احياى اسلام و سكولاريزاسيون را در پى داشته است. تأسيس سازمان انقلاب اسلامى در سال 1975 افزايش آگاهى سياسى شيعيان و ضرورت وجود يك سازمان براى بسيج سياسى و پيگيرى مطالبات آنان را بر مى‌تاباند. در واقع با ظهور سازمان انقلاب اسلامى دو گروه شيعى استان شرقى عربستان يعنى محافظه كاران سنت‌گرا و انقلابيون از يكديگر متمايز شدند. در اين دوره جنبش مبلغان كه بشدت از ادبيات و تجارب انقلابى فلسطين و ايران اثر پذيرفته، متحول شد و روحيه انقلابى اعضاى آن بشدت تقويت گرديد. نظريه پردازان جنبش مبلغان برخلاف ماركس معتقدند آن دسته از جنبش‌هاى انقلابى كه به يك طبقه اجتماعى خاص محدود نمى شوند (نظير طبقه كارگر و پرولتارليا) و همه اقشار جامعه در شكل‌گيرى آن سهيم بوده‌اند، نقطه عطف تاريخ بشرى محسوب مى‌شوند. تغيير نحوه توليد، تنها عامل بروز انقلاب نيست بلكه هدف از انقلاب اصلاح حكومت، جامعه، طرز تفكر و نظام ارزشى است. نخستين و مهم‌ترين هدف انقلاب احياى ارزش‌هاى انسانى است و بواسطه انقلاب انسان اعتماد به نفس خود را باز يافته و قابليت خود را براى پيشرفت باور مى‌كند. ستمگران و طواغيت با توسل به خدعه و نيرنگ و فشار و ارعاب تلاش مى‌كنند انسان را ضعيف و آسيب‌پذير نمايند. بنابراين انقلاب در دين اسلام به معنى برطرف كردن كاستى‌ها و ضعفهاى انسان است و هدف غائى آن ايجاد تمدنى مدرن بر پايه علم و ايمان مى‌باشد، هر چند كه در اين راستا از شيوه‌هاى معمول در تمدن مدرن يا به عبارت ديگر قوانين علمى استفاده مى‌شود. در دهه 1980 عبارت »انقلاب همه جا هست« شعار اصلى جنبش مبلغان بود و در آثار، سخنرانى‌ها و فعاليت‌هاى مختلف جنبش بچشم مى‌خورد. از نظر شيخ صفّار انقلاب اسلامى وظيفه دينى همه مسلمين است، در حقيقت اين انقلاب، قيام عليه عقب ماندگى، ظلم و ستم است. هر مؤمن آگاه بايد به وظيفه دينى خود عمل نمايد و مكلف است به فساد موجود اعتراض كند. براى تحقق كامل اين مهم، شيعيان بايد سازمانى انقلابى با استراتژى مشخص و روشن تأسيس كنند و رهبرى و عوامل آن بايد از شايستگى لازم برخوردار باشند تا اثر بخشى و كارآيى سازمان افزايش يابد. تأسيس سازمان انقلابى تنها راه مؤثر براى مقابله با اقدامات سركوب‌گرانه و ظالمانه رژيمهاى ستمگر است. بطور كلى براساس تعاليم اسلامى مسلمين بايد عليه استبداد، ظلم و فساد مبارزه كنند. ظاهراً شيخ صفّار در صدد بود سوء تعبير و برداشت‌هاى نادرست از تشيع را از اذهان مردم بزدايد و نسخه جديد و مطلوب تشيع را كه چيزى جز ايدئولوژى انقلابى نيست، جايگزين آن نمايد.
در اينجا اين سؤال مطرح مى‌شود كه جنبش مبلغان از چه زمانى رويه انقلابى را در پيش گرفت؟
بطور كلى ناظرين و انديشمندان معتقدند استراتژى و جهت‌گيرى جنبش‌هاى اسلامى در نيمه دوّم قرن بيستم به سمت كسب قدرت سياسى و غلبه بر حكومت‌ها و جايگزين نمودن آن با حكومت‌هاى اسلامى بوده است. »اليوير روى« در اين رابطه مى‌گويد: غالب اسلام‌گرايان انقلابى‌اند. در عين حال اين ديدگاه تا حد زيادى به توسعه سياسى در ايران و مصر اشاره دارد و ضرورتاً موضع‌گيرى و استراتژى همه جنبش‌ها را بر نمى‌تاباند. در واقع بسيارى از جنبش‌هاى اسلامى معتقدند اسلامى سازى فرآيندى تدريجى است نه دفعى. تقريباً همه جنبش‌هاى اسلام‌گرا كه قبل از انقلاب ايران شكل گرفتند، استراتژى تغيير تدريجى يا مرحله گرايى را دنبال مى‌كردند. اين جنبش‌ها عبارتند از »جنبش اخوت اسلامى«، »حزب آزادى اسلامى« (حزب التحرير)، »حزب دعوت اسلامى« و »جنبش مبلغان« و فقط حزب آزادى اسلامى (التحرير) كه موضع پيشين خود را حفظ نمود و درصدد بدست گرفتن قدرت در اردن، عراق و ديگر مناطق برآمد، از اين قاعده مستثنا بود. فعاليت اين جنبش‌ها صرفا به ترويج تعاليم اسلامى محدود مى‌شد و فعاليت‌هاى اجتماعى و سياسى آنان بسيار محدود بود. در ادبيات جنبش‌هاى مذكور تا زمانى كه همه اعضاى جامعه بطور كلى تسليم قوانين الهى نشده‌اند، نبايد قيام كرد. در واقع از نظر آنان انقلاب مستلزم يك استراتژى طولانى مدت تكاملى است و نقطه كمال اين سير تكاملى، تبلور سياسى آن است. اكثريت جنبش‌هاى اسلامى در دهه 1960 و 1970 حكومت‌هاى كشورهاى متبوعشان را مخالف اسلام مى‌دانستند، زيرا اين حكومتها بر پايه قوانين شريعت استوار نشده بودند، با وجود اين، جنبش‌هاى مذكور هيچ اقدامى در جهت براندازى اين حكومتها به عمل نياوردند. تا سه دهه قبل از انقلاب ايران جنبش‌هاى اسلامى بر اين باور بودند كه تغيير و تحول فردى و اجتماعى، پيش شرط و لازمه حكومت اسلامى حقيقى است. در عين حال، با پيروزى انقلاب اسلامى ايران موضع جنبش‌هاى اسلامى متحول و روحيه انقلابى آنان تقويت شد. در ادبيات جنبش نوظهور مبلغان، واژه انقلابى به جنبش‌هاى راديكال چپى كه خشونت را تنها عامل تغيير مى‌دانستند، اطلاق مى‌شد. ولى به مرور زمان و در پى ظهور مكاتب فكرى گوناگون و گرايشهاى مختلف سياسى در ايران، مصر و فلسطين، حساسيت نسبت به اين واژه كمتر شد و به ويژه پس از انقلاب اسلامى ايران، اين واژه بتدريج به فرهنگ لغات دينى و سياسى و ادبيات اسلامى راه يافت. در اين برهه استراتژى جنبش مبلغان بطور كلى دگرگون شد و نگرش مرحله گرايى اعتبار خود را از دست داد، از اينرو بين حزب دعوت اسلامى و جنبش مبلغان فاصله ايجاد شد، چرا كه حزب »دعوت اسلامى« بر مرحله گرايى تأكيد مى‌نمود در حالى كه جنبش مبلغان شيوه انقلابى را در پيش گرفت، زيرا رهبران جنبش بر اين باور بودند كه همه مراحل در انقلاب ادغام شده‌اند. محمدتقى‌مدرسى از هواداران طراز اوّل ايدئولوژى انقلابى و تشكيل حكومت اسلامى در عراق و ديگر مناطق جهان اسلام بود. جنبش مبلغان در عراق و كشورهاى حوزه خليج فارس نقش عمده‌اى ايفا نمود و موضع‌گيرى جنبش عليه گرايش‌هاى سياسى اين منطقه به بروز آشوب و ناآرامى در منطقه منجر شد. همچنين اين جنبش تأثير بسزايى بر نظام‌هاى اجتماعى و سياسى كشورهاى حوزه خليج فارس بر جاى گذاشت. در ادبيات جنبش مبلغان و سازمان انقلاب اسلامى دو شكل متفاوت و متمايز از تغيير سياسى- اجتماعى نمود يافته كه عبارتند از تغيير تكاملى و تغيير انقلابى. تغيير تكاملى به معناى تحول اجتماعى آرام و تدريجى است كه در نهايت به تغيير حكومت منجر مى‌گردد. اين تغيير با كمك نهادهاى اجتماعى نظير سنديكاها، مجلس، مطبوعات و نهادهاى مشابه ديگر صورت مى‌پذيرد. تغيير انقلابى به معناى تغيير دفعى و فراگير است كه از تغيير افراد شروع مى‌شود و به تغيير ارزشها و ساختار اجتماعى و نهادهاى سياسى منجر مى‌گردد. براى انجام اين نوع تغيير از هر شيوه ممكن استفاده مى‌شود و بسته به ميزان كارآيى و تأثير شيوه‌هاى مذكور، هر دو شيوه صلح‌آميز و خشونت‌آميز بكار گرفته مى‌شود.
جنبش مبلغان و سازمان انقلاب اسلامى به شدت شيوه تكاملى را نفى مى‌كردند. جنبش‌هاى مذكور در يكى از مقالات خود جنبش‌هاى اسلامى را براساس استراتژى آنها به پنج گروه تقسيم كرده‌اند. استراتژى‌هاى مذكور عبارتند از: استراتژى سياسى (جمال‌الدين افغانى)، نظرى (شيخ محمد عبده، محمد اقبال و ندوالعما)، نظامى (فدائيان اسلام در ايران و الجزاير، الاخوان مسلمين يا جناح نظامى)، تبليغى منحرف (اخوان المسلمين و جماعت اسلامى) و در نهايت استراتژى تبليغى صحيح (جنبش مبلغان). در واقع جنبش مبلغان داراى يك استراتژى فراگير است كه جهت‌گيرى آن به سمت تغيير جنبه‌هاى فكرى، نظامى، سياسى و مدنى جامعه مى‌باشد. در اين استراتژى اسلام به عنوان يك پيام جهانشمول انقلابى تلقى مى‌گردد. از نظر شيخ صفّار، انقلاب يك فرآيند مدنى فراگير است و اين فرآيند در مخالفت با حكومت نمود مى‌يابد. از نظر جنبش مبلغان دو مفهوم اصلاح و انقلاب از يكديگر متمايزند. در واقع اصلاح فرآيندى دائمى در زندگى معنوى و مادى انسان است، در حالى كه انقلاب يك پديده انسانى غيرقابل تكرار است. سازمان انقلاب اسلامى در يكى از بيانيه‌هاى خود رفرم نسبى را نفى نمود، زيرا هواداران اين نگرش مفهوم فراگير جامعه را مد نظر قرار نداده بودند، در حالى كه رفرم مستلزم تغييرات عميق و چند وجهى جامعه است. در اين صورت براى وقوع انقلاب در عراق و ديگر نقاط جهان چه شرايطى لازم بود؟ از نظر مدرسى چهار شرط اساسى براى بروز انقلاب لازم است.
1. انحراف آشكار از اسلام در جامعه
2. آگاهى عميق از اين انحراف
3. عزم راسخ براى تغيير
4. استراتژى مشخص براى عملى نمودن و عينيت يافتن اين اراده.
از ديدگاه مدرسى اين شرايط در جامعه كنونى شيعيان حاصل شده، با وجود اين، پيروزى و به ثمر رسيدن انقلاب به چهار عامل بستگى دارد كه عبارتند از: حمايت مالى، تبليغ، رهبرى و حمايت مردم، از اينرو در حال حاضر همه شرايط براى انقلاب مهياست. از نظر سازمان انقلاب اسلامى نهادهاى دينى، مدارس اسلامى، دانشگاهها، مساجد و مراكز دينى خاستگاه انقلاب‌اند و علما نقش رهبرى و هدايت انقلاب و ايجاد تغيير در جامعه را به عهده دارند. بنابراين انقلاب همواره با خشونت همراه نيست، بلكه فرآيند و جريانى چند وجهى است. همواره امكان بروز انحراف و تحريف در جامعه وجود دارد و فقط بواسطه جهاد فرهنگى و فكرى و با روشنگرى مردم مى‌توان از بروز انحراف جلوگيرى نمود.
به عقيده شيخ صفّار، انقلاب خيزشى عليه سنتها، رسوم و گرايش‌هاى اجتماعى مخرب است. بنابراين انقلاب فرهنگى يكى از جنبه‌هاى مهم انقلاب بشمار مى‌رود و جنبش اسلامى بايد خلأ فرهنگى موجود را پر كند. بكار بستن اصول اسلامى مستلزم مطالعات دقيق در باره ابعاد گوناگون اسلام است و اين امر در طى قرون متمادى از سوى روشنفكران مسلمان مورد غفلت قرار گرفته است. با وجود اين انقلاب در ادبيات جنبش مبلغان به معناى براندازى يك رژيم است. در ايدئولوژى سازمان انقلاب اسلامى و لااقل در بعد نظرى، انقلاب به معناى خلع سلاح كردن رژيم سعودى و جايگزين نمودن آن با يك حكومت اسلامى، نظير حكومت جمهورى اسلامى ايران است. اگرچه در دهه 1980 ايدئولوژى انقلابى نيروى محركه اصلى سازمان بشمار مى‌رفت، ولى رهبران سازمان معتقدند انديشه‌هاى انقلابى مخالفت صلح‌آميز و آرام را در پى داشته‌اند كه اين مخالفت به اشكال مختلف نظير فعاليت‌هاى ژورناليستى و سياسى، تظاهرات، تجمع و گردهمايى، نشر كتب، مجلات و جزوات، توزيع پلاكارد و نوشتن شعارهاى ضد سعودى بر روى ديوارها دنبال شده است. در هر حال اين ديدگاه استراتژى اصلى جنبش مبلغان يعنى انقلاب‌گرايى محض را بر نمى‌تاباند. با وجود اين سازمان انقلاب اسلامى استفاده از خشونت عليه رژيم سعودى را نفى مى‌كند و معتقد است شيعيان براى عملى كردن اين مرحله هنوز به بلوغ لازم نرسيده‌اند. در واقع انقلاب اسلامى ايران الگو و الهام بخش شيعيان و عمل‌گرايان مسلمان سراسر جهان شده و اين باور را كه اسلام مى‌تواند بواسطه انقلاب به قدرت برسد تقويت نموده است. سازمان انقلاب اسلامى با صراحت اعلام كرد »اختلاف بين مردم و حكومت بى‌دين بدون براندازى اين حكومت برطرف نمى‌شود«. در واقع سازمان با اين بيان روشن و شفاف موضع انقلابى خود را براى براندازى حكومت نامشروع آل‌سعود توجيه نموده است.
شهادت مهم‌ترين مبحث ايدئولوژيك سازمان انقلاب اسلامى را تشكيل مى‌دهد. سازمان انقلاب اسلامى با الهام از موفقيت جنبش امام خمينى(قدس سره) و تعاليم نظريه پردازان جنبش مبلغان، از حمايت مردمى برخوردار شد و شيعيان را به مبارزه با رژيم سعودى ترغيب نمود. شيخ صفّار فرهنگ شهادت را سلاحى عليه رژيم سعودى مى‌دانست. وى در اين رابطه چنين مى‌گويد: »شهادت فى النفسه سلاحى است كه قيام كنندگان از آن در مقابل رژيم‌هاى طاغوتى استفاده مى‌كنند. شهادت نيروى بسيار عظيمى است كه تاج و تخت ظالمين را نابود مى‌كند. به عبارت ديگر ما هنوز يك سلاح بسيار مؤثر و كارآمد در اختيار داريم و آن شهادت است«.
در ادبيات جنبش مبلغان، بر نقش توده‌ها در انقلاب تأكيد زيادى شده است. مدرسى معتقد است ناكامى »اخوان المسلمين« و »حزب ميسومى« در اندونزى ناشى از فقدان پايگاه مردمى است، زيرا اين جنبش‌ها به جبنش‌هاى مردمى تبديل نشده و صرفاً بر شبكه‌هاى سازمانى اتكا نمودند. جنبش‌هاى اسلامى بايد در جهت سازماندهى توده‌ها تلاش كنند و از اين طريق امكان انقلاب فراهم خواهد شد. سازمان انقلاب اسلامى توجه ويژه‌اى به جوانان معطوف داشته زيرا از نظر رهبران سازمان ضمير جوانان آماده پذيرش هر نوع ايده‌اى است و اگر نقش و مسئوليت اجتماعى و دينى به آنان محول شود همه توان خود را براى رفع نيازهاى جامعه و تحقق دين بكار مى‌گيرند، بنابراين مشاركت دادن آنها در فعاليت‌هاى اجتماعى و واگذارى مسئوليت‌ها به آنان داراى اهميت بسيارى است. توزيع نوارهاى سخنرانى، جزوات، بروشورها و برگزارى جشنواره‌هاى دينى به منظور جذب جوانان شيعه استان شرقى عربستان صورت مى‌گيرد. جوانان در انتفاضه شيعيان عربستان نقش بسيار مهمى ايفا نمودند و بطور گسترده در فعاليتهاى سياسى سازمان انقلاب اسلامى در داخل و خارج از كشور شركت كردند. شيخ صفّار معتقد است عدم رغبت جوانان به دين اسلام ناشى از فقدان و نبود اسلام واقعى است. به اعتقاد وى اكثريت جوانان شيعه از اصول و احكام اسلامى بى اطلاع اند و شناخت آنان از اسلام به احكام عبادى محدود مى‌شود، در حالى كه از جنبه‌هاى نظرى، اقتصادى، سياسى و اجتماعى اسلام شناخت صحيحى ندارند. زنان نيز در انقلاب نقشى محورى ايفا مى‌كنند. سازمان انقلاب اسلامى بطور كلّى دو طيف از زنان را نفى مى‌كند. طيف نخست زنان محافظه كار، عقب مانده و انزوا طلب را در بر مى‌گيرد كه بنام عفاف و حجاب به امور خانه‌دارى محدود مى‌شوند و جاهل و بى‌سواد باقى مى‌مانند. براساس نگرش ضعيف‌تر بودن فيزيكى و ظاهرى زنان نسبت به مردان، شأن اجتماعى اين طيف از زنان تنزل يافته است. طيف دوم زنان از تمدن غرب اثر پذيرفته‌اند و خود را از چارچوب خانواده رهانيده‌اند، آنان از تحصيلات آكادميك برخوردارند و در بخش خدمات عمومى و حوزه‌هاى ديگر فعاليت مى‌كنند. آلترناتيو مورد تأييد سازمان انقلاب اسلامى زنان »رساليه« يا مبلغ ناميده مى‌شوند. اين طيف از زنان از فرهنگ اصيل اسلامى اثر پذيرفته‌اند و در عرصه‌هاى اجتماعى فعالند. به اعتقاد نظريه پردازان سازمان انقلاب اسلامى، زنان نقشى محورى در عرصه‌هاى اجتماعى و سياسى ايفا مى‌كنند و اين نقش اختيارى نيست بلكه مسئوليت و تكليفى دينى است. زنان مى‌توانند در بسيج توده‌ها نقش آفرينى كنند، همچنين نقش آنان در انجام برخى از فعاليت‌هاى سرّى و مخفيانه اهميت بسيارى دارد زيرا آنان صورت خود را مى‌پوشانند، در حالى كه مردان از اين امتياز بى‌بهره‌اند. بنابراين در ايدئولوژى سازمان انقلاب اسلامى، تغيير اجتماعى بواسطه شيوه‌هاى انقلابى توسط توده‌هاى مؤمنين امكان پذير است.

جهانگرايى
نگرش و تفكر جهانى رهبران جنبش مبلغان تعبير مستضعفين جهان امام خمينى(قدس سره) را منعكس مى‌كند. اگرچه جهانگرايى از بدو ظهور جنبش در ايدئولوژى آن ريشه داشت، ولى با پيروزى انقلاب اسلامى ايران ضرورت تقويت و ترويج اين نگرش بيشتر نمود يافت. مسلّماً نگرش جهانى جنبه‌هاى عملى را نيز در برمى‌گيرد، زيرا براساس اين نگرش جوامع اسلامى بايد با يكديگر متحد شوند. در واقع ادبيات جنبش مبلغان در دهه 1980 نشان مى‌دهد كه نظريه پردازان جنبش معتقدند انقلاب اسلامى ايران بايد جهانى شود. از نظر رهبران سازمان انقلاب اسلامى، موفقيت انقلاب اسلامى ايران به جهانى شدن آن و همكارى با جنبش‌هاى آزادى خواه ضد امپرياليستى و ميزان توجه آن به ملل مستضعف جهان وابسته است. شيخ صفّار با الهام از امام خمينى(قدس سره) در اين رابطه چنين مى‌گويد:
»ما جزو مستضعفين بشمار مى‌رويم در حالى كه طواغيت سعودى جزو مستكبرين و استثمار گرانند، اينك نزاع بين اين دو گروه در جريان است. نبرد ما با حكومت مستبد و ظالم سعودى حلقه‌اى از زنجيره انقلاب جهانى است كه بدون شك به فروپاشى ابر قدرتهاى امپرياليست و حاكميت مستضعفين خواهد انجاميد«.
با پيروزى انقلاب اسلامى ايران، ستمديدگانى كه زير يوغ دولت‌هاى ملى جبار و ستمگر قرار دارند مصمم شدند ميراث تمدن اسلامى را احيا كنند و بسيارى به جهانگرايى يا كل‌گرايى كه اصطلاح امت اسلام به آن اشاره دارد روى آوردند، بدين ترتيب ايدئولوژى مذكور حكومت‌هاى مستبد را به چالش كشيد. از اينرو كل‌گرايى جنبش مبلغان نفى غير مستقيم و تلويحى دولت ملى است. مدرسى معتقد است دو مفهوم ناسيوناليسم اسلامى و وطن پرستى از يكديگر متمايزند و وطن پرستى بر پايه اسلام، تقوا و ايمان استوار نشده بلكه مجموعه‌اى از ارزش‌هاى باطل را در بر مى‌گيرد كه بايد نابود شوند. بدين ترتيب مدرسى با آن دسته از جنبش‌هاى اسلامى كه فعاليت خود را فقط به ايران و يا منطقه خاص ديگرى محدود مى‌كنند مخالف است و مسلمين را به تشكيل يك جنبش جهانى فرا مى‌خواند. سازمان انقلاب اسلامى با مخالفت با دولت ملى، موافقت خود را با ايده موجوديت دينى و سياسى فراملى و جهانى اعلام نمود. تلاش براى تعميق انشقاق فرقه‌اى مسلمين به منظور از بين بردن وحدت و انسجام آنان كه استيلاى رژيم را در پى‌خواهد داشت، تجزيه امت اسلامى و استثمار بخش اعظم ملت، منحرف كردن افكار عمومى از مباحث مهم و خلق دشمن واهى به نحوى كه هر فرقه ديگرى را دشمن اصلى خود بپندارد، از جمله شيوه‌ها و اقدامات رژيم سعودى براى حفظ و بقاى حكومت است. سازمان انقلاب اسلامى بشدت از انقلاب ايران اثر پذيرفته و آنرا »انقلاب ما« مى‌نامد. در ايدئولوژى اين سازمان، انقلاب ايران يك انقلاب اسلامى است و نه ايرانى، همچنين رهبر جنبش مبلغان معتقد است انقلاب ايران مدافع مرزهاى ايران نيست بلكه مدافع هويت همه مسلمين جهان است، زيرا اين انقلاب به يك شخص، منطقه يا گروه محدود نمى‌شود. از نظر مدرسى صدور انقلاب مستلزم هميارى جمعى است و همه مسلمين را تحت الشعاع قرار مى‌دهد و از اين طريق مى‌توان فرآيند غربى سازى را متوقف نمود و وابستگى مسلمين به غرب را از ميان برد. با تحقق اين آرمان، مسلمين اعتبار خود را باز خواهند يافت و استقلال سياسى و پيشرفت تكنولوژيكى حاصل خواهد شد.

برگرفته از كتاب THE SHI'IS OF SAUDI ARABIA ، اثر فؤاد ابراهيم

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 247  صفحه : 7
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست