responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 5  صفحه : 6

نقد تصحيح حاشية آخوند بر رسائل‌
علوى‌ عبدالله

دررالفوائد فى الحاشية على الفرائد .آخوند مولى محمد كاظم خراسانى. تصحيح سيد مهدى شمس الدين. (چاپ اول: تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1410 ق). 570 ص، وزيرى.
فقيه و اصولى محقّق و مدقّق، آخوند مولى محمد كاظم خراسانى (1255 - 1329 ق) معروفتر از آن است كه نگارنده بخواهد درباره‌اش چيزى بنگارد. از حدود يكصد سال پيش به اين طرف، افكار و آراى اين قله برافراشته دانش، محور تدريس و تدرّس حوزه هاست. از ميان تصنيفات ايشان، چهار كتاب بيشتر مورد استفاده و مراجعه بوده و هست كه - به ترتيب تاريخ تأليف - عبارتند از:
1- حاشيه رسائل؛
2- فوائد الأصول؛
3- حاشيه مكاسب؛
4- كفايةالاصول.
شيوه آخوند - قدّس سرّه الشريف - در نگارش گزيده نويسى است. جز نكات مهم، به مطلب ديگرى اشاره نمى‌كند و نوعاً چيزى جز حرفهاى تازه‌اى كه خود دارد نمى‌نويسد و بيهوده به نقل اقوال و «إن قلتَ قلتُ»هاى بى ثمر و عمر برباد ده روزى نمى‌آورد.
معروف است - و درست هم هست - كه آخوند فى الجمله دوبار بر رسائل حاشيه نوشته است، يكى معروف به حاشيه قديمه و ديگرى جديده.(1) گفته‌اند كه حاشيه قديمه اولين تأليف آخوند است.(2) گذشته از سخن سرگذشت نگاران، از اشارات و تصريحات خود مرحوم آخوند هم در لابلاى نوشته‌هايش چنين مطلبى استفاده مى‌شود؛ از باب نمونه به اين موارد مى‌توان اشاره كرد:
الف - «وقد فصّلنا القول فيه فى التعليقة الجديدة فيما علّقناه على مباحث العلم الأجمالى»؛(3)
ب - «و قد بسطنا الكلام فى اثباتها... فيما علّقناه جديداً على مباحث القطع و الظنّ من رسائل شيخنا العلامة - أعلى اللَّه مقامه»؛(4)
ج - «و قد فصّلنا الكلام فى النقض والابرام فى التعليقة الجديدة فى مسألة إمكان التعبد بالظن»؛(5)
د - «و فى أصل البراءة كما بيّناه فيما علقناه و حققناه سابقاً...»؛(6)
ه - «فيما علّقناه سابقاً على الكتاب فى مسألة البراءة و الاحتياط»؛(7)
و - «فيما علّقناه جديداً على بعضى مسائل القطع»؛(8)
*43* ز - «فيما علّقناه على مباحث الظن قديماً و حديثاً؛(9)
ح - «فيما علّقناه جديداً على الاستصحاب».(10)
اين عبارات صريح است در اين كه آخوند - فى الجمله - دو حاشيه بر رسائل نوشته است. همچنين در برخى تأليفات ديگرش، به حاشيه‌اش بر رسائل - بدون تقييد به حاشيه قديمه يا جديده - اشاره و احياناً تصريح مى‌كند؛ از جمله:
الف - «و ما ذكرنا في الحاشية في وجه... لايخلو من تكلّف بل تعسّف»؛(11)
ب - «فراجعه [يعنى كتاب الرسائل‌] بما علّقناه عليه»؛(12)
ج - «.. كما استظهرناه في البحث و فيما علّقناه، على البراءة»؛(13)
د - «فراجع كلامه [يعني الشيخ‌] بما علّقناه عليه»؛(14)
مرحوم آخوند در اين كتاب بارها از استاد بزرگش ميرزاى شيرازى (متوفاى 1312 ق) با تعبيراتى مانند: «السيد الاستاد - دام بقاؤه» (ص 486)؛ «سيدنا الاستاد - دام ظله» (ص 490، 530)؛ «السيد الاستاد - دام ظله» (ص 507)؛ «سيدنا الاستاد - دام ظلله العالى» (ص 554) ياد كرده و به آراء و انظار ايشان اشاره كرده است.
همچنين از اين كتاب استفاده مى‌شود كه استاد ديگر آخوند، يعنى شيخ انصارى (متوفى 1281 ق) رسائل را پس از تأليف، تدريس مى‌كرده و در هر بار تدريس اصلاحاتى در آن انجام داده است. مرحوم آخوند به مواردى از آن اصلاحات كه شيخ در آخرين دوره تدريس رسائل انجام داده، اشاره كرده كه لازم است به اين نكات در تصحيح كتاب رسائل توجه شود. مثلاً آخوند در حاشيه رسائل گفته است:
الف - «... و إن لم يخرج المصنف - قده - عن عهدة ذلك هناك حين قراءتنا عليه الكتاب فلذا عدل عنه إلى المصلحة فى الأمر بالسلوك و زاد لفظ الأمر... إلا أنه قبل أن يصل إلى هنا بحثه قضى نجبه و فاز إلى روح و ريحان، و جنة و رضوان» (ص 165)؛
ب - «فأجاب المصنف الاستاد حين قراءتنا عليه الكتاب...» (ص 488)؛
ج - «كتب هذا عند قراءتنا الكتاب عليه، بعد ما ضرب على ما هو بين قوله: و لكن يشكل الأمر؛ و بين قوله: و لكن يضعِّف هذا الإشكال» (ص 525)؛
د - «و زاد لفظ الأمر هناك عند قراءتنا عليه الكتاب» (ص 561)؛ و نيز بنگريد به صفحات 231 و 427.
چنان كه گذشت، آخوند دوبار بر رسائل حاشيه نوشته كه به حاشيه قديمه و حاشيه جديده معروف شده‌اند. يك دوره حاشيه آخوند بر رسائل همراه با فوائد الاصول وى از سال 1315 قمرى (در حيات محشّى) تا كنون بارها به سه گونه چاپ شده است. غير از چاپ سال 1315، اين اثر در سال 1318 و 1319 به گونه‌اى ديگر چاپ شده كه از اين ميان چاپ 1315 از همه مغلوطتر و چاپ 1318 از همه بهتر است. در چاپ 1319 از آن به عنوان دررالفوائد ياد شده و شيخ آقا بزرگ هم از آن با همين عنوان ياد كرده(15) و دررالفوائد و آنچه چاپ شده را حاشيه جديده مى‌داند. او تصريح مى‌كند كه حاشيه قديمه، حاشيه‌اى كامل و از دقيقترين حواشى رسائل است وگرچه پاكنويس هم شده؛ ولى به چاپ نرسيده است.(16) اينك بايد ديد آيا آخوند بر همه رسائل دوبار حاشيه نوشته يا بر برخى از ابواب آن؛ و آنچه بارها چاپ شده و از اين پس آن را دررالفوائد مى‌خوانيم، كدام است. تاريخ فراغت از نگارش قسمتهاى مختلف دررالفوائد از اين قرار است: مبحث قطع و ظن، ششم شوال 1302؛ براءت و اشتغال و تخيير، دهه اول جمادى الآخرة 1295؛ استصحاب، ماه رجب 1305؛ تعادل و تراجيح، ذيحجه 1291.
آنچه از قرائن و شواهد و تصريحات خود آخوند بر مى‌آيد، اينكه:
*44* الف - آخوند بر مبحث قطع و ظن دوبار حاشيه نوشته و تاريخ ختم اولى تقريباً پيش از ماه رمضان 1291 ق (ص 568) و تاريخ ختم دومى شوال 1302 است. و هر دو حاشيه هم موجود است و حاشيه دوم بارها و حاشيه اول تنها در كتاب مورد بحث (ص 479 - 568) به چاپ رسيده است و از اشارات و تصريحات آخوند هم تأليف دو حاشيه بر اين مبحث، استفاده مى‌شود؛ مثلاً مى‌گويد:
* «... فيما علّقناه جديداً على بعض مسائل القطع» (ص 237)؛
* «... فيما علّقناه على مباحث الظنّ قديماً و حديثاً» (ص 368).
ب - آخوند بر مبحث استصحاب هم دوبار حاشيه نوشته كه تاريخ ختم حاشيه قديمه 6 محرم 1294،(17) و تاريخ ختم حاشيه جديده ماه رجب 1305 است. آنچه در دررالفوائد تا كنون و نيز كتاب مورد بحث چاپ شده، حاشيه جديده استصحاب است. حاشيه قديمه استصحاب مطلقاً چاپ نشده و بنا به آنچه در فهرست نسخه‌هاى خطى كتابخانه مركزى دانشگاه تهران آمده، نسخه‌اى از آن به شماره 3 / 2552 در آن كتابخانه موجود است.(18)
آخوند خود نيز مى‌گويد: «... كما فصّلناه فيما علّقناه جديداً على الاستصحاب» (ص 431).
ج - ظاهراً حاشيه براءت و اشتغال و تخيير و تعادل و تراجيح را بيش از يك بار ننوشته است. آنچه چاپ شده، همان است كه در دوره اول بر رسائل نوشته و در حقيقت حاشيه قديمه محسوب مى‌شود و - چنان كه گذشت - تاريخ فراغت از براءت و اشتغال و تخيير جمادى الآ خره 1295، و تعادل و تراجيح ذبيحه 1291 است. و چنان كه از آغاز بحث براءت و اشتغال و تخيير جمادى الآخره 1295، و تعادل و تراجيح ذيحجه 1291 است. و چنان كه از آغاز بحث براءت و اشتغال و تخيير بر مى‌آيد، اين فصل را پس از حاشيه [قديمه‌] قطع و ظن و استصحاب، و نيز پس از تعادل و تراجح نوشته است (ص 183، نيز ر.ك: ص 185، 208، 220، 237، 246، 263، 275) البته چنان كه گذشت شيخ آقا بزرگ تصريح كرده كه حاشيه قديمه كامل است. به هر تقدير، اظهار نظر قطعى در اين زمينه نيازمند مجالى بيشتر و بررسى نسخه‌هاى خطى اين دو حاشيه است؛ از جمله نسخه‌هاى شماره 15313، 1342، 11721، 8832 كتابخانه آستان قدس رضوى، (19) و شماره 2552 كتابخانه مركزى دانشگاه تهران،(20) و شماره 6129 و 6151 كتابخانه آيت اللَّه مرعشى - قدس سره.(21)
اينك به نقدتصحيح حاشيه آخوند كه آقاى سيد مهدى شمس الدين آن را عهده دار بوده‌اند، مى‌پردازم.
نقد تصحيح حاشيه آخوند بر رسائل‌
آقاى سيد مهدى شمس الدين حاشيه معروف آخوند بر رسائل را كه بيش از پنج بار چاپ شده، اخيراً تصحيح (كاربرد اين كلمه از باب ضيق تعبير است) و حاشيه قديمه آخوند بر قطع و ظن را هم به آن ضميمه كرده است. اين مصحّح (باز هم از ضيق تعبير) پيشتر دو كتاب ديگر آخوند، يعنى حاشيه مكاسب (سال 1406 ق) و فوائد الاصول (1407 ق) را تصحيح كرده (و بهتر است گفته شود تباه كرده)، و اين هر سه را يك ناشرمنتشر كرده است. به دنبال تصحيح و نشر فوائدالاصول، ناقد بيچاره‌اى مدتى از عمر خود را هدر داد و نقدى جانانه بر آن تصحيح نگاشت و از حدود يك هفتم كل كتاب (170 صفحه)، يعنى از بيست و دو صفحه آن، حدود يكصد غلط قطعى پيدا كرد. آن نقد در شماره 25 مجله حوزه، فروردين و ارديبهشت 1367، يعنى دو سال و نيم پيش از نشر تصحيح رسائل چاپ شد. انتظار مى‌رفت مصحح محترم از آن نقد درس بگيرد و از كاسبى با كتاب دست بردارد؛ ولى متأسفانه نه مصحح متنبّه شد و نه ناشر! و هر دو، بار ديگر، بخش عمده‌اى از كاغذ و مواد چاپ و امكانات مادى بيت المال را بر باد دادند.
*45* گويا مصحّح پنداشته‌اند كه با مرور زمان آن نقد از صفحه اذهان فاضلان رخت بر بسته و ذوالفقار على(ع) در نيام و زيان سعدى در كام است؛ غافل از آنكه اين گونه كارها سرانجام از دم تيغ نقد خواهد گذشت.
بارى، تصحيح حاشيه رسائل با فوائدالأصول تفاوتى نداردو و هر دو در كثرت اغلاط در يك حكمند. از آنجا كه صرف وقت زياد براى نقد اين تصحيح، تضييع عمر است؛ لذا اين بنده به ذكر چند نكته بسنده مى‌كنم و سخن را به پايان مى‌آورم.
بسيارى از اغلاطى كهدر تصحيح فوائدالاصول رخ داده و در نقد آن آمده، بدبختانه در اين اثر هم به حال خود باقى است. كتاب نه مقدمه درستى دارد و نه فهرستى. همين قدر بدانيد كه اين كتاب تخصّصى 570 صفحه‌اى، فقط شش سطر فهرست دارد. نه سر صفحه‌اى دارد و نه فهرست منابع و نه عنوان و سرفصل! به طورى كه اگر كسى بخواهد بفهمد آيا آخوند براى فلان عبارت رسائل، حاشيه دارد يانه؛ چه بسا بيش از يك ساعت معطّل شود. هيچ يك از لوازم تصحيح در اين اثر ديده نمى‌شود. تنها جلد و صحافى و كاغذ آن مرغوب است و بس. تنها در ص 10 (صفحه دوم مقدمه) شش غلط داده و در ص 10 - 11، كلمه «تراجيح» پنج بار به غلط «تراجع» چاپ شده است. كلمه «أيضا» در سرتاسر كتاب - تا آنجا كه من ديدم - به صورت «إيضاً» ضبط شده است؛ از جمله در اين صفحات: 121، 235، 253، 268، 330، 355، 356، 377، 392، 409، 439، 516، 523، 552. با اينكه بخصوص به همين نكته در نقد مزبور اشاره شده است. كلمه «على حدّة» همه جا «عليحدة / على حدّة / على حدّه» ضبط شده است؛ از جمله در ص 251، 261، 330، 340. همچنين كلمه «مُفاد» در ص 322 به تشديد «دال» ضبط شده است. مصحّح مطلقاً احكام همزه وصل و قطع را تشخيص نداده، و بالأخره كمتر صفحه‌اى است كه از اين گونه اغلاط خالى باشد. همچنين بسيارى از كلمات مطابق رسم الخط صحيح عربى نيست؛ مانند ملاقات (281)، منافات (313، 429)، مراعات (232، 541) برائة و قرائة.
عجيبتر اينكه در پايان بخش تعادل و تراجيح در چاپ سنگى قديم چنين آمده است: «و قد وقع الفراق لمؤلفه الآثم محمد كاظم الطوسي» مصحح هم اين عبارت را عيناً آورده و متوجه نشده است كه در اينجا «الفراغ» درست است و نه «الفراق».
بارى، اين نكات جزئى است و اگر ايرادات كتاب منحصر به اين گونه لغزشها بود، از آنها اغماض مى‌شد. ولى اغلاط غريب و عجيبى در اين تصحيح رخ داده كه مطلقاً انسان را به آن بى اعتماد و آن را از حيّز انتفاع خارج مى‌كند.
در اينجا تنها به چند نمونه از اين نوع خطاها اشاره مى‌كنم:
* 1. ص 66:
...و ذلك لأنّ التعبد بالخبر الواحد عنه تعالى لوقام دليل عليه - كما إذا قال النبى صلّى اللَّه عليه و آله: «كلّ ما اخبر سلمان عنه تعالى فاعملو به» مثلاً - فهو بمكان من الإمكان.
مصحح محترم، از سويى حوصله و بضاعت تحقيق نداشته و از سوى ديگر مى‌خواسته وانمود كند كه مآخذ احاديث را يافته و ذكر كرده است؛ ولى در اينجا مشتش باز شده است. چه وى پنداشته كه گفتار فوق حديث است و اين حديث پيامبر راجع به سلمان، لابد در نفس الرحمن محدث نورى كه راجع به احاديث مربوط به سلمان و فضايل اوست آمده، و در پى اين توهم و بدون اندكى تأمل و مراجعه به نفس الرحمن، به خيال خود خواسته است مأخذ مثلاً اين حديث را مشخص كند. از اين رو در پانوشت آورده است: «نفس الرحمن في فضائل سلمان»! و البته كه شماره صفحه‌اى از آن را ذكر نكرده است. غافل از آنكه با اندكى تأمل - كاشمس في رابعة النهار - روشن مى‌شود كه پيامبر چنين حديثى نفرموده و اين كلام آخوند است كه از باب مثال آورده و خودش تصريح كرده كه: «كما إذا قال النبى كل ما اخبر *46* سلمان عنه تعالى فاعملوا به؛ مثلاً...». اكنون آيا بايد انتظار داشت مصحّحى كه جمله‌اى را كه به روشنى پيداست كه حديث نيست، حديث مى‌انگارد؛ عبارات موجز و غامض و پيچيده آخوند را تصحيح كند؟ به نمونه‌هاى ديگر توجه فرماييد.
* 2. ص 282:
... كما يظهر من مراجعة ما يوازنه مثل «لارفث و لا فسوق و لا جدال فى الحج» أو يقال - مثلاً -: لاقمار و لا سرقة و لا أكل اموال الناس بالباطل في الإسلام...
اينجا هم مصحح، اين جمله آخوند «لا قمار و لا...» را حديث پنداشته و در پانوشت مرقوم فرموده‌اند: «لم أعثر عليه بهذه العبارة، نعم هناك روايات تدل على ذلك»! آفرين كه دست مصححان عالم را از پست بسته‌ايد!
* 3. ص 463:
... مسوق لبيان أنّ دين محمد صلى اللَّه عليه و آله لا ينسخ من قبل اللَّه تعالى إلى يوم القيامة.
اينجا هم مصحح شقّ القمر كرده و در پانوشت آورده است: «لم اعثر عليه بهذه العبارة نعم هناك روايات تدلّ على ذلك»! گويا مصحح مى‌خواسته عين همه عبارات آخوند را در كتب ديگران بيابد!
* 4. ص 327:
... مع أنه لا يصح أن ينتزع السببية حقيقتةً للدلوك مثلاً عن خطاب ايجاب الصلاة عنده...
مصحح «خطاب ايجاب الصلاة» را به وسائل الشيعة ارجاع داده‌اند؛ با اينكه به خوبى معلوم است كه اشاره آخوند به كريمه «أقِمِ الصلاة لدلوك الشمس إلى غسق الليل...»(22) است و كارى به وسائل ندارد.
* 5. مصحح در ص 171، آيه 6 سوره حجرات را آيه «نَفر» دانسته است؛ با اينكه آيه 6 حجرات، آيه نبأ است و نه نفر. همچنين در ص 566، آيه 122 سوره بقره را آيه نَفر دانسته كه اين هم خطاست؛ بلكه آيه نفر، آيه 122 سوره توبه است.
* 6. مصحح از چند نسخه در تصحيح استفاده كرده ولى با دقّت و مراجعه به فهرستهاى مخطوطات معلوم مى‌شود كه بخش مهمى از كتاب، يعنى حاشيه بحث براءت و اشتغال و تخيير (ص 181 - 286) با هيچ نسخه خطى مقابله نشده و تنها از روى چاپ سنگى آن حروفچنينى شده است؛ با اينكه نسخ خطى اين مبحث هم موجوداست.(23)
* 7. اشكال مهمتر اينكه اين اثر با چند نسخه از جمله دو نسخه مسجد اعظم به شماره 276 و 300 و حرم قم به شماره 5928 و آستان قدس رضوى به شماره 15315 مقابله شده است؛ ولى هيج يك از اينها نسخه اصل كلّ كتاب نيست. با اينكه در فهرستها آمده است كه نسخه اصل قسمتهايى از حواشى آخوند موجود است كه اگر گفته اين فهرستها درست باشد؛ غفلت و بى اطلاعى مصحح از آنها و عدم تصحيح بر اساس آنها واقعاً فاجعه است و نتيجتاً بايد مطلقاً فاتحه اين تصحيح را خواند و آن را دور انداخت؛ از جمله در فهرست كتابخانه آيت اللَّه مرعشى (ج 16، ص 130) آمده است كه بحث تعادل و تراجيح نسخه شماره 6129 كتابخانه مذكور به خط آخوند است. همچنين در فهرست الفبايى كتابخانه آستان قدس رضوى (ص 132 و 193) مى‌خوانيم كه نسخه شماره 13042، شامل براءت و قطع و ظن و استصحاب به خط آخوند است.
* 8. عجيبتر اينكه مصحح - به گفته خودش - به نسخه خطى حاشيه قديمه و جديده تعادل و تراجيح دست يافته و خواسته است هر دو را چاپ كند؛ ولى چون ديده است اختلاف حاشيه قديمه و جديده چندان نيست و در حد چند كلمه است، اختلاف قديمه با جديده را در پانوشت آورده و مستقلاً حاشيه قديمه را درج نكرده است (ص 10). در شگفتم از بى توجهى و غفلت و شتابزدگى اين مصحح ارجمند! ايشان نسخه ديگرى از حاشيه تعادل و تراجيح را حاشيه ديگرى پنداشته و يكى را قديمه و ديگرى را جديده انگاشته و خواسته اختلافشان را *47* ذكر كند؛ غافل از آنكه اين دو نسخه، دو نسخه از يك حاشيه است و نه دو حاشيه! وگرنه چطور ممكن است كسى دو حاشيه در دو زمان بر تعادل و تراجيح بنويسد و اختلاف اين دو حاشيه تنها در چند كلمه باشد!
بارى، بگذاريم و بگذريم. اگر بنا باشد همه اغلاط اين تصحيح بازگو شود، «مثنوى هفتاد من كاغذ شود».
در اينجا اشاره مى‌كنم كه تصحيح حاشيه آخوند بر مكاسب كه به وسيله همين مصحح انجام شده نيز سرنوشتى مانند حاشيه رسائل و فوائدالاصول دارد و آكنده از اغلاط عجيب و غريب است كه نقد آن، مقاله جداگانه‌اى مى‌طلبد و در پايان اين مقاله فقط اغلاط چند صفحه آن را فهرست وار مى‌آورم:
صفحه سطر غلط صحيح‌
198 4 فى تحصيصه من الافراد لا كلام في تخصيصه من الأفراد بلا كلام‌
198 16 لان احكم الواحدانى لأنّ الحكم الوحداني‌
198 21 فذاك الحكم الواحدانى المستر فذاك الحكم الواحداني المستمر
201 19 امّا مكيّفة به أو بعهده إمّا مكيّفة به أو بضدّه‌
202 7 للتملك المشترى لبعضها لتملّك المشتري لبعضها
202 13 كاف فى ثبوته الخيار كاف في ثبوت الخيار
202 20 يساعده لاعتبار يساعده الاعتبار
202 24 وجود السبب فى اسقاط السبب وجود السبب في إسقاط المسبّب
203 5 مالم يكون بدونه مالا يكون بدونه‌
205 4 - 5 ان بيع الصيغة أنّ بيع الضيعة
205 9 ما يحقّة فى العين ما يحقّقه فى العين‌
206 2 - 3 ولو نقل بفساده و لو لم نقل بفساده‌
207 22 تردد الأمرين تردّد الأمر بين‌
209 6 تقييده بما هو فاقدة تقييده بما هو فاقده‌
209 87 هنا ليس مجالاً لإصالة هنا ليس مجال لأصالة
212 1 ترتيب الاطعام عليها ترتيب الأحكام عليها
212 10 انّ تعيين المبيع انّ تغيير المبيع‌
*48* 212 14 لمضيّة او تعبداً لمضيّه أو تعبّداً
212 16 بين الصححة بين الصحيحة
212 22 ذيل المرسله ذيل المرسلة
215 3 احدهما من حيث أحدها من حيث‌
215 6 بكلا شقّه مما بكلا شقّيه ممّا
215 11 منه غير واحد منه فى غير واحد
217 9 البايع المقبضى للأخبار البائع المقتضى للخيار
217 13 الخيار العيب لخيار العيب‌
217 15 - 17 لخيارات الخيارات‌
217 23 فى التذكرة قاصراً فى التذكرة قاصر
224 2 نعم لم يكن لها نعم لو لم يكن لها
224 8 تلبّه بالعيب تلبّسه بالعيب‌
224 12 الإطلاق يعم بين اين دو كلمه يك سطر كلاً ساقط شده است.
224 22 بالتفصل بالتفصيل‌

****

چنان كه ملاحظه مى‌شود، اين همه قسمتى از اغلاط تنها دوازده صفحه تصحيح حاشيه مكاسب است. با اين همه نمى‌دانم چطو مصحح در مقدمه تصحيح حاشيه رسائل (ص 9) با اشاره به تصحيح حاشيه مكاسب و فوائد الاصول نوشته است:
«فتلقى الحوزات العلمية و المجامع العلمية [كذا] الكتابين بكلّ الاستقبال و القبول، فشوّقوني بعض الأعلام و الاساتيد العظام لتحقيق حاشيته على الفرائد... فصار ذلك سبباً لشوقي الوافر إلى تحقيق هذا الكتاب العظيم.»
اينكه گفته‌اند: «حوزه‌هاى علميه از [تصحيح و نشر] آن دو كتاب كاملاً استقبال كردند و...»؛ حرفى است چرند و خلاف واقع. نمونه‌اى از تلقّى حوزه از اين دو كتاب، نقد «حوزه» بود كه به آن اشاره شد. البته به گفته سعدى «هر كسى عقل خود را به كمال نمايد و فرزند خود را به جمال». نمى‌دانم «بعضى الأعلام» چه كسى بوده كه با كتاب و تصحيح بيگانه بوده و انسى با قلم نداشته و مصحح را بر تباه كردن آثار سلف صالح «تشويق» كرده است؟
بارى، بناى بنده بر اين است كه اگر اثرى از نويسنده‌اى نقد شد، همان را كافى مى‌دانم و ديگر سراغ نقد ديگر آثارش نمى‌روم. چون هدف، تنبّه و تذكر نويسنده است و اين هم با يك نقد حاصل شود؛ ولى از آنجا كه با نقد تصحيح فوائد الاصول، نه مصحح متنبه شد و نه ناشر، از اين رو به نوشتن اين نقد رو آوردم.
*****

*49*

 

پانوشتها:
1. ر.ك: الذريعة إلى تصانيف الشيعة. شيخ آقا بزرگ تهرانى. (بيروت، دارالأضواء). ج 6، ص 160 و ج 8، ص 132؛ مرگى در نور. عبدالحسين مجيد كفائى. (تهران، انتشارات زوّار، 1359). ص 326 و 327.
2. مرگى در نور، ص 326.
3. فوائدالاصول. آخوند خراسانى، تصحيح سيد مهدى شمس الدين. (چاپ اوّل: تهران، وزارت ارشاداسلامى، 1407). ص 135.
4. فوائدالاصول، ص 81.
5. همان، ص 82.
6. دررالفوائد. آخوند خراسانى. تصحيح سيد مهدى شمس الدين. (چاپ اول: تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1410). ص 23.
7. دررالفوائد، ص 54.
8. همان، ص 237.
9. همان، ص 368.
10. همان، 431.
11. كفايةالاصول. آخوند خراسانى. تصحيح مؤسسه آل البيت - عليهم السلام - (چاپ اوّل: قم، 1409). ص 266.
12. كفاية الاصول، ص 280.
13. حاشيةالمكاسب. آخوند خراسانى. تصحيح سيد مهدى شمس الدين. (چاپ اول: تهران، وزارت ارشاد اسلامى، 1406). ص 183.
14. فوائدالاصول، ص 114.
15. الذريعة، ج 6، ص 160 و ج 8، ص 132.
16. همان.
17. فهرست كتابخانه مركزى دانشگاه تهران. محمد نقى دانش پژوه. (چاپ اول: تهران، دانشگاه تهران، 1340). ج 9، ص 1345 - 1346.
18. همان.
19. ر.ك: فهرست الفبائى كتب خطى كتابخانه مركزى آستان قدس رضوى. محمد آصف فكرت و محمد وفادار مرادى. (چاپ اول، مشهد، كتابخانه مركزى آستان قدس رضوى، 1369). ص 132، 193، 206، 638.
20. ر.ك: فهرست كتابخانه مركزى دانشگاه تهران. ج 9، ص 1345 - 1346.
21. ر.ك: فهرست كتابخانه آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى. سيد احمد حسينى. (چاپ اوّل: قم، كتابخانه آيت اللَّه مرعشى، 1367). ج 16، ص 130.
22. سوره مباركه إسراء (17): 78.
23. ر.ك: منابعى كه در پانوشتهاى شماره 19 - 21 معرفى شد. نكته‌اى ادبى‌ تركيباتى از قبيل «ابحاث المفيدة» و «سهام المارقة»، و «عروةالوثقى»، و «فوزالاصغر» و «نهر الماد» «جواهر السنية»، و «شمس المنيرة» بحذف الف و لام از موصوف و اثبات آن در صفت اگر چه در عربى از اغلاط بزرگ محسوب ميشود (مگر در بعضى موارد سماعى كه موصوف بصفت اضافه شده است مثل مسجد الجامع و بقلة الحمقاء و غير ذلك كه در كتب نحو بيان شده است) ولى در فارسى قطعاً غلط نيست. چه فى الحقيقه اثبات الف و لام در امثال اين تراكيب فوق العاده بر زبان ثقيل و بر سمع كريه است و از قديم الايام خواص و عوام و جميع اساتيد از شعرا و نويسندگان بلا استثنا هميشه اين نوع تركيبات را مطلقاً بحذف الف و لام در جزو اول استعمال كرده و مى‌كنند، مثلاً حجرالاسود مى‌گويند نه الحجرالاسود، و شيخ الرئيس نه الشيخ الرئيس، و همچنين عروةالوثقى، و حبل المتين و مسجدالحرام و مسجد الاقصى و بيت المعمور و روح الامين و ايام البيض و حورالعين و غيرها و غيرها، حافظ گويد. در طريقت هر چه پيش سالك آيد خير اوست‌ در صراط المستقيم اى دل كسى گمراه نيست‌ ناصر خسرو گويد: بهر تعويذ عقد حورالعين‌ فرقدان چون هليله زرين‌ سعيد گويد: نه از قبيله آدم كه در بهشت خداى‌ بدين كمال نباشد جمال حورالعين‌ و شبيه بتركيبات مذكور در فوق است اگر چه عين آنها نيست سماء و العالم كه حذف الف و لام از معطوف عليه در اين كلمه در طى عبارات فارسى قطعاً غلط نيست بعين دليل متقدم. (بيست مقاله. علامه قزوينى. چاپ دوم، تهران، 1332 ش، ج 2، ص 250 - 251).

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 5  صفحه : 6
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست