responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 227  صفحه : 7

اخوان المسلمين؛ تضاد پويايى و فرسودگى؟
مرادى مجيد

    نام كتاب: الاخوان المسلمون فى مصر
    شيخوخة تصارع الزمن
    نويسنده: خليل العنانى
    ناشر: مكتبة الشروق الدولية
    محل نشر: قاهره
    سال نشر: 2006 چاپ اول
  
 ويژگى متمايز اين كتاب آن است كه نخستين پژوهش ميدانى درباره اخوان المسلمين در مصر است كه از چهل سال پيش تا كنون منتشر شده است. نويسنده كتاب پژوهشگر علوم سياسى در مركز مطالعات سياسى و استراتژيك الاهرام است.
 در اين پژوهش نويسنده مى‌كوشد قدرت جماعت اخوان المسلمين را بر مقاومت در برابر تحولات ويژه محيط سياسى مصر به ويژه در سى سال اخير كشف كند. وى هم چنين مى‌خواهد پاسخى براى اين پرسش بيابد كه آيا اوج‌گيرى سياسى اخير جماعت اخوان كه به دست آوردن 20 درصد از كرسى‌هاى پارلمان كنونى است، عامل اضافى‌اى است كه قدرت برداشتن گام‌هاى بيشتر در مسير پروژه تحول خواهانه را به اين جماعت مى‌بخشد يا اينكه از هم پاشيدن پيكره بزرگ اخوان خواهد بود؟
 اين كتاب از دو بخش تشكيل شده است: بخش اول عنوان »اخوان المسلمين... نگره‌اى متفاوت« دارد و داراى هفت فصل است و بخش دوم هم با عنوان »اوج‌گيرى سياسى اخوان... ساز و كارها و دلالت‌هاى آن« داراى هفت فصل است.
 دكتر محمد سليم العوا متفكر و حقوقدان اسلام گراى معروف مصرى در مقدمه‌اى كه بر اين كتاب نوشته به اين نكته اشاره مى‌كند كه نگارش درباره اخوان المسلمين از زمان تأسيس آن به دست مؤسس شهيدش حسن البنا در سال 1928 متوقف نشده و انتظار توقف آن هم نمى‌رود. زيرا اخوان المسلمين داراى مجموعه‌اى از باورهاى جاذبه دار براى نسل‌هاى پى در پى است. وى مى‌افزايد هر گاه كه اين جماعت در معرض سخت‌گيرى قرار گرفت، توانست همدلان و حاميان بيشترى را جذب كند و آنان هم با تأمل در محتواى فكرى و فرهنگى و سياسى اين جماعت رفته رفته به اعضاى فعال در چارچوب تشكيلاتى تبديل شده‌اند.
 سليم العوا مى‌گويد: نويسنده اين كتاب جماعت اخوان را جماعتى كهنسال مى‌داند كه »در مسير تاريخ مبارزات خود در چهار راهى قرار گرفته و يا بايد خود خواسته به انقلابى اصلاحى از دورن تن در دهد كه جماعت را از عيوب تاريخى‌اش خلاص مى‌كند و يا بايد نا خواسته در معرض نوعى انفجار و فروپاشى داخلى قرار گيرد كه چه بسا آغاز فروپاشى طبيعى و كلاسيك اين جماعت، زمينه ظهور جريان اسلام گراى جديدى را كه از پويايى و سر زندگى برخوردار باشد فراهم نمايد«.
 اما سليم العوا با اين نظر نويسنده موافق نيست. دكتر ضياء رشوان هم كه بر اين كتاب مقدمه نوشته است، همانند سليم العوا با اين نظر هم داستان نيست و بر آن است كه نويسنده با وصف اخوان المسلمين به پيرى و كهنسالى، حكمى شتاب زده را صادر كرده و آن را نوعى مبالغه گويى دانسته است، زيرا در چنين وصفى نوعى غفلت و ناچيز شمارى ديگر ابعاد مهم در جنبش اخوان نهفته است كه چه بسا در آينده آن مهم‌ترين نقش را داشته باشد .
 
 هنوز ناشناخته
 در آغاز نويسنده تأكيد مى‌كند كه با اين كه جماعت اخوان المسلمين، ركنى اصيل در فهم جريان اسلام سياسى در منطقه عربى به شمار مى‌آيد، هنوز هم براى بسيارى از كارشناسان و پژوهشگران اسلام سياسى ناشناخنه مانده است.
 وى مى‌گويد كه به اين باور رسيده است كه هيچ كس نمى‌تواند با دلى مطمئن و برهانى قانع كننده از مثل چنين جماعتى سخن بگويد، بى آنكه كمى مطالعه ميدانى و جدى براى آزمايش ميزان درستى باورهاى آن انجام داده باشد. وى اشاره مى‌كند كه مطالعه ميدانى‌اش كه به مدت دو سال به درازا كشيده، توانسته است ميزان تحولات و تغييراتى را كه در ساختار تشكيلاتى و فكرى اين جماعت تحقق يافته، كشف كند، وى بر آن است كه به جاى پرسش از اسباب اوج‌گيرى سياسى اخوان در مصر بايد از ماهيت تمايل فزاينده براى ربط ميان دين و سياست در عقل مصرى پرسيد و به جاى استفسار از تحولات فكرى و سياسى‌اى كه در طول سه دهه اخير براى جماعت اخوان المسلمين رخ داده است، بايد در اعماق تحولات در نظام ارزش‌ها و عقايد حاكم بر جامعه مصرى در طى اين دوره پرسيد. و به جاى اشتياق براى شناخت آينده موجوديت اين جماعت سياسى بايد براى شناخت آگاهى سياسى دينى نزد مصرى‌ها به عنوان امرى مهم و ضرورى رغبت نشان داد.
 
 تحول گفتمان اخوان
 نويسنده اذعان مى‌كند كه جماعت اخوان در تحول و ارتقاى گفتمان سياسى خود در شرايط متفاوت موفق بوده و هم چنين شيوه‌هاى عمل خود در عرصه واقعيت به گونه‌اى سازگار با ماهيت تحولات تحقق يافته در محيط مصر در طى سى سال اخير تحول بخشيده است. مهم‌ترين نتايجى كه اين تحولات بدان منجر و منتهى شده اين بود كه دستاوردهاى جماعت اخوان پربارتر شده است.
 جامعه مصرى اندكى پيش از انتخابات پارلمانى اخير(2005) در مجموعه‌اى از بحران‌هاى سياسى و اقتصادى و اجتماعى به سر مى‌برد كه به تيرگى وضعيت اجتماعى منجر شد و نيازى جدى به تغيير و تحول احساس شد و همگان در جست و جوى كسى بودندكه اين تغييرات را راهبرى نمايد.
 اين وضع، فرصت مناسبى براى اخوان فراهم آورد تا ده‌ها تن از نامزدهاى خود را كه شايد براى نخستين بار داراى برنامه‌اى اقتصادى حاوى تفاصيل و جزئيات مسائلى مانند توسعه و خود كفايى و تأمين نيازهاى اساسى شهروندان بودند، وارد عرصه انتخابات كرد. به آسانى مى‌توانيم تصور كنيم كه چنين عناوين خوش بينانه‌اى آن هم در جامعه‌اى كه بدبينى و سرخوردگى به حد اعلاى خود رسيده است، تا چه اندازه مى‌تواند تأثير گذار باشد. از اين رو بديهى بود كه بهترين نتايج اخوان در استان‌هاى شمالى و جنوبى به دست آيد كه بحران‌هاى اجتماعى و فلاكت اقتصادى به اوج خود رسيده و مردم از ديرگاه ذهنيت منفى شديدى نسبت به رفتارها و فعاليت‌هاى غالب وابستگان حزب حاكم دارند.
 
 بعد ميدانى
 در فصل سوم نويسنده از بعد ميدانى مطالعه خويش سخن به ميان مى‌آورد و تأكيد مى‌كند كه با ده‌ها تن از اركان جماعت در سطوح متفاوت تشكيلاتى گفت و گو كرده و از اين راه از بسيارى انديشه‌ها و آراى درون تشكيلات اطلاع كسب كرده و دريافته است كه در بسيارى از مسائل، اعضاى اخوان به لحاظ فكرى و سياسى تا حدى با گفتمان رسمى اخوان اختلاف نظر دارند، به ويژه در مسائل زنان و قبطى‌ها و تغيير فاز از جماعت به حزب سياسى.
 نويسنده در ادامه اين فصل به بررسى شيوه‌هاى آموزشى و تربيتى و چگونگى عضوگيرى اخوان مى‌پردازد و در پايان اين فصل نتيجه مى‌گيرد كه فروپاشى اين جماعت و يا پراكندگى آن زير هر نام و عنوانى اگر محال نباشد بسيار دشوار است و راز بقاى اين جماعت و استمرار حيات آن، به رغم همه ضربه‌هاى كشنده‌اى كه به شكل سازمان يافته بر آن وارد شده، اين است كه بقاى فرد (عضو) منوط به بقاى جماعت است. و در پايان چنين تصريح مى‌كند: »چيزى نمانده بود كه به اين حكم ارزشى دست يابم كه تا آنگاه حياتى بر روى كره زمين جريان دارد، جماعت اخوان المسلمين هم به حيات خود ادامه خواهد داد«.
 
 تبديل شدن به حزب
 نويسنده كتاب معتقد است، جماعت اخوان المسلمين، پيش از هر گونه سخنى درباره تأسيس حزبى سياسى بايد از نام و نشان دينى‌اش كه تمايز بخش هويت سياسى آن است، رهايى يابد. پذيرش چنين توصيه‌اى به معناى بازنگرى در ميثاق تأسيسى جماعت و تعريف دوباره آن به دور از صبغه‌اى است كه مؤسس آن شيخ حسن البنا بدان بخشيده است.
 وى هم چنين سفارش مى‌كند كه اين جماعت نقد ريشه‌اى و اساسى گفتمان دينى‌اش را آغاز كند و حتى گسستى معرفتى و رفتارى از ميراث تشكيلاتى‌اش حاصل كند و علناً ابراز كند كه هدف از تأسيس چنين حزبى، همانند هر حزب ديگر در جهان، رسيدن به حكومت است و اين به معناى آن است كه اين جماعت نيازمند عمل جراحى بسيار سختى است، اگر چه چنين عملى محال به نظر نمى‌رسد.
 
 هسته‌هاى سازمان يافته الازهر
 نويسنده در ارزيابى آنچه كه در مطبوعات »هسته‌هاى دانشگاه الازهر« ناميده شده‌اند، مى‌گويد: اين حادثه كه در آن برخى از دانشجويان الازهر در دسامبر2006 با روبندهاى سياه كه نشانه متمايز رابطه جماعت با نظام سياسى است، به نمايشى ورزشى دست زدند، حاكى از آن است كه جماعت اخوان تيرگى فزاينده رابطه با دولت را كه اين اقدام مقدمه آن بود، ارزيابى نكرده بود.
 نظام سياسى مصر هم هديه و بهانه‌اى بهتر از اين را در خواب نمى‌ديد تا دستاويز حمله‌اى شديد و بى رحمانه به اعضا و رهبران اخوان در سطوح مختلف قرار دهد. در مرحله پس از انتخابات كه در جريان آن جماعت اخوان مشاركتى همه جانبه و گسترده داشت و سهم بيست درصدى را به دست آورد، انگيزه‌هاى جدى اى براى نظام سياسى مصر وجود داشت تا با جماعت تصفيه حساب كند و حادثه الازهر فرصت مناسبى را براى نظام فراهم كرد تا بدون هيچ مانعى، اعصاب تشكيلاتى و مالى آن را نابود كند. بنابراين آن حادثه صرفاً پوششى براى برخورد ميان اخوان و حكومت بود و حكومت در طى سال 2006 دنبال فرصتى براى تصفيه حساب مى‌گشت و مايل بود تا حالت سرخوشى و شادمانى‌اى را كه جماعت اخوان در اثر پيروزى بزرگش در انتخابات 2005 در آن به سر مى‌برد، بر هم زند.
 اما نويسنده كتاب معتقد است كه بحران نظام سياسى با اخوان، همانا بحران نظام با خودش است كه بحران مشروعيت و قدرت حفظ موجوديت خويش است و نظام سياسى مصر چنين بحرانى را كه با اخوان دارد با هر گروه و حزب ديگرى كه اندكى مشروعيت اجتماعى داشته باشد خواهد داشت، هر چند آن گروه از پيروان حسن البنا نباشد.
 
 اخوان و امريكا
 نويسنده معتقد است رابطه اخوان المسلمين و امريكا رابطه‌اى پيچيده و گره خورده است و نگاه اخوان به امريكا را سه بعد اساسى عقيدتى، تمدنى و سياسى معين مى‌كنند. وى موانع گفت و گو ميان دو طرف را به فرض وجود نيت برگزارى گفت و گويى جدى پيرامون برقرارى رابطه دو جانبه در موارد زير خلاصه مى‌كند:
 1. عدم اعتماد ايالات متحده به اخوان
 2. هراس اخوان از كاهش اعتماد توده‌هاى مردم
 3. تضاد نگره ايدئولوژيكى طرفين
 4. هراس اخوان از سركوب گرى نظام سياسى مصر
 به رغم همه اين موارد، نويسنده بر آن است كه اخوان المسلمين از تيرگى روابط ميان حكومت مصر و امريكايى‌ها به ويژه در سال‌هاى 2004 و 2005 و پس از فشار امريكايى‌ها براى اجراى اصلاحات سياسى و آزادى و دموكراسى در خاورميانه بهره بردند. اما دولت امريكا به سرعت از اين موضوع صرف نظر كرد. به هر روى اخوان بيشترين استفاده را از تحرك‌هاى سياسى در مصر برد و رهبران آن در سودجويى از اين فضاها براى همنوايى با توده‌هاى اصلاح طلب و به راه انداختن شمارى از تظاهرات گسترده در مطالبه اصلاحات سياسى، هوش سياسى خود را نشان دادند.
 
 راز پيروزى انتخاباتى
 نقطه اصلى‌اى كه نويسنده را به شگفتى واداشته اين است كه اخوان المسلمين در كنار زدن همه انتظارات و حتى توقعات رهبران جماعت كه تصور چنين پيروزى‌اى را نداشتند موفق شد و هشتاد و هشت نماينده كه 20 درصد پارلمان مصر را تشكيل مى‌دهند، روانه پارلمان كرد؟!
 نويسنده در پاسخ به اين پرسش عامل تشكيلات را به منزله رشته ارتباطى نتايج قوى‌اى مى‌داند كه نامزدهاى اخوان كسب كردند و در نتيجه اين انتخابات، حجم حقيقى طرفداران و هواداران اخوان را كشف كرد.
 وى كيفيت مديريت انتخاباتى را در درون جماعت، از مرحله ارتباط با رأى دهندگان تا مشاركت و رأى دهى و اعلان پيروزى توضيح مى‌دهد و ميزان قدرت جماعت را بر بسيج و سازماندهى تأثير بر توده‌ها نشان مى‌دهد.
 در فصل آخر كتاب نويسنده احساس خود را به اين كه در برابر جماعتى قرار گرفته كه از نشانه‌هاى آشكار بيمارى‌هاى پيرى رنج مى‌برد، بيان مى‌كند و به تعبير ديگر چنين مى‌انديشد كه در برابر پيكره‌اى فرسوده قرار دارد كه از فقدان هوشيارى فكرى و عقلى رنج مى‌برد و به درستى قادر به درك تحولاتى كه در پيرامونش در جريان است، نيست.
 وى پس از اين نتيجه مى‌گيرد كه به نظر مى‌رسد اين جماعت در مسير تاريخ مبارزات خويش بر سر چهار راهى قرار گرفته است و يا بايد خود خواسته به انقلابى اصلاحى و درونى تن در دهد كه جماعت را از عيوب تاريخى‌اش و به ويژه جمود فكرى و دينى‌اى كه در طول سه دهه گذشته بدان گرفتار بوده، مى‌رهاند و يا اينكه بايد در معرض نوعى انفجار و فروپاشى درونى قرار گيرد كه آغاز فروپاشى كلاسيك آن و زمينه ساز ظهور جريان اسلام گراى جديدى باشد كه از جديت و سرزندگى برخوردار خواهد بود.
 
 سيطره بر عقول
 نويسنده معتقد است، معضل حقيقى‌اى كه جماعت در طى مرحله پيش‌رو با آن مواجه است، ناتوانى از سيطره بر عقول فرزندان خويش است؛ علت اين امر نه تنها گسترده بودن دايره تأثير خارجى از طريق انقلاب ارتباطات و اطلاعات، بلكه هم چنين عدم وجود ساز و كارهاى دموكراتيك در درون جماعت براى تعامل با جوانانى است كه آينده جماعت در گروه بالندگى آنان است.
 در مجموع خواننده با مطالعه اين كتاب در مى‌يابد كه نويسنده به رغم تلاش جدى و وسيعى كه براى روشن كردن شمارى از حقايق تاريخى و مواضع اخوان المسلمين مبذول داشته است، نگاهى دو گانه نسبت به اين جماعت داشته است، زيرا از سويى از قدرت تشكيلاتى و مديريت و پويايى و قدرت بسيج كنندگى اين جماعت به شدت شگفت زده است و از سوى ديگر از پيرى و كهنسالى و جمود فكرى و فروبستگى اين جماعت سخن مى‌گويد كه آن را در معرض فروپاشى درونى قرار داده است.

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 227  صفحه : 7
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست