responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 47  صفحه : 8

دست نوشتى عتيق از مناقب ابن شهر آشوب
جهانبخش جويان


دست نوشته هاى اسلامى فراوانى در سراسر جهان پراكنده است كه از شمار و چند و چون آنها آگاهيِ دقيق و كافى نداريم. در كشور خودمان نيز هنوز اطلاع مدوّن و بسامان و مجموعى از مجموعه دست نوشته هاى كتابخانه هاى دولتى و عمومى به دست نيست تا چه رسد به دست نوشته هايى كه در كنج خانه هايند و اگر از زوال و تلف جان به در برند, باز دانسته نيست چه سرنوشتى چشم مى داردشان!
اين ناچيز كه همواره در شوقِ زيارت و بهره مندى از مآثر تمدّن شكوهمند اسلامى غوطه ورست, چندى پيش به راهنمايى و اشارت استاد گرامى آقاى رسول جعفريان, ـ دام فضله ـ, به آستان يادگارى كرامند از سده هاى دور, باريافت; و اين قلم انداز كه باز به اشارت همان سرور ارجمند صورت پذيرفته, بازتاب آن زيارت خجسته است كه نعمت تكرار با آن همبَر شد و ـ بشرحى كه بيايد ـ به همنشينى بدل گرديد ـ والحمد لله حمد الشاكرين. يادى از ابن شهر آشوب و مناقب وى1
ابوجعفر محمد بن على بن شهرآشوب بن ابى نصر بن ابى الجيش مازندرانى, ملقّب به رشيدالدين و عزالدّين, مفسّر, محدّث, اديب و فقيهى امامى است كه از نسبت (سَرَوى) برمى آيد كه اصل اين خاندان از سارى باشد, ولى دقيقاً دانسته نيست وى كجا زاده شده است. به هر روى, ولادتش در سال 489هـ.ق رخ داده است. وى سفرهاى علمى فراوانى داشته و در طول عمر دراز پربركتش به افاضه و استفاضه فراوان, چه كتبى و چه شفاهى, كامياب گرديده است.
از جمله استادانش احمد غزالى, جارالله زمخشرى, ابوعلى طبرِسى, ابوالحسن بيهقى فريد خراسان, خطيب خوارزمى و قطب الدين راوندى اند و از شمار شاگردانش ابن ادريس حلّى و ابن بطريق حلّى و ابن ابى طى حلبى و ابن زهره حلبى, نامورترند.
آوازه مندترين آثار ابن شهرآشوب اينهاست: 1) مناقب ابى طالب ـ عليهم السلام ـ 2) معالم العلماء 3) متشابه القرآن و مختلفه. 4) مثالب النّواصب.
ابن شهرآشوب در گستره آگاهى ها و جامعيت و منش علمى مردى كم مانند و از اعاظم مفاخر اسلام است. گذشته از تبحّر علمى, طبعى موزون نيز داشته و شعر مى سروده است.
از حيث توثيق رجالى تا سده 11ق. درباره او سكوت شده, ولى در اين سده ميرداماد اجتهاداً وى را توثيق كرد و پس از آن در كتب رجالى به تكرار به توثيق وى پرداخته شده است.
ابن شهرآشوب 16شعبان 588ق. در حلب درگذشته و در جبل الجوشن در نزديكى محلّى مشهور به مشهد الحسين ـ عليه السلام ـ به خاك سپرده شده است.
شايد بتوان گفت (مناقب آل ابى طالب(ع)) مهم ترين يادگار اوست. اين كتاب نخست در 1313ق. در بمبئى و پس از آن به كرّات در ايران و عراق چاپ گرديده است.
تأليف مناقب اندكى پس از 553ق. در بغداد صورت گرفته است. بر بنياد آنچه در ديباچه آن آمده, اين كتاب با يادكرد مناقب پيامبر(ص) آغاز شده, آنگاه به يادكرد امامان(ع) پرداخته و سپس صحابه و تابعان را ياد نموده است; ليك نسخ موجود با ياد امام حسن عسكرى(ص) پايان مى پذيرد. احتمال اينكه مابقى مناقب را ابن شهرآشوب تأليف نكرده باشد, منتفى است, چراكه خود وى در معالم به بخش مربوط به امام مهدى ـ عجلّ الله تعالى فرجه الشريف ـ ارجاع كرده و ابن طاووس نيز از اين بخش بهره هايى را نقل كرده است.
حسين بن جبر, مناقب را تلخيص كرده و (نخب المناقب) نام نهاده است. اوصافى كه ابن جبر براى مناقب آورده, موجد اين پندارست كه نسخه مناقب موجود در دست او, از مناقب موجود نزد ما كامل تر بوده است.
ييافت نشدن برخى مطالب موجود در نخب در مناقب موجود نزد ما, در كنار كاستى پايانى كتاب, مسلم مى دارد كه مناقب ابن شهرآشوب تمام و كمال به دست ما نيفتاده و مناقب متداول و موجود, تلخيص يا تحرير يا شكل ديگرى از مناقب شهرآشوب است.
شايد ابن شهرآشوب در دو مرحله مناقب را تدوين كرده باشد: در مرحله نخست در همين حجم و حدّ مناقب موجود; و در مرحله سپسين, با افزايش حجم قبلى و ادامه مطالب, مانند نگارش بخش مربوط به امام مهدى(عج). مناقب موجود در دست ما, به مادر نسخه اى از مرحله يكم, نَسَب مى رساند و از افزايش و تكميل ثانوى بى بهره مانده است.
ابن شهرآشوب اثر ديگرى دارد كه ظاهراً تكميلگر نقش مناقب اوست. اين اثر (مثالب النواصب) است كه مؤلّف خود در معالم العلماء و در اجازه اى كه به على بن جعفر جامعانى داده, از آن ياد كرده است. گرچه از مثالب نسخه اى در دست هست, اما ـ مع الاسف ـ هنوز به طبع نرسيده است.2
از آنجا كه آثار ديگر ابن شهرآشوب ـ چون معالم العلماء و متشابه القرآن و مختلفه ـ به سخن بنيادين نوشتار ما نمى پيوندد, از يادكردِ آنها چشم مى پوشيم. دست نوشت عتيق مناقب در اصفهان
دست نوشتى عتيق از مناقب ابن شهرآشوب در كتابخانه نوبنياد دولتى موسوم به (كتابخانه ابن مسكويه) در اصفهان وجود دارد كه در نوع خود اگرنه بى مانند, كم مانند, و بس ممتازست.
بيشترينه كتب خطّى محفوظ در اين كتابخانه, همان مخطوطات (كتابخانه عمومى اصفهان) (كتابخانه فرهنگ) است كه از كتابخانه اى بسته و كم رواج به كنج طبقه فوقانى اين كتابخانه نوبنياد به پناه آمده است.3
گنجينه دست نوشته هاى ياد شده اگرچه چندان عريض و طويل نيست, از جهاتى ـ از جمله: ميراثدارى يك بهره تراث فرهنگ ـ شهرى بزرگ چون اصفهان, و همچنين احتوا بر برخى كتب خاندان ظلّ السلطان, بجدّ نگريستنى و دربر دارنده نفايسى است ديدنى و بررسيدنى.
دست نوشتِ ديرينه مناقب كه در كنج گنجينه آرميده است, به رغم اهميّت و دُردانگى چشمگيرش و با اين كه ـ هرچند باجمال ـ سال ها پيش نام و ياد و نشانش در فهرست ناتمام مانده اى به نام (فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه عمومى اصفهان)4 آمده, ـ بناسزا ـ ديرى است كه مغفول و مجهول مانده و جز ويژگان كسى از روز و حال آن سراغى نجسته است.
دريغ كه از سرنوشت دست نوشت كرامند ياد شده آگاهى زيادى نداريم و روشن نمى دانيم كى به اصفهان و چگونه به گنجينه كتابخانه فرهنگ سابق راه يافته است. به هر روى, نسخه خطى قديم مناقب كتابخانه فرهنگ سابق (كه فعلاً در كتابخانه ابن مسكويه نگهدارى مى شود) نسخه اى است وقفى.
ييادداشت واقف كه در كناره صفحه يكم متن, در هامش خطبه ابن شهرآشوب ـ قدّس سرّه ـ آمده, چنين است:
(بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد للّه الذى جعل مناقب آل ابى طالب من اوضح الواضحات وذكرها ومواظبتها والوقوف عليها من اعظم القربات
وبعد, فقد جعلت هذا الكتاب موقوفا على اولادى الذكور ثم الذكور من الذكور وهكذا فى كل طبقة فاذا انقرض الذكور بالمره كان موقوفا على اهل العلم وفوضت التولية الى نفسى ثم الى الحاكم الشرعى
حرره خادم المذهب الجعفرى محمد جعفر بن محمد صفى الفارسى فى 5شهر محرم 1279.).
دست كم بخشى از دست نوشت ـ آنگونه كه بشرح تر بازخواهيم گفت ـ سالى پيش از درگذشت نويسنده (ابن شهرآشوب) كتابت گرديده و البته چون اكثر صفحات دست نوشت به يك خط و آن هم خط راقم تاريخ مذكورست, تعلّق بيشترينه صفحات به اين تاريخ يا اندكى پس از آن خدشه ناپذير است مى ماند صفحات نونوشته آغاز و انجام كه بس كهنه و يادگار سده هفتم است.
دست نوشت بر نسخه اى كه به خطّ مصنّف ـ يعنى: ابن شهرآشوب ـ بوده عرضه گرديده و با آن مقابله شده است. در صفحه 88, در حاشيه, مى خوانيم ـ به خط قديم اصلى (ظ.) ـ: (بلغت المقابله بالنسخه التى بخط المصنف); اين نسخه خط مصنّف (ره), ظاهراً اصل و مأخذ كتابت دست نوشت موجود نيز هست, چرا كه در گوشه فوقانى ص97 آمده: (بلغت المقابله بنسخه الاصل التى بخط المصنف) و در گوشه تحتانى ص280: (قوبل الاصل الذى بخط المصنف).
اعتماد بر اين مقابله, آنگاه افزون مى شود كه بدانيم كاتب در كار خويش دقّت و بصيرتى داشته است; نمونه آن, اينكه: در ص61, در حاشيه, عبارتى با رمز (صح) افزوده و در هامش نوشته: (بلغت المقابله); در بالاى صفحه, در گوشه چپ, آمده: (رابعة الاول من المناقب); نيز: در ص65 در حاشيه: (بلغ); و: ص71 و 121 و…, حاشيه: (بلغت المقابله). اين خُرده مكتوبات, نمودار عنايتى است كه بر فراز و فرود امر كتابت هزينه گرديده است.
كاتب ـ چنان كه شيوه كاتبان آن روزگاران بوده ـ لفظ (فصل) را در آغاز فصول يا نام هاى قائلان ـ چون (اميرالمؤمنين) عليه السلم, (الصادق) عليه السلم, (القاضى), (عكرمَه), (ابن عباس) و… ـ را به طرزى ديگرگون, ممتاز نگاشته. البته چنين نيست كه در همه اسماء و همه جا اين قاعده به يك منوال رعايت شده باشد.
مختصات كتابتى ويژه دست نوشت نيز سازگار با قدمت آن است, چنان كه شيوه ويژه اى در كتابت همزه دارد: گاهى حذف نموده و گاهى به طرزى ويژه و جز در مواضع امروزينه قرار مى دهد.
در حاشيه صفحات ـ چنان كه رسم برخى امروزيان هم هست ـ عناوين كوتاهى نهاده شده كه نشان دهنده محتويات و راهنماى مراجعات است; مانند: (حديث الغار) (ص119) و (حديث الاسراء) (ص164) و (صفة البراق) (ص166).
در حركت و نقطه گذارى اين عبارات كنارى, از قلم قرمز بهره گرفته اند و البته گه گاه در نشانه گذارى هاى داخل متن نيز اثر اين قلم قرمز وجود دارد.
نام شاعران را نيز كثيراً در كنار اشعار نوشته, مانند: (الصاحب), (مهيار), (ابن طوطى), (ابن علويّه) (چنين در نسخه: تشديد بر روى ياء),5 (دعبل), (ابوالحسن بُويَه), (ابن حمّاد), (الشريفُ المرتَضى) و (رشيد و طواط ـ معناه الخفاش) و… اشارت كرده بوديم و اينك به تفصيل مى گوييم:
از آغاز دست نوشت تا ابتداى صفحه 19 به خط كاتب ديگرى, جز كاتب متن اصلى است. همچنين از ص439 تغيير قلم و كاتب در كار است, ولى مركّب و خط تا حدّى شبيه همان است كه بود. ناگفته نماند كه كاتب اين آغاز و انجام الحاقى يك تن (ابوالقاسم حلّى) است.
متن نسخه در ص459 با اين عبارات به پايان مى رسد:
(تم الجزؤ الثانى من مناقب آل ابى طالب ـ عليهم السلام ـ ممّا صَنَّفه محمّد بن على بن شهرآشوب السرَويُّ المازندرانيُّ رضى الله عنه وارضاهُ يتلوه الجزؤُ الثالث ما تفَرَّد به من الفضايل عليه السلام ان شا الله تعالى وصلى الله على سيدنا و مولانا محمد النبى وآله الغرّ الدُهر الميامين)
و بر هامش به نظمى ويژه نوشته شده:
(غلّق هذا الكُرّاسَ والكرّاس الاوَّل تتممه الكتاب المفُتَقِرُ الى رحمةالله تعالى وشفاعة محمدٍ وآله عليهم السلام ابوالقاسم بن اسمعيل بن عنان الكُتبيُّ الورّاقُ الحلّى فى أواخر شهر رجب المبارك من سنة ثمان وخمسين وستمايه غفرالله لمن نظره ودعا له بالمغفرة).
سند بسيار مهم بلكه مهم ترين سند تاريخ گزارى نسخه, همانا ترقيمه جزء يكم است كه به خط قديم و اصلى است. ترقيمه جزء يكم اين است:
(تم الجزءُ الاوّل وتتلوه الجزء الثانى باب الامامه ان شآ الله والحمد لله رب العالمين وصلوته على سيدنا محمد النبى فآله الطاهرين وسلم تسليماً وافق الفراغ من نسخه يوم السبت سادس عشر شهر رجب من سنة سبع وثمنين وخمس مايه كتَبهُ العبدُ الفقير الى رحمة ربّه وشفاعة نبيّه محمّد صلى الله عليه وآله جعفر بن احمد بن الحسين بن قمرويه الحايرى حامداً للّه ومثنياً عليه ومصلياً على نبيّه صلى الله عليه فرحم الله من نظر فيه ودعا لكاتبه ومستكتبه بالمغفرة والرضوان وللّه الحمدُ).
بايسته يادكردست كه يك دستكارى (متأخر؟) در اين ترقيمه صورت گرفته است. با معاينه نسخه بر بنده مسلَّم گرديد كه تاريخ نسخه ـ چنان كه بياورديم ـ (سبع وثمنين وخمس مايه) است, ليك با خطى ديگر (لااقل مركبى ديگر) دندانه نخست (سبع) بى نقطه, اندكى بالا كشيده شده و دو نقطه هم گذاشته شده كه (سبع) را بَدَل به (تسع) نموده. تفاوت رنگ مركب فراز دندانه و نقطه ها با اصل ترقيمه در دست نوشت واضح و انكارناپذير است به سبب مانندگى رنگ اين مركب به مركبى كه ابوالقاسم حلّى در صفحات سده هفتمى آغاز و انجام نسخه به كار برده, اين بنده گمان دارد همو هنگام ملاحظه ترقيمه قديم در جزء يكم ـ كه همين ترقيمه پيش روى ماست ـ, خواسته بر خط كهن نقطه هايى بيفزايد و كم نقطگى را جبران كند; ولى در اين تكميل و نقطه گذارى ـ به سهو ـ (سبع) را (تسع) خوانده است. ارباب صناعت تصحيح متون مى دانند (سبع) و (تسع) در خطوط سده هاى شش و هفت و هشت, هنگام بى نقطگى, آسان با هم اشتباه مى شوند.
مؤيّد حدس ما, نقطه هاى الحاقى برخى كلمات ديگر ترقيمه است كه به همان رنگ و شكل است.
طُرفه اين كه فهرستنگار (فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه عمومى اصفهان) هم متوجّه دستخوردگى شده و (سبع) را معتبر و (تسع) را حاصل تصرّف بعدى مى داند.
در حاشيه ص229 (صفحه آخر جزء يكم) به خطّى ـ كه مركّب قلمش همان مركّب قلم متن به نظر مى رسد, آمده: (بلغت المقابله يوم الثالث من شعبان من شهور سنة سبع وثمنين وخمسائه فى الحله السيفيه حماها الله فى مسجد الامير الزاهد نجم الدين عيسى بن نصر بن مداهر اسبغ الله ظلّه).
اين هم مؤيّد استوار ديگرى بر درستى (سبع) است ـ كه مورد عنايت فهرستنگار پيشگفته هم واقع گرديده است.
فى الجمله, به يقين, به ويژه از آن روى كه دست خوردگى و نوع تصرّف در ترقيمه از روى خود نسخه به كمال هويداست, تاريخ ترقيمه جزء نخست پانصد و هشتاد و هفت است, نه پانصد و هشتاد و نه.
در ص229 جزء يكم به پايان رسيده و جزء دوم از ص231 آغاز گرديده است با سرنويس (الجزء الثانى من مناقب آل ابى طالب ممّا جمعَهُ محمد بن على بن شهرآشوب المازندرانى رضى الله عنه); زير اين سرنويس به همان (قلم؟ و) مركّب اصلى, چنين آمده: (رواية شادان بن جبريل بن اسمعيل القمى نزيل مهبط وحى اللّه ودار هجرة رسول الله صلى الله عليه واله بقرااته على مصنفه وصلى الله على سيدنا محمد وآله).
(شايد اين يادآورى بى فائدتى نباشد كه نام (شادان… القمى) چون ساير الفاظ عبارت هيچ نقطه ندارد و نقطه گذارى از ماست)
وجود نام (شادان بن جبريل (جبرئيل) قمى) خود, مايه اعتبارى بر فزون, براى اين دست نوشت است) پژوهندگان مى دانند كه شادان پسر جبرئيل از شاگردان و مرتبطان شناخته شده ابن شهرآشوب است و به او و رشحه قلمش ارادتى مى نموده و در اين بين سعادتى برده است.6
امام الباحثين, شيخ آقابزرگ طهرانى ـ قدّس الله روحه العزيز ـ (شادان بن جبرئيل) را اين گونه مى شناساند:
(شاذان بن جبرئيل بن إسماعيل بن أبى طالب. الشيخ سديدالدّين ابوالفضل القمى نزيل المدينة صاحب (الفضائل) المشهور بـ (المناقب), و (إزاحة العلة فى معرفة القبلة) الذى كتبه558. وقد قرأ عليه (المفيد فى التكليف) الشيخ محمد بن جعفر المشهدى فى شهر رمضان573, كما صرح به محمد بن المشهدى فى (المزار), وقرأ عليه السيد فخار بن معدفى واسط فى سنة593 كما ذكره فى كتابه (حجّة الذّاهب). وكتب إجازة للسيد محيى الدين محمد بن عبدالله بن زهرة ولوالده عبدالله فى ظهور (كفاية الأثر) فى584, كما ذكرت صورتها عن خطه فى الجزء الثانى من (معادن الجواهر) وقد ألّفه لالتماس الأمير العالم الزّاهد فرامرز بن على البغوائى الجرجانى بعدما سأله فى مكة فى تلك السنة. وقرأ شاذان بن جبرئيل (معالم العلمآء) لابن شهرآشوب (م588) على مصنّفه كما فى سند بعض نسخ معالم العلماء.)7
در برگ هايى از آغاز دست نوشت آثار ديرين نم ديدگى هويداست, ولى خوشبختانه آن اندازه نيست كه نتوان دست نوشت را قرائت كرد و افزون بر اين, فرسودگى هاى اندك اين چنينى در اين گونه نسخ عادى است.
اين نسخه حواشى كوتاه و بلندى داشته كه با دقّت و ظرافت تراشيده شده8 و هم اكنون خواندن آن حواشى ميسَّر نيست (ص64, 177).
امّا حاشيه دست نخورده نسبتاً سالمى هم مى توان يافت; مانند ص338 كه متأسفانه بخشى از حاشيه سمت راستش در برش كاغذ از ميان رفته (:…شيخ المفيد رحمه الله فى الارشاد وهم… الخ.)
ييادداشت هاى آغاز و انجام و پيرامون دست نوشت كم نيستند و گاه داراى اهميّت تاريخى اند. نمونه را, دَورادَور ص459 دست نوشت, آكنده از يادداشت هاى پراكنده است.
چون گنجايى نوشتار و شكيبايى خواننده كرانمَندست, در اينجا چند يادداشت ثبت افتاده بر صفحه عنوان جزء نخست را گزارش مى كنيم: عنوان جزء يكم:
الجُزؤُ الأوَّلُ مِن كتاب مناقب آل ابى طالب عليهم السلام مما جَمَعَهُ محمد بن علي… ابن شهرآشوب السَرَويّ المازندرانى رضى الله عنه
يادداشت هاى صفحه عنوان جزء يكم:
1) نظر فى هذا الكتاب العبد…9 رحمة ربه… بن محمد ابن… ابن شيث بن حسين ابن جابر ابن على بن سيف ابن النطر الهاشمى حامد [ا]لله تعالى ومصلياً على خير خلقه محمد المصطفا [كذا] وعلى المرتضا [كذا] وفاطمة الزهرا وخديجة الكبرا والحسن الرجي….
2) …هذا الكتاب المبارك العبد الفقير الراجى رحمة ربه اسمعيل بن على بن… البغدادى حامداً للّه تعالى ومصلياً على خير خلقه محمد المصطفا وعلى على المرتضا وفاطمة الزهرا و….
3) نظر فى هذا الكتاب المبارك حسن بن محمد بن موسى بن محمد بن ابى الرجا [حرفِ آخر در موضع برش وراست: ابى الرحيم…؟] بن سالم يعرف بابن زَعفَران كتبت سلخ ربيع الاول سنة خمسة وخمسين وسبع… [:بريدگى كاغذ; طبعاً: سبع مائه.].
ناگفته نماند كه مرحوم شيخ آقابزرگ طهرانى از يك نسخه مناقب موجود در خزانه مرحوم حاج ملاّ عليمحمّد نجف آبادى در نجف اشرف خبر داده است كه گويا از روى همين نسخه اصفهان استنساخ گرديده است.10
بارى, ما براى اطلاع خوانندگان و خواهندگان بزرگوار از كيفيّت ضبط نصّ دست نوشت عتيق اصفهان, صفحاتى از دست نوشت را با نسخه چاپى چهار جلدى دست گرد11 پژوهندگان كه انتشارات علاّمه (قم) منتشر نموده, سنجيديم و بيشترينه ناهمگونى هاى با اهميّت و بى اهميّت را گزارش كرديم.
تنها از خواننده چشم مى داريم كه به ياد داشته باشد, صفحاتى از آغاز و پايان نسخه, يادگار سده هفتم است و قسمتى از مقابله ما شامل همين صفحات است ـ كه حدود دقيقشان پيش از اين آمده ـ; پس لزوماً پريشانى هاى صفحات نونوشت را به حساب اصل قديم نتوان گذاشتت. و امّا سنجش:

آغاز جزء يكم:
صفحه و سطر
چاپى دست نوشت
صفحه2:

سطر2
س11
س14
س14
س15
س16
صفحه3:
سطر4
س6
س6
س7
س9
س10
س15
س15
س16
س18
صفحه4:
سطر3
س4
س4
س4
س9
س9
س14و15
س15
س15و16
س16
صفحه5:
سطر3
س3
س18
س19
س20
س20


وبه نستعين
الاقوال
القى
انصفهم
الاجابة
اشهرهم

مقابل
غرّوا
باطلة
كبيراً
بنى (كذا!)
بعضهم
سدّ الابواب
صالح المؤمنين
يروى
يجرحون

يذكرون
حديث الباب
الاسد
السفرجل
النساء من
انكرت
صلّى اللّه عليه وآله
قال انَّ بنى هشام
فلا آذن لهم
صلّى اللّه عليه وآله

صلّى الله عليه وآله
خطاء
لرسلهم
الضّالّين
يعتمد
يستند


وَ بِه الثِّقَه
الأحوال
الغى (شايد دستكارى شده باشد)
زير لفظ نوشته شده: مسلم
الأخائه
زير لفظ نوشته شده: الطبرى

مقابَلهَ
غُرُور
الباطل
كثيراً
نبيّ
زير آن نوشته شده: البخارى
زير آن نوشته شده: البخارى
زير آن نوشته شده: الواقدى والواحدى
تروى
زير آن نوشته شده: الجاحظ

يُنكِرُونَ (بى نقطه دو حرف نخست)
زير آن آمده: ابوداود السجستانى.
زير آن نوشته شده: احمد بن حنبل.
زير آن آمده: …[: ناخوانا] ابن شاهين
زير آن نوشته شده: عكرمه المفسر
زير آن آمده: الحجاج بن يوسف
عليه السلام
زير آن نوشته شده: البخارى و ابن شاهين
فلا اذن لَهُم ثُمَّ [:حرف يكم بى نقطه] الأذن لَهُم
عليه السَلام

عليه السَّلام
خطأً
للّذينَ أمَنُوا
الظّالِّينَ (كذا!!!).
نََََعتَمِدُ (با همين حَرَكات ولى بى نقطه; به قياس مورد بعدى نقطه نهاديم).
نَستَنِدُ



آغاز جزء دوم:
صفحه245:
چاپى خطى
سطر1
س2
س5
س8
س14
س14
س17
س17
س17
س20
س20
صفحه246:
سطر12
س14
س17
س17
س19
س19
س24
صفحه247:
سطر2
س4
س9
س9
س16
س17
س22
صفحه248:
سطر2
س9
س10و12


قوله
ع
صلّى اللّه عليه وآله
ينفون
قال
بالاثارة
علم فانّما
خائف
مأمور مأمور

ع

أئف (كذا; غلط چاپى)
أشم
قلت (اوّل)
الجوارح
يصحح لها

فهم
وجميع
الا فى السراة
جها لهم ساودا
ذلك الامر
الامامة
لايجيز

آل محمّد
اولى
عليه السلام
« ربّ يسر واعن
« عن على عليه السلم (نام مبارك (على) عليه السلام را بتقريب و قياس و برغم آسيب ديدگى خوانديم).
قال
عليه السلم
عليه السلم
نيفون
ـ (ندارد)
بالأَثرَه
العلم قايماً
خافى
مأمور مامول

عليه السلم
بيت حميرى اصلاً به شَكلِ ديگرى است.
أنف
أتشَمّم
قال
الجوارح حَقَّقَه
يصحّح

هُمُ
جميعَ
فوصى لاسراه
حُهّا لهم سَادوا
ذلك الى الامر (خطّكى روى الى هست ولى ظ. خطّ اصلاح نيست بلكه عارضه دست نوشت است.)
الأية (اوّل (الأَيات) بوده, به قلم اصلى اصلاح شده).
لايجوز

ال محمّد عليهم السلم
اِنَّ اولى
ـ (ندارد).
چون دست نوشت عتيق اصفهان, تا پايان جزء دوم را دارد براى ترتيب دادن متن كامل مناقب بايد به نُسَخى چون نسخه كهن كتابخانه عمومى مرحوم آيةاللّه العظمى مرعشى نجفى و نسخه تبريز رجوع كرد, كه به مناسبت, وصفى از اين دست نوشت اخير دور از دسترس مى آوريم:دست نوشت تبريز
دست نوشتى كهن از مناقب در (كتابخانه و قرائتخانه ملّى تبريز) هست كه عكس آن را حضرت علامه آيةالله سيد محمدعلى روضاتى ـ دامت افاضاته ـ براى استفاده در اختيار بنده نهادند.
اين دست نوشت از آغاز جزء پنجم تا اواخر كتاب را داراست ـ و به عبارت گوياتر تا معادل صفحه 417 از جلد دوم چاپ سنگى تهران (كه اين جلد 472 صفحه دارد). مابقى كتاب تا نهايت به خطى متأخّر است.
بنا بر يادداشتى بر رويه يكم دست نوشت از على بن موسى ثقةالاسلام بن محمد شفيع ثقةالاسلام بن محمد جعفر بن محمد رفيع بن محمد شفيع خراسانى الاصل تبريزى المسكن, جدِّ اعلاى ايشان مرحوم ميرزا محمد رفيع كتاب مذكور را بر اولاد ذكور صلبى خود وقف نموده است.
تاريخ كتابت اين دست نوشت 777هـ.ق است.
اينك دو ترقيمه بخش قديم دست نوشت:
1) تم الجزء الخامس من كتاب مناقب آل ابى طالب عليهم السلم مما جمعه محمد على بن شهرآشوب السروى المازندرانى رضى الله عنه وافق الفراغ من نسخة يوم الخميس ضحى نهار سادس ذى القعدة الحرام من سنة سبع وسبعين وسبعمائه احسن الله خاتمتها.
2) تم الجزء السادس من مناقب آل ابى طالب مما جمعه محمد بن على بن شهرآشوب السروى المازندرانى رضى الله عنه وارضاهُ وجعل الجنة منقلبه ومثواه نجز تعليقه بحمدالله وعونه وحسن توفيقه يوم الاثنين الزوال رابع وعشرين ذى القعدة الحرام سنة سبع وسبعين وسبعمائه هجرية والحمد لله رب العالمين وافضل الصلاة والسلم على سيّد الاوّلين والآخرين محمد وآله الطاهرين وصحبه اجمعين; يتلوه الجزء السابع…. چاپ سنگى منقّح
چاپ سنگى پاكيزه و خورند عنايتى است از مناقب در دست است كه در دو جلد به طبع رسيده است. مصحّح آن مرحوم شيخ محمود بروجردى, و كاتب آن احمد تفرشى بوده است.
بر هامش واپسين صفحه متن مناقب از دفتر دوم شرحى به قلم مرحوم شيخ محمود بروجردى آمده بدين متن:
(بسم اللّه الرحمن الرحيم وله الحمد على اكمال الدّين واتمام النعمة والصلوات الزّاكيات على رسوله نبيّ الرحمة وآله واوصيائه هداة الحق وولاة الامّة, يقول اللائذ بالرّبّ الودود الشيخ محمود البروجردى ـ نوّرالله قلبه ـ ابن المرحوم الحاج الملاّ صالح ـ طاب مضجعه ـ لمّا وفّقنى الله تعالى للمراجعة فى اصلاح هذا الكتاب المستطاب وتصحيحه وساعدتنى السعادة للنظر فى تصحيحه وتنقيحه شمّرت لان اصلح بعض ما افسده النّساخ مع ماقيل: (ولن يصلح العطّار ما افسد الدّهر) فبلغت بحمد الله بعض مناى وجاء الكتاب بعونه تعالى اصحّ الكتب المطبوعة حيث التزمته قدر الوسع بان يكون جميلاً بعد ما صيّره اخلال الايادى عليلا فمضى عليّ شهور بل اعوام الى ان نلت المرام وبلغ الختام ربّما اوضحت بعض الالفاظ او علّقت عليه شيئاً يليق به فى الضّبط والاحتفاظ تزييناً للحاشية وتذكرة لنفسى وارمزت فيما انتسب اليّ عن الاشارة الى الاضافة بصورة عدد مطابق لاسمى وهى هذه (98) فالمرجوّ دعاء الاخوان وعلى الله الاجابة والغفران وانتهى الاختتام بايّام آخرها عاشر ربيع الاوّل سنة 1317).
(چ سنگى, ج2, ص472)
بيان اين دانشور فروتن و محقق امين چندان مليح و گوياست كه خواننده ديده ور را از هر روشنگرى درباره اين بهره, خود, بى نياز مى سازد; مى افزايم كه: اين چاپ از حيث ضبط و حواشى گوناگون ـ به ويژه حواشى ويژه مصحح فقيد به رمز98 ـ و فصلى كه خود مرحوم شيخ محمود با بهره گيرى از مآخذ و اسناد در ترجمه مصنّف ـ عليهما الرّحمة ـ پرداخته و به پايان مجلد دوم ملحق ساخته ـ و اين خود آيتى از تدقيق و تحقيق پيشينيان است ـ, بس عزيز و نفيس است; و بى هيچ مبالغه از چشم انداز صناعت نقد و تصحيح متون اثرى ممتاز بشمار است.
پيشواى كتاب شناسان اماميّه در (الذّريعة) در وصف اين طبع مناقب ابن شهرآشوب گويد: (منقحاً لطيفاً).12
رجوع به اين طبع براى ترتيب دادن متن علمى ـ انتقادى مناقب در بايست است و براستى ياورى نيكو براى پژوهنده متن به شمار مى رود. نمايى از پيچيدگى تحقيق مناقب
براى آن كه بهره اى از پيچش كار تصحيح مناقب ابن شهرآشوب و اهميّت به كار گرفتن دست نوشت عتيق مورد بحث ما, بازشناخته آيد, مى سزد بخشى از يادداشت استاد سيد هاشم رسولى محلاّتى, مصحّح طبع چهار جلدى قم, را در اينجا, به پارسى بازگردانده, بياوريم:
(…حال آنكه نسخ موجود نزد من بغايت مغلوط بودند, پس در تصحيح به بسيارى از مآخذ كتاب ـ در مورد حديث يا شعر ـ مراجعه كردم و جانم را در مراجعه به موسوعات بزرگى چون كتاب بحارالأنوار علامه مجلسى(ره) و اثبات الهداة بالنصوص والمعجزات نوشته محدّث حرّ عاملى(قده) ومعجم الادباء ياقوت حموى و جز آن به رنج افكندم و چه جهدها كه مبذول داشتم! با اين همه خويش را از لغزش تبرئه نمى كنم و اين رهوار را به شرط به سردر نيامدن نمى فروشم چرا كه عصمت معصومان از ويژگى هاى دارندگان آن است, از پيشوايان و پيامبران.
سپس حين چاپ از نسخه چاپ نجف آگاه گرديدم و در آن اضافات و تغييراتى ـ مانند زيادت لفظ (قال) در اوّل نامهاى شعرا, و جز آن ـ يافتم كه در ديگر نسخه ها و مصادر يافت نمى شد. براى حفظ و اداى امانت و ـ اگر نگويم: بعلم ـ بظنّ اينكه آنها نتيجه تصرّف ناسخ يا طابع است, متعرّضشان نگرديدم.)13 تحقيق جديد مناقب
تا امروز دست نوشت هاى مغلوط و ديگر پيچش هاى راه تصحيح و تحقيق مناقب, مانع از آن آمده اند كه يك (متن علمى ـ انتقادى) سازگار با موازين پذيرفته آيين نقد و تصحيح متون, از مناقب ابن شهرآشوب, تهيه و منتشر گردد.
ولى اكنون با در دست بودن منابع و مآخذ مخطوط و مطبوع گوناگون و پيشرفت هايى كه در زمينه طبع و نشر متن هاى مهم حديثى و كلامى شيعه و سنّى دست داده, و به ويژه با بهره جويى از اين دست نوشت عتيق مناقب كه در اصفهان هست, مى توان قدرى مجهّزتر پاى در راه نهاد.
اين بنده به سائقه دلبستگى فراوانش به اين متن و حوزه پژوهشى, از دشوارى و صعوبت كار پروا نكرد و به اميد يارى خداوند متعال و عنايت خاندان وحى ـ صلوات الله وسلامه عليهم ـ, پس از بررسى برخى جوانب, تحقيق و تصحيح كتاب را بر بنياد همين دست نوشت و مآخذ مطبوع و مخطوط گوناگون آغاز كرده است و اميد مى برد در فاصله اى نه چندان دور, دست كم متن دو جزء آغازين مناقب را به ريختى آبرومند و سزاوار نام بلند كتاب آماده و عرضه كند.
از اين رو از همين جا دست مددجويى به سوى همه آگاهان و ديده وران دراز مى كنم و از ايشان مى خواهم مرا در تحقيق اين كتاب ـ كه به يقين لقمه اى از حوصله طالب علمى خرد, بيش است ـ مدد رسانند.14
از بزرگ ترين دلگرمى هاى اين ناچيز در اين دل به دريا زدن, رجا به استفاضه از محضر ارجمند حضرت علاّمه آيت الله حاج سيد محمدعلى روضاتى ـ متّعنا الله بطول بقاء وجوده الشريف ـ است كه (جهانى ست بنشسته در گوشه اى); و ايشان خود بارها بر ضرورت تحقيق مجدّد مناقب پاى فشارده اند و از پيش با اين كار و دست نوشت عتيق اصفهان نظرى داشته اند.پاورقي: 1. درباره حيات و آثار ابن شهرآشوب, ر.ك: دائرةالمعارف بزرگ اسلامى, مقاله (ابن شهرآشوب) (ج4, ص90ـ92); طبقات أعلام الشيعة (الثقات العيون فى سادس القرون), تحقيق: على نقى منزوى, 273 و274.2. گويا مدتى پيش دو تن از متن پژوهان قم مقدسه به احياى اين اثر همّت گماشته بودند, ولى دستاورد سلوك علمى اين دو محقق هنوز انتشار نيافته است.3. مى سزد براى برپايى دوباره كتابخانه پيشين در محلّى ثابت و بازگشايى بخش معطّل مانده آن اقدامى شود.4. فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه عمومى اصفهان, ج1, جواد مقصود همدانى, 1349هـ.ش.هم اكنون فهرست كامل مخطوطات مخزن, به قلم گنجور دلسوز آن, آقاى خشوعى, در دست آماده سازى است.5. استاد جمشيد سروشيار (مظاهرى) اين نام را (علّويه) (به تشديد لام; و در جزء واپسين بى تشديد, چون: سيبويه) صحيح مى دانند و (علويّه) را قرائتى بى دقّت و سهوناك مى شمارند.6. پايان (معالم العلماء) چاپ نجف, و سخن مرحوم شيخ آقابزرگ (ره) را ـ كه در همين نوشتار آورده ايم ـ ببينيد.7. طبقات أعلام الشيعة (الثقات العيون), ص128.8. چرا؟ و كى؟; نمى دانيم.9. در اينجا در دست نوشت پارگى و فرسودگى رخ نموده است.10. بسنجيد با: (الذريعة, ج22, ص319.11. اين بنده تعبير (دست گرد) را بيشتر از تعبير ثقيل (متداول بين ايدى) مى پسندد.12. الذريعة, ج22, ص318.13. مناقب آل ابى طالب عليهم السلام, انتشارات علاّمه, ج4, ص444.14. در طرح پژوهشى ما نه تنها مناقب موجود به روايت دست نوشت ها, بلكه ضبط پاره هاى بازمانده اثر به روايت ابن طاووس (ر.ك: كتابخانه ابن طاووس, ص400) و…, و نيز فهارس و تخريجات وجود دارد. اميد مى رود اين مجموعه در چند دفتر منتشر گردد.

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 47  صفحه : 8
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست