تبينى تئوريك از روابط ايران و مصر
مهر دل سید بهنام
مقدمه
نگاهى گذرا به سياست خارجى ايران در طول سه دهه اخير در قبال مصر نشان مىدهد عليرغم تحولات منطقه اى، فراملى ونيز تغيير در ساختار نظام بين المللى در دوران حكومت پهلوى و نظام جمهورى اسلامى ايران، رفتار خارجى ايران پس از انقلاب در قبال مصر تغييرى اساسى نكرده است. به رغم واگرايىهاى پيش آمده در برخى از زمينهها، روشنفكران و بسيارى از ديپلماتهاى مصرى و ايرانى در خارج از كشور ارتباط خوبى با همتايان خود داشته كه اين امر زمينه فعال شدن دفاتر حافظ منافع و نيز برخى رفت و آمدهاى فرهنگى و تجارى بين دو كشور را فراهم ساخته است.(1) در اين راستا پژوهشگر بر آن است تا به مطالعه، اين روابط را مورد بررسى قرار دهد.
در مورد روابط منازعه آميز يا همكارى جويانه كشورها با يكديگر سه پارادايم زير در رشته روابط بينالملل مطرح است:
1. واقع گرايى (رئاليسم)
2. كثرت گرايى(پلوراليسم و ليبراليسم)
3. سازه انگارى
در ابتدا به تشريح مختصرى درباره هر يك از نظريات پرداخته و سعى مىكنيم تا ضمن بيان نظريه سازه انگارى سياست خارجى، به تبيين سياست خارجى جمهورى اسلامى بپردازيم. فرضيه اين پژوهش بر اين اساس استوار است كه رفتار ايران در دوران پهلوى در قبال مصر بيشتر براساس عوامل و نيروهاى مادى بوده است، در حالى كه رفتار جمهورى اسلامى ايران بيشتر بوسيله عوامل و نيروهاى هنجارى بوده است. به عبارت ديگر سياست خارجى پهلوى در قبال مصر را در نظريه واقع گرايى و سياست خارجى جمهورى اسلامى در قبال مصر را با نظريه سازه انگارى بهتر مىتوان تبيين نمود.
در بخش اول، نظريههاى منازع و همكارى در روابط بينالملل را مرور مىنماييم، در بخش دوم روابط ايران و مصر قبل و بعد از انقلاب را به اختصار بررسى خواهيم كرد و در بخش سوم نشان خواهيم داد كه نظريه واقع گرايى و سازه انگارى به ترتيب روابط كشور، قبل و بعد از انقلاب را بهتر توضيح مىدهد. در بخش چهارم و پايانى، استدلال مىكنيم كه سياست خارجى ايران مبتنى بر منافع كشور مىباشد.
كليد واژهها: نظريههاى روابط بينالملل،روابط سياسى، اقتصادى و فرهنگى دو كشور ايران و مصر
بخش اول : نظريههاى منازعه و همكارى در روابط بينالملل
در رشته روابط بينالملل تلاشهاى زيادى براى فهم چرايى منازعه و يا همكارى ميان دولتها صورت گرفته است به طورى كه عمده مباحث در مناظرات مختلف از بدو تاسيس اين رشته دانشگاهى و چند دهه اخير براساس اين مهم قرار گرفته است كه در مجموع مىتوان همكارى و منازعه را در سه پارادايم عمده يعنى واقع گرايى، ليبراليسم و سازنده گرايى جاى داد.
در دوران جنگ سرد، واقع گرايى به عنوان ديدگاه مسلط در رشته روابط بينالملل بوده است. در مورد دلايل رفتارى دولتها پس از پايان جنگ جهانى دوم بيشتر اين ديدگاه بيان مىشود. از ديد مورگنتا مىتوان نظريه پرداز اصلى واقع گرايى ناميد از ديد او سياست بينالملل، صرفا در مورد »منافع به معناى قدرت« به كار مىرود. از اين رو، قدرت به صورت نيروى محركه نظام بينالملل و هدف اصلى رفتار دولتها است . محورى كه باعث مىگردد رئاليستها اين چنين بينديشند شايد قرار گرفتن دولتها در يك نظام آنارشى باشد.اين سنت فكرى بر دولت - ملت به عنوان كنشگر اصلى در روابط بينالملل متمركز است.از نظر اين ديدگاه، كسب قدرت هدف عقلايى و اجتناب ناپذير سياست خارجى است. نظام دولتها هنوز آنارشى است و دولتها هنوز كنشگران اصلى به شمار مىروند كه در اين راستا قدرتهاى بزرگ مسلط ترين كنشگران هستند(2).با آنكه واقع گرايى در دهه 1960 بواسطه مسائل روش شناسى از سوى رفتارگرايان به چالش كشيده شد ولى در دهه 80 مجدداً در هيئتى نو واقع گرايى ظاهر شد(3) كه دلايلى نظير ورود جنگ سرد به مرحله نوين، رقابت تسليحاتى ميان شرق و غرب، واكنش به رفتارگرايى و نيز انديشههاى افراطى موضوع وابستگى متقابل را مىتوان در تجديد حيات آن مؤثر دانست. اين ديدگاه نظرى (واقع گرايى)بيشتر مربوط به تحريرات دكتر والتز به ويژه اثر پرنفوذش (نظريه سياست بينالملل 1979)است.(4)
به نظر مىرسد واقع گرايى از ابتداى قرن بيستم به صورت پارادايم مسلط در سياست بينالملل ظاهر شده، به گونه اى كه ديدگاه واقع گرايى درباره تشريح، تجزيه و تحليل بسيارى از موضوعات روابط بينالملل در قرن بيستم بسيار حائز اهميت است. بخصوص در دوران جنگ سرد فشارهاى سيستماتيك و ساختارى نظام بينالملل عملاً دولتها را در فرايند نوعى جامعه پذيرى از لحاظ همگون سازى قرار داده به گونهاى كه با وجود تفاوت نظامها از لحاظ فرهنگى، سياسى و ايدئولوژيك در بسيارى از مسائل دولتها مشابه هم عمل نمودند يا به عبارت ديگر ساختار نظام بينالملل، به نوعى به فرهنگ سازى مبادرت نمود و هنجارهاى خاصى را به كليه بازيگران تجويز نمود.(5) بنابراين هدف از سياست خارجى را صرفاً فعاليت ابزارى براساس محاسبات عقلانى و منافع يك قدرت در برابر قدرت و منافع رقيبان مىدانند.(6)
سنت ليبراليسم در روابط بينالملل را مىتوان تا جان لاك (1632-1704) پى گرفت اما در سدههاى نوزدهم و بيستم است كه ليبراليسم پايدارترين تاثيرات خود را بر جاى گذاشت .در واقع درك تحول روابط بينالملل و روابط ميان دولتها در دوران مدرن بدون فهم نقشى كه رهيافت ليبرال ايفا كرده ناممكن است. تلاش براى از بين بردن آنارشى بينالملل،برقرارى حكومت قانون، امنيت دسته جمعى و گسترش صلح و همگرايى در چهارچوب آرمان ليبراليسم قابل فهم و درك مىباشد. شايد جنبه تاريك ليبراليسم ناتوانى مزمن آن در پذيرش استفاده از زور براى اهداف خاص و مشخص است، در صورتى كه واقع گرايان در اشاره به اين موضوع تعلل ندارند. روابط بين دولتها و ملتها بر اساس استقرار صلح دائمى بر پايه اصول دموكراتيك، هميشه مورد توجه ليبرالها قرار گرفته است به طورى كه امروزه مفهوم موسع از امنيت، منافع ملى، همكارى متقابل، وابستگى متقابل پيچيده و كنشگران غير دولتى و ... اين پيش بينى را قابل حصول تر نموده است، اما معمولا سخن و مخاطب ليبراليسم با جوامع پيشرفته و توسعه يافته است و در تبيين روابط كشورهاى جنوب معمولا قابل تبيين نيست.
تا اوايل دهه 1990 در حوزه روابط بينالملل، شاهد مناظرههاى اصلى نو واقع گرايان و نوليبرالها از يك سو و نظريه پردازان انتقادى و خردگرايان از سوى ديگر بوديم. تمام اين محورهاى مناظره با حضور و رويكرد جديد بنام سازنده گرايى در عرصه مطالعه و پژوهش روابط بينالملل به چالش كشيده شد. در واقع عواملى را مىتوان باعث ظهور سازنده گرايى در روابط بينالملل و سياست خارجى دانست. تحولات سيستماتيك در نظم جهانى و دگرگونىهايى در روابط بينالملل كه رويكرد واقع گرايى و ليبرالها را مورد سئوال جدى قرار داد.(7)
از نظر سازنده انگاران، آشوب زدگى فى نفسه بى معناست و آن چيزى نيست جز آنچه كه دولتها مىسازند . آنها اعتقاد دارند مطالعه سياست بينالملل تحت تاثير رويكرد واقع گرايى ظاهراً باعث كم توجهى به ابعاد فرهنگى و هنجارى الگوى رفتار بازيگران شده است.(8)
سازنده انگارى نگرشى نو به نقش عقلانيت در وضعيتها و پديدهاى دسته جمعى انسانها است و همانگونه كه بر ساختارهاى مادى - اجتماعى تاكيد مىورزد ساختارهاى هنجارى و معنوى را نيز با اهميت تلقى مىكند.
بطوركلى مىتوان گفت سازه انگارى به صورت يكى از رويكردهاى مطالعه سياست بينالملل از تركيب رويكردهاى مختلف تشكيل مىشود كه در تلاش است به نحوى نارسايىها و كاستىهاى نظريههاى گوناگون را با بهرهگيرى از برخى از گزارههاى خود آنها برطرف كند و به اصطلاح تصوير واقعىترى از الگوى رفتار سياست بينالملل ارائه نمايد.(9)
بنابراين، بر اساس پارادايم سازنده گرايى براى فهم اينكه چرا دولتها به منازعه با يكديگر مىپردازند يا اقدام به همكارى مىنمايند بايد به بررسى اين موضوع پرداخت كه دولتها چه تصويرى از منافع محيطى كه در آن زندگى مىكنند دارند. چگونه اين تصوير تبديل به خط مشى سياسى و دفاعى مىشود و چگونه در درون اين كنشها نتايجى را در روابط بينالملل شكل مىدهند كه تركيبى از اين تصورات و كنشها، منجر به منازعه و تركيبى ديگر منجر به همكارى مىشود.
بخش دوم :روابط ايران و مصر قبل و بعد از انقلاب
شايد در تاريخ روابط ايران و مصر، بعد از تشكيل دولت يهود در سال 1348،عامل » گرايش به اسرائيل« همواره يك عنصر بازدارنده و تخريبى در مناسبات دو كشور بوده است، به طورى كه جدايى ايران و مصر در زمان عبدالناصر - بدليل نزديكى ايران دوران پهلوى با اسرائيل -و فاصله گرفتن جمهورى اسلامى از حكومت مصر - به دليل پيمان كمپ ديويد- به روشنى مشهود مىباشد. بنابراين براى پاسخ به اين پرسش كه كدام پارادايم بهتر مىتواند سياست خارجى دوران قبل از انقلاب اسلامى و پس از آن در مورد مصر را تبيين كند؟ لازم است تا مهمترين ويژگى روابط ايران و مصر را برشماريم .در اين بخش با مرورى بر روابط دو كشور در دو مقطع، از سال 1300 ش تا سال 1357 و بعد از انقلاب اسلامى، اصول سياست خارجى ايران را بررسى مىنمائيم.
مناسبات ارتباطى رضا شاه با حكومت »ملك فواد« در مصر بسيار بود. در مجموع روابط تهران و قاهره از سال 1300 شمسى كه سفارت ايران در مصر داير شد تا 1331 ش كه حكومت سلطنتى در اين كشور منقرض گرديد، دو ويژگى اصلى داشت. اول همكارى مثبت دولتى و مناسبات صميمى در سطح حكومت و دوم مبارزه مشترك دو حكومت با اسلام گراها و بنياد گراها.(10) حكومت پادشاهى موجود در هر دو كشور، سلطه انگليس بر هردو نظام و به دنبال آن مبارزه مشترك آنها با اسلام گرايى درون مرزى موجبات گرمى مناسبات را فراهم آورده بود.
از دلايل مهمى كه بطور موقت به تحكيم روابط تهران و قاهره انجاميد ازدواج محمد رضا پهلوى - وليعهد وقت - با فوزيه - دختر ملك فواد و خواهر ملك فاروق پادشاه مصر- در اسفند 1317 بود كه متاركه اين ازدواج در سال 1327 روابط دو دولت را به سردى كشاند.
در سالهاى جنگ جهانى دوم هر دو دولت از اشغالگران انگليسى در رنج بودند.دولتهاى هر دو كشور عليرغم سلطه انگليس، نيم نگاهى به آلمان هيتلرى داشتند. در پى سقوط ملك فاروق در تابستان 1331 ش و به قدرت رسيدن نظاميان چپگرا از جمله ژنرال محمد نجيب و جمال عبدالناصر، روابط تهران و قاهره تيره شد. حكومت جديد مصر تنها در زمان مصدق روابط خوبى با دولت ايران برقرار نمود و از مبارزات ملى شدن صنعت نفت ايران نيز حمايت كرد.،مصريها شديداً از جنبش ملى ايرانيان براى ملى كردن صنعت نفت حمايت مىكردند و در مقابل، ايرانيان نيز انقلاب مصر را به رسميت شناخته بودند.(11) اهميت و موقعيت ويژه جغرافياى سياسى ايران و مصر موجب شد تا اين دو كشور در اين مقطع زمانى روند مشابهى را با غرب تجربه نمايند.(12) سفر محمد مصدق - نخست وزير وقت ايران- به قاهره با استقبال جمال عبدالناصر و ديگر مقامات مصرى همراه بود و جمال عبدالناصر به پاس اين شخصيت ايرانى، خيابانى را بنام دكتر مصدق نام گذارى كرد. با سقوط دولت مصدق مناسبات دو كشور نيز از بين رفت.(13)
در پى تاسيس دولت اسرائيل در سال 1948و اعلام به رسميت شناختن دولت اسرائيل از سوى ايران در تابستان 1950، جمال عبدالناصر در نطق شديد الحنى عليه حكومت شاه، دستور قطع رابطه با ايران، به دليل هم پيمانى شاه با اسرائيل را صادر كرد. با سخنان شديدالحن عبدالناصر در مرداد 1339 شيخ شلتوت رئيس دانشگاه الازهر مصر نيز در تلگرامى به شاه، اقدام وى را در به رسميت شناختن و شناسايى اسرائيل خيانت به مسلمين ناميد و از وى انتقاد كرد.
اين تيرگى روابط تا ده سال به طول انجاميد. يك ماه قبل از مرگ ناصر و هنگامى كه سادات در دوره بيمارى وى زمام امور را به دست گرفته بود، رابطه دو كشور مجددا برقرار شد.
كارشناسان معتقدند كه شروع جنگ سرد و تأثير بلوك بندىهاى موجود در ساختار قدرت نظام بينالملل به گونه اى بر خاورميانه تاثير گذاشت كه با امعان نظر به تفاوت نگرش رهبران ايران و مصر روابط دو كشور را از سال 1954 تا 1960 تيره كرد و تيرگى روابط در جنگ ژوئن 1967 به اوج خود رسيد تا اينكه تحولات موجود در عرصه بينالملل و بازتاب آن در منطقه، ايران در صدد بهبودى روابط با مصر برآمد. در سالهاى 1970 تا 1979 شاهد گسترش بيش از پيش دوستى ايران و مصر بودهايم . پس از شكست اعراب در ژوئن 1967، الگوى سياست خارجى مصر كه براساس ايدههاى ناصريسم بنا شد شكست خورد و خود ناصر هم از افكار گذشته خود دست برداشت. در پى آن روابط ايران و مصر رو به توسعه رفت و سرانجام چند ماه قبل از مرگ ناصر عادى شد.(14)
شاه و ناصر با همه اختلافات بنيانى كه با هم داشتند يك ويژگى مشترك داشتند و آن مبارزه با اسلام گراها بود با وجود اينكه عبدالناصر خود را چنان اسلام گرا و دين دار نشان داده و توانسته بود پايگاه نيرومندى در ميان افراد مذهبى مصر بدست آورد، اما با پيروزى ناصر اخوان المسلمين به حاشيه رفت و رهبر آن »عمر تلماسى« در اوايل حكومت ناصر به زندان افتاد و تازمان مرگش 17 سال در زندان ماند و سيد قطب متفكر بزرگ اسلامى به دار آويخته شد.
در پى مرگ ناصر، شاه با وجود تمام اختلافات هويدا- نخست وزير وقت ايران- را در تشيع جنازه ناصر به قاهره فرستاد و زمينه توسعه روابط آتى را فراهم كرد. سادات نيز در پاييز 1350 ش به تهران آمد و شرايط سياسى براى از سرگيرى همكارى و مناسبات دو كشور مهيا شد. اقدام سادات در اخراج مستشاران روسى از مصر در سال 1951 و رويكرد وى به آمريكا نيز سبب تحكيم هر چه بيشتر روابط دو دولت شد.دو سال پس از جنگ رمضان هنگامى كه سادات در پاييز 1356 در ناباورى ملتهاى مسلمان به اسرائيل سفر كرد، شاه ايران بعد از كارتر دومين رئيس كشورى بود كه اين سفر را مورد حمايت قرار داد. شاه از مشوقان سادات در اين سفر بود و نيز در تلاش براى صلح با اسرائيل. هنگامى كه سادات در 25 خرداد 1355 به تهران آمد، شاه تلاش كرد تا وى را به برقرارى رابطه سياسى با اسرائيل متقاعد سازد.مقامات قاهره بعدها به حمايت شاه از سادات در ايجاد روابط با اسرائيل اذعان كردند به همين دليل سفر سادات به بيت المقدس كه يكسال بعد صورت گرفت و همچنين متعاقب آن در آمريكا پيمان كمپ ديويد را پذيرفت، از ابتداى شكل گيرى تا مراحل نهائى آن، مورد حمايت شاه قرار داشت. به همين دليل بود كه پس از امضاى اين پيمان، حسنى مبارك از سوى سادات براى ارائه گزارش به شاه وارد تهران شد.(15)
با وقوع انقلاب اسلامى مناسبات ايران و مصر به شدت متشنج شد، يعنى حالت پر تشنجى كه تقريبا تا به امروز افت و خيز داشته است. طوفان انقلاب بهمن 57 در دوره طلائى روابط ايران و مصر وزيدن گرفت. آنچه كه در نظر شاه ايران نكات مثبت و قابل تحسين رژيم حاكم بر مصر پنداشته مىشد، در نظر انقلابيون نكات منفى و قابل نكوهش ارزيابى گرديد. قضيه فلسطين بخش جدا نشدنى از انقلاب ايران بود و آنچه كه سادات در راه صلح با اسرائيل به آن اقدام كرده بود، در انقلاب ايران خيانت بزرگ تلقى شد. هر چند كه سادات توانست جايزه صلح نوبل را به خود اختصاص دهد، اما به شخصى منفور در نظر انقلابيون ايران مبدل گشت. در آن روزهاى انقلابى ايران، علاوه بر قرارداد صلح با اسرائيل، پناه دادن به شاه ايران توسط انور سادات، خود به خود خشم مردم انقلابى ايران را بر ضد وى برمى انگيخت و در نهايت همه اين امور به قطع روابط ميان دو كشور منجر شد و تبادل اتهامات و حملات تبليغاتى عليه يكديگر جايگزين شكل روابط گذشته شد.
دو ماه پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران و به عبارتى ديگر؟؟؟؟؟؟ سال پس از بازگشايى مجدد مناسبات تهران و قاهره، روابط ايران با مصر به دستور امام خمينى (ره) قطع گرديد. گرچه در دستورالعمل حضرت امام به وزير خارجه وقت براى قطع رابطه با مصر، تنها به پيمان كمپ ديويد اشاره شده ولى تا آن زمان رژيم سادات خصومتهاى ديگرى نيز با جمهورى اسلامى ايران داشته است. از جمله اين خصومتها مىتوان به پذيرايى سادات از شاه ايران در كشاكش انقلاب و خوددارى از تحويل وى، دشمنى و ستيزهجويى با انقلاب اسلامى ايران و واگذارى پايگاه نظامى به امريكا براى استفاده از آن در حمله به خاك ايران، اشاره كرد. علاوه بر اين سادات تبليغ بسيارى در مصر بر ضدّ انقلاب اسلامى و امام خمينى(ره) به راه انداخته بود. سادات در مصر به جان كسانى افتاده بود كه با پيروزى انقلاب اسلامى ايران جانى دوباره يافته بودند و با تظاهرات خود در خيابانهاى قاهره و ديگر شهرهاى عمده مصر، حمايت خود را از انقلاب اسلامى ابراز مىكردند(16). با اين حال امام خمينى(ره) در حكم خود مبنى بر قطع رابطه با قاهره به هيچ يك از اين دشمنىها اشاره نكرد و تنها به پيمان كمپ ديويد كه آنرا خيانتى به كل جهان اسلام ناميد، اشاره نمود. فرمان كوتاه امام چنين بود: »جناب آقاى دكتر ابراهيم يزدى وزير امور خارجه، با در نظر گرفتن پيمان خائنانه مصر و اسرائيل و اطاعت بى چون و چراى دولت مصر از آمريكا و صهيونيسم، دولت موقت جمهورى اسلامى ايران قطع روابط ديپلماتيك خود را با دولت مصر بنمايد«.(17)
فرمان امام خمينى به فاصله چند هفته بعد از امضاى پيمان كمپ ديويد ميان انورسادات، رئيس جمهور وقت مصر و مناخم بگين نخست وزير وقت رژيم صهيونيستى صادر شد.
شايد بتوان گفت كه رقابت ذاتى مشخصه اصلى اين مناسبات تاكنون بوده است.مصر با تكيه به آمريكا و در كنار مخالفين دولت جمهورى اسلامى ايران عليه كشور ايران دريغ نكرده است.اعم از تلاش براى صدمه زدن و آسيب رساندن به چهره جهانى و منطقهاى جمهورى اسلامى، تلاش براى تقويت مخالفين و ايفاى نقش مستقيم و حتى كمك به عمليات نظامى عليه جمهورى اسلامى، به عنوان نمونه طراحى كودتاى نوژه در هتل شرايتون قاهره انجام شد و اويسى نيز شخصاً در آنجا حضور پيدا كرد و كليه افسران رابط با تهران در آنجا حضور پيدا كردند. يا حمله طبس كه تمام تمرينات اوليهاش در صحراهاى مصر انجام شد و نيروهاى نظامى از مصر به كشور ما منتقل شدند و برخى از هواپيما مستقيماً از مصر وارد خاك ايران شدند.(18)
دهه 80 را مىتوان بحرانى ترين دوران روابط بين مصر و ايران قلمداد كرد و آن زمانى بود كه آمريكا پس از امضاى كمپ ديويد به عنوان پاداش، فصل ويژهاى را در بودجه كمكهاى خارجى ساليانه خود به مصر اختصاص داده است. ميزان اين كمكها كه از سال 1979 تاكنون استمرار يافته است، حدود دو ميليارد دلار در سال مىباشد.(19) در كنار اين موارد دولت مصر در جهت گسترش شكاف ميان شيعه و سنى كوشيد و از سوى ديگر جمهورى اسلامى ايران در سالهاى نخست طيف وسيعى از نيروهاى اسلام گراى مصر را به سوى خود جلب كرده بود.(20) به طورى كه »بازگشت به اسلام« كه در تاريخ مصر ريشه ديرينه دارد، تقويت و تشديد شد.(21)
البته در همين جا بايد به نقش واگرايى سه روزنامه اصلى مصر (الاهرام، مالاخبار، الجمهوريه) اشاره نمود كه در اين ميان نقش زيادى را به عهده داشتند.(22)
بطور كلى مىتوان گفت پس از پيروزى انقلاب اسلامى چهار عامل مهم در واگرايى بين دو كشور مصر و ايران نقش داشته است:
1. امضاء قرار داد كمپ ديويد بين مصر و اسرائيل
2. اتهامات مصر به ايران در مورد حمايت از جنبشهاى اسلامى مصر
3. همكارى نزديك نظامى مصر با آمريكا
4. حمايت مصر از عراق در طول جنگ تحميلى(23)
حمايت مصر از رژيم عراق در جنگ تحميلى به تيرگى اين روابط شدت بخشيد.با شروع جنگ ايران و عراق و خطر گسترش جنگ، كشورهاى عضو شوراى همكارى خليج فارس در سال 1981 كه به منظور مقابله با نفوذ انقلاب ايران به درون كشورهاى خليج فارس تشكيل شده بود انسجام بيشترى يافتند. تحولات ناشى از جنگ باعث تشكيل مربعى از اتحاد ميان عراق، مصر، اردن و يمن شمالى شده بود. اگر چه اين اتحاد چهارگانه در طول جنگ ايران و عراق رسماً اعلام نشده بود ولى عملا با حضور فعال اين كشورها در جنگ عليه ايران اتحاد خود را نشان داده بودند. به طورى كه روزنامههاى دو كشور مملو شده بود از حملات به طرفين، حتى روزنامه ضد دولتى الوفد در يكى از شمارههاى خود در انتقاد به حسنين هيكل نوشت: ايشان بايد بداند ايران مقاصد پليدى دارد و به دنبال ايجاد تفرقه ميان مسلمانان است.(24)
در طول جنگ ايران و عراق تقريبا مىتوان گفت مصر بطور كامل در كنار عراق بود هم از لحاظ كمك سياسى و هم كمك نظامى مشاورههاى نظامى در سطوح بالا. باز پس گيرى فاو توسط نيروهاى عراقى با طراحى مصرىها بود. با اعطاى مجوز به نيروهاى مصرى (شهروند) در عراق مصرىها داوطلبانه به ارتش عراق آمدند و در كنار عراقىها عليه ايران جنگيدند.(25)
از زمان ترور سادات و جايگزين شدن محمد حسنى مبارك تا زمان روى كار آمدن محمد خاتمى و آغاز دوره اصلاحات، روابط ايران و مصر در فراز و نشيبهاى بسيارى قرار گرفت، اما شرايط منطقهاى و اوضاع داخلى دو كشور به هيچ يك از طرفين اجازه نداد كارهاى مهمى در جهت بهبود روابط سياسى انجام دهند.
پايان جنگ عراق عليه ايران و آغاز دوره سازندگى، فروپاشى اتحاد جماهير شوروى سابق و بلوك شرق، جنگ نفت در خليج فارس يا حمله عراق به كويت و تهاجم آمريكا و متحدان آن به عراق، كه به فعالتر شدن سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران انجاميد، زمينههاى نزديكى كشورهاى ايران و مصر را فراهم نموده در اين راستا در ارديبهشت 1370 دفتر محافظت منافع دو كشور گشايش يافت و تلاش براى ايجاد زمينه ارتقاى همكارىهاى اقتصادى، بينالمللى، فرهنگى و نظاير آن، مورد توجه قرار گرفت. در اين راه، مقامات دو كشور، ابراز تمايل برخى كشورها براى ميانجىگرى را نپذيرفته و انجام گفت و گوى مستقيم را ترجيح دادند. بنابراين، ديدار مسئولان دو كشور، به ويژه ديدارهاى وزراى خارجه و ديگر مقامات كه در حاشيه برخى اجلاس بينالمللى و منطقهاى صورت پذيرفت، باعث اشتراك مواضع و زمينهساز گسترش مناسبات دوجانبه گرديد. حاصل اين ديدارها را مىتوان همكارى در مواردى همچون: كنفرانس اسلامى، كنفرانس عدم تعهد، كنفرانس بينالمللى ارتباطات، كنفرانس جمعيت و تنظيم خانواده، كنفرانس جلوگيرى از جرم و جنايت، كنفرانس جهانگردى و توريسم، كنفرانس بينالمجالس، محاسبات ادارى و اجلاسهاى سازمان تجارت جهانى (WTO) برشمرد. البته تضادهايى نيز، همواره به دور ماندن مصر و ايران كمك كرده و برقرارى روابط دو كشور را به تأخير انداخته است. (26)
از ارديبهشت 1370 عملا روند بهبود روابط و همكارى بين دو كشور آغاز شد. ساخت و احداث پنج كارخانه نيشكر از سوى شركتهاى مصرى در استان خوزستان و امضاى يادداشت تفاهم براى فروش يكهزار دستگاه تراكتور تبريز به بخش خصوصى مصر، گامهايى بودند كه در روند توسعه مناسبات اقتصادى دو طرف برداشته شد. سازمان عمران كرمان، از شركت كاتوآروماتيك مصر، از محل مطالبات جمهورى اسلامى ايران از بانك مركزى مصر، چهار فروند هواپيما شامل دو فروند هواپيماى ايلوشين و دو فروند هواپيماى توپولف خريدارى كرد. شركت كاتوآرومايتك مجاز شد، در شركت حمل و نقل هوايى ايران، ده درصد مشاركت سرمايهاى داشته باشد. در خصوص امور فرهنگى، يك توافقنامه همكارى علمى بين دانشگاه عين شمس مصر با دانشگاه علامه طباطبايى ايران به امضا رسيد. در همين زمينه، برخى علما و شخصيتهاى علمى ايران از مصر ديدار كردند و كارشناسان ايرانى در كنفرانس جمعيت قاهره شركت نمودند. در دانشكده آثار اسلامى دانشگاه الازهر مصر، زبان فارسى به عنوان زبان دوم، در بخشهاى فلسفه، تاريخ و زبان عربى پذيرفته شدند و حتى در تمامى سيزده دانشگاه مصر، كرسى زبان فارسى ايجاد شد.(27) از طرفى ديگر دريافت ويزا نيز براى انديشمندان دو كشور بسيار آسان گرديد.(28) مواضع دو كشور درباره پيمان منع سلاحهاى كشتار جمعى، باعث نزديكى بيشتر دو كشور گرديد، تا حدى كه دو كشور خواستار پاكسازى منطقه خاورميانه از سلاحهاى كشتار جمعى و اتمى شدند. در همين زمينه، مصر، پيوستن رژيم صهيونيستى به معاهده NPT و آژانس بينالمللى انرژى اتمى را خواستار شد و حتى در اواخر سال 1995 (1374) كه اسرائيلىها مىكوشيدند به گونهاى جهان را عليه ايران بشورانند و به تبليغات وسيعى در مورد دسترسى ايران به سلاحهاى هستهاى دامن زدند، وزير خارجه مصر اعلام كرد: اسرائيل به دليل وضعيت خود در اين زمينه، صلاحيت خردهگيرى به ايران و ديگران را ندارد.(29) همچنين، فعالسازى بيشتر چند شركت مشترك ايرانى و مصرى، نظير شركت مشترك نساجى ميراتكس، بانك توسعه ايران و مصر و نيز، شركت مشترك كشتيرانى، مورد نظر و توجه دو كشور در عرصه همكارىهاى منطقهاى بود. (30)
اين وضعيت تا پيروزى محمد خاتمى در انتخابات رياست جمهورى 1997 ادامه يافت. در پى اين رويداد تاريخى، مصرىها دست به كار شدند و حسنى مبارك رئيس جمهور مصر، پيروزى خاتمى را به وى تبريك گفت. در چنين شرايطى اين احساس در ميان مسئولان دو كشور متبلور شد كه مىتوانند افقهاى فرهنگى، بازرگانى و ورزشى را ميان دو ملت گشوده و زمينههاى شكلگيرى روابط كامل سياسى را مهيا كنند.(31) نخستين گام با امور فرهنگى آغاز شد. در سال 1999 يك فيلم ايرانى در جشنواره فيلم قاهره شركت كرد و دختر 16 ساله ايرانى بنام »پگاه آهنگرانى« جايزه بهترين هنرپيشه زن جشنواره قاهره را از آن خود كرد. در اين اثنا »انجمن دوستى ايران و مصر« كه اعضاى آن از قشرهاى مختلف جامعه چون سينماگر، ورزشكار، نماينده مجلس و استاد دانشگاه را در خود جا داده بود، تشكيل شد و هدف خود را گسترش روابط فرهنگى و نزديكى دو ملت ايران و مصر اعلام كرد. در آن زمان رياست اين انجمن به عهده فردى بنام »محمد صادق حسينى« مشاور وزير فرهنگ و ارشاد اسلامى بود كه اين وزارتخانه در دوره تصدى عطاء الله مهاجرانى نقش مهمى را در گسترش روابط فرهنگى ميان ايران و مصر از طريق فرستادن گروههاى هنرى و مطبوعاتى و دعوت از گروههاى مشابه مصرى براى سفر به ايران، ايفا نمود.
در اين اثنا رويداد جالب ديگرى كه نشان از توجه مصرىها به فرهنگ ايرانى دارد،رخ داد. با بروز درگيرى خونين ميان مسلمانان و مسيحيان در يك روستاى دور افتاده در استان سوهاج مصر، مسئولان مصرى فيلم ايرانى »فرزند مريم« را براى اهالى روستا به نمايش در آوردند. اين فيلم داستان يك پسر مسلمان را با يك كشيش مسيحى نشان مىدهد كه چگونه در دورههاى سخت زندگى به كمك هم مىشتابند و به عنوان يار و ياور همديگر ظاهر مىشوند. پيام اين فيلم دوستى ميان مسلمانان و مسيحيان بود و مسئولان مصرى براى آرام كردن فضاى متشنج روستا از آن استفاده كردند.
در سال 2000 براى نخستين بار تيم ملى فوتبال مصر در يك بازى چهار جانبه در تهران شركت كرد و به شدت مورد استقبال قرار گرفت. در اين ميان مصرىها اميدوار شدند با اعزام تيمهاى ورزشى بيشتر، هرچه زودتر زمينه برقرارى روابط كامل ديپلماتيك ميان دو كشور فراهم شود. از اين رو در پى گسترش روابط فرهنگى و ورزشى، دعوت از مقامات سياسى و انجام سفرهاى متقابل مسئولان ميان دو كشور مصر و ايران صورت گرفت. در يك تحول جديد در سال 2000، وزير اوقاف مصر از شخصيتهاى بلند پايه سياسى و دينى ايران چون آيت الله جنتى، تسخيرى و واعظزاده براى مشاركت در كنفرانس شوراى عالى امور اسلامى كه در قاهره منعقد مىشد، دعوت به عمل آورد. در مقابل مقامات تهران نيز از شخصيتهاى دينى مصر چون شيخ الازهر، رئيس دانشگاه الازهر، مفتى بزرگ مصر و شخصيتهائى از وزارت اوقاف مصر براى شركت در كنفرانس وحدت اسلامى تهران دعوت به عمل آوردند. در اين اثنا مصرىها اجازه دادند مسجد حضرت زينب در قاهره توسط ايرانىها بازسازى و مرمت شده، محوطه پيرامونى آن را گسترش دهند.
در يك اقدام مثبت ديگر دولت مصر از درخواست ايران براى پيوستن به »گروه 15« به شدت حمايت كرد و در جلسهاى كه در خردادماه 1379 در قاهره برگزار شد، درخواست ايران على رغم مخالفت كشورهاى امريكاى لاتين كه خواستار عضويت كلمبيا به جاى ايران در گروه 15 بودند، تصويب شد. حسنى مبارك رئيس جمهور مصر پيوستن ايران به گروه 15 را با يك تماس تلفنى به محمد خاتمى تبريك گفت و بسيارى از تحليل گران در آن زمان معتقد شدند كه ديگر مانعى بر سر راه از سرگيرى روابط ديپلماتيك دو كشور باقى نمانده است.
اما تحول عملى در روابط ايران و مصر در حاشيه اجلاس وزراى خارجه كشورهاى سازمان كنفرانس اسلامى در شهر كوالالامپور به وقوع پيوست و آن زمانى بود كه دو وزير خارجه وقت ايران و مصر با يكديگر ديدار كردند. عمرو موسى و كمال خرازى در اين ديدار به توافق رسيدند كه هر چه زودتر روابط كامل سياسى ميان دو كشور را از سر گيرند. در اين ميان صاحب نظران معتقد بودند كه تماس تلفنى رؤساى دو كشور بعد از قبول عضويت ايران در گروه 15 در اجلاس قاهره، تنها براى تبريك اين عضويت نبوده بلكه بررسى برداشتن گامهاى عملى براى از سرگيرى روابط ميان دو كشور را در بر مىگرفت، زيرا كه در سال 1998 در اجلاس گذشته گروه 15 در قاهره، وقتى كشور كنيا به عضويت اين گروه درآمد، شاهد تماس تلفنى حسنى مبارك با حاكم كنيا نبوديم.
به نظر مىرسيد كه ديدار كمال خرازى و عمرو موسى در مالزى موانعى چون سنگ اندازى ايران در راه فرآيند صلح خاورميانه ، صدور انقلاب اسلامى ايران به كشورهاى عربى و قضيه خيابان خالد اسلامبولى را پشت سر گذاشته بود. علاوه بر اين مصرىها موضوع جزاير سه گانه ايرانى را نيز به فهرست توافقهاى خود با طرف ايرانى اضافه كرده بودند.(32) بعد از اين ديدار يك هيئت پارلمانى ايرانى در تيرماه 1379 به رياست ميردامادى و براى شركت در كنفرانس اتحاد مجالس اسلامى عازم قاهره شد و چند روز بعد كارشناسان برجسته مؤسسه مطالعات سياسى الاهرام به ايران آمدند. تمام اين رفت و آمدها اگرچه اهداف كلىتر ديگرى داشت اما در اصل بر از سرگيرى روابط ديپلماتيك ميان دو كشور ايران و مصر متمركز بود. با ملاقات سيد محمد خاتمى و حسنى مبارك در ژنو در حاشيه اجلاس ارتباطات شايد مىتوانست فصل نوينى در روابط مصر و ايران باشد به طورى كه در اين زمان پندار بر اين بود كه ديگر هيچ مانعى در راه از سرگيرى روابط ايران و مصر باقى نمانده بود و تنها رهبران دو كشور مىبايست سفيران خود را معرفى كنند و مصاحبه احمد ماهر با بخش فارسى راديو بى بى سى در مورخه 1382/10/15 كه رسماً اعلام كرد كه كمپ ديويد به تاريخ پيوسته اين ديدگاه را تقويت مىكند.(33)
اما ناگهان اصرار حسنى مبارك بر تغيير نام خيابان خالد اسلامبولى در تهران و مخالفت با اين اصرار در ايران به عنوان يك مانع اساسى در راه فرستادن سفراى دو كشور نمود پيدا كرد. ترس رئيس جمهور مصر از نيروهاى اسلامگرا و حادثه ترور ناموفق وى در اتيوپى، حسنى مبارك را بر آن داشت تا بر موضوع تغيير نام خيابان ايرانى اصرار ورزد. در چنين شرايطى و با مطرح شدن چنين خواستهاى از سوى مصرىها، دو راه براى محمد خاتمى رئيس جمهور وقت ايران باقى نمانده بود: يا اينكه به مصرىها بفهماند كه نبايد مسئله بزرگ و با اهميتى چون روابط دو كشور را به مسئله كوچكى چون نام خيابان خالد اسلامبولى و عكس اين شخص در يكى از خيابانهاى تهران ربط دهند، يا ديپلماسى داخلى خود را به كار بندد و از طريق مؤسساتى چون شوراى شهر نام اين خيابان را تغيير دهد. در آن ايام خاتمى كوششهاى خود را در دو سو به كار برد و حتى به موفقيتهائى چون تغيير نام خيابان از طريق شوراى شهر تهران نائل شد. اما اين موفقيتها هرگز جامه عمل نپوشيد و در گرد و غبار حمله امريكا به عراق، پايان دوره اصلاحطلبان و آمدن احمدى نژاد گم شد.(34)
در دوره بعد از رياست جمهورى خاتمى، مصر و ايران بيش از آنچه كه تصور مىشد از يكديگر دور شدند و با موضعگيرىهاى جديد حسنى مبارك بر ضد شيعيان عراق و منطقه خليج فارس كه آنها را به وابستگى به ايران متهم كرد، دامنه اختلافات ميان دو كشور ابعاد تازهاى يافت و دولت جديد ايران براى بهبود روابط خود با مصر، يك بار ديگر بايد راه رفته را تجربه مىكرد.
در طول سالهاى اخير، ايران و مصر در مسائل بينالمللى، همكارىهاى نسبتاً خوبى داشتهاند كه از جمله آنها، مىتوان به حضور ايران و مصر در كميته قدس اشاره كرد، هرچند كه اين دو كشور، ديدگاههاى متفاوتى نسبت به روند صلح خاورميانه، در قبل و بعد انقلاب داشتهاند. حقوق بشر نيز از مسائلى است كه بيشتر عليه ايران و كمتر از آن، عليه مصر به كار گرفته شد. بنابراين، در اين مورد، زمينه همكارى ميان دو طرف هميشه وجود داشته است. تغيير راى مصر از مثبت به ممتنع در برخى قطعنامههاى حقوق بشر عليه ايران، از جمله آثار و نتايج رايزنىها و همكارىهاى دو طرف در سطح بينالمللى است. البته نبايد از اين نكته غافل ماند كه تفاوتهايى نيز، در ديدگاه طرفين در اين باره وجود دارد.ولى مسئله حقوق بشر هيچ وقت عامل منازعه دو طرف قرار نگرفته است. به علاوه، در بسيارى از مسائلى كه در كنفرانس اسلامى مطرح مىشود، دو كشور زمينه خوبى براى همكارى دارند. مولفههاىموجود در تعامل دو كشور در سطح همكارىهاى منطقهاى، به رغم تفاوت در سمتگيرى سياست منطقهاى ايران و مصر در روند مذاكرات صلح خاورميانه و نيز برخى تحولات منطقهاى و سياستهاى توسعهطلبانه دولت اسرائيل، شرايط را براى همكارىهاى بين دو كشور فراهم ساخته است. در اين باره مىتوان به تحولات و حوادثى چون: شكلگيرى پيمانهاى نظامى امنيتى اسرائيل با برخى كشورها، كه نگرانى مصر را فراهم مىكند، همچنين، بحث گسترش سلاحهاى كشتارجمعى اسرائيل كه از اين زاويه، مصر نيز خواستار پاكسازى منطقه از سلاحهاى كشتارجمعى و پيوستن اسرائيل به معاهده NPT و آژانس بينالمللى انرژى اتمى است، اشاره نمود.(35)
گرچه سران كشور مصر به عنوان »مادر ناسيوناليسم عرب« از يك سو و مقامات ايران به عنوان »امالقراى جهان اسلام« و مورد حمايت تودههاى مردمى از سوى ديگر همواره رويكردى مثبت در روابط دوجانبه داشتهاند، اما برخى عناصر وابسته به غرب در درون حاكميت مصر و بدانديشانى در خارج از اين كشور نقش مخرب داشتهاند.همچنين بعد از يازده سپتامبر فشارهاى سياسى غرب بر حسنى مبارك و حذف بخشى از كمكهاى ايالات متحده به سازمانهاى حقوق بشر مصر براى انتخاب آزاد از نقطه ضعفهايى است كه همچنان دولت مصر را در چالش جدى قرار داده كه مانع مىشود تا مصر سياست مستقلانهاى نسبت به ايران اتخاذ نمايد.(36) نزديكى ايران به مصر مورد استقبال اسلام گراها و حتى بعضى از نيروهاى سكولار مصر گرفته است و غرب نيز درصدد برآمد تا مانع از روابط فوق گردد .در اين ميان ايران نيز براى گسترش نفوذ و همگرايى منطقهاى به دنبال نزديكى بيشتر به اين كشور است بطوريكه حتى در سركوب شيعيان، بخصوص بعد از دستگيرى محمد الدرينى رهبر شيعيان مصر در آن كشور صورت گرفته است.(37) هيچ عكس العمل از سوى ايران در پى نداشت و خللى در مذاكرات بعدى دو كشور بوجود نياورد.
ديدگاههاى مشترك تهران و قاهره در مسائل فرهنگى و سياسى در سطح بينالمللى و منطقهاى به ويژه مسائل مرتبط با فعاليت هستهاى اسراييل، احقاق حقوق مردم فلسطين، مخالفت با اشغالگرى عراق، تاكيد بر وحدت كشورهاى اسلامى و حمايت مصر از فعاليت مسالمتآميز هستهاى ايران در مجامع بينالمللى موجب خشم دولتهاى غربى شده است.
سخنان آقاى احمدى نژاد رئيس جمهورى اسلامى ايران در اواخر ارديبهشت ماه سال 1386در امارات عربى متحده مبنى بر آمادگى ايران براى راهاندازى سفارتخانه در قاهره نقطه عطفى براى برقرارى روابط دوباره ميان دو كشور بود.محمود احمدىنژاد طى سخنانى گفت: دشمنان مانع از نزديكى دو ملت مصر و ايران هستند و رابطه رسمى اين دو كشور مىتواند بر روابط جهان عرب با ايران تاثيرگذار باشد و بسيارى از مشكلات جهان اسلام را حل كند.پس از سخنان احمدىنژاد مقامات مصرى و برخى محافل عربى نيز به آن واكنش مثبت نشان دادند.سفر »عباس عراقچى« معاون وزير امور خارجه ايران به دعوت »حسين ضرار« همتاى مصرى خود براى سفر به قاهره و مذاكرات دوجانبه در زمينههاى بينالمللى و منطقهاى به نزديكى مجدد دو طرف كمك كردهاست.از سوى ديگر تاكيد »احمد ابوالغيط« وزير امور خارجه مصر مبنى بر ادامه مذاكرات و رايزنىهاى سازنده و فراهم كردن زمينه برقرارى ديدارهايى در سطوح بالا مىتواند چراغ سبزى براى برقرارى روابط تهران و قاهره پس از يك وقفه طولانى باشد.(38)
در همين حال »منوچهر متكى« وزير امور خارجه ايران نيز ايران و مصر را دو كشور مهم در منطقه خواند و گفت: دو ملت نقشى تاريخى در منطقه داشته و دارند. از نظر ايران داشتن روابط رسمى، سالم و منطقى فرصت نقد برخى از سياستهاى نادرست را فراهم مىكند.اظهارات متكى در حقيقت راه را براى تفاهم هرچه بيشتر ميان دو قدرت جهان اسلام باز مىگذارد كه اين اقدام به يقين بهتر از قطع ارتباط است. »غلامحسين الهام« سخنگوى دولت در تبيين اين سياست مىگويد: »برقرارى روابط ميان ايران و همه كشورهاى جهان به استثناى رژيم اشغالگر قدس در چارچوب سياست كلى ايران است. »محمدعلى حسينى« سخنگوى وزارت امور خارجه هم سطح روابط دو كشور ايران و مصر را مناسب و قوى توصيف كرد و اظهار اميدوارى نمود، قدمهاى جدىتر و مناسبترى در اين مسير برداشته شود تا فرصت مناسب براى ارتقاى روابط تهران و قاهره فراهم شود.(39)
گرچه ايران و مصر در برخى از زمينهها ديدگاههاى متفاوتى دارند كه اين هم امرى طبيعى است اما اگر با ديد كلان به مسائل منطقه از قبيل فلسطين، عراق، لبنان و تقاضاهاى مردم مسلمان نگريسته شود، در مىيابيم كه با مذاكره و تبادل انديشه بر مبناى مصالح امت بسيارى از اختلافات حل شدنى است. حمله تروريستى عظيم و مرگبار سال 1997 عليه جهانگردان در لوكسور نقطه پايانى بود بر اعمال خشونت آميز گروههاى اسلام گرا، به طورى كه امروز نسل جوان اسلام گراها به اصول دموكراسى گرويده است.(40) اين نسل بسيار نزديك به ايران مىباشد بنابراين يكى از موانع جدى در رابطه بين دو كشور در حال تبديل شدن به فرصتى مناسب براى جمهورى اسلامى ايران مىباشد. تحليلگران نيز بر اين باورند كه تقويت روابط و همكارىهاى مصر و ايران باعث ايجاد اتحاد در برابر تهديدها عليه ايران خواهد شد.به گفته يك تحليلگر مسائل سياسى، مصر مىتواند به نبرد كنونى در فلسطين و به جنگها و درگيرىهاى فرقهاى كه توسط »موساد« و آمريكا در عراق به وجود آمده پايان دهد و اين همان خواسته ايران است.
در همين حال سخنان »محمد سيد طنطاوى« شيخالازهر كه به تازگى براى اعزام استاد به دانشگاههاى ايران و احداث دانشكده الازهر در تهران اعلام آمادگى كرده است، حكايت از مشتركات فرهنگى و سابقه تمدنى مشابه دو كشور دارد.وى از مبادله متون علمى، كتابهاى آموزشى و سخنرانى اساتيد ايرانى در دانشكدههاى الازهر استقبال كردهاست.
با تمام اوصاف متاسفانه در مطبوعات مصر هنوز نوعى بدبينى نسبت به ايران وجود دارد و تا جايى كه برخى از مطبوعات مصرى سخنان احمدى نژاد را به مثابه سخنان سالهاى 1981 تا 1983 ايرانيان مىدانند از دولت مصر مىخواهند تا احتياط لازم را در روابط خود با تهران اتخاذ نمايد.(41)
در اين ميان بايد به نقش نخبگان به ويژه اصلاح طلبان دينى دو كشور اشاره نمود كه نشستهاى مشتركى را برگزار نمودند و حتى كتاب مشتركى با اهتمام سعيد ادريس در سال 2002 بنام »وير العلاقات المصريه الايرانيه« را منتشر نمودند.(42)
در حال حاضر روابط دو كشور در هالهاى از ابهام و تحت تاثير تحولات بين المللى و منطقهاى قرار گرفته است و دو كشور گامهاى خود را به سردى پيش مىبرند .
بخش سوم :تبيين نظرى سياست خارجى ايران نسبت به مصر
در اين بخش، پرسش اصلى اين است كه كدام نظريه همكارى و منازعه بهتر مىتواند وضعيت روابط ميان ايران و مصر را تبيين نمايد. هريك از سه پارادايم واقع گرايى، ليبراليسم و سازنده گرايى به جنبهاى از روابط بينالملل، بويژه مسئله منازعه و همكارى مىپردازد .همزمان، هريك موجب مىشود كه ما جنبههايى از روابط بينالملل و برخى از عوامل را كه در رفتار دولتها داراى نقش مهم است ناديده انگاريم.
روابط ايران پهلوى و مصر(1300-1357) بيشتر در چهارچوب پارادايم واقع گرايى به طور عام و نظريه اتحاد بينالمللى به طور خاص قابل فهم است بجز در يك برهه (متاركه شاه و فوزيه) دو عامل براى فهم ريشههاى اتحاد و روابط حسنه و عدم ارتباط نقش داشته است :
1- ساختار نظام بينالملل
2- اتحاد بر اساس پارادايمهاى راسيانوليست - ماترياليست و رفتار در چهارچوب محاسبه سود و زيان و اهداف - ابزار براى پيشينه سازى فايدهها و مطلوبيت مادى قابل درك است.
واقعيت محيط ژئوپلتيكى ايران و مصر، تاثيرات رئاليستى خود را حتى در رگههاى بعد از انقلاب در سياست خارجى قابل مشاهده ساخته است. با وجود اينكه دو كشور در موقعيت ژئوپلتيكى خاورميانه عربى قرار ندارند ولى مشتاقاند تا هميشه با اين نقش ظاهر شوند.بدين معنا نقش خود را در زمانى كه تفكر مادى بر سياست خارجى دو كشور استوار گرديد سريعا جذب ساختار بينالملل گرديدند و نقش خود را در ائتلاف يافتند و خروج بر هويت ساختگى ناسيوناليسم عربى از مهمترين ريشههاى اين مناسبات بوده است. در مجموع مىتوان به نقش موقعيت ژئوپلتيك دو كشور براى اتحاد اشاره نماييم. بنظر مىرسد سود و زيان ناشى از سازش مصر با اسرائيل و به تبع آن اتحاد براى ايفاء نقش ديگرى بر اساس ديدگاه واقع گرايى باعث رفتارى خاص در مقطعى از دوران از سوى مصر گرديده باشد و از طرفى سياست خارجى ايران پهلوى كه براساس اتحاد با غرب و مبارزه با راديكاليسم عربى بنا شده بود نيز در اين مورد مىتوانست نقش تعيين كنندهاى را بازى نمود.
به هر حال سطح نظام براى تحليل سطح انتخاب ديدگاه واقع گرايى بود و براساس ائتلاف براى موازنه قدرت در منطقه بوده است در اين دوران كنشگر اصلى دولتهاى دو كشور بودند به طورى كه در نظريه موازنه تهديد كه بوسيله والت مطرح شده، در مقابل موازنه قدرت رئاليسم كلاسيك مىباشد، دولتهايى كه با يك تهديد يا تهديدهاى مشترك مواجه هستند با يكديگر متحد مىشوند و در مطالعه اتحادها بايد به دنبال يك دشمن مشترك گشت.(43) با توجه به اين نظريه فهم ريشههاى اتحاد ايران پهلوى و مصر در مقاطع بسيارى براى كسب امتياز از نظام بينالملل و تضعيف راديكاليسم عربى (از سوى ايران) بوده است بدين ترتيب فهم سياست خارجى ايران پهلوى نسبت به مصر به طور خاص و منطقه خاورميانه بطور عام، پارادايم رئاليستى مساعدت بيشترى مىنمايد.
اما در خصوص سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران در قبال مصر به نظر مىرسد در چهارچوب سازنده انگارى بيشتر قابل فهم است . جمهورى اسلامى ايران بدون در نظر گرفتن شرايط ژئوپلتيك به قطع رابطه با مصر پرداخت و خط مشى را در خاورميانه در پيش گرفت كه در قالب پارادايم راسيوناليست - ماترياليست قابل فهم نبود به عبارت ديگر عامل تعيين كننده رفتار جمهورى اسلامى ايران نسبت به مصر،فاكتورهاى عينى و مادى نبود، بلكه هنجارهايى بود كه تاثير مستقيم بر منافع و هويت ايران اسلامى گذاشته بود.
يكى از »دگرها«ى عمده سياست جمهورى اسلامى ايران كه شكل دهنده هويت تازه آن بود را مىتوان ضديت با اسرائيل بيان كرده و امام هرگونه سازش ميان اعراب و اسرائيل را غير قابل قبول مىدانست.(44) به عبارت ديگر ،اسلاميت نظام جمهورى اسلامى را ضديت با اسرائيل و همچنين آمريكا تعريف نمودند و اين هويت تازه شكل گرفت و البته منافع مادى در مقاطع مختلف هم قابل ذكر است اما مسلط نيست همچنان كه در دوران پهلوى هم همينطور بوده است.
پى نوشتها:
1. خبرگزارى جمهورى اسلامى ايران، واگرايى و همگرايى در روابط ايران و مصر،3 مهرماه 1386، تهران
2. ايوانز،گرهام .فرهنگ روابط بينالملل /ترجمه حميرا مشيرزاده،حسين شريفى طراز كوهى،ميزان، 1381صص 551-555.
3. قوام، عبدالعلى. روابط بينالملل نظريهها و رويكردها - تهران سازمان سمت، 1384،ص84.
4. قوام، عبدالعلى، همان.
5. بنگريد به مقاله بلاث، كريستف، نو واقع گرايى و نظم نوين جهانى، روزنامه ايران مورخه 1383/12/18
6. جكسون، رابرت .درآمدى بر روابط بينالملل، نويسندگان رابرت جكسون، گئورك سورنسون، مترجمين مهدىذاكريان .احمد تقى زاده، حسن سعيدى كلاهى،تهران،ميزان، سال 1385، ص135.
7. فصلنامه حقوق و سياست، ( ارزغندى، عليرضا. مقاله سازنده انگارى، چهارچوب تئوريك براى فهم سياست خارجى ايران )دانشكده حقوق و علوم سياسى واحد علوم و تحقيقات، سال اول، شماره اول، زمستان 1386 ص20.
8. قوام،عبدالعلى، همان، ص118.
9. قوام،عبدالعلى. همان، ص222.
10. موسسه فرهنگى آرماگدون،ايران و مصر،مسيرى كه پيمودهايم، سه شنبه اول خردادhttp:www.armagedon.ir/modules.php 1386 >news&file=artical
11. هاشميان، حسين. تهران و قاهره با رقابت و همكارى،روزنامه ايران، 8 دى ماه 1386.
12. براى اطلاع بيشتر از آراء انديشمندان دو كشور ن ك به:آرمين، محسن.جنبشهاى اسلامى معاصر در ايران و مصر :اشتراكات و افتراقات، سايت اطلاع رسانى اعتماد، 27 آبان 1386.
13. همان.
14. افقهاى آينده ايران در روابط ايران و مصر،باشگاه انديشه جوان 8 /10/2007 .
سايت 7017 html -http:bashgah.net/pages
15. محمدى، جعفر، نگاهى به سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران/زير نظر نسرين مصفا به كوشش حسين نوروزى، معاونت آموزش و پژوهش دفتر مطالعات سياسى و بين المللى، نشر وزارت امور خارجه 1385، صص 151-152.
16. بنگريد، عبدوس، حامد، بازتاب انقلاب اسلامى ايران بر مصر، خبرگزارى فارس،11 /1385/5
17. موسسه مطالعه تاريخ معاصر ايران در سايت /www.iichs.org نوشته شده در سه شنبه بيست و پنجم ارديبهشت 1386ساعت.
18. محمدى، جعفر، نگاهى به سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران/زير نظر نسرين مصفا به كوشش حسين نوروزى، معاونت آموزش و پژوهش دفتر مطالعات سياسى و بين المللى، نشر وزارت امور خارجه 1385، صص 151-152.
19. 2002 /www.Islamonline.net/english/news .
20. هويدى، فهمى. نقش رسانهها در روابط ايران و مصر، سايت اطلاع رسانى باشگاه انديشه، 24 دى ماه 1386.
21. عبدوس، حامد .بازتاب انقلاب اسلامى بر مصر،خبرگزارى فارس، 14 دى ماه 1386.
22. هويدى، فهمى. همان.
23. سليمان نژاد، حميدرضا،افقهاى آينده در روابط ايران و مصر، روزنامه شرق، مورخه 1382/12/24
24. هويدى، فهمى. همان.
25. محمدى، جعفر همان صفحه 152.
26. حميد بيات، »بررسى روابط ايران و مصر«، فصلنامه مطالعات آفريقا، شماره 1 (بهار و تابستان 1379) ص71.
27. مهدى تكيهاى، مصر، تهران: دفتر مطالعات سياسى و بينالمللى، 1375) ص 106 104.
28. آفتاب، روزنامه.گفتگو با سيدهادى خسرو شاهى (سرپرست دفتر حفاظت منافع ج. ا.ايران،يازدهم آذرماه 1386.
Ibrahim.29 -Online ,AL-Ahram Weekly ,Nawar.Iran s expanding hnfluence ،issue No 127 ،28 Nuvember 2007
30. بيات، همان، ص 10.
31. Taheri,Amir.Iran:Hope is No Substitute For Policy ,Asharq Alawsat ،Mondy 24 December 2007
32. نگاه كنيد: اطهرى، اسداله، ايران و مصر :از ديد ليبرالى تا صلح دموكراتيك، ارزيابى سياست خارجى خاتمى، انتشارات همشهرى 1380 ص49.
33. اطهرى، همان.
34. اطهرى، همان.
35. جمال حسينى، »دورنماى همكارى راهبردى ايران و مصر«، فصلنامه مطالعات آفريقا، شماره 22، (پاييز و زمستان 1379) ص 117.
36. نگاه كنيد به مقاله مهردل، سيد بهنام، تاثيرات طرح خاورميانه بزرگ بر اصلاحات سياسى در مصر، وبلاگ شخصى WWW.mehrdel.blogfa.com
37. موسوى خلخالى. سركوب مخالفان مصر به جبهه شيعيان كشيد.سايت اطلاع رسانى ديپلماسى ايرانى، 14. دىماه 1386.
38. خبرگزارى ج .ا.ايران، واگرايى و همگرايى در روابط ايران مصر، 3 مهرماه 1386 .
39.هاشميان، حسين، روابط ايران و مصر از ابتدا تا به امروز،5 خرداد 1386.
40. هاستى، پاتريك. اسلام امروزى طبقه مرفه مصر (مترجم: ميرمكرى) باشگاه اطلاع رسانى انديشه، به نقل از ماهنامه لوموند ديپلماتيك، سپتامبر2003.
41. Mashari,Al zaydi.Us Or Them ,p3 ،Alawsat,Monday Asharq 24 December20 07
42. خانيكى، هادى. ضرورت گفتگوى ايران و مصر، سايت اينترنتى ديپلماسى ايرانى، 21 دى ماه 1386.
43. Stephen walt,the prigins of alliances,Ilhaca:cornel university 1987 ,press
44. بنگريد به: فلسطين از ديدگاه امام خمينى، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام، 1378.