پست صهيونيسم(Zionism _ Post) اعتراضى يهودى است كه بر پايه آن، برخى از يهوديان، صهيونيسم را از بُعد مذهبى و غير مذهبى رد مىكنند. كسانى كه صهيونيسم را از بُعد مذهبى و غير مذهبى رد مىكنند، به سه دسته تقسيم مىشوند:
يكم. برخى از يهوديان ارتدوكس، مانند گروه »نتورى كارتا«؛ اين گروه اين اشكال را به جنبش صهيونيسم وارد مىكند كه صهيونيسم جنبشى غير مذهبى است كه از يهود امتى نژاد پرست و غير مذهبى مىسازد و اين موضوع با تعاليم مذهب يهود در تعارض است ؛ در حالى كه ارتدوكسها خواهان تشكيل و ايجاد امتى به تمام معنا مذهبى بوده كه هويت آن با اجراى اوامر و نواهى خداوند مرتبط باشد.
اين يهوديان ارتدوكس، جنبش صهيونيسم را جنبش مشيحانى دروغين مىدانند كه با اراده خداوند به ستيزه پرداخته است؛ به نظر آنها، صهيونيسم بايد يهود را به صبر، انتظار و بردبارى دعوت كند تا خداوند به آنها اجازه بازگشت دهد. در واقع، خداوند آنها را به گرفتن زمام امور و بازگشت به فلسطين براى سكونت در آن دعوت نمىكند.
دوم. اصلاحطلبان ؛ اين دسته بر اين باورند كه صهيونيسم، يهود را از جنبههاى مذهبى تهى كرده، تنها در پى بازگشت به گذشته پر شكوه يهودى است. بسيارى از اصلاح طلبان عقيده دارند كه دولت صهيونيسم در وجدان يهوديان، خداوند، وفادارى به آن، حمايت از آن و اقامه شعائر او را گرفته است. »الكساندر شندلر«، يكى از خاخامهاى اصلاح طلب مىگويد: يهود در حال حاضر تصور مىكند، اسرائيل معبد آنها و رئيس دولت آن بزرگ خاخامهاى آنهاست ؛ همچنين، يكى ديگر از خاخامها صهيونيسم را چون گوسالهاى طلايى توصيف كرده و مىگويد: در حال حاضر، بت پرستى جاى عبادت واقعى و حقيقى را گرفته است.
سوم. كسانى كه از بعد غير مذهبى با صهيونيسم به مخالفت برخاستهاند، يا ليبرال هستند و يا كمونيسم؛ آنها در اين ديدگاه اشتراك نظر دارند كه مىتوان مشكل يهود را در جوامع غرب، يا از طريق افزايش ليبراليسم در جامعه يا از طريق وضع قوانين اشتراكى و سوسياليستى حل كرد. اين گروه كه صهيونيسم را رد مىكنند، در جوامع غرب در اقليت قرار دارند، اما روز به روز رو به افزايش هستند.
پسا صهيونيسم در شكل ديگرى هم ظهور كرده است؛ برخى از يهوديان بر اين باورند كه مسئله صهيونيسم به آنها مربوط نيست و به شهركنشينان صهيونيسم يا برخى يهوديانى كه به دنبال وطن جديدى براى خود هستند ارتباط دارد. پس مىتوان گفت كه عدم توجه به صهيونيسم، ديدگاه غالب يهوديان در جهان است و بسيارى از بزرگان با فرهنگ و تحصيل كرده يهود در جهان، به اين ديدگاه باور دارند.
البته با گسترش صهيونيسم و به دست گرفتن رهبرى گروههاى يهودى جهان، رهايى يا رد كردن آشكار آن مشكل است؛ به همين دليل برخى از اعضاى گروههاى يهود، براى اسرائيل به جنگ رو آوردهاند، اما عملاً كارى در خدمت به منافع صهيونيسم انجام ندادهاند، و چه بسا صهيونيسم ملى - ميهنى در هر نوع آن، تعبيرى از اين رهايى است. يكى از طرفداران اين ايده، اين نوع از صهيونيسم را به گروههاى ارشاد نظامى تشبيه كرده كه سرود نظامى »به پيش، به پيش« را مىخواند، اما از جاى خود تكان نمىخورد.(3)
به بيان ديگر، بسيارى از يهوديان جهان، دولت صهيونيستى را به عنوان حقيقتى موجود مىپذيرند، اما گاهى اوقات روى به نقد ريشهاى جنبش و دولت صهيونيسم مىآورند؛ مثلاً برخى ارتدوكسها دولت صهيونيسم را دولتى غيرمذهبى مىداند كه در آن لامذهبى منتشر شده، شعائر دينى در آن به پا داشته نمىشود.
برخى يهوديان سكولار اصلاحطلب و محافظهكار، آن را دولتى خشكه مذهب مىدانند كه تعدد و تنوع درون خود را رد مىكند و يهوديت ارتدوكس بر آن خيمه زده است. برخى از ليبرالها هم آن را دولتى مىيابند كه در بخش عمومى و دولتى، برخى از سمبلها و اصول خشك كمونيسم تسلط دارد و دولت سياست دولتهاى نژادى و نژادپرست را دنبال مىكند. برخى چپىها هم آن را دولتى فردگرا چون ايالات متحده مىبينند كه حول محور اقتصاد سرمايهدارى در حال گردش است، و يا رودرروى نظام فاشيستى جهان قرار دارد. همچنين بسيارى از يهوديان اعتقاد دارند كه مفهوم صهيونيسم در مركزيت اسرائيل و حيات دياسپوراى آن نقش نداشته، به جاى آن مفهوم مركزيت دياسپورا در حيات يهوديان مطرح است.(4)
تصوير كوچك ارائه شده در بالا نشان مىدهد، علاقه و عشق اعضاى گروههاى يهود به اسرائيل علاقهاى واقعى نيست، بلكه مملو از اختلاف نظرها است، اما اكثر يهوديان جهان پرچم صهيونيسم را بر مىدارند و از آن دولت حمايت مىكنند تا پرستيژ اين كشور را بالا برده، ديدگاهها و شناختهاى سنتى را كه بر فرهنگ عامه حاكم است، از بين ببرند. ديدگاه و شناختى كه معتقد است، يهود حيواناتى خونخوار و ترسو بوده، رحم و شفقت در وجود آنها نيست.
بدين ترتيب، يهوديان سعى مىكنند، به جاى اين نگرش، يهودى تلاشگرا را معرفى كنند كه صحرا را مىكارد و از آنچه دارد، به ملل مستضعف جهان مىبخشد. به همين دليل از بين رفتن تصوير ارائه شده و زيبا از دولت صهيونيسم از جاذبيت آن براى ساير يهوديان جهان مىكاهد و باز به همين دليل، آنها تمام سعى خود را به كار مىبرند تا مسافت ميان خود و اين دولت را حفظ كنند و از آن دور بمانند و به هر ترتيب، پيوستن به آن را رد مىكنند.(5)
پى نوشتها:
1. حمدان جمال، استراتژى استعمار و آزادى (قاهره: نشر الهلال، 1965)، ص 105.
2. حمدان جمال، يهود انترو بولوژى (قاهره: كتابخانه فرهنگى، 1967)، ص 57.
3. الخالدى وليد، مشكل فلسطين و جنگ اعراب - اسرائيل (بغداد: دانشگاه موصل، 1983)، ص 151.
4. المسيرى عبدالوهاب، ايدئولوژى صهيونيسم (كويت: مجلس فرهنگ و ادب ملى، 1988)، ص 200.
5. هيأت موسوعه فلسطين، موسوعه فلسطين، ج 4 (دمشق: الهلال، 1984)، ص 18.