با تلاش رايزنى فرهنگى جمهورى اسلامى در آتن و مشاركت انجمن فرهنگى ايران و يونان، اولين سمپوزيوم بين المللى اسلام و مسيحيت ارتدكس در روزهاى بيست و چهارم تا بيست و ششم آذرماه در آتن برگزار شد. انسان، محيط زيست و فرهنگ از نظر اسلام و مسيحيت ارتدكس، موضوعات رسمى و اعلام شده اين سمپوزيوم بود. اين موضوعات اكنون براى همه اديان الهى حساس است و پرداختن به آن ضرورت دارد. تعدادى از اساتيد و دانشمندان مسلمان از ايران و تعدادى ديگر از مسيحيت ارتدكس از ايران، كانادا، يوگسلاوى و شوروى در اين سمپوزيوم شركت داشتند. گزارش چگونگى اين سمپوزيوم در مجلات و روزنامهها به تفصيل آمده است آنچه در اين گزارش به درخواست ما آمده است بيشتر توجه دادن به اهميت اين گردهماييها، فوايد آن و نيز تحليل محتواى اين سمپوزيوم است. آينه پژوهش
***
در اين سه چهار سال اخير ما شاهد شكليابى حركت فرهنگى بسيار خوبى بوديم كه حاصل و نتايج بسيار خوبى داشته است. نشست اساتيد و علماى مسلمان با اساتيد و علماى مسيحيت، دو جلسه در آلمان غربى تشكيل شد كه چند نفر از اساتيد و علماى ايران در آن شركت داشتند. همچنين دو جلسه در ايران برگزار گرديد كه چند نفر از تئوريسينهاى مسيحى در آن حضور داشتند. جلسهاى نيز با شركت علما و اساتيد مسلمان و مسيحى در لهستان برگزار شد. موضوعاتى از قبيل رابطه عقل و وحى در اسلام و مسيحيت، معناى سعادت از ديدگاه اسلام و مسيحيت، و وظايف مشترك مسلمانان و مسيحيان در جهان امروز، عناوين بحثهاى مطرح شده در اين نشستها بود. من به عنوان كسى كه در اكثر اين نشستها شركت داشتهام نتايج آن را بسيار خوب ارزيابى مىكنم و ادامه و توسعه آن را ضرورى مىدانم. سمپوزيوم اسلام و مسيحيت كه در آتن پايتخت يونان برگزار شد نيز نشستى بود در راستاى نشستهاى قبلى بين اساتيد و علماى مسلمان با اساتيد و علماى مسيحيت. البته مسيحيت ارتدكس، يعنى شاخه شرقى مسيحيت كه خود را وارث اصلى آيين مسيحيت و كليسا مىداند. نشستهاى قبلى با اساتيد و علماى شاخه غربى مسيحيت، يعنى كاتوليكها و پروتستانها بود. در عصر ظهور اسلام و گسترش آن، ارتباط و رويارويى مسلمانان بيشتر با همين شاخه از مسيحيت، يعنى ارتدكسها بود و اطلاعات مسلمانان از مسيحيت بر گرد آن مىچرخيد. آنچه در كتب ملل و نحل ما نيز آمده، بر اين اساس است. شاخه غربى آن (كاتوليك) از سرزمينهاى اسلامى، دور و چندان در دسترس نبود. پروتستان نيز آن زمان وجود نداشت. نشست ما با ارتدكسها، زمينه نگاهى به تاريخ را فراهم ساخت. امّا على رغم اين ارتباط تاريخى و آشنايى ديرينه با مسيحيت ارتدكس، دير زمانى است كه مسلمانان با اين شاخه از مسيحيت چندان ارتباطى ندارند. آشنايى مسلمانان با اروپاى غربى، ارتباط آنها را بيشتر به مسيحيت غربى، يعنى *106* كاتوليك و پروتستان اختصاص داده است. مسيحيت ارتدكس كه نفوذ خوب و پيروان زيادى در شرق اروپا و برخى از كشورهاى آسيايى دارد، توانسته است عقايد و رسوم قديمى را بيشتر حفظ كند و آيين خود را از حوادث توفنده به كنار دارد. مذاكره بين الاديان امروز اهميت و ضرورت ويژهاى يافته است كه بايد به آن توجه خاصى داشت و زمينه آن را فراهم ساخت. آنچه من درباره اين جلسات عرض مىكنم، دورنمايى از ضرورت اين گونه نشستهاست و فوايدى كه بر آن مترتب است و آن را طى لحظات آن جلسهها احساس كردم. البته گزارش نماى ظاهرى اين نشستها و مسائل جارى آن و بحث از چگونگى مقالات ارائه شده درباره موضوعات آن نيز مفيد و لازم است و كم و بيش توسط بعضى از اساتيدى كه در آن حضور داشتند، انجام يافته است. نگاه من در اين جا بيشتر متمركز در فوائدى است كه از آن عايد مىگردد و ادامه آن را ضرورى مىنماياند. در يك نگاه گذرا اين ضرورت را در چهار محور مطرح مىكنيم. يكم: اسلام، مسيحيت و يهوديت اديان ابراهيمى هستند و به لحاظ تاريخى و جغرافياى در پيوندى نزديك و خويشاوند يكديگرند. اسلام به عنوان آخرين اديان ابراهيمى به سير تاريخى دو دين قبل از خود توجه كامل دارد و نسبت به مفاهيم و مقولات آن بى نظير نيست. قرآن مجيد خود را مكمل و مصدق مسيحيت و يهوديت مىداند و آيات زيادى در آن ناظر به اين نگرش است. ما براى فهم صحيح و درست اين آيات احتياج به اصلاعات دقيق و صحيحى از سير تاريخى و فكرى اين دو مكتب داريم. آنگاه كه مىخواهيم به تفسير و تبيين آيات قران در اين موارد بپردازيم، تنها تكيه بر روش ادبى و مراجعه به لغت و استنباط از ظواهر كافى نسيت، چرا كه اين آيات ناظر به عقايد آداب و رسوم دو قوم در عصر معينى از تاريخ است كه ما بايد واقعيات تاريخى آن عصر را بشناسيم. بايد به خوبى مسيحيت و يهوديت هم عصر نزول قرآن را بشناسيم و بدانيم كدام فرقه و گروه از اين اديان در زمان نزول وحى با مسلمين در ارتباط بودند و چه مفاهيم و مقولاتى در ميان آنها رايج بوده است. اگر اين مسائل را خوب نشناسيم، فهم ما از آياتى كه ناظر به مسائل اين دو دين است، فهم كاملى نخواهد بود. ما نمىتوانيم آگاهى درست و فهم صحيحى از فرهنگ و مفاهيم مسيحيت و يهوديت آن زمان بيابيم مگر از راه شناخت تحقيقاتى كه خود ايشان در اين زمينه دارند. گفتگوى با آنها و مراجعه به منابع تحقيقاتى و كتابهاى ايشان، زمينه چنين شناختى را فراهم مىآورد. البته تنها مراجعه به كتابها و منابع تحقيقاتى نمىتواند كافى باشد؛ چرا كه در گفتگوهاى مستقيم زوايايى از تاريخ و نگرشهاى عميق روشن مىشود كه در غير آن به دست نمىآيد. اين نشستها و گفت و شنودها مىتواند زمينه فهم بهتر و درك صحيحتر آياتى از قرآن را كه ناظر به اين دو دين ابراهيمى است، فراهم آورد. دوّم: ضرورت دوم از متن طبيعت اسلام ناشى مىشود. اسلام دين عرضه و دعوت است. از پيروان خود مىخواهد كه عقيده توحيد و عقيده ضرورت برقرارى عدالت در ميان انسانها را عرضه و تبليغ كنند. اين دعوت چگونه مىتواند تحقق يابد؟ و ما چگونه مىتوانيم پيروان ديگر اديان و مرامها رادعوت كنيم؟ طبيعى است كه ما بايد اطلاعات دقيق و كافى از ديگر فرهنگها و آيين و مرام مخاطبان خود داشته باشيم و تحولات تاريخى و فكرى آنان را به خوبى بشناسيم؛ چرا كه دعوت، يك نوع خواستن است و خواستن بايد روشن و واضح باشد. ما بايد بدانيم كه مخاطب ما چگونه مىانديشد و به چه ارزشهايى معتقد است و چه ارزشهايى را فاقد است تا بفهميم چه چيز را *107* به او بدهيم و چه را بايد از او گرفته و يا تصحيح بكنيم. دعوت كننده بايد مخاطب خود را بشناسد. به خلاف تصور عمومى، اطلاعات ما از مسيحيت و يهوديت كافى نيست و آنچه ما از آيات قرآنى در اين زمينه برداشت مىكنيم و يا اطلاعاتى كه از كتب ملل و نحل به دست مىآوريم، كارآيى چندانى ندارد. چرا كه مسيحيت امروز نسبت به آنچه در عصر نزول قرآن مجيد بود، تحولات بسيار شگرفى يافته است. ما بايد اعتقادات و ارزشهاى مسيحيت امروز را بشناسيم. اين اعتقادات و ارزشها براى مسلمان ديروز چندان شناخته شده نبود. بنابراين آنچه آنها مىشناختند و در كتابهاى خود آوردند، براى ما كافى نيست. بسيارى از آنچه در كتابهاى ملل و نحل نوشته شده است، به كتابها و سلسله اسنادى تاريخى مستند است كه براى مسيحيت امروز بى اعتبارى آن ثابت شده و چندان مورد توجه نيست. تحولات عظيمى كه در سدههاى اخير دنياى مسيحيت را دگرگون كرده است، بايد شناخته شود تا اعتقادات آنان را خوب بشناسيم. يهوديان و مسيحيان از مخاطبهاى اصلى اسلامند؛ ما تا اين مخاطبها را نشناسيم نمىتوانيم وظيفه عرضه را به درستى انجام دهيم. مسيحيت كاتوليك در عصر نزول قرآن براى مسلمانان چندان شناخته شده نبود. آنها بيشتر با شاخه شرقى مسيحيت كه ارتدكس بود، آشنا بودند. مسيحيت پروتستان كه از چهار - پنج قرن قبل شكل گرفت و به وجود آمد، در عصر نزول وحى و سدههاى اوليه اسلام، اساساً وجود نداشت. اين شاخه از مسيحيت نيز براى خود عقايد و فرهنگ و ارزشهاى خاصى دارد. بنابراين مسيحيت امروز براى گذشتگان ما شناخته شده نبود و ما نمىتوانيم از آثار آنها به شناخت آن بپردازيم. اين گونه نشستها و گفت و شنودها مىتواند زمينه بسيار مناسبى براى فراهم آمدن شناخت لازم باشد و اينجاست كه ما از زبان خود آنها به تحولات و تطوّرات تاريخى ايشان پى مىبريم. امروز تحولات توحيدگرايانه در عالم مسيحيت شديد است و با گذشته قابل مقايسه نيست. فرقههاى متعددى در داخل مسيحيت پيدا شده كه هر كدام باعث تحولات گوناگونى شده است. بيفزاييم كه در فهم و برداشت كتاب مقدس عهد قديم و عهد جديد نيز شاهد دگرگونيهايى هستيم. نهضتهاى عرفانى و اصلاح طلبانه زيادى كه پيدا شده است، الهيات مسيحيت را دچار تحولات بنيادى كرده و رفته رفته خداى مسيحيت از حالت خداى تثليثى محصور و يا متجسد شده در يك عصر و زمان به صورت خداى منزّهى درمىآيد كه از تمام اين پيرايهها پالايش يافته و منزّه شده است. گرچه اين پالايش براى علم مسيحيت بحرانى شديد است؛ اما از ديدگاه ما تصحيح و پيشرفت و گرايش به توحيد است. اين گونه اطلاعات را ما بايد داشته باشيم و برايمان ضرورى است و بهترين راه كسب آن برخورد مستقيم و تماس حضورى است. سوّم: ضرورت سوم از حالت جديد دنياى ما ناشى مىشود. دنياى امروز ما دنياى ساده و بسيطى نيست. ما در دنياى پيچيدهاى زندگى مىكنيم كه برخورد مكاتب و انديشههاى گوناگون در آن حالت بينالمللى دارد. امروز براى ما جامعه بسته معنى ندارد. يك جوان دانشگاهى ما اگر اهل مطالعه و تحقيق باشد، وصل است به كل محافل علمى و دانشگاهى دنيا. فهم بهتر مفاهيم و مقولات اسلام و ارائه مناسب آن در اين دنيا، با شناخت مفاهيم و مقولات ديگر اديان و مكاتب ميسّر است. جدا از اينكه اصولاً عقايد بايد به صورت تطبيقى و در مقايسه صحيح ارائه شوند؛ فهم درست آنها نيز با يكديگر ارتباط دارد. امروزه نمىتوان بدون مراجعه به مفاهيم ديگر به شناخت مفاهيم خود قناعت كرد؛ چرا كه *108* بايد نسبت و موقعيت معارف خود را در ميان ديگر معارف باز شناسيم و از اين شناخت است كه درك بهتر و بيان مناسبتر براى آن را مىيابيم. مضافاً اينكه در اين شناخت، فرم صحيح بيان نيز به دست مىآيد. فرمى كه براى انسان امروز قابل فهم و درك باشد و در زندگى او كارآيى داشته باشد؛ صحبت از انسان، سرنوشت، آينده، عدالت، اخلاق و... صحبت مشترك ميان ما و ديگران است. در صورتى كه حرف ديگران را خوب بفهميم، به بازفهمى سريع و دقيق از مفاهيم خودمان نيز كمك كردهايم. و اين فهم به ما بيانى صحيح و قابل فهم براى انسان امروز مىدهد. اينكه امروزه فاضلان و عالمان ما در حوزههاى علميه بيانى ويژه خود داشته باشند، كافى نيست؛ چرا كه بايد بيانى داشت كه در محافل علمى ديگر نيز به كار آيد. محافلى كه با مكاتب گوناگون و مقولات جديد سروكار دارد. الهيات مسيحى در اين دويست سال اخير به لحاظ برخورد مستقيم با مكاتب گوناگون غير دينى در جهان غرب، تجربههاى بسيارى اندوخته و براى بيان مفاهيم دينى الهى خود بيانهاى جديدى را يافته است. اطلاع از اين برخوردها و شناخت اين بيانهاى جديد براى ما كاملاً مغتنم است. ما مسلمانان هيچگاه مانند آنها رودرروى مكاتب الحادى نبودهايم. ماركسيسم از بطن جوامع غربى بيرون آمده و با مسيحيت سخت روبرو شده است. اگزستانسياليسم به عنوان يك مكتب فلسفى از آنجا برخاست و با الهيات مسيحى روبرو شد و سپس مورد استفاده آن قرار گرفت. نظرياتى كه اصالت را به علم مىدهند و هر سخن دينى را به عنوان سخنان غير علمى بى اعتبار مىدانند، در بطن جوامع غربى به وجود آمد. از اينجاست كه الهيات مسيحى در برخورد با اينها تجربههاى فراوانى دارد: سخنهاى خوب و بيانهاى مناسب كه شناخت آنها مىتواند براى ما مفيد باشد. بنابراين براى متناسب كردن بيان دينى خود با اين عصر و بارور كردن هر چه بيشتر مفاهيم آن، از اين جلسات و گفتگوها نيز مىتوانيم بهره گيريم. چهارم: امروزه انسانها از عوامل گوناگونى رنج مىبرند. از جمله اين عوامل، خصومتهاى مذهبى و دينى است. متأسفانه دين را در طول تاريخ، بر خلاف دستور خداوند، به عامل صف بنديهاى گوناگون و خصومتهاى مختلف مبدّل كردند و عامل اتحاد را به عامل تفرقه تبديل ساختند. از جمله وظايف متدينان امروز، رفع خصومت ميان انسانهاست. اين گفتگوها مىتواند به رفع سوء تفاهمات و پيش داوريها بپردازد و اختلافات و خصومتها را از ميان بردارد. اگر ما بتوانيم اين روحيه را ايجاد كنيم كه هر كسى بتواند حرف خودش را درست و در يك جو سالم بيان كند و حرف ديگرى را نيز به همين گونه بشنود، زمينه زيادى از اختلافات و خصومتها را از ميان برداشتهايم. گرچه اين گفتگوهاى تفاهمانگيز براى اين نيست كه يكى از دو طرف از معتقدات خود دست بردارد؛ اما با درك صحيح يكديگر، اساس خصومتها فرو مىريزد. در دنياى امروز كه سعادت انسان تهديد مىشود و مكتبهاى گوناگون الحادى بحرانهاى اخلاقى فراهم كردند و زندگى و محيط زيست انسان نيز از طريق افزونطلبى صنعتى و مطامع قدرتهاى بزرگ تهديد مىگردد، اديان الهى بايد در يك جبهه مشترك در مقابل اين تهديدها بايستند. در اين اديان، مشتركات زيادى هست كه مىتوان از آنها نيروى قوى و سدّى محكم در مقابل عوامل مخرّب پديد آورد. اين مشتركات كه ميان اديان الهى وجود دارد، در اين جلسات بهتر شناخته مىشود. اين چهار محور مىتواند دورنمايى از ضرورت وجود و توسعه اين گونه جلسات و مذاكرات بينالاديان را بنماياند. *109* البته از اين نكته نيز نبايد غافل بود كه در دنياى ما كمتر حركتى است كه بتواند از گزند بهره برداريهاى سياسى مصون بماند. سازمانهاى سياسى و نيروهاى سياسى به گونه دقيق مترصّد آن هستند كه از هر حركتى به نفع خود سود برگيرند و طبيعى است كه گفتگوى ميان اديان نيز از اين قاعده مستثنى نباشد، و قدرت يا ابرقدرتى بخواهد از آن سوء استفاده بكند. اما لازمه اين وضع اين نيست كه اين قبيل گفتگوها انجام نگيرد و از فوايد زياد آن صرفنظر شود. بلكه برگزار كنندگان، گردانندگان و شركت كنندگان در اين گفتگوها بايد با هوشيارى كامل خود را از اين گزند دور نگه دارند و آلت دست نيروهاى سياسى و قدرتهاى سودجو نشوند. اين گزند و خطر تنها اختصاص به اين جلسات و گفتگوها ندارد؛ بلكه ديگر حركتهاى فرهنگى نيز در تيررس آن است. در صحنه مسائل بين المللى، امروزه شما حركتى را نمىيابيد كه كاملاً از اين خطر دور باشد. واين نبايد سبب شود كه ما دست به هيچ كارى نزنيم و هيچ گامى برنداريم. مبادلات فرهنگى، رفت و آمدهاى لازم و نشستهاى مفيد بايد انجام بگيرد؛ اما بايد كمال مراقبت را نيز داشت تا آنچه عايد مىشود، برتر باشد و ارزش قبول زيانهاى محتمل را داشته باشد. و اين در گرو هوشيارى كامل برگزار كنندگان و شركت كنندگان است. شركت كنندگان در اين گونه نشستها بايد شناخت كافى در مسائل مربوط و اطلاعات لازم از اوضاع كشور ميزبان داشته باشند و مخاطبان خود را بشناسند. به هر حال برگزارى اين گونه جلسات نيز سياستى مخصوص به خود دارد كه با توجه به آن بايد برگزار گردد تا حداكثر بازدهى و حداقل آفات را داشته باشد. البته اصل تشكيل و شركت در آن براى مسلمانان ضرورتى حياتى دارد. امروزه مذاكره بين الاديان به يك جريان بين المللى تبديل شده و از گونههاى تبادل افكار و فرهنگها - كه امروزه در سطح جهان انجام مىپذيرد - مذاكرة بين الاديان است. اين حركت جديد تقريباً از صد سال پيش آغاز گشته و مرتب انجام مىگيرد. اين گونه نيست كه مسلمانان تصور كنند اگر پا به اين ميدان نگذارند، به نفع آنان خواهد بود. چرا كه مسائل فكرى و فرهنگى در جهان امروز به مسائل بين المللى تبديل شده است و اگر انديشههاى اسلامى در سطح اين مسائل حضور نداشته باشد، به نفع فرهنگ اسلامى نخواهد بود. سياست فرهنگى مسلمانان بايد مبتنى بر حضور حساب شده و دقيق در مجامع علمى و فرهنگى باشد. طبيعى است كه طرفين مذاكره بايد از الفباى فكرى و فرهنگى يكديگر اطلاعات جامع و كافى داشته باشند و معتقدات و آداب و رسوم يكديگر را خوب بشناسند. اينجاست كه حرمتى در مخاطبان به وجود مىآيد كه زمينه ظهور نتايج را بهتر فراهم مىسازد و گفتگوهاى جدّى را پديد مىآورد. در ميان متفكرين اسلامى بايد كسانى در زمينه اديان بزرگ، شناخت و تخصّص دقيق داشته باشند تا در اين گونه محافل و جلسات شركت كنند. البته در اين جلسات، تنها اطلاعات اسلامى - ولو زياد و دقيق - كافى نيست؛ بلكه اين مذاكرات نيز مانند مذاكرات سياسى است و تنها كسانى مىتوانند گرد يك ميز در مذاكرات سياسى حضور رسانند كه چند و چون سياست و افكار سياسى طرف مقابل خود را بشناسند. تنها با تكيه بر اطلاعات عمومى و معلومات شايع در اين زمينه توفيق چندانى حاصل نمىآيد.