responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 84  صفحه : 16

معرفى هاى اجمالى


معتمد الشيعة في احكام الشريعة, العلامة المولى مهدي النراقي(ره), مؤتمر المولى مهدي النراقى, قم, 1380/1422, 496ص, وزيرى.
ملاّ مهدى نراقى فرزند ابوذر نراقى در نراق كاشان به دنيا آمد و پس از تكميل تحصيلات خود در كاشان توطن گزيد و به وجود وى آن شهر مركز علم و دانش گشت. گرچه وى با نگارش كتاب (جامع السعادات) در حوزه اخلاق و تربيت پر آوازه گشت و به وسيله اين كتاب نام وى بر زبان ها افتاد, اما در بين دانشوران حوزه فقه و اصول به خاطر تربيت شاگردان برجسته و تعليم فقه و اصول و نگارش كتاب هاى ارزشمند و پر مغز فقهى و اصولى همواره به عنوان فقيه و اصولى برجسته شناخته مى شد.
كتاب (معتمد الشيعه فى احكام الشريعه) وى به خاطر شمول آن بر آراى بسيارى از فقيهان پيش از وى و ايجاز و اختصارنگارى شگفت آن همواره مورد توجه و مراجعه فقيهان و دانشوران بعدى بود. اگر ملا مهدى نراقى هيچ نگاشته فقهى به جز كتاب مزبور نمى داشت, همين نوشته براى تبيين عظمت و سيطره فقهى وى كافى بود. سيماى فقيهانه ملا مهدى نراقى در اين كتاب برجسته تر از هر كتاب فقهى ديگر وى است. اين كتاب از ويژگى هايى برخوردار است كه شايد در نگاهى جاى نقد و ارزيابى داشته باشد; اما اين ويژگى ها از سوى ديگر جاى تأمّل و دقت درخورى را مى طلبد كه در ذيل به پاره اى از آن ها اشاره مى شود: 1. فراگيرى
كتاب (معتمد الشيعه فى احكام الشريعه) نسبت به آراى دانشمندان و فقيهان گذشته, از فراگيرى و شمول خوبى برخوردار است. ملا مهدى نراقى تلاش كرده است در هر مسئله اصلى و يا فرعى ديدگاه فقهاى پيشين را بياورد. چه آنان را كه موافق نظر خود ديده و چه افرادى را كه با خويش موافق نيافته است. در هر دو صورت افزون بر گزارش آن استدلال و برهان صاحب قول را نيز يادآور شده است. پاسخ هاى داده شده در موارد اشكال را نقل كرده است و خود ضمن استدلال بر نظر منتخب خويش پاسخ ممكن بر نظر و رأى مخالف را نيز ارائه كرده است. 2. مستدل بودن
ملا مهدى نراقى در اين كتاب كوشيده است نظر و ديدگاه مورد قبول خود را مستدل كند و استوار سازد. اين استدلال گاه بر پايه توافق با اجماع يا وفاق و شهرت است و گاه بر پايه شمول ظاهر و يا نص آيه اى از قرآن و زمانى به خاطر وجود روايتى صحيح و يا اصلى از اصول است. در هر صورت نراقى هيچ نظر و رأيى را بدون دليل مطرح نمى كند و هيچ رأيى را بدون دليل رد نمى كند. در اين روش توافق و يا عدم توافق ديدگاه فقيهان بزرگ پيشين و به ويژه فقهاى نخستين در نظر ملا مهدى نراقى جايگاه خاص دارد و به نظر مى رسد كه نمى خواهد سنت شكنى كند و آرايى مخالف مشهور فقهاى شيعه ارائه نمايد. با اين حال در مواردى كه فهم خود را از متون دينى اعم از آيات قرآنى و يا نصوص روايى برحق مى داند, ديدگاه خود را به خاطر مخالفت با نظريه مشهور كنار نمى نهد. 3. موجزگويى
مهم ترين ويژگى اين كتاب در موجزنگارى آن است. خواندن اين كتاب ناخودآگاه روش نگارشى مرحوم آخوند خراسانى در كفايةالاصول را به ذهن مى آورد, با اين تفاوت كه مرحوم نراقى موجزتر از مرحوم آخوند نوشته است. گويى موجزنگارى و نشان دادن توان و قدرت خلاصه نوشتن يكى از اهداف جدّى مرحوم نراقى بود و به واقع نوعى فخر علمى در آن د يده مى شود. شايد همين تمايل بود كه وى را بر آن داشته در مقدمه كتابش بدان اشاره كرده و بنويسد:
(ولو تأملّت فيه لوجدت من فصاحة اللفظ وتحقيق المعنى ما لم يسمح به ثواقب الانظار فى مدى الدهور والأعصار.)

اين روش نگارش, دشوارى هاى خاص خود را دارد و فهم مطالب براى خواننده به آسانى ميسور نمى گردد. زيرا مرحوم نراقى هيچ گاه متن روايت و يا آيه مورد استدلال و يا نظر و رأى هاى منقول را نمى آورد, بلكه صرفاً به عنوان درايه اى روايت اشاره مى كند. مثلاً مى نويسد حكم چنين است به خاطر (صحيحه) يا (مستفيضه) يا (عموم نبوى) و امثال آن و گاه مى نويسد به خاطر آيه, ولى اشاره اى به متن آيه نمى كند. در نقلِ قول ها هم تنها موافقت و يا مخالفت افراد را يادآور مى شود و حتى در مواردى از آوردن نام افراد نيز پرهيز مى كند و با رمز و عنوان بدان ها اشاره مى كند كه مصحّحان محترم در مقدمه خود به چند تا از اين رموز اشاره كرده اند; از قبيل تعبير (الأوليين) كه مقصود ابن جنيد و ابن زهره است و يا (الثانيين) كه مراد شهيد ثانى و محقق ثانى است و الأولى كه مراد فقيهان اوليه تا زمان علامه حلى مى باشد و يا الثانيه كه منظور علماى متأخر از علامه تا زمان صاحب مدارك است و الثالثه كه مقصود فقيهان متأخر از صاحب مدارك مى باشد. بنابراين خوانندگان كتاب در دو گروه خاص منحصر مى شوند: نخست كسانى كه تبحر كافى و اطلاعات گسترده از آيات و روايات فقهى و ديدگاه فقيهان گذشته دارند و به سهولت در هر موردى اشاره هاى مرحوم نراقى را درك مى كنند و به فرض هنگامى كه وى مى نويسد: (وفاقاً للمكاتبتين) و يا (كما فى المستفيضه) و يا (يعضده المرسل والخبر) ونظاير آن مى فهمند كه مقصود وى كدام دو مكاتبه و يا خبر مستفيضه و يا خبر مرسل و غير مرسل است. و يا وقتى در عبارت مى بينند (خلافاً لظاهر الأوليين والمفيد) مى دانند منظور كدام نظر ابن جنيد و ابن زهره و شيخ مفيد است. اين گروه از متخصصان در فقه و مبانى و منابع آن مى توانند از اين كتاب بهره خوبى ببرند. گروه دوم كسانى هستند كه دسترسى كافى به متون و منابع دارند و مى توانند در هر مورد به متن روايت و يا عبارت مورد استدلال رجوع كنند و آن را بخوانند. بديهى است زحمت و تلاش محققان محترم كه منابع آيات, روايات و اقوال مورد اشاره در متن را استخراج كرده و در پاورقى آورده اند كمك شايان توجهى به خوانندگان كتاب مى كند و راه دست يابى به متن استدلال ها را آسان تر مى كند.
با توجه به اين ويژگى بايد معتمدالشيعه فى احكام الشريعه را فهرستى از مسائل و منابع و براهين آن دانست كه مؤلف با توجه به ديدگاه فقهى خود و در سايه رأى فقاهتى خويش تدوين كرده است. 4. بهره گيرى از جدول
بهره گيرى از نقشه و جدول و نمودار, امروزه امرى رايج و همگانى گشته است, اما در گذشته كم تر نويسندگان از اين امكان براى تبيين مقصود بهره مى گرفتند; اما مرحوم نراقى دست كم در يك مورد كه نياز به عدد و ارقام بود از اين امكان بهره گرفته است كه آن را هم بايد به حساب توانمندى وى گذاشت. وى در مبحث احكام مضطربه با ارائه دو نقشه امكان محاسبه روزهاى روزه فرد مضطربه را تسهيل كرده است. 5. گزارش فقه رسمى
اگر اين تعبير درست باشد مى توان معتمد الشيعه را گزارشى فهرست وار از فتاوى رسمى شيعه در مباحث مطهرات و نجاسات دانست. آگاهان به فتاوى فقيهان معاصر و نيز فقيهان پيشين با مراجعه به اين كتاب خواهند فهميد كه اجتهاد در اين حوزه هيچ گونه نوآورى نداشته است و تقريباً همان مسائل و فتاوى مطروحه در كتب فقهى معاصران است. با اين حساب مى توان گفت المعتمد فهرستى از احكام و فتاوى رسمى فقيهان شيعه در سده هاى اخير است. با مطالعه اين كتاب مى توان به اين واقعيت دست يافت كه بسيارى از تلاش هاى به كار رفته در حوزه استنباط در محدوده مباحث مطهرات و نجاسات چرخش هايى دايره وار در محدوده اى مشخص بود و نتيجه اى جز تكثير نسخ و كتب نداشت.
احيا و چاپ و نشر اين قبيل كتاب ها افزون بر ارزش بزرگداشت و حرمت گزارى محققان و پژوهشگران و عالمان برجسته شيعه, مى تواند در مطالعات تاريخى مسائل و مباحث فقهى هم سودمندى لازم براى پژوهشگران داشته باشد. از اين روى بايد از تلاش دست اندركاران كنگره و به ويژه محققان و مصحّحان كتاب ياد كرد. امروزه گرچه امكانات ماشينى دستِ يارى به سوى محققان گشوده است و بسيارى از تتبعات در متون روايى و فقهى براى دست يابى به حديث و يا متن مورد نظر را از دوش پژوهشگران برداشته است, اما فهم درست احاديث و متون مورد نظر نويسنده و انتخاب و آدرس دهى آن بار سنگينى است كه همچنان بر دوش محققان و پژوهشگران مى باشد. مصحّحان كتاب (معتمد الشيعه فى احكام الشريعه) با دقت و حوصله قابل تقدير اين مهم را سامان داده اند و مواضع و منابع احاديث و اقوال و متون مورد اشاره مؤلف را به طور دقيق نشان داده اند كه بايد دست مريزاد گفت.

كتاب معتمد الشيعه فى احكام الشريعه شامل مباحث كتاب الطهارة است كه بحث هاى مربوط به آب, نجاسات, مطهرات, تخلّى, طهارت از حدث, غسل جنابت, غسل حيض, نفاس, مس ميّت, غسل ميّت و احكام مربوط به كفن و دفن, غسل ها مستحبى و مبحث تيمم را در بردارد و در پايان, محققانْ منابع و مآخذ كتاب را به تفصيل ياد كرده اند.

محمّدعلى سلطانىجامع السعادات للشيخ الجليل احد اعلام المجتهدين المولى محمدمهدى النراقى(المتوفى 1209هـ) دست كم در اين قرون اخير, قلم زنى كم نبوده است, ولى نوشتن كتابى كه مفيد و ماندگار باشد اندك است. همين كه اين اثر چون قله اى مقاوم و استوار در سلسله مآخذ مرجع و مادر جا گرفته و نشان قبول بر سينه دارد, نشانه امتيازاتش در سبك و محتوا است.

در كتاب هاى معروف اخلاقى يا صرفاً جهت عقلى و فلسفى منظور بوده است, مثل السعادة والإسعاد, تهذيب الأخلاق و اخلاق ناصرى و يا جهت دينى غلبه داشته است, نظير إحيا العلوم, كيمياى سعادت و محجةالبيضاء و يا اين كه گلچينى از متن كتاب و سنت هستند, مثل مكارم الاخلاق و إرشاد القلوب. شاكله جامع السعادات, در تنظيم مطالب, پيرو و يا شبيه گروه اول با سبكى ويژه است و شاخ و برگ و متن و محتوايش و افزايش برخى فصل ها نظير اسرار عبادات, برگرفته از دو قسم دوم است. غرض مؤلف در اين كتاب, تنها اصلاح نفس و تهذيب اخلاق است نه بيان اخلاق اجتماعى و حكومتى و يا گرد آوردن آيات و احاديث. از اين رو به تصريح خود (جامع السعادات, ج1, ص3), متعرض (تدبير منزل) و (سياست مُدُن) نشده است.
مؤلف در آغاز, درباره نفس انسان و قوا و غرايز او, سخن مى گويد و هريك از فضايل اخلاقى را به يكى از قواى نفس نسبت مى دهد و هريك از رذايل اخلاقى را به غريزه اى مربوط مى سازد و آن گاه به شناساندن هريك از فضايل و رذايل قوا مى پردازد و سپس با آيات و روايات, موضوع را تبيين و تأييد مى كند و در پايان راه, درمان و معالجه هر رذيلتى را به شيوه اى حكيمانه بيان مى كند و علاوه بر اين ها گهگاه به نصيحت و موعظه مى پردازد و با كلامى مؤثر, خواننده را به تهذيب اخلاق و تصحيح رفتار فرامى خواند.

(وى بر ميانه روى در علم و عمل و گرايش هاى مكتبى اصرار مى ورزد و از يك سونگرى و كاناليزه شدن و خطى انديشيدن نهى مى كند, خواه به تقليد كوركورانه از حكما, با مقدسين و يا گرايش افراطى به ظواهر, يا بالعكس و خواه تعصب در عرفان يا حكمت اشراق يا علم اصول, يا فقه و….)(ص83)

خود مرحوم نراقى به برخى نوآورى ها اشاره دارد و مى نويسد: (ولمزيد الإحاطه… ولذلك لم نتابع القوم في التفريق بين الرذائل والفضائل وذكر كلّ منهما على حدة. ثم بيان الانواع واللوازم على ما ذكره اكثر القوم لايخلو عن الاختلال إمّا في التعريف والتفسير, أو في الفرق والتمييز, أو في الإدخال تحت ماجعلوه نوعاً له, أو غير ذلك من وجوه الإختلال, فنحن لانتّبعهم في ذلك, ونبيّنها إدخالاً وتمييزاً وتعريفاً مايقتضيه النظر الصحيح.)(ص66)

* مرحوم آيةاللّه محمدرضا مظفر, نوآورى نراقى در طرح و هندسه مطالب را چنين يادآور مى شود:

(… مؤلف پس از آن كه به روش اسلاف خود, بحثى فلسفى درباره نفس و قواى آن, و خير و سعادت و فضائل و رذائل در دو باب اول و دوم كرد, اساس تقسيم كتاب را بر قواى سه گانه عاقله, شهويّه و غضبيّه نهاد, به اين دليل كه همه فضائل و رذائل وابسته به اين قواى سه گانه است. آن گاه براى هر قوه اى اجناس فضائل و رذائل متعلق به آن ها را جداگانه و هم به ضميمه ديگرى ذكر مى كند و سپس انواع آن ها را برمى شمارد و هر نوع را با نظريه (حدّ وسط واطراف) تطبيق مى دهد. و در كار استقصاء و مربوط ساختن هر فضيلت و رذيلت به قوه اى كه متعلق به آن است تا آن جا كه ما مى دانيم كسى بر او پيشى نجسته است; چنان كه خود وى همين را ادعا مى كند و مى گويد: (برشمارى فضائل و رذائل, و قرار دادن بعضى را تحت بعضى ديگر و اشاره به قوه برانگيزنده آن ها را چنان كه ما به تفصيل بيان كرديم, علماى اخلاق متعرض نشده اند.)(ص66)

و اين مهم ترين جنبه فنى اين كتاب است و فتح باب جديدى است در تحقيق منشأ پيدايش اين فضيلت و رذيلت, و حتى اگر براى ديگرى اتفاق افتد كه خطاى او را نشان دهد و آنچه را او در اين باب از تحقيق گشوده است, تكميل كند, فضل تقدّم در پيشبرد علم اخلاق براى نراقى است. او براساس اين تحقيقش, فضيلت عدالت را از شمار انداخته و آن را جنسى در مقابل اجناس فضائل سه گانه ديگر يعنى حكمت و عفّت و شجاعت, قرار نداده است, به اعتبار اين كه عدالت جامع همه كمالات است نه مقابل آن ها.
اين نظريه را در باب دوم كتاب(ص67) بيان كرده است, و گمان ندارم كسى اين تقرير را بپذيرد و اين نظريه در قبال انتقاد, دوام آورد; لكن اين مقدمه جاى بحث درباره اين مسائل دقيق نيست. مقصود ما اين است كه اين تقسيمى كه مؤلف كرده و فضائل و رذائل را به اسباب آن ها برگردانده و موضوعات اين بحث ها را آن قوا قرار داده و انواع اخلاق و لوازم آن ها را برشمرده است, اين همه كارى نو و امتياز اين كتاب است در ارائه طريقه اى علمى.(مقدمه, ص, ش)

* يكى از نويسندگان معاصر درباره تطور بحث (طبقه بندى فضائل و رذائل) و جامع السعادات مى گويد: (ارسطو در كتاب اخلاق نيكوماخس فقط به دادن معيار براى شناخت فضائل و رذائل اكتفا نكرده است بلكه به طور جزيى به بررسى فضائل پرداخته است و مفاهيم خاص اخلاقى را همچون شجاعت, عفت, سخاوت, كرم و همچنين اضداد اين ها را بررسى نموده و نشان داده كه مثلاً شجاعت به عنوان يك فضيلت اخلاقى چگونه در وسط, بين دو رذيلت تهوّر و جُبن قرار گرفته است, و چه نسبتى با آن دو دارد و همين طور ساير فضايل. چيزى كه در بررسى جزيى ارسطو از فضايل و رذايل خيلى محسوس است, نبود نظم و تقسيم منطقى در ميان فضايل و رذايل مى باشد; زيرا تعداد فضايل و رذايل در اين كتاب به طور منطقى بررسى نشده و نيروها و قواى انسانى كه منشأ چنين صفاتى هستند, مورد توجه قرار نگرفته است.

همين عدم توجه, به رساله فارابى در اخلاق نيز سرايت كرده است. فارابى در اين رساله همچون ارسطو فقط فضايل را به دو صنف اخلاقى و عقلى (نطقى) تقسيم مى كند و در تعريف فضايل اخلاقى به همين اندازه اكتفا مى نمايد كه اين ها فضايل جزء نزوعى (تمايلى) انسان مى باشد, و به عفت, شجاعت, سخاوت و عدالت مثال مى زند.(فصول منتزعه, ص70) در حالى كه ابوعلى سينا در رساله اخلاق و به ويژه ابوعلى مسكويه در تهذيب الاخلاق تقسيم بندى خاصى را براى فضايل و رذايل و قوايى كه منشأ آن ها است پايه گذارى مى كنند.

اين روش, با جرح و تعديل هايى در كتب اخلاقى ادامه مى يابد تا آن كه مرحوم علامه نراقى در جامع السعادات بيش ترين تلاش را در اين قسمت مى كند. او با ذكر قواى انسانى و صفاتى كه منسوب به هريك از قوا است, در يك تقسيم بندى جامع, هريك از فضايل يا رذايل اخلاقى را به يكى از قوا يا مشتركاً به چند قوه نسبت مى دهد و در سراسر كتاب با توجه به تقسيم بندى خود درباره هريك از فضايل و رذايل به طور مستوعب بحث مى نمايد…).(سيّد محمّدرضا مدرسى, فلسفه اخلاق, ص190ـ 191)
حضرت آيةاللّه حسن زاده درباره گرايش هاى عرفانى نراقى و مبانى اخلاقى جامع السعادات, سخنانى دارند كه گزيده اى از آن را نقل مى كنيم:
(در ابتداى جامع السعادات چند دليل بر تجرّد نفس ناطقه آورده است, نتيجه تمام ادله تجرد نفس ناطقه ـ اعم از تجرد برزخى, خيالى و تجرد عقلى, و فوق عقلى ـ اين است كه نفس بعد از مفارقت از اين نشئه, باقى است; يعنى انسان (من حيث هو انسان) فناپذير نيست.

تقديم اين امر مهم يعنى اثبات تجرد نفس, در كتب اخلاقى, مطلبى لازم و واجب است; زيرا بحث از اخلاق كه دستورالعمل تكامل نفس و تصاعد او به سوى سعادت ابدى وى است, مبتنى بر معرفت نفس است. حكيم الهى نامور اسلامى ابن مسكويه در طهارة الأعراق همين شيوه پسنديده را به كار برده است, بلكه كتاب اخلاقى, مطلقاً متفرّع بر اين اصل است. كتاب اخلاق ارسطو نيز جز اين نيست…

اهتمام ما به اين امر از اين جهت است كه هيچ موضوعى در علوم عقليه و حكمت متعاليه به پايه اهميت آن نمى رسد و در حقيقت اين مطلب اجلّ مطالب عقلى و اساس دين دارى است و از قديم الدهر سلسله جليله حكماى الهى كه به منزله ملاك باطنه قوه عاقله انسان كبير شرع و دين اند درباره آن بحث كرده اند و رساله هاى جداگانه نوشته اند و معرفت نفس را مرقاة معرفت ربّ شناخته اند, و شناسايى آن را باب شناسايى كليه معارف دانستند و جميع ما فى الكَون را مظاهر صفات نفس يافتند و در سرانجام, معرفت نفس را عين معرفت ربّ. از اين گونه كتب و رسائل كه از قديم تا اليوم در معرفت نفس و بقاى آن نوشته اند, بسيار است, اين تأكيد و تشديد رجال الهى در اين باب براى اين است كه شبهات متوغلين را در ماده رفع كنند و عقول مردم را به سوى كمالشان كه لقاءالله است سوق دهند.

يكى از مسائل نفيس در معرفت نفس, اين است كه عمل نفس جزاء است و علامه محقق نراقى ـ قدس سره ـ يكى از مباحث كتاب شريف جامع السعادات را اين مطلب مهم با همين عنوان قرار داده است كه (إن العمل نفس الجزاء)

علم و عمل, عرض نيستند بلكه جوهر و انسان سازند. انسان به علم و عمل سازنده خويش است و كارى مهم تر از اين سازندگى ندارد, علم سازنده روح و عمل سازنده بدن است, و همواره در همه عوالم, بدن آن عالَم مرتبه نازله نفس است. و بدن هاى دنيوى و اخروى در طول يكديگرند و تفاوت به نقص و كمال است. (انيس الموحدين, مقدمه))
همچنين آقابزرگ تهرانى مى نويسد:

(جامع السعادات فى موجبات النجاة فراگيرترين كتاب اخلاقى متأخران است… اخيراً در تهران چاپ شده است, ولى بدون فهرستى كه دستيابى به مطالب فراوانش را آسان كند. از اين رو در سال 1320ق فهرستى برايش نوشتم به نام لامع المقالات فهرس جامع السعادات.) (الذريعه, ج5, ص58 ـ59)

عالم ربانى و استاد معروف اخلاق مرحوم ملا احمد نراقى, درباره جامع السعادات مى نويسد:

(… و به حكم عقل و نفس مستفيض نقل, بر هريك از افراد سالكين منهج رشاد و طالبين طريق رشاد لازم است كه اولاً از آيينه گيتى نماى دل زنگ رذايل زايل و بعد از آن اهم همت به صوب تجمل به خلل فضايل مايل سازد, چه بدون تخليه, تحليه ميسر نشود و انعكاس نقش حبيب در نفس خبيث صورت نبندد.
شستشويى كن و آن گه به خرابات خرام
تا نگردد ز تو اين دير خراب آلوده
و خود ظاهر و روشن و ثابت و مبيّن است كه دفع صفات ناپسند و كسب ملكات ارجمند موقوف بر شناختن آن ها و اصول و اسباب هريك و كيفيت معالجات مقرره است و متكفل بيان تفاصيل اين مطالب, علمى است كه تعبير از آن به علم اخلاق و حكمت خلفيه مى نمايند.

و بهترين نسخ كتب از حيث نظم و ترتيب و حسن تركيب و تعبير لايق و تحقيق رائق و اشتمال بر آيات و اخبار وارده در شريعت و احتواى بر مقالات ارباب عرفان و اساتيد حكمت كه در اين فن شريف تأليف و تصنيف شده كتاب موسوم به جامع السعادات است…. (معراج السعاده, ص4) على مختارى
 

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 84  صفحه : 16
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست