نويسنده: احمد صبرى السيد ناشر: دار مصر المحروسة سال و محل نشر: 2005 - قاهره
دكتر محمود اسماعيل، جامعه شناس برجسته مصرى، در مقدمهاى كه بر كتاب اخوان الصفا ميان انديشه و سياست نگاشته، مدعى شده است كه در تاريخ انديشه اسلامى، هيچ جريانى را نمىيابيم كه به اندازه جماعت اخوان الصفا از ابزارها و روشهاى چفت زنى و مبهم سازى - اگر نگوييم توطئه معرفتى - برخوردار بوده باشد؛ چنان كه تنها چيزى كه از اخوان الصفا بر جاى مانده، مجموعه رسائلى است كه آن هم تقريباً از هرگونه اطلاعات مفيدى درباره تاريخ اين جماعت تهى است؛ نتيجه سخن اينكه تاريخ اين جماعت، هنوز نوشته نشده است. اين كتاب از سه فصل تشكيل شده است: فصل نخست درباره مذهب دينى، فصل دوم نويسندگان و فصل سوم به تشكيلات سرى و فعاليتهاى سياسى اخوان الصفا مىپردازد.
مذهب دينى جماعت اخوان الصفا نويسنده در اين فصل، به دو ديدگاه متفاوت درباره عقيده دينى جماعت اخوان الصفا اشاره مىكند. ديدگاه نخست بر آن است كه جماعت اخوان الصفا، جماعت روشنفكر فلسفىاى بود كه گروهى از روشنفكران و فرهيختگان، از همه مذاهب دينى در آن گرد آمده بودند. دكتر محمود اسماعيل در نتيجه مطالعات خود، به اين نظر اعتقاد مىيابد كه جماعت مذكور، حركتى مذهبى نبود، بلكه حركتى فكرى بود كه تحقق روشنگرى براى تحريك آگاهى سياسى، از راه معرفت را هدف خود قرار داد؛ از اين رو روشنفكران ديگر مذاهب نيز بدان پيوستند. »دى بوئر« شرق شناس مشهور مىگويد: جماعت اخوان، جماعتى ستمديده، سركوب شده و سرّى بود كه هيچ دعوتى را سر لوحه كار خود قرار نداد؛ هر چند برخى از آرائشان صبغه فلسفى و معنوى دارد و برخى گرايشهاى سياسى را نيز مىتوان در آنها مشاهده كرد. اما نظر اين شرق شناس كه عقايد نويسندگان را متنوع فرض كرده است، با توجه به ماهيت رسائل اخوان الصفا كه تثبيت و اثبات عقايد دينى مورد اتفاق نويسندگان آن است، سست به نظر مىرسد. افزون بر اين، اين نويسندگان خود به اجماع عقيدتى خويش اشاره كردهاند. با اين حال برخى معتقدان به ديدگاه نخست، گرايش مذهبى اخوان الصفا را رد مىكنند و نمىپذيرند كه اخوان الصفا تشكيل شده از گروهى نخبگان مسلمان، از مذاهب متعدد و معارض بوده باشد. اينان بر آناند كه اين جماعت، گروهى فلسفى (سياسى يا غير سياسى) بوده و به هيچ يك از مذاهب دينى وابسته نبوده است. بسيارى پژوهشگران متأخر چون دكتر حسين مروه و دكتر فؤاد معصوم از اين دستهاند. اما ديدگاه دوم، يعنى داشتن صبغه دينى، خود به چند رويكرد تقسيم مىشود: برخى معتقدند كه اخوان، حركتى معتزلى بود و متكلمان معتزله، رسائل اخوان را نگاشتهاند. اين عقيده خطا است، زيرا معتزله خود داراى حركتى سرّى، تشكيلاتى و فعال بود كه »واصل بن عطا« پيش از ظهور اخوان به راه انداخته بود؛ افزون بر اين بسيارى از آراى اين گروه با مبانى معتزله اختلاف ريشهاى داشت. مهمترين اين اختلافات، رد عقيده مخلوق بودن قرآن است كه معتزله منادى آن بودند. عده ديگرى هم معتقدند كه اخوان الصفا، جماعتى شيعى است؛ اما بر سر اين مسئله كه به كدام فرقه شيعه تعلق داشتهاند، اختلاف نظر وجود دارد؛ برخى آنان را امامى اثناعشرى مىدانند و برخى ديگر آنان را اسماعيلى مىدانند. نويسنده كتاب هم به اين رأى اخير معتقد است و تشابه عقيدتى اخوان الصفا و اسماعيليه را فراتر از تشابه صرف ميان دو فرقه متأخر از روشهاى فلسفى واحد مىداند .
نويسندگان رسائل چه كسانى رسائل اخوان الصفا را نگاشتهاند؟ يكى از مشكلاتى كه پژوهشگران در راه شناخت نويسندگان رسائل با آن مواجهند، وجود متنى پريشان از ابوحيان توحيدى در كتاب »الا متاع و المؤانسة« است كه در آن وى برخى اشخاص مقيم بصره را نام برده و از نويسندگان رسائل معرفى كرده است: زيد بن رفاعه، ابو سليمان محمد بن معشر البستى معروف به مقدس، ابوالحسن على بن هارون زنجانى، ابو احمد المهرجانى، و العوفى. غالب پژوهشگران، اهميت اين متن را از آن رو دانستهاند كه قديمىترين سندى است كه به اخوان پرداخته و نام برخى اعضاى اين جماعت را آورده است. به هر حال اين متن نقاط ضعف بسيارى نيز دارد. تاريخ اسماعيليه، به عنوان حركتى با ماهيتى متفاوت (چه به لحاظ شكل پيدايش و چه به لحاظ عقايد)، با شيوهاى كه اين رسائل تنظيم شدهاند، هماهنگ و همخوان است. فقرههاى نخست اين رسائل، به شيوهاى رمزآميزتر تنظيم شده است كه با روش امامان اسماعيليه، براى پرهيز از برانگيختن حساسيت بنى عباس (دشمن اصلىاشان) در پيش گرفته بودند و با فرقههاى ديگر، چون سلفيه، معتزله و حتى شيعه سازگارى دارد. همه فرقههاى مخالف ياد شده، در رسائل اخوان مورد هجوم و سرزنش قرار گرفتهاند. در بخشهاى اخير رسائل، اهداف و مقاصد مذهبى و سياسى اخوان، به لحنى نظامى و متناسب با بلند پروازىهاى سياسى امامان اسماعيلى كه با نخستين پيروزىهاى سريع و غير منتظرهشان در عراق و يمن شكل گرفته بود، بيان شده است . از شاخصههاى اخوان الصفا اين است كه از سويى عقيده غيبت را كه شيعه اثناعشرى بدان معتقدند، رد مىكند. از سوى ديگر، نويسندگان رسائل اخوان، چنان وانمود مىكنند كه به امام دوازدهم (مهدى منتظر فرزند امام حسن عسكرى) امام دوازدهم اماميه ايمان دارند. مؤلفان رسائل نيز از رهبران مذهبى اسماعيليه بودند و نه از افراد عادى.
تشكيلات سرّى و فعاليت سياسى اخوان الصفا براى تحقق اهداف دينى و سياسى خود تشكيلاتى سرّى ايجاد كردند. متون متعددى در رسائل وجود دارد كه شامل تعاليم اخوان به نمايندگان جماعت در مناطق مختلف است. در اين تعاليم برخى ويژگىهاى روش دعوتى آنان، مانند پايبندى شديد به روش سرى در طرح علوم باطنى، طرح تدريجى عقايد براى دعوت شدگان و عدم اظهار علوم باطنى جماعت در برابر غير اسماعيليان مورد تأكيد قرار گرفته است. در فقره زير اين آموزهها تصريح شده است: »شايسته است برادران ما - كه خداوند مؤيد شان بدارد - در هر جاى بلاد كه هستند، جلسهاى خاص داشته باشند كه در اوقات معلومى گرد هم آيند و جز ايشان، كسى در اين جلسات وارد نشود و ايشان در اين جلسات علومشان را يادآورى كنند و پيرامون اسرار خود گفت و گو كنند«. به نظر مىرسد كه عبارت اخير، به علوم باطنى و سرى اشاره ندارد، بلكه به مباحثات رؤساى دعوت، پيرامون فعاليتهاى تبليغى و تحركات سياسى و نظامى نظر دارد. جماعت اخوان الصفا تشكيلات خود را براى اهداف سياسى تأسيس كرد و تعليم و ترويج انديشههاى فلسفى روشنگرانه و روشنفكرانه خود را، ابزار و پوششى براى تحقق آن اهداف قرار داد. اين امر از برگزارى مجالس علمىاى كه رهبران اسماعيليه در دو سطح علنى و سرّى برگزار مىكردند، آشكار است. پژوهش احمد صبرى درباره اخوان الصفا، نمونه پژوهشى عميق و بىطرفانه است و نويسنده بدون ذهنيت پيشين با متنها و سندها رويارو شده است.