responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 5  صفحه : 2

وضع اطلاع رسانى فرهنگى در استان همدان‌
اذکائى پرويز

چنان كه در امر كاربرد مراكز و سازمانهاى پژوهشى فرهنگى و اطلاع رسانى، پرهيز از هرگونه كلّى گويى و مباحث تئوريك مرعى باشد؛ راقم اين سطور، حيطه گفتار يا اختصار خود را به طور مشخص، محدود به منطقه همدان، و حتى، بر وضع جارى پژوهش و چگونگى بهره ورى از اطلاعات در مركز اسناد دانشگاهى كه در آنجا ايفاى خدمت مى‌كند؛ مقصور مى‌نمايد. هم چنين، چنان كه از عنوان بحث و سازمان متصدّى امر كه يك مؤسسه «فرهنگى» است برمى آيد، قلمرو مباحث هم در حوزه فرهنگى است؛ يعنى حسب تعبير كلّى و مفاد آن، شامل معارف عمومى و در وجه اخصّ و از موضع فصل، همانا علوم انسانى (Humam Sciences ) است. خصوصاً آن كه خود دانشهاى مرجع‌شناسى و اطلاع رسانى از مقوله علوم اثباتى (Positive Sciences ) محسوب نمى‌شوند. و به هر حال آن طور كه مستفاد مى‌گردد، اطلاق «فرهنگى» حتى در مورد معارف علمى (Applied Knowledges ) متعارفاً بر مسائل و موضوعات انسانى - اجتماعى متوقف است.
با اين وصف، گريزى از اشاره‌اى مقدماتى بر جريان عمومى پژوهش در اوضاع و احوال كنونى نيست. و هر چند ممكن است كلّى گويى تلقّى شود، مقايسه‌اى - ولو اندك - با وضع تحقيقات در چند دهه گذشته ضرورى است. در اين مقايسه كلّى اگر «نيمه خالى ليوان» ديده نمى‌شود؛ يعنى اگر منقصتها، عقب ماندگيها، اُفتها و عيبها بيان مى‌گردد، هرگز بدان معنا نيست كه در روند عمومى و از منظر كلّى، امر علم و تحقيق در اين مملكت پيشرفتى حاصل نكرده است. بلكه بدين معناست كه نسبت به بالندگى شتابان و گستردگى پردامنه دانشها و پژوهشها در عصر حاضر، آهنگ پيشرفت بسيار كند بوده است. كيفيت امر نسبت به افزايش كمّى و على رغم كثرت مواد، در همه زمينه‌ها كاهش پذيرفته است. وسائل كاربردى و كتابخانه‌اى با وجود تزايد و تعدّد مراكز، چنان كه بايد از عهده امور خدماتى پژوهش برنيامده‌اند، و يا اين وضع كه دارند هم برنخواهند آمد.
بناى پژوهش، خواه در رشته‌هاى علوم اثباتى و خواه در رشته‌هاى علوم انسانى و يا - چنان كه گذشت - به طور اعم در زمينه‌هاى فرهنگى، با تأسيس دانشگاه در ايران شالوده يافت؛ كه با گذشت تقريباً 60 سال از عمر اين نهاد، مى‌توان نمودار افت و خيز اين روند را طىّ سه نسل متوالى محقّقان و استادادان ترسيم نمود. به نظر اين جانب چنين مى‌رسد كه گويى هر يك از سه نسل مزبور تجارب گذشته را خود يك بار ديگر تجربه و تكرار كرده است. بدبختى ما، از جمله در همين جاست، كه هر نسل خلف به جاى كاربست و كاربرد و بهره ورى آزمونها و تجارب اسلاف، خود از نو و دوباره و بل چند باره، *5* بدون توجه به كارهاى تمام و ناتمام گذشتگان تا آنجا كه آنها رسيده‌اند، دست به كار شده و آغاز كرده‌اند. اين يك سير قهقرايى، ضد استكمالى و عقب ماندگى از قافله است كه «ره به تركستان» مى‌برد، و به «كعبه مقصود» نمى‌رسد. اگر قرار بود كه نسلهاى بشرى، تجربتهاى گذشتگان را به كار نبندد، و خود را از نو فقط به تكرار همان امور بپردازند، كه آدمى ابداً بدين پايه از پيشرفت نائل نمى‌آمد، و اكنون هم مثل چند هزار سال پيش در عصر حجر سرگردان مى‌بود. مگر نه آنكه اميرالمؤمنين على - ع - فرموده است: «فى التجارب علم مستأنف». و مگر نه اينكه قدماى ما گفته‌اند: «التجارب لقاحُ العقول».
بارى، از روزى كه نظام آموزشى دانشگاههاى مملكت را «واحد»ى كردند، و در پى آن خدمات كتابدارى را هم در سيستم آمريكايى «L.C .» منحل نمودند، و امر پژوهش و فرهنگ پژوهى را با معيارهاى آمريكايى و غربزدگى برسنجيدند، و در اين تغيير به اصطلاح «سيستم»ها ملاك را بر مقادير عددى دانشجو و استاد و كميّت مقاله و كتاب گذاشتند، جريان فجيع مدرك‌گرايى را به راه انداختند؛ و كردند آنچه كردند. و نتايج و تبعات آن امروزه دامنگير نسلى است كه متأسفانه خود به تكرار تجارب آغازيده است. در يك كلمه بگويم كه محققان واقعى و اساتيد برجسته نسل قبل، بنابر همان عوارض و آثار ناميمون، بدون استثنا بلاخلف ماندند. به عنوان مثال: علاّمه قزوينى، ملك الشعراء بهار، فاضل تونى، سيد محمّد مشكاة، شهيد مطهرى و... بدون جانشين درگذشتند. سنّت كرسى و حلقه درس و بحث و تحقيق، جاى خود را به چند «واحد» و چند «نمره» داد؛ يعنى به مانند دبستان و مدرسه راهنمايى كه چنين است. سُنَنِ تحقيق و مناهج آن، تجارب و مواريث محقّقان، زمينه رشد و ترقّى و استمرار پيدا نكرد، و جز بقيتى قليل امكان ادامه حيات نيافت.
حالا براى آنكه زياد هم كلّى بافى نكرده باشم، مرتبط با موضوع بحث، سطورى چند از يك مقاله پانزده سال پيش خود را كه راجع به يكى از كتابشناسيهاى آن زمان نوشته‌ام، و بيانگر وضع موجود مى‌باشد، عيناً به نقل مى‌آورم:
«دانش بر دو قسم است: يا ما موضوعى را مى‌دانيم، و يا مى‌دانيم در كجا مى‌توانيم اطلاعاتى درباره آن بيابيم. وقتى ما راجع به هر موضوعى مى‌خواهيم تحقيق كنيم، نخستين كارى كه بايد انجام دهيم آن است كه بدانيم چه كتابهاى در آن موضوع بحث مى‌كند. به همين سبب است كه امروزه با توجّه به تعريف كتابشناس: كسى كه بداند در علم بخصوص چه كتابهايى موجود است و چه كتابهايى انتشار يافته، و از چه منابع و مآخذى مى‌توان درباره آن علم كسب اطلاع كرد، ديگر كتابشناسى و كتابدارى را دانش‌شناسى مى‌نامند.
بارى، يكى از علّتهاى عمده دوباره كاريها، بلكه ده باره كاريها و عمر و وقت و پول و توان و كاغذ تلف كردنهاى بى عبث، و ركود و نابسامانى و حتّى انحطاط و ابتذال در امور علمى - ادبى - پژوهشى، همانا فقدان كتابشناسيهاى لازم در دانش و موضوعات مورد نظر و يا - از همه بدتر كه بدبختانه در كشور ما بيمارى واگير استاد و دانشجو و محقّق نماست - بى اطلاع بودن از چنين كتابشناسيها، و رجوع نكردن به آنهاست. پيشتر، در بررسى فرهنگ شاهنامه «ولف» ياد كرديم كه بر اثر ناآگاهى از آن فرهنگ، چگونه برخى به طمع استقصاى واژه گرز و سپر در شاهنمامه، عمرى بيهوده تلف كرده‌اند و هم اكنون هم مى‌كنند و در آينده هم متأسفانه خواهند كرد.
در حالى كه گفتيم اين چراغ عمر را ديگرى سوخته است *6* تا دانش شتاب گيرد و از حركت و نوجويى بازنماند. تحقيق و تحقيقات كه يك يا دو معدودى «در» ندارد، ابواب آن بى شمار است و ديدگاهها در هر دانش و فن بسيار؛ رهرويى بايد آغازيد و از درى بايد گذشتن كه ديگر كس يا كسان نگشوده باشند. ناآگاهى از مرجع شناسيها، و يا - بدتر - رجوع نكردن به آثار پيشين در امور علمى - پژوهشى به وسيله كتابشناسيها، و نگارش چيزى كه نه به قصد اكمال و تكميل، و يا نقد و ردّ و اثبات اثر مشابه قبلى پديد مى‌آيد، يا نشخواركردن حرفها و تقليد كارهاى پيشين و پيشينيان - كه خوشبختانه اغلب بى رنگ و باسمه‌اى و تقلّبى از كار درمى آيد - ايستايى محض است. و چون نفس دانش، نوجويى و پويايى است، پس ايستايانى اين چنين، دشمن نوجويى و پويايى و دانش هستند. تازه اين امر، در مورد دوباره كاريهايى است كه با حسن نيت، ليكن ناآگاهانه پديد مى‌آيد؛ ورنه سرقت و سَلخ و انتحال و اِلمامِ آثار پيشين، خود بحثى ديگر است.
نتيجه اين عقب ماندگى از حركت علم، و ناآگاه ماندن از تحقيقات و پژوهشهاى ديگر دانشمندان، آن است كه دوباره كاريهاى زيادى در بسيارى از زمينه‌هاى علمى و پژوهشى صورت مى‌گيرد. و مقدار اين دوباره كاريها را در حدود پنجاه درصد تمام تلاشها و كوششهاى دانشمندان تخمين زده‌اند». مجله هنر و مردم. (شماره 153 - 154، تير - مرداد 1354). ص 190 - 198.
گواهى كه مى‌توان امروزه بر وضع موصوف آورد، از جمله و يك فقره، خطابه‌ها يا گفتارهايى است كه در كنگره اخير هزاره تدوين شاهنامه فردوسى ارائه شد؛ كه به قول يكى از دست اندركاران: «از سيصد و چند ده مقاله، جز معدودى تازگى نداشت». مى‌توان گفت كه اگر هر يك از اصحاب مقالات فقط يك نظر به «كتابشناسى فردوسى» افكنده بودند، بدون شك آن دوباره يا چند باره گويى و تكرار مكرّرات پيش نمى‌آمد، و اى بسا كه دنباله تتبّعات ديگران گرفته مى‌شد، كارهاى پيشين صورت كمال و تكميل مى‌يافت، و از مجموع بسا كه نوجوييها و نوآوريها امكان ظهور و بروز پيدا مى‌كرد.
بى استفاده‌ترين و بى كاره‌ترين كتابهاى مرجع در كتابخانه‌ها، همين كتابهاى مرجع‌شناسى و كتابشناسى است. واضح و از بديهيات است كه نخستين گامى كه هر دانشجو، مدرّس، استاد و پژوهنده بايد براى حصول اطلاع از موضوعى يا مطلب خاص بردارد، كه مى‌خواهد راجع به آن بنويسد يا آن را بپژوهد، همانا تصفّح و تورّق، ملاحظه و مطالعه كتابشناسيها مربوط به آن است. متأسفانه اغلب كتابشناسيها و فهرستهاى توصيفى يا موضوعى در كتابخانه‌هاى ما بود و نبودشان يكى است، جزو چيزهاى راكد و زائد برشمارند.
فقدان متخصّصان اطلاع رسانى يا اهل اطلاع و مشاوران مرجع‌شناسى در كتابخانه‌ها نيز از جمله مسايل و نقايص است. كتابداران متخصّص هم يا وجود ندارند، و يا بسيار اندكند، و آن عدّه هم كه هستند عملاً «كتاب بده»اند (اصطلاحى كه خودشان به كار مى‌برند)، نه راهنماى مراجعان در جهت دستيابى به كتاب يا مرجع مربوط يا مطلوب. كمبود جا يا عاريتى بودن مكان در اغلب كتابخانه‌هاى موجود، هم از بابت مخازن و مراجع يكى ديگر از معضلات است. اصطلاح «منزل موقت»در بين كتابداران حاكى از بى ثباتى و غير جدّى گرفتن امر خدمات كتابدارى و اطلاع رسانى مى‌باشد. پديده منفى و متأسفانه عمومى، همانا سپردن اداره امور كتابخانه‌ها و مراكز اسناد به مديران و مسؤلان غير متخصّص در رشته كتابدارى است كه بايد گفت اين وضع طىّ دهه اخير زيانهاى جبران ناپذيرى به امر علم و كتاب و تحقيق *7* وارد كرده است. افزون بر اينها، قلّت بودجه كتابخانه‌ها و مراكز اسناد و يا ناكافى بودن آن را هم بايد ياد كرد.
كتابخانه را كمتر به عنوان يك واحد پژوهشى و آموزشى مى‌شناسند، بلكه به قول رئيس اسبق كتابخانه مركزى دانشگاه تهران: «كتابخانه‌هاى ايران غالباً مجلس صحبت و گفتگوست و هم قرائت خانه؛ در حالى كه وظيفه محل رجوع پژوهشى و آموزشى هم دارد». بايد افزود كه اكثر دانشجويان شيوه‌هاى بهره‌ورى از برگه‌هاى كتب و روشهاى استفاده از كتابهاى مرجع را نمى‌دانند. يكى از گرفتاريهاى مضاعف كتابداران همين است كه يا بايستى به يارى حافظه كتابى يا مرجعى پيدا كنند و به دست آنان بدهند؛ يا اين كه خود به جاى مراجعان در برگه دانها به جستجو پردازند. چنين مى‌نمايد كه آموزش طريقه استفاده از كتب و مراجع و برگه دانها، و شناخت طبقه بنديهاى كتابخانه‌ها براى دانشجويان سالهاى اول و دوم و بسا بالاتر ضرورى است.
بارى، مركز اسناد از جنبه نظرى اطلاعات به مفهوم پژوهشگاه، جايگاهى كه علوم حسب محتوا و موضوع در متون تخصصى مضبوط است، و از جنبه عملى در مفهوم خدمات عمومى، فنون كتابدارى و طرق ارائه مضبوطات مى‌باشد. مركز اسناد عبارت است از كاربرد و سازمان دهى اطلاعات، و ركن اساسى تشكيلات كتابشناسى و مرجع‌شناسى، كه جوابگوى احتياجات محققان باشد، وظيفه آن تسريع انتشار اطلاعات مضبوط بين يك يا گروه متخصّصان معيّن شده است. هدف مركز اسناد آن نيست كه انتشار اطلاعات را در بين عوام و اشخاص عادى و غير متخصّص تسهيل نمايد؛ چنين كارى شايد در جزو وظايف و اهداف كتابخانه‌هاى عمومى باشد.

***

در استان همدان به روى هم سى كتابخانه هست كه بيست و پنج واحد آن عمومى، يك كتابخانه آن حوزه‌اى، و چهار كتابخانه آن دانشگاهى است. از اينها دو واحد عنوان «مركزى» و «مركز اسناد» بر آنها نهاده آمده است. كتابخانه‌هاى عمومى شهرهاى استان غالباً فاقد برگه‌هاى كتاب و راهنماست. تعداد كتابهاى آنها طى ده سال گذشته كم شده كه زياد نشده است. يكى به علت منظور نكردن بودجه خريد ساليانه و يا عدم ارسال كتب از مركز كه سابق بر اين معمول بود. دوم به سبب پاكسازى كتب و خارجسازى بعض كتابها و مجلات از قفسه‌ها و نهادن آنها در مخزنهاى راكد و انبارها.
دانشگاه آزاد اسلامى واحد همدان كتابخانه داير با برگه‌ها و كارت كتاب ندارد، دانشجويان آنجا براى اداء تكليفهايشان از اينجا به آنجا سفير و سرگردانند. هيچ جا آنان را به سبب فقدان امكانات و مقدور نبودن ارائه خدمات، نمى‌پذيرند. اداره كل برنامه و بودجه همدان يك كتابخانه اختصاصى و اسنادى دارد كه حاجات مراجعان محدود خود را به زحمت رفع مى‌كند.
كتابخانه حوزه‌اى غرب (مدرسه آخوند) زمانى از معتبرترين كتابخانه‌هاى منطقه غرب ايران بود كه گذشته از ارائه خدمات به طلاب و مدرسان حوزه، مرجع و مآب اكثر كتابخوانان، نويسندگان و فرهنگيان به شمار مى‌رفت. در آنجا، علاوه بر مجموعه چند هزار جلدى كتب چاپى عربى و فارسى، حاوى حدود دو هزار نسخه خطى - اغلب - نفيس است كه فهرست آن تهيه و طبع شده است. ولى متأسفانه امروزه وضع بسيار نامطلوب و غير قابل استفاده‌اى پيدا كرده است. به طورى كه نه كتابدار به تعداد ضرورى دارد، نه دستگاه تكثير يا فيلم و عكس دارد، نه وضع ساختمان و *8* مكان فعلى آن مساعد است؛ براى بانوان هم كه از اول قابل استفاده نبوده است. آنچه اينك بيشتر مايه نگرانى همگان است، اينكه كتب خطى آنجا در معرض خطر مى‌باشد.
دومين مركز داراى كتب خطى در همدان، كتابخانه مركزى دانشگاه بوعلى سيناست كه تعداد نسخ آن بالغ بر پانصد جلد مى‌شود. فهرست توصيفى نسخ خطى مزبور توسط اينجانب در دست تأليف است و عنقريب جلد اوّل آن طبع و نشر خواهد يافت. اهميت اساسى مخطوطات آنجا از لحاظ اطلاع رسانى و از جنبه موضوعى اين است كه غالباً مشتمل بر كتب و رسالات طبّى است. يعنى مى‌توان گفت كه يك مجموعه نسبتاً كامل نسخ خطّى پزشكى عربى - فارسى در آنجا گرد آمده كه شايد چنين هيأت مجموع در ايران بى نظير باشد. اما در جزو كتابهاى چاپى كتابخانه مركزى دانشگاه بوعلى سينا كه بالغ بر چهل و پنج هزار كتاب و نشريه ادوارى مى‌شود، حدود پانزده هزار جلد كتاب، مجموعه «صلاح الدين عثمان هاشم» (1) سودانى مى‌باشد كه خود داستان مفصلى دارد و در اين مختصر نمى‌گنجد.
كوتاه سخن آنكه، دانشگاه بوعلى سينا هم از آغاز تأسيس آن كه بيش از 12 - 13 سال نمى‌شود، يك پژوهشگاه در جنب كتابخانه مركزى ايجاد كرد كه محققان و كارشناسان و كتابداران برجسته‌اى در آنجا كار و خدمت مى‌كردند. هم آنان كتب و نشريات درجه اول از لحاظ علمى - فرهنگى به السنه مختلفه سفارش دادند و تهيّه كردند، و ابتياع و انتقال كتابخانه بسيار نفيس صلاح عثمان هاشم مذكور به همّت آنان بود. متأسفانه آن پژوهشگاه از بين رفت، افرادش تار و مار شدند، روند سقوط و نزول كمّى و كيفى و علمى دانشگاهى و حيثيت و اعتبار آكادميك آغاز گرديد كه به گفته صاحبنظران: صدمات و لطماتى كه به اين نوزاد فرهنگى و پژوهشى در همدان وارد آمد، ابداً جبران‌ناپذير است، و تا آخر عمر «شلّ و فلّ» باقى خواهد ماند. (اين قافله تا به حشر لنگ است).
بارى، كتابخانه مركزى دانشگاه بوعلى، با احتوا بر مجموعه مخطوطات ياد شده، و كتب چاپى مزبور، خصوصاً مجموعه «صلاح عثمان هاشم»، به صورت بالقوّه يكى از غنى‌ترين و كارآمدترين كتابخانه‌هاى كشور از لحاظ اطلاع رسانى فرهنگى و پژوهشى در رشته‌هاى شرقشناسى، اسلامشناسى، ايرانشناسى، عربشناسى، تركشناسى، تاريخ و جغرافيا، زبان و زبانشناسى، دين و علم و فلسفه، و ساير رشته‌هاى علوم انسانى - اجتماعى و حتى علوم اثباتى است. و نظر به احتواى آن بر منابع و مراجع كمياب و ناياب و حتى منحصر به فرد، بى گزاف در برخى از رشته‌ها در سرتاسر كشور بى همتاست. ولى متأسفانه، تكرار مى‌كنم كه فعلاً اين وضع بالقوّه آنجاست؛ اما وضع و واقع بالفعل اطلاع رسانى و كاربردى اين مركز اسناد و ارائه خدمات در آنجا، از محدوده كار عادى در سطح بسيار نازل دانشجويى فراتر نمى‌رود.
معلوم و متعارف است كه وظايف و اهداف كتابخانه‌هاى مركزى و مركز اسناد بطور عمده متوقف است بر: 1. تهيّه كتب و نشريات ادوارى آثار خطى و چاپى، 2. خدمات فهرست نويسى و آماده سازى كتب چاپى، 3. راهنمايى مراجعان در امر دستيابى به كتب چاپى، 4. تهيّه فهرستهاى راهنما براى مجموعه‌ها، نشريات ادوارى، نقشه‌ها و جزوات، 5. تهيّه فهرست براى كتابهاى خطى و اسناد قديمى، 6. تهيّه ميكروفيلم از كتابهاى خطى و اسناد كهن، 7. تهيّه نسخه‌هاى عكسى از روى ميكروفيلمها، 8. انجام مبادلات كتب و نشريات با مجامع علمى و دانشگاهى، 9. تأمين *9* خدمات سمعى و بصرى و وسائل كاربردى، 10. تأسيس پژوهشگاهها، اتاقهاى مرجع و تالارهاى تحقيقاتى جنبى. و بايد عرض كنم از اين پنج فقره آخر (6 تا 10) مطلقاً اثرى و كوششى در كتابخانه مركزى دانشگاه بوعلى به ديده نمى‌آيد؛ هر چند كه وسايل و لوازم كار، مانند دستگاههاى سمعى و بصرى و افزارهاى ميكروفيلم و ميكروفيش و امثال اينها به طور كامل و كافى در يكى از بخشهاى غير فعّال دانشگاه موجود، ولى راكد و عاطل و باطل مانده است. آنچه اينك به صورت فعلى كار اطلاع رسانى را حتى المقدور در مركز اداره مى‌كند، دو بخش خدمات و مراجعات مى‌باشد كه مكرّر گفته آمد شديداً با كمبود كادر متخصص و كاروند مواجه است.
در زمينه بهره ورى از اطلاعات مربوط به علوم اثباتى در دانشگاه بوعلى، هر چند كه ذكر آن از حيطه گفتار بيرون است؛ اما توان گفت كه وضع، قدرى بهتر به نظر مى‌رسد. و اگر چه حتى در حدّ متوسط هم قابل ذكر نيست؛ باز به سبب توجهات رؤساى وقت و مسؤولان امر كه خود دانش آموختگان رشته‌هاى مزبور هستند، حسب سفارشهاى كتب خارجى و نشريات مربوط، خصوصاً در رشته شيمى و سپس فيزيك نمى‌توان از ابزار رضايت نسبى خوددارى كرد. بهره وران از كتب عبارتند از دانشجويان و مدرسان و كمابيش مراجعان بيرون از دانشگاه كه اين دسته شامل دانشجويان دانشگاه آزاد و اشخاص - به اصطلاح - متفرقه هم مى‌شوند. اينان چون كارت عضويت كتابخانه را ندارند، عموماً از دستيابى به مراجع و منابع محروم مى‌باشند؛ مگر آنكه بعضاً از طريق روابط دوستى و آشنايى با كتابداران، گاهى از خدمات كتابخانه بهره يابند. اما دانشجويان رشته‌هاى دانشكده‌هاى علوم و ادبيات (بايد گفت كه دانشكده مهندسى خود يك كتابخانه اختصاصى دارد) كتابخانه را - چنان كه وضع غالباً چنين است و قبلاً هم اشاره شد - قرائتخانه مى‌پندارند، جايى كه درسنامه‌هاى خود، يا كتابهاى كمك درسى را بخوانند؛ و نيز محلى براى استراحت و چرت زدن يا «گپ زدن» بيابند!
اما در زمينه انتشاراتى وضع بسيار اسفبارتر از آن است كه بتوان شطرى بيان كرد. از آن‌جا كه نشريات تخصّصى و ادوارى دانشگاهى، يكى از اهم وسايل اطلاع رسانى اخبار علمى و تحقيقى است؛ اساساً خود آنها نماد و نمود و نشانه حضور فعّال يك مؤسسه آكادميك در عرصه‌هاى فرهنگى دانش و پژوهش كشور در همه جاى جهان به شمار مى‌رود. اما دانشگاه بوعلى سيناى همدان متأسفانه به عنوان نمونه حتى يكى از آنها را ندارد؛ سهل است يك نشريه چند صفحه‌اى يا خبرنامه داخلى هم ندارد كه دست كم مردم و مسؤولان بدانند در آنجا چه مى‌گذرد.
زمانى شعار «منتشر كن يا بمير» (Publish or Perish ) به مثابه قانون اساسى دانشگاهها و ساير مؤسسه‌هاى آموزشى و پژوهشى به شمار مى‌رفت، و هنوز هم در همه جاى دنيا همين قانون وسيعاً حكمروا و قوياً مجراست. حالا بدين تعبير، آيا مى‌توان گفت كه دانشگاه شهر ما (زبانم لال) آثار حيات چندان هم از وجنات آن پيدا نيست؟ اخيراً تلاش و كوششهايى شده است تا بلكه براى دانشكده ادبيات، يك نشريه يا مجله ارگان روبه راه كنند كه سوگمندانه اين هم در چم و خم‌هاى ديوانى دواير مربوط در وزارتخانه‌هاى علوم و ارشاد طلسم شده است.
روند انتشار در زمينه كتاب هم به طريق اولى و به عللى معيّن دستخوش ركود است. بايد گفت كه طرحهاى تحقيقاتى دانشگاه بوعلى، چنان كه در فرمهاى رسمى و وزارتى آنها قيد شده، قويّاً بر جنبه‌هاى كاربردى و اطلاع رسانى، يا به *10* عبارت دقيقتر به «اطلاع رساندن مطالب» - يعنى در واقع نشر و طبع متون آنها - تأكيد بليغ گرديده است. حقيقت آن كه نمى‌توان گفت كه تمام طرحهاى مزبور پس از پايان كار قابل طبع و نشر مى‌باشد. زيرا چنان كه همه مى‌دانند، اگر نگوييم تمام، بارى اكثر آنها به جهت حيران كم و كسر حقوق مدرّسان دانشگاهى صورت انعقاد مى‌يابد كه اغلب هم معلوم نيست پس از به اصطلاح اجراى آنها با گزارش دهى معمول، و صدور بلافاصله دستور به حسابدارى، در كجا ناپديد مى‌شوند. خود اينجانب در يكى از بايگانيهاى دانشگاه صدها جزوه از آنها را ديده‌ام؛ هزاران جزوه هم از اوراق تكثير (پلى كپى) شده برخى از آنها موجود است كه اينجانب دلسوزانه از آنها به عنوان كاغذ يك رو سفيد براى باطله و پاكنويس در قلمفرساييهاى على الدوام خويش استفاده نموده، مصرف كاملاً واقعى «كاربردى» و «اطلاع رسانى» پژوهشى براى آنها يافته‌ام!
همدان، پيشينه انتشاراتى درخشانى دارد و از صدر مشروطيت، جرايد مقبول و مشهورى به خود ديده است. چاپخانه‌هاى خوب داشته و كتابهاى خوبتر دارد. از جمله نخستين رمانهاى تاريخى و ديگر آثار ادبى برجسته ادباء و فضلاء و معارفيان را در زمان خود چاپ كرده‌اند. ليكن امروزه، متأسفانه وضع بسيار بد و ناجور است. يكى دو روزنامه داير در اين مركز ايالت قديمى ايران زمين يكسره با زيان و ضررهاى پياپى در معرض تهديد و تعطيل قرار دارند. اعتبارات بانكى كه اخيراً به نويسندگان داده مى‌شود، در همدان (و شايد همه جا) بهتر است كه به ناشران داده شود. زيرا نوشته‌هايى كه مؤلفان ولايتى ما به چاپ مى‌سپرند، غالباً ارزش طبع و نشر ندارند. على قول بيهقى «به يكباره خواندن هم نيرزد». وجوه مصرفى نيز بازده اقتصادى نداشته و چيزى بر نمى‌گردد.
خلاصه آن كه با تأسيس دانشگاه در اين شهر، اميد و آرزوهاى بسيارى در دلهاى مشتاقان، فرهيختگان، دانشدوستان، وطندوستان و فرهنگيان پديد آمد كه خدا را بشود اين مركز به اصطلاح آكادميك رسالتهاى علمى، تحقيقى، تعليمى و ادبى را چنان كه بايسته و شايسته اين شهر كهنسال است، جايى كه نخستين دانشگاه جهان در آنجا (مكتب سده اكباتان) بنياد يافت، سازمان دهد و به سامان رساند. بيش از اين تصديع نبايد داد، تنها از خداى تبارك و تعالى بايد خواست كه همه خادمان دانش و فرهنگ را توفيق، رفيق كناد؛ بمنّه و كرمه.پى نوشت‌ 1. صلاح الدين عثمان هاشم سفير اسبق سودان در ايران - پيش از انقلاب - از محققان كم نظيرى بود كه با زبانهاى عربى، فارسى، انگليسى، آلمانى، تركى و روسى آشنايى كامل داشت. از جمله آثار وى ترجمه كتاب عظيم تاريخ الأدب الجغرافى استادش اگنات كراچكوفسكى - مستشرق و محقق روسى - است كه در دو مجلد بزرگ در قاهره چاپ شده است. مجموعه بسيار نفيس وى بالغ بر پانزده هزار جلد كتاب به زبانهاى مختلف كه برخى از كتابهاى چاپى آن در حكم خطّى است به راهنمايى تنى چند از استادان و فاضلان و همت مردى از استان همدان براى دانشگاه بوعلى خريده شده، كه اينك در كتابخانه آن دانشگاه نگهدارى مى‌شود و مورد استفاده است.

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 5  صفحه : 2
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست