مصائب فيلم «مصائب مسيح» (ع)، ساخته «مل گيبسون» ، «بازيگر مشهور «شجاع دل» و فيلمساز نامور امروزى، دامن ما را هم گرفته است. بررسى محتوايى و ساختارى آخرين فيلمى كه در غرب، درباره رنجهاى پيامبر اولوالعزم، عيسى بن مريم ساخته شده، در زمان نمايش آن در ايران، معنا دارتر خواهد بود. فعلا حواشى نمايش فيلم در آمريكا و اروپا و كشورهاى اسلامى و مسئله نمايش آن در ايران، نكات آموزندهاى دارد كه خوب است درباره آن سخن بگوييم. به ويژه مرور نگاه مطبوعاتى امريكايى و اروپايى به اين فيلم، مىتواند منظر منتقدين سينمايى غرب را آشكار سازد و نشان دهد كه برخلاف همه شعارها درباره تقدم بررسى زيبايى شناسانه فيلم، در عمل هر جا كه اثر با ذائقه ايدئولوژيك ايشان سازگار نباشد، بحث محتوايى را مقدم مىدارند و دقيقا از زاويهاى سياسى به فيلم مىنگرند.
«مصايب مسيح» در ايران!
امروز كه در ميانه ارديبهشت هستيم، تازهترين مسئله «مصايب مسيح» براى ما، پرسش از علت عدم نمايش آن در ايران است. در حالى كه فيلم در مصر، سوريه، لبنان، اردن و بسيارى از كشورهاى اسلامى ديگر به نمايش درمىآيد، در ايران نوعى تعلل، كندى در تصميمگيرى، و كرختى بر نمايش به موقع فيلم حكمفرماست.
علت اين سستى چيست؟ ناتوانى ايران در خريد كپى 35 ميليمترى؟ وجود ديدگاههاى خاص در بنياد فارابى؟ فشار نيروهاى جزم انديش درباره عدم بازتاب روايت اسلامى از فرجام كار حضرت عيسى (ع) در فيلم گيبسون؟! ! و يا ناكارآمدى مديريتى و ركتخودبخودى و رخوت دامنگير شيوه ايرانى و پاسخ به مسايل خودى در بوروكراسى دولتى؟
اما پيش از بررسى اين موضوع، بهتر استببينيم كه «مصايب مسيح» چرا به فيلمى پر سرو صدا تبديل شده و چه ضرورتى دارد كه فورا در ايران به نمايش در آيد؟ چرا تعويق و تاخير در اين مسئله، موجب رواج نسخههاى قاچاق، فروكش تب تمايل به ديدن فيلم و نيز به ضرر آگاهى و كنجكاوى سينمايى است; يعنى هم توجه مردم به مباحثحول فيلم كه مىتواند بسيار آگاهگرانه باشد و در تلويزيون ورسانهها، به موقع تنور آن گرم شود، در اثر كندى و اتلاف زمان كم خواهد شد و هم علاوه بر تاثيرات فرهنگى منفى و از دست دادن زمان مناسب براى بحثهاى روشنگرانه درباره سياست و سينما، از نظر اقتصادى نيز زيان بزرگى به خريدارى كننده كپى 35 ميليمترى (احتمالا فارابى) وارد خواهد آمد كه بهانه به دست كسانى خواهد داد كه با خريدارى و نمايش فيلم مخالف هستند.
حال چرا مخالف هستند، خود به بحث مفصلى نياز دارد; يكى از وجوه اين بحث، جدا از اين مورد استثنايى، گفتمان سينماى ملى و نمايش فيلمهاى خارجى است. پس بهتر است از قدم اول شروع كنيم و ببينيم ماجراى «مصائب مسيح» چيست؟
گاردين، درباره انگيزه ساخته شدن فيلمى درباره حضرت مسيح، به نقل از او گيبسون است: ده سال پيش او دچار يك بحران حاد روحى شد كه تا خودكشى و دستشستن از زندگى پيش رفت. اما به جاى از بين بردن صورت مسئله و محو آن، او به دين روى آورد. كسى نمىداند رويكرد دينى مل گيبسون بر اثر كدام محركها و نيروهاى درونى و بيرونى بوده است. غرق شدن در كتاب مقدس (انجيل)، به جاى پرت كردن خود از برج بلندى در هاليوود، آغاز رابطهاى پرشور ميان گيبسون و پيامبر خدا حضرت مسيح (ع) بود.
طى اين سالها، فكر ساختن فيلمى درباره حضرت مسيح، چنان در گيبسون ريشه دوانده كه غير قابل كنترل بود. او در خود ماموريتى مىديد كه توطئه صهيونيستها را دال بر پوشاندن حقيقت عذابى كه يهوديان سوداگر آن دوران بر حضرت عيسى بن مريم (ع) وارد كرده و كمر به قتل او بستند و تا لو دادن او پيش رفتند، افشا كند. از شكنجه هايى كه آنان بر حضرت مسيح (ع) وارد ساختند پرده بردارد و دروغ پذيرش مسيحيتبوسيله صهيونيستهاى امروزى را فاش سازد، در حالى كه بزرگترين قدرت جهان مسيحى، به بردهاى براى سياستهاى صهيونيستى تبديل شده و جناحهاى سرمايه مالى در آمريكا - هم جمهورىخواهان و هم دمكراتها - براى كسب پشتيبانى صهيونيستها و تاثير ايشان بر انتخابات رياست جمهورى كشورى ظاهرا مسيحى، گوى سبقت در تاييد جنايتهاى بيرحمانه اسرائيل را از هم مىربايند. بايد ماموريت گيبسون را ماموريتى الهى دانست.
كمپانىهاى صهيونيستى و سرمايهدارى نيز كه فكرى جز سود ندارند و چه بسا بىتوجه به نكته افشاگرانه فيلمها به سبب جذابيت داستان كه در سينماى امريكا اصل اول است، ساختن فيلمها را مىپذيرند، اين بار با گيبسون براى ساختن اين فيلم مخالفت كردند و مل گيبسون با ميليونها دلار ثروت شخصى خود اين فيلم را ساخت.
در اين ميان، البته براى ما نكتهاى قرآنى وجود دارد و آن اينكه آزار يهوديان بر حضرت مسيح (ع) به فرمان و اراده الهى، به قتل آن حضرت منتهى نشود و نقشه به صليب كشيدن عيسى بن مريم (ع) با توطئه يهوديان سرمايهدار، آزمند و زرپرست آن دوران ناكام ماند، زيرا مكر خداوند بالاترين مكرهاست و وقايع به گونهاى پيش رفت كه بر اثر تشابه آنان، گويا يهودا را با مسيح اشتباه گرفتند و به سرعت او را مصلوب كردند و حضرت مسيح به آسمان برده شد و در غيبت ماندهاند تا طى قيام حضرت مهدى (عج) بازگردند و در بسط دادگرى در زمين، نقش ناتمام خود را ايفا كنند. پس مسلمانان نظير مسيحيان منتظر بازگشتحضرت مسيح در ركاب موعود (ع) هستند.
اما به سبب اين باور، انتظار آنكه فرد مسيحى، اعتقادات خود را رها كند و طبق تمايل و باور ما فيلم بسازد، واقعا چشم داشت نابهجايى است. به نظر مىرسد امروز صهيونيستها با پيش كشيدن چنين مطالبى، مىكوشند كه مانع نمايش فيلم لااقل در كشورهاى اسلامى و رشد حس وحدت مسلمانان و مسيحيان در برابر صهيونيستها شوند. از همين رو نمايش فيلم در ايران مهم و ضرورى است; البته در مباحث تلويزيونى و مطبوعاتى مىتوان به اختلاف ديدگاه ما و مسيحيان اشاره كرد.
اما موضوع اصلى، افشاى كنش خشونتبار قاتلان مسيح است كه هنوز زندهاند و نه تنها در برابر حضرت مسيح (ع) كه در برابر پيامبر گرامى اسلام، حضرت محمد رسول الله (ص) و حتى در برابر پيامبران خود، شيوه آزار شديد و شكنجه و قتل را برگزيده بودند و هنوز هم به اين شيوه ادامه مىدهند و براى پاسخ به آز و دنيا پرستى و زر و زور و تمايلات نفسانى خود، از هيچ خشونتى فروگذار نيستند تا ديگران را برده خود سازند، زيرا اساسا همان قدرتمندان يهود با تحريف دين حضرت موسى (ع) از آغاز روشى ضد بشرى، ضد اقوام و نژادهاى ديگر در پيش گرفتند و دشمنى با مردم جهان (جز يهوديان) را اصل وانمود كردند و همگان را حيوان باركش و ابزار برآوردن مطامع يهوديان خواندند.
همان قاتلان حضرت مسيح (ع)، امروز فلسطينيان را به صلابه كشيده و مىكشند و اين سند زندهاى بر روح شيطانى و كشتارگر انسان عاصى و ناسپاس است كه در قرآن مجيد، بارها بر اين ناسپاسى و كبر و خشونت اشاره شده و ماجراهاى كنونى تاييد كننده صحت قطعى و يقينى و حق بودن كلام خدا است.
از اين منظر، فيلم مصائب مسيح را بايد بدون سانسور به نمايش در آورد. از لحظهاى كه صهيونيستها و افرادى كه ابزار سياستهاى آنها در مطبوعات غرب هستند، به محتواى فيلم پىبردند، و فيلم براى اكران علنى شد و واقعيت آن فاش گشت، با موج مخالفت اسرائيل و اعوان و انصارش در امريكا و اروپا قرار گرفت. در حالى كه خشونتبارترين فيلمها در آمريكا ساخته مىشود، سياستمداران و منتقدين هم پيمان با اسرائيل، به بهانه وجود صحنههايى خشن در اين فيلم، از همان لحظه آغاز نمايش فيلم، در برابر آن موضوع گرفتند و كوشيدند كه به كمك بوش و فشار بر پاپ، از نمايش آن جلوگيرى كنند و جنجال شديدى عليه مصائب مسيح در سطح سياسى و مطبوعاتى برپا شد. اما پاپ با سكوت خود بر فيلم مهر تاييد زد و كارى از دستسياستمداران بر نيامد و فيلم به نمايش در آمد و به پرفروشترين فيلم سال و يكى از ده فيلم پرفروش تاريخ سينما تبديل گرديد و باز پس از مدتى نمايش و اكران عمومى، فروش آن دوباره اوج گرفت.
مطبوعات وابسته به صهيونيستها تلاش كردند كه انزجار مردم امريكا عليه فيلم را برانگيزند، تا فيلم فروش نكند. اما رويكرد ميليونى به فيلم، بيانگر آن است كه اين تلاشها به شكست منجر شده است. گاردين كوشيد: به تبليغات درباره فيلم از ماهها پيش و به زمان بندى ماهرانه و رندانه براى بالا بردن فروش اشاره كند. در حالى كه همه اين تلاشها در سينماى امريكا امرى عادى است و همه فيلمسازان و كمپانىها، براى بالا بردن فروش فيلم خود، تلاش مىكنند. براى مثال گاردين نوشته است: «نمايش افتتاحيه مصائب مسيح روز چهارشنبه بود. انتخاب اين تاريخ براى اكران كمى عجيب و شبههانگيز است; چرا كه در آمريكا بيشتر فيلمها روز جمعه به اكران گذاشته مىشوند. با كمى دقت و رجوع به تقويم ميلادى، قضيه شفاف مىشود. روز چهارشنبه در مذهب مسيحيتبه «چهارشنبه خاكستر» معروف است و در حقيقت نخستين روز از ايام روزه در مذهب مسيحيت است. وقتى قرار باشد، فيلمى مهم و پرسروصدا به بازار عرضه شود، قطعا جايى براى اماها و شايدها باقى نمىگذارد و فيلم مصائب مسيح به عنوان يك فيلم اين چنينى از كوچكترين جزئيات غافل نمانده است».
بوجود آوردن شبهههايى از اين دست، و ايجاد ترديد درباره مصائب مسيح، واقعا بىمعنى است. اين فيلم همزمان در امريكا و انگليس در بيش از 4000 سينما به نمايش درآمده است.
داستان مصائب مسيح 12 ساعت پايانى زندگى حضرت مسيح را به تصوير مىكشد. كارگردان، تهيه كننده و يكى از فيلمنامهنويسان فيلم، ملگيبسون است.
يكى از نكات جالب درباره فيلم زبان آن است. گيبسون براى آنكه فيلم طبيعىتر جلوه كند، بازيگران را واداشت تا به زبان لاتين، عبرى و باستانى آرامى سخن بگويند و فيلم را با زيرنويس به نمايش درآورد. البته عدم دوبله فيلم به زبان فارسى، با توجه به اينكه تماشاگران ما به دوبله عادت دارند، از تعداد تماشاگران مىكاهد. اما در هر حال، به گيبسون انتقاد كردهاند كه در زمان حضرت مسيح در فلسطين، به زبان لاتين صحبت نمىكردند.
نكته ديگرى كه درباره مصايب مسيح وجود دارد، دادن درجه (ث) به فيلم گيبسون است. درجه (ث) در امريكا، براى فيلمهاى غيراخلاقى، مستهجن و خشونتبار داده مىشود. احيانا همان صحنه شكنجه خشن حضرت عيسى است كه سبب اين درجه شده است.
خشم منتقدين نيويورك تايمز، لس آنجلس تايمز و نشرياتى كه يهوديان سرمايهداران اصلى آن هستند، قابل فهم است; اينكه منتقد نيويورك تايمز گفته مايل است ملگيبسون را به قتل برساند، كاملا قابل فهم است. پولهاى زيرميزى كه در امريكا رواج دارد و به منتقدين پرداخت مىشود، و يا نگرش صهيونيستى و هم نژادى در چنين واكنشهاى حيرتانگيزى نقش دارد. اگر در ايران يك منتقدى كلمهاى عليه فيلمى كه به استهزاء دين و شئون فرهنگى مردم مىپردازد، حرف بزند، همگان فرياد برمىآورند كه او مزدور است و از قالب نقد بىطرفى تخطى كرده است، اما مشهورترين منتقدين امريكايى در محكوميت مصايب مسيح، گوى سبقت را از هم ربودهاند. سايتهاى اينترنتى مملو از اظهارنظر جانبدارانه عليه فيلم است و تعجب آور اين است كه عليرغم همه اينها، فيلم همچنان به نحو حيرت آورى مىفروشد و مردم بيشترى براى تبليغات ضدفيلم ارزش قائل شدهاند.
با آنكه در امريكا نقد مطبوعاتى نظير نيويورك تايمز، در فروش فيلم نقش بزرگى ايفا مىكند، اما بدگويى كسانى مثل تيلور و فرانك ريچ، هيچ تاثيرى در كم كردن فروش فيلم نداشته است. معلوم نيست كسانى كه مل گيبسون را براى نشان دادن شونتيهوديان عليه عيسى مسيح (ع) محكوم مىكنند، چگونه خشونتخود را نمىبينند، وقتى مىگويند: «مىخواهم او را بكشم، رودههايش را به سيخ بكشم و گردن سگش را ببرم».
با آنكه برخى از منتقدين امريكايى نظير استيس، اعتراف كردهاند كه گيبسون در معتقدات دينى خود صادق است، طرفداران صهيونيستها و پارهاى از مطبوعات (كاسه داغتر از آش) سعى مىكنند وانمود سازند كه همه اين اتفاقات زير سر خود مل گيبسون است تا با جنجال آفرينى، فروش فيلم خود را بالا ببرد.
از اين تحليل سادهلوحانه بايد پرسيد كه آيا مل گيبسون موفق شده است كه به دولت اسرائيل پول بدهد تا با فيلم او مخالفت كند؟ و آيا فيلمى كه در آن قاتلان مسيح، خشن، پست و لئيم نشان داده مىشوند كه با قساوت هرچه تمامتر پيامبر خدا را مىكشند، مىتواند همدلى قاتلان را برانگيزد تا دستبه اعمالى بزنند و آگاهانه به فروش چنين فيلمى بيفزايند؟
اين تحليل به هيچ وجه اصلا قابل قبول نيست كه حتى پاپ هم آلت دست مل گيبسون باشد. معلوم نيست فيلمى كه پاپ با آن چهره صلح دوستى كه از اين مقام تبليغ مىشود، آن را خشن نمىيابد و درباره اصرار اسرائيل براى خشونتبار دانستن و ضديهودى خواندن فيلم سكوت مىكند، چگونه در كارتلهاى مطبوعاتى، به عنوان اثرى خشن محكوم مىشود؟! واقعا آيا اين كارگزاران مطبوعاتى كه داعيه مسيحى بودن و كاتوليك بودن دارند، از پاپ هم كاتوليكتر شدهاند كه بيشترين انتقاد بر فيلم را خشن بودن آن قلمداد كردهاند و بارها نوشتهاند كه فيلم گيبسون پراز خون و خونريزى است و همچنين پر از خشونت؟!
نقد دومى كه براين فيلم وارد آوردهاند، دينپرستى گيبسون است; آنها او را يك دينپرست ديوانه جلوه دادهاند و به اينكه او يك كاتوليك بنيادگرا و دو آتشه و سنتگرا است، انتقاد كردهاند. گفتنى است كه گيبسون به كليسايى وابسته است كه نسبتبه سياستهاى ليبرالى واتيكان و پاپ انتقاد دارد; پدر او هم نويسنده كتابى است كه نامش اى انست: «آيا پاپ كاتوليك است؟» كتاب ديگر پل گيبسون 48 ساله «دشمن اينجا» نام دارد و معتقد است كه دشمن مسيح، همين جا در جهان مسيحيت و واتيكان جا دارد.
انتقادى كه به مل گيبسون مىكنند آن است كه فيلم او به روحيات ضديهودى در جهان دامن مىزند; او متهم شده است كه با يهودستيزى موافق است. اما گيبسون علنا و صريحا اين اتهامات را رد كرده و گفته است. در برابر اين اتهامات، تنها براى خود، خانواده خود و براى دنيا دعا مىكند. لسآنجلس تايمز تلاش كرده است كه وانمود سازد با فيلم گيبسون، موجى از يهودكشى و يهودسوزى و يهودستيزى رخ خواهد داد. اما اينها تنها غلوها و دروغهايى براى ممانعت از گسترش پيام فيلم است.
* * *
اكنون بايد پرسيد كه با اين واقعيتها، چرا در نمايش مصائب مسيح در ايران سستى مىشود. مىتوان اين فيلم را ديد و آن را نپسنديد، مىتوان انتقاداتى از نظر فيلمسازى و ساختمان بصرى و روايى برآن وارد كرد، اما هيچيك موجب نمىشود كه با توجه به موفقيت كنونى در نمايش ضرورى فيلم، آنقدر اين پا آن پا كنيم كه گرما و توجه عمومى نسبتبه آن فروكش كند.
بدتر از همه اخبار غيرواقعى و ضد و نقيض است; پارهاى از مسئولين اساسا خريدارى فيلم را نفى مىكنند، و افرادى ديگر مىگويند، فيلم خريدارى شده است. مدير امور بازار يابى و پخش فارابى گفته است، گويا توسط امور بينالملل، فيلم «مصائب مسيح» خريدارى شده، اما هنوز در اختيار مدير امور بازاريابى قرار نگرفته است.
از نظر برخى از مطبوعات، سكوت خبرى درباره مصائب مسيح، به خاطر گرفتن پروانه نمايش است و تا آن زمان همه مسئولان تصميم گرفتهاند كه چيزى درباره خريد فيلم بروز ندهند. به هر حال عوامل مانع خريد فيلم را مىتوان در دو دسته اقتصادى، سياسى و فرهنگى تقسيم كرد.
هرچند براى خريد فيلم خارجى، ارز از كشور خارج مىشود، اما بايد مطمئن بود كه هزينههايى اين چنين براى امور فرهنگى و آگاهى بخشى، هزينههايى ضرورى است; بهويژه كه بنياد فارابى پيش از اين فيلمهاى قابل اعتنايى را خريدارى كرده و اين فيلم با فروش فراوانى كه انتظار آن مىرود، هر هزينهاى را جبران خواهد كرد.
توجيهات اقتصادى در عدم خريد فيلم اصلا قابل قبول نيست. اما از نظر سياسى، بهانهها بيش از اين غيرقابل قبول است. هيچ محاسبهاى در مورد عدم برانگيختن خشم صهيونيستها قابل قبول نيست. همه مىدانند كه ايران در راس سياستهاى ضدصهيونيستى حضورى گسترده دارد; بديهى است كه چنين حسابگرى پوچى، هرگز نمىتواند در بنياد فارابى وجود داشته باشد .
همان طور كه گفتم، دليل مغايرت روايت گيبسون با روايت قرآن مجيد هم، دليل قانع كنندهاى نيست; هيچكس از يك مسيحى مؤمن انتظار ندارد كه به جاى پيروى از انجيل، از قرآن پيروى كند و هر مسلمانى به خوبى اين را درك مىكند. بنياد فارابى بايد با شتاب بيشترى، مقدمات نمايش فيلم را فراهم آورد زيرا تماشاى مصائب مسيح توسط مردم ما، همزمان با جهان و جهان اسلام، بسيار مهم است.
همانطور كه شبكههاى وابسته به صهيونيستها و مطبوعات آن در سراسر اروپا و امريكا، تبليغات فراوانى عليه فيلم بهراه انداختهاند، صدا و سيما و مطبوعات ايرانى هم مىتوانند، به معرفى درست و عادلانه فيلم بپردازند و ضمن اشاره به باور مسلمانان به سرنوشت عيسى بن مريم (ع)، با تبليغات صهيونيستى مقابله كنند و به مردم آگاهى بدهند.
بديهى است كه چنين تلاشى با نمايش فيلم در سينماها ممكن خواهد بود، نه با رخوت و حركت لاكپشتى و نمايش محتمل پس از يك سال از تلويزيون و نقدهاى دست و پا شكسته تلويزيونى كه بيشتر تحت تاثير همان منتقدان نيويورك تايمز و لس آنجلس تايمز و نشريات فرانسوى و انگليسى شكل مىگيرد.
جالب استبدانيم كه بزرگترين استوديوهاى پخش فيلم فرانسه كه آن را يهودىها اداره مىكنند، از توزيع و پخش فيلم ممانعتبه عمل آوردهاند. تحريم فيلم در مطبوعات دين ستيز يا صهيونيست، كاملا فهمپذير است، اما نشان ندادن و تاخير نمايش آن در ايران فهمپذير نيست.