responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 26  صفحه : 2

نسخه شناسى و تحقيق علمى احمد شوقى بنبين
اسلامى سيد حسن

در ميان دست اندركاران تحقيق علميِ ميراث عربى چنين متداول است كه در تحقيق، به يك يا چند نسخه از يك متن خطى به عنوان نسخه هايى نهايى كه تنها نياز به پاره اى تصحيحات و تخريجات دارند تا نسخه اصلى كاملاً بازسازى شود، اعتماد مى كنند و تحقيق را پيش مى برند؛ حال آن كه شيوه هاى رايج در تحقيق و تصحيح متون، شايستگى و توان آن را ندارند كه ما را به نتايج مطلوب برسانند. اساساً علت اين ناتوانى به اين نكته باز مى گردد كه نسخه هاى منتخب و مورد اعتماد با معيارهاى دقيق دانش فقه اللغه و قواعد نسخه شناسى جديد، ارزيابى نمى شوند.
هدف اين مقاله بررسى مختصر نقش نسخه شناسى در تحقيق متون است.
نسخه شناسى جديد (Codicology ) درباره تاريخ كتابخانه ها، منابع نسخه هاى خطى، فهرست نويسى، عبارتهاى وقف روى نسخه هاى خطى، نشانه هاى تملك، كتابت و كاتبان و جنبه هاى فيزيكى و مادى نسخه هاى خطى و هر آنچه خارج از متن (Ex-Libris ) است بحث مى كند. در اينجا ما تنها به دو عنصر از عناصر تشكيل دهنده اين دانش، كه بيشترين ارتباط را با تحقيق علمى دارند، مى پردازيم: يكى، چگونگى جستجو و كشف نسخه هاى خطى، و ديگر نقش و اثر كتابت و كاتبان بر نسخه هاى عربى در طى تاريخ ممتد آن. 1ـ جستجو و كشف نسخه ها
براى نسخه شناسى كه به نسخه به مثابه يك شىء مادى مى نگرد و همچنين براى پژوهشگر زبان شناس كه مى كوشد متن خطى را نقد و منتشر كند، جستجوى نسخه ها و فهرستها و تاريخ آنها و مكانهايى كه احتمال دستيابى به آنها موجود است، نخستين مرحله كار به شمار مى رود.
هدف نهايى جستجوى نسخه ها، گردآورى بيشترين تعداد نسخه هاى مختلف يك متن است تا پژوهشگر زبان شناس بتواند تاريخ كتابت اين نسخه را ـ كه تنها راه علمى دستيابى به نسخه خود مؤلف يا نسخه اى نزديك به آن است ـ تعيين كند.
محققان معاصر كه در زمينه احياى نسخه هاى خطى عربى كار مى كنند، غالباً به يك نسخه ـ در صورتى كه نسخه هاى ديگرى شناخته نشده باشد ـ يا چند نسخه از يك متن اكتفا مى كنند و آنگاه كهنترين يا صحيحترين آنها را مورد اعتماد قرار مى دهند و تفاوتهاى موجود در نسخه بدلها را در حاشيه ذكر مى كنند و سپس به تخريج اشعار يا تكميل آنها و شرح الفاظ غريب و زندگى اَعلام مندرج در متن مى پردازند؛ كارى كه در ميان گذشتگان نيز سابقه داشته است مانند آنچه كه ابوعبيد بكرى در كتاب (اللاّلى فى شرح امالى القالى) انجام داده است و يا آنچه كه در كتاب (خزانة الادب) از عبدالقادر بغدادى مى بينيم.
امروزه پژوهشگران زبان شناس اعتماد به يك نسخه را براى تحقيق رد مى كنند. شايسته تر آن است كه نام چنين كارى (تصحيح) نهاده شود، زيرا نسخه منحصر به فرد، تاب بررسى در چارچوب روشهاى جديد در نقد متون را ندارد و تا جايى كه مى دانم بيشتر نسخه هاى منحصر به فردى كه در ميراث عربى ما تحقيق شده اند، يا ناقص از كار درآمده اند و يا سرشار از خطاهايى در زمينه الفاظ، تركيبات و اعلامند. به همين سبب، باب نقد حدسى (قياسى) و تخمين در اصلاح و تصحيح متون، گشوده شده است.1
در صورت وجود چندين نسخه از يك متن، مفهوم (نسخه مورد اعتماد) يا (كهنترين نسخه) از نظر دانشمندان فقه اللغه، نادرست است. نسخه مادر يا اساسى، آن است كه پس از بررسى نسخه هاى متعدد، از نظر تاريخ كتابت متن و اعمال روشهايى كه براى بازسازى نسخه اصلى صورت مى گيرد، به عنوان نسخه اى كه متضمن قديمترين شكل و ساخت نسخه خطى است، شناخته مى شود. ليكن مفهوم (كهنترين متن) يا (كهنترين نسخه)، كه زبانزد بسيارى از داعيان تحقيق است، از نظر فقه اللغه اعتبارى ندارد؛ چه بسيار نسخه هاى جديدى كه استوارتر و كم خطاتر از نسخه كهن است. يا به دليل آنكه زاده خاندان اصيلى از نسخه هاست و يا آنكه از كهنترين و نزديكترين نسخه به نسخه اصلى استنساخ شده است.
اگر مجاز باشيم از (كهنترين متن) سخن بگوييم، به اين معناست كه اين نسخه، از جمله نسخه هايى است كه در كار تحقيق ما را كمك مى كند يا به نسخه مادر ـ كه نسخه مولف نيست اما از ميان تمامى نسخه هاى موجود بهترين به شمار مى رود ـ نزديگتر است. بنابراين اعتماد به يك يا چند نسخه، از نظر علمى و عملى مقبول نيست. حال از هر راه و شيوه اى استفاده شود. شايسته نيست به بهانه كمبود يا نبود نسخه هاى مختلف از يك متن، تحقيق علمى را با شيوه اى كه گفتيم دنبال كنيم؛ بلكه لازم است به جستجوى بهترين نسخه هاى خطى و گردآورى و فهرست كردن آنها پرداخت، تا استفاده از آنها صورت گيرد نه اينكه بنا را بر نسخه منحصر به فرد و نابودى ديگر نسخه هاى آن متن گذاشت.
متخصصان، نسخه هاى خطى عربى را كه تاكنون گردآورى و فهرست شده است، سه ميليون نسخه برآورد مى كنند و آنچه هنوز شناخته و فهرست نشده و همچنان اسير زندانهاى كتابخانه هاى عمومى و شخصى است، بيش از شناخته ها و فهرست شده هاست. بهترين دليل اين ادعا، انتشار تقريباً روزانه فهرست نسخه هايى است كه بتازگى شناخته شده اند.
با توجه به اين اكتشافات، گزاف نيست اگر بگوييم بودن تنها چند نسخه خطى از يك متن على رغم گردش و استنساخ آن در طول تاريخ در مدارس، دانشگاهها، مساجد و زاويه ها، كه در سراسر سرزمين پهناور اسلامى بيش از صدها بل هزاران بوده است، معقول و مقبول نيست.
كوتاهى در جستجوى نسخه هاى خطى، به نقص در شيوه تحقيق كتابهاى تراثى منجر شده است. دست نيافتن به نسخه هاى متعدد از يك متن در فهرستهاى مخازن كتابخانه ها با اين پندار كه كتابخانه هاى اسلامى دستخوش انواع ويرانى، سرقت و سهل انگارى در طول تاريخ بوده است، ضرورتــاً به معنــاى فقــدان چنين نسخه هــايى براى هميشه نيست؛ كتابخانه هاى اروپا بيشتر از كتابخانه هاى عربى ـ اسلامى در معرض سرقت، چپاول و آتش سوزى بوده اند، با اين حال مخازن غرب اينك داراى ميليونها نسخه خطى اند و گاه صدها نسخه از يك متن را دارند.
درست نيست كه تصور كنيم تنها عامل نابودى بسيارى از نسخه هاى خطى و ناپديد شدن آنها، غارت و يا آتش گرفتن ميراث عربى در طول تاريخ بوده است، بلكه اختلافات عقيدتى به اضافه سهل انگارى، از عوامل ناپديد شدن و پنهان كردن كتابها براى مدت زمانى طولانى بوده اند و با از ميان رفتن آن عوامل، اين كتابها، مجدداً از پناهگاهها خارج شده و در معرض ديد قرار گرفته اند. يكى از نمونه هاى اين پديده در ميراث عربى، ماجرايى است كه (ياقوت حموى) در كتاب (معجم الادباء)1 از (ابوحيان توحيدى) و او نيز از (ابوبكر اخشيدى) نقل مى كند كه: ابوبكر خواستار آن شد تا كتاب گمشده جاحظ به نام (الفرق بين النبيّ والمتنبيّ) را بيابد. لذا جارچيى اجير كرد تا در (عرفات) جار بزند و از مطلعان، درباره جاى اين كتاب خبر بگيرد. ليكن على رغم جمعيت عظيم در عرفات، موفق به يافتن آن نشد. سپس خود توحيدى مى گويد: (بى شك در هر مخزنى، از اين كتاب، نسخه اى هست و من خود بيش از صد نسخه از آن را ديده ام.)
همچنين منقول است كه (ابن خلكان) از دست نيافتن به كتابهاى (ابو العلاء معرى) گله مند بود، در صورتى كه يكى از متأخران گواهى مى دهد كه از جاى بيشتر كتابهاى معرى با خبر است. و باز (بيرونى) بيش از چهل سال در جستجوى كتاب مانى (سِفر الاسرار) عمر صرف كرد، تا بالاخره به آن دست يافت.2
ابن رشد در كتاب (كشف مناهج الادله) مى گويد: مى خواستم براى حل پاره اى مشكلات فلسفى كه با آنها دست به گريبان بودم برخى از كتابهاى معتزله را به دست آورم، ليكن موفق نشدم.) حال آيا كتابهاى معتزله در زمان ابن رشد (595ق) ناپديد شده بودند؟ و آيا معقول است كه كسى مانند ابن رشد از دستيابى به ميراث معتزله كه از مهمترين بخشهاى تحول فكرى و مدنى ما به شمار مى رود، ناتوان باشد. جز آنكه فرض كنيم دستهايى اين كتابها را به مدت هشت قرن پنهان كرده بودند؟ در حقيقت اين خود معتزله بودند كه ميراث فكرى خويش را نهان ساختند، زيرا فرقه زيديه (پيروان زيد به على بن الحسين) كه اعتقادات اعتزالى داشتند، در يمن دولتى برپا كردند. هنگامى كه در دوران عباسيان عرصه بر معتزله تنگ شد و دشمنانشان از همه سو به آنان يورش آوردند تا انديشه و فكرشان را از بيخ و بن بكنند يكى از امامان زيدى يمن، گروهى را فرستاد و آنان باقيمانده آثار معتزله را از مراكز زندگى آنان گرد آوردند و اين گنجينه را با خود به (صنعا) بردند و در آنجا به استنساخ آنها پرداختند. اين نسخه ها در كتابخانه هاى صنعا ـ بويژه در كتابخانه (الجامع الكبير) ـ قرنها به دور از چشم جهانيان نگهدارى مى شوند، تا آنجا كه حتى كتاب (تاريخ ادبيات عرب) بروكلمان نيز از كمترين اشاره به اين نسخه ها تهى است.
اين وضع تا نيمه اول اين قرن ادامه يافت. در اين زمان هيأتى از دانشگاه قاهره بدانجا سفر كردند و از اين نسخه ها با خبر شد و از بسيارى از آنها عكس بردارى كردند. از اين زمان امكان دستيابى به كتابهاى معتزله كه به دست خودشان ـ نه دشمنان آنها ـ نوشته شده بود فراهم گشت و محققان توانستند آراء معتزله را از منــابع معتــزلى ـ نه منــابع دشمنان آنها ـ بشناسند.3
اين مثالها كافى است تا دست اندركاران تحقيق را متوجه اين نكته سازد كه بسيارى از نسخه هايى را كه مفقود مى پندارند در مخزنهاى گوناگون نگهدارى مى شوند. كوتاهى در جستجوى نسخه هاى خطى باعث شد بسيارى از كتابهاى تراثى، كه تحقيق شده تصور مى شد، پس از پيدا شدن ديگر نسخه هاى آنها، بى ارزش شوند و حتى اين گونه تحقيق ها از نظر زبان شناس، اتلاف وقت و مال به حساب آيد و پژوهشگر محقِق ناچار به تجديد نظر در تحقيق خود شود و خواننده محقق ناگزير گردد در احكام صادره خود و نتايجى كه به استناد نسخه تحقيق شده گرفته بود، بازنگرى كند.
در اين باب به دو نمونه كه مربوط به دو دانشمند؛ يعنى مرحوم عبدالسلام هارون و صلاح الدين منجّد، است اكتفا مى كنم. اين دو از محققان بزرگ و از معدود مؤلفانى اند كه به وضع قواعد تحقيق متون پرداخته اند.
هارون، (الكتاب) سيبويه را با تكيه بر چهار نسخه ـ كه همه آنها در (دارالكتب) قاهره نگهدارى مى شوند ـ تحقيق كرد. هارون خود، اين نسخه ها را يا مجهول الناسخ، يا بى تاريخ كتابت و يا جديد النسخ و يا اوراقى پراكنده مى داند كه استفاده از آنها سخت دشوار است و تنها به كار سرگرمى آيند. اگر اين پيرِ محققان، درپى ديگر نسخه هاى اين كتاب به كاوش مى پرداخت، سه نسخه از آن را در كتابخانه هاى تركيه و نسخه چهارم را در مخزن كتابخانه دانشگاه (پربنستون) در ايالات متحده مى يافت كه هر چهار نسخه از نسخه هاى مورد اعتماد او در تحقيق، كهنتر و موثق تر بودند. خانم آمبرژنويو (Imbert Genevieve ) پژوهشگر مركز تحقيقات ملى فرانسه، هفتاد و هفت نسخه از كتاب سيبويه را دارد كه رقمى كافى براى تحقيق آن بر طبق شيوه هاى جديد نقد و تصحيح متون است.1 اين پژوهشگر مى تواند تاريخ متن كتاب را مشخص سازد كه بى گمان متن نوشته سيبويه را به گونه اى ارائه خواهد كرد كه مخالف تمامى نسخه هاى خطى و چاپى از جمله چاپهاى در نبورگ فرانسوى و هارون مصرى خواهد بود و پژوهشگران نحو عربى پس از انتشار آن ناچار به تجديدنظر خود درباره بسيارى از آراى نحوى سيبويه خواهند گشت.
استادصلاح الدين منجّد نيز كتاب (اللغات فى القرآن) منسوب به ابوعبيد قاسم بن السلام (223ق) را با تكيه بر يك نسخه كه در كتابخانه ظاهريه دمشق نگهدارى مى شود، تحقيق كرد؛ غافل از آنكه اين كتاب دوبار چاپ شده است: يك بار در حاشيه (تفسير جلالين) و ديگرى در حاشيه (التيسير فى علم التفسير). همچنين دو نسخه خطى ديگر اين كتاب در كتابخانه چستر بيتى (Chester Beatty ) در ايرلند و كتابخانه اسعد در استانبول نگهدارى مى شوند.2 اگر ما فهرست نسخه هاى خطى عربى را كه اخيراً در دنيا منتشر شده است مرور كنيم، قطعاً آنقدر نسخه هاى مختلفى از دو كتاب مذكور خواهيم يافت كه براى انجام تحقيقق و تعيين تاريخ متن بسنده خواهند بود.
از كوششهاى كم نظيرى كه به دست محققان جديد در زمينه تعيين تاريخ متن نسخه هاى خطى در ميراث عربى صورت گرفته است، مى توان از كارهاى (محمد بن تاويت طَنجى) در تحقيق (رحلة ابن خلدون، شرقاً و غرباً) و محسن مهدى در تحقيق كتاب (الف ليلة و ليلة) نام برد. اين دو، تلاش بسيارى در گردآورى بيشترين نسخه هاى خطى اين دو كتاب به كار بردند و موفق به تعيين تاريخ متن به سبك جديد شدند و اگر به گفته علماى فقه اللغه دستيابى به نسخه اى كه شبيه نسخه اصلى باشد، نادرست است، اين تاويت به نسخه مادر3 كه نسخه هاى موجود ديگر از آن استنساخ شده اند، دست يافته است.
محسن مهدى نيز به نمونه اى از (الف ليلة و ليلة) دست يافته است كه با تمامى نسخه هاى خطى و چاپى از جمله چاپ بولاق، كاملاً اختلاف دارد.4
جستجو و گردآورى نسخه هاى خطى اولين مرحله و عنصر اساسى در تحقيق علمى به شمار مى رود. گردآورنده نسخه هاى خطى (نه محقق و ناقد متن) فرد با صلاحيتى است كه با حمايت سازمان، مركز يا مجمعى كه امكانات لازم را فراهم مى كند، بدين كار دست مى يازد. 2ـ كتابت و كاتبان
دومين عنصر از عناصر نسخه شناسى كه در اين مقال نقش آن را در تحقيق بررسى مى كنم. مسأله كتابت و اثر كاتبان بر نسخه هاى خطيِ عربى است. دست به دست شدن نسخه هاى خطى و كتابت آنها طى قرون، در مواردى عامل بسيارى از حذف و اضافه ها و تغيير و تبديل متون و در مواردى باعث دگرگونى كامل آنها شده است. لذا بررسى و تعيين تاريخ كتابت متن، گام اساسى و حركتى ناگزير در نقد متون است.1 اين مطلب را از خلال نقل بخشى از كتاب (الالماع الى معرفة اصول الرواية و تقييد السماع) قاضى عياض پى خواهم گرفت. مؤلف درباره كتابت مى گويد:
( بايد نسخه اش را حرف به حرف با متن اصلى مقابله كند تا از مطابقت و عدم آن مطمئن گردد و بدون مقابله، فريفته اعتماد بر كتابت شخصى ثقه و دانا نشود. حتى به كتابت شخص خود، مادامى كه آن را مقابله و تصحيح نكرده است، اعتماد نكند، زيرا فكر، فرّار است و دل، فراموش مى كند، ديده خطا مى كند و قلم سرپيچى مى نمايد.)2
اگر (مقابله) در متن فوق، تنها مسأله اساسى باشد، مى توان نكات مهم ديگرى درباره كتابت و كاتبان استنباط كرد. مقابله حرف به حرف آن گونه كه مؤلف از ما مى خواهد، گوياى آن است كه (معاينه) و به چشم ديدن به اضافه (مشافهه) ـ كه شيخ املا مى كرده و دانشجويان مى نوشته اند و يا (قارى) مى خواند و كاتب از زبان او مى نوشته است ـ شيوه هاى رايجى در كتابت عربى بوده است. تأكيد مؤلف بر خواندن حرف به حرف براى رسيدن به حقيقت و پرهيز از خطاست.
يكى از زبان شناسان، به نام دى روسو (Desrousseaux ) در تحليل عمل كتابت، آن را به چهار بخش متمايز كه همزمان اتفاق مى افتند و كاتب در آنها دچار خطا مى شود، تقسيم كرده است:
1. خواندن متن
2. حفظ متن
3. املاى داخلى
4. كتابت كردن.3
اين گونه تشريح عمل كاتب، خطاهاى كتابتى را كه عمده اش در مرحله سوم يعنى املاى داخلى (واگويى درونى) رخ مى دهد تحليل و تفسير مى كند. بعلاوه چشم پزشكى جديد، ثابت كرده است كه خواننده تنها بخشى از كلمه را مى خواند و بقيه را با حدس و گمان كامل مى كند. از اين روست كه (قاضى عياض) بر خواندن و مقابله حرف به حرف پافشارى مى كند و سپس مى گويد: (و فريفته اعتماد بر كتابت فرد ثقه و مورد اطمينان نشود.) يعنى كاتب قابل اعتماد و با حسن نيت نيز ممكن است دچار اشتباه و خطا شود هرچند سخت از آن پرهيز داشته باشد و در پايان كتاب از خداى خواستار عاقبت به خيرى شود4، ناخواسته دچار تحريف و لغزش مى گردد. بنابراين، طبيعت كاتب هرگونه باشد و منبع استنساخ هرچه باشد، باز بايد احتياط كرد.
همچنين بايد درباره تاريخ كتابت نسخه اى كه از آن استنساخ مى شود ـ در صورتى كه داشته باشد5 ـ تحقيق كرد و از صحت آن مطمئن شد و كاتب نبايد فريب تاريخهاى مكتوب بر نسخه هاى خطى را بخورد، چرا كه بسيارى از نسخه هاى خطى كه تاريخى كهن بر آنها نوشته شده است، در حقيقت بسيار پس از آن تاريخ استنساخ شده اند. در چنين صورتى بحث از عناصر خط شناختى و نسخه شناختى آن متن مانند نوع خط و كاغذ ضرورى است.
گاهى قدمت كاغذ نيز ضرورتاً دليل كهن بودن نسخه نيست؛ (ياقوت حموى) نقل مى كند كه (ابن البواب) سرپرست كتابخانه (بهاء الدوله) در شيراز شد. روزى تصادفاً در ميان كتابهايى كه در گوشه اى انباشته شده بودند، به كتابى با جلدى مشكى برخورد كه معلوم شد يكى از اجزاى سى گانه قرآن به خط (ابن مقله) است. اين نكته او را شگفت زده كرد و به دنبال ديگر اجزاى آن، كتابخانه را جستجو كرد و موفق شد بيست و هشت جزء ديگر را بيابد، ليكن نتوانست سى امين جزء را پيدا كند. خبر به بهاء الدوله رسيد و او دستور داد كتاب را كامل كنند و آن جزء را بنويسند و به (ابن البواب) وعده داد در صورتى كه اين جزء را بگونه اى از كار درآورد كه تميز آن از ديگر اجزا مقدور نباشد، به او جامه خلعتى و يكصد دينار جايزه خواهد داد.
ابن البواب پذيرفت و با آب طلاى كهنه و كاغذى شبيه كاغذ ديگر اجزا، آن جزء را نوشت و سپس با جلد كهنه كتابى ديگر آن را جلد كرد. پس از يك سال كه بهاء الدوله از پايان كار خبردار شد، دستور داد آن اجزا را نزدش آوردند و او با دقت در ميان آنها به جستجو پرداخت و نتوانست نسخه اى را كه بتازگى نوشته شده بود بشناسد. لذا دستور داد همه اجزا را به عنوان خط (ابن مقله) نگهدارى كنند1.
همچنين ياقوت نقل مى كند كه خطاطى در قرن هفتم هجرى صفحه اى از خط (ابن البواب) را به چهل درهم خريد و از آن بر صفحه اى كهنه تقليد و استنساخ كرد و آن را به كتابفروش فروخت و او نيز آن را به عنوان خط (ابن البواب) به شصت درهم فروخت.2
همانگونه كه در دو مثال بالا ديديم بسيارى از كاتبان، براى اثبات مهارت و توانايى خود دقيقاً از نسخه اى كه از روى آن كتابت مى كنند تقليد مى كنند، تا آنجا كه امكان تميز ميان آنها از بين مى رود. اين مسأله از جمله عواملى است كه (اليوسى) را بر آن داشته تا در (ملزمه) بيست و چهارم از كتاب قانون بگويد: (چقدر مردم نيازمند نظارت و حسبه بر كار كاتبان هستند!)3
قاضى عياض آنگاه مى گويد: (حتى به كتابت شخص خود، مادامى كه آن را مقابله و تصحيح نكرده است نشايد اعتماد كند. زيرا فكر، فرّار است و دلى، فراموش مى كند، ديده خطا مى كند و قلم سرپيچى مى نمايد.)
از اين جملات مى فهميم كه طبيعت كاتب هرچه باشد، او تحت تأثير روحيه، ذوق شخصى و شخصيت خود مى نويسد و نتيجتاً متن نوشته شده نيز از اين حالات اثر مى پذيرد. زيرا كتابت و نقل متون قبل از هر چيز اساساًَ عملى انسانى است و ما بايد نقش اين خصوصيت را هنگام بررسى ميراث عربى خودمان، مدنظر داشته باشيم. فرار فكر، فراموشى دل، كندى ديده و سرپيچى قلم، پديده هايى انسانى اند كه كاتب را متأثر مى كنند و او ناخودآگاه نوشته را تغيير مى دهد و تحريف مى كند.
بررسى نسخه شناختى نسخه هاى مختلف يك متن، پژوهشگر را يارى مى كند تا اسباب و عوامل لغزش و خطاى كاتب را كشف كند؛ البته نسخه هايى مى توانند چنين كمكى به پژوهشگر كنند كه خود دربند تصحيح و اصلاح نيفتاده باشند و همچنان خطاها را با خود حفظ كرده باشند، تا مورخ و ناقد متون بتواند از طريق آنها به سرچشمه خطاها برسد.
از جمله خطاهاى محققان متون عربى، اعتمادشان به نسخه مصحح و ناميدن آن به (نسخه جيّد) است.
مفهوم (نسخه جيّد) در قاموس فقه اللغه معنى ندارد و اگر مجاز به استفاده از اين تعبير باشيم، نسخه اى جيد خواهد بود كه اين خطاها را همچنان حفظ كرده باشد نه آنكه تصحيح شده باشد. نسخه تصحيح شده، مورخ متون را گمراه مى كند و گاه تا ابد انديشه دستيابى به نسخه اى كه ديگر نسخه ها از آن استنساخ شده اند، را به گور مى سپارد.
مشكلات كتابت و كاتبان به ديرينگى اين پيشه و ميراث است. متقدمان از همان آغاز حركت تأليف، متوجه خطرات آن شدند و در حد امكانات خود به مقابله با آنها برخاستند كه نمونه هاى آن، وجود اجازه هاى كتابت روى نسخه هاى خطى در كنار اجازه هاى روايت و سماع است؛ همچنين وجود عبارتهايى در وقفيات كتابها كه كتابت آن را به دليل احتياطى كه متقدمان در قبال كاتبان داشتند منع مى ساخت. همين احتياط موجب پديده استطراد در ميراث عربى ماست؛ از آنجا كه حواشى كتاب در معرض حذف و تصرف كاتبان بوده و گاه افزودن آنها به متن توسط كاتبان مايه آشفتگى مطلب مى شده است، نويسندگان قديم همه مطالب خود را وارد متن مى كردند و از پانويسى پرهيز داشتند. لذا مى بينيم كه نسخه هاى خطى سرشار از اين استطرادهاست.1
نقش كتابت در تغيير و تحريف متون عربى بيش از آن است كه بتوان برشمرد. بحثهاى نظرى در اين زمينه نيز راه به جايى نمى برد و محقق، گذرا نمى تواند اين مشكل را حل كند. تنها نسخه شناسى كه از همه عناصر اين دانش باخبر است و با نسخه ها دست و پنجه نرم كرده است از عهده حل اين مشكل برمى آيد؛ يعنى كسى كه وسايل نوشتن، نوع كاغذ، انواع خط، تاريخ كتابت و مسائلى مانند آن را نيك مى شناسد. همچنين تهيه ليستى از كاتبان متون عربى ـ مانند آنچه كه در مورد كاتبان نسخه هاى يونانى و لاتينى صورت گرفته است ـ2 و حتى المقدور بحث از زندگى آنان وشيوه رفتارشان كه امروزه به (جرح و تعديل) معروف شده است، براى تأكيد از درستى كتابت آنان لازم است.
بنابراين تشكيل مؤسسه اى براى بررسى و تدريس نسخه شناسى يا (كوديكولوژى)(Codicology ) و پرورش متخصصان در اين علم براى پرداختن به بزرگترين ميراث شناخته شده بشرى، نخستين و ضرورى ترين كار در جهان عرب است.
كارهاى علمى و تكنيكهايى كه نسخه شناسان در مورد نسخه هاى خطى اعمال خواهند كرد، فوايد بسيارى براى محققان دربر خواهد داشت و چهره متفاوتى از متونى كه تاكنون مورد اعتماد بوده اند، فراروى ما خواهد گذاشت كه نتايج و احكام جديدى به بار خواهد آورد.

 

پاروقى:
1. تنها يك نسخه از (طوق الحمامة) ابن حزم در مخزن كتابخانه دانشگاه ليدِن در هلند موجود است كه آن هم ناقص است؛ زيرا ارجاعاتى كه ابن حزم در نوشته هاى ديگر خود به اين كتاب مى كند، در اين نسخه موجود نيست. همچنين ارجاعاتى كه علماى پس از ابن حزم به اين كتاب كرده اند در اين نسخه منحصر به فرد موجود نيست. همين مطلب درباره نسخه منحصر به فرد كتاب (الانتصار) ابوالحسين بن خياط ـ كه در (دار الكتب) قاهره نگهدارى مى شود ـ صادق است. اين نسخه مملو از خطاست و براى تحقيق نمى توان بدان اعتماد كرد.
1. ارشاد الاريب، ج6، ص721. همچنين نك: فرانتس روزنتال، روشهاى عالمان مسلمان در تحقيق علمى، ص 53.
2. منبع پيشين، ص51 به نقل از رساله بيرونى در فهرست كتب رازى، ص3.
3. التراث فى ضوء العقل، محمد عماره، ص 173.
1. فؤاد سيزگين، شصت و شش نسخه از اين كتاب را يافته است (نك: تاريخ التراث العربى). خانم پژوهشگر ژنويو نيز يازده نسخه از آن را يافت و اخيراً نيز در يكى از زاويه هاى مغرب به نسخه ديگرى از كتاب سيبويه دست يافت و بدين ترتيب تعداد نسخه ها به هفتاد و هشت نسخه رسيد.
2. كوتاهى در به دست آوردن نسخه هاى متعدد از يك متن، ميان دست اندركاران تحقيق، فراوان به چشم مى خورد. غير از دو مثال ذكر شده، مى توان به كتاب (المزهر فى اللغه) سيوطى اشاره كرد. اين كتاب پس از چاپهاى سه گانه آن از جمله چاپ بولاق، به وسيله گروهى از علما تحقيق شد و آنان به نسخه هاى چاپى توجه كردند و از نسخه هاى خطى ديگرى كه (بروكلمان) در تاريخ ادبيات خود به بسيارى از آنها اشاره كرده است مانند نسخه هاى برلين، لندن، پاريس، موصل، منچستر، اسكوريال، استانبول و دمشق غفلت كردند. لذا همچنان اين كتاب نيازمند يك تحقيق علمى جديد است.
3. نسخه مادر، قديمى ترين گواه شكل متن مؤلف است و اگر به نسخه هاى متعددى در اين حد برسيم، گوياى آن است كه نسخه هاى مادر مختلفى در اختيار داريم. دانشمند فقه اللغه كه خواستار نشر متن است، بايد براى آن نسخه مادرى (Arch - type ) تعيين كند.
4. كار محسن مهدى ما را به ياد شيوه فيلسوف و دانشمند فقه اللغه آلمانى، (كارل لاخمان) (1851) مى اندازد، كه از واضعان قواعد تاريخ متون بود و شيوه خود را در تحقيق كتاب درباره طبيعت (De Rerum Nature ) سروده شاعر لاتينى لوكرس (Lucrece ) به كار بست و نسخه كاملاً متفاوت با نسخه هاى خطى و چاپى اين كتاب را منتشر كرد. اما تا آنجا كه به متقدمان مسلمان برمى گردد، مى توان تلاش (يونينى) در تحقيق روايات بخارى را نمونه اى از تاريخ متن تلقى كرد. هرچند كه او از شيوه هايى كه مورخان جديد متون ابداع كردند، چندان باخبر نبود. گفتنى است كه مكتب فقه اللغه جديد آلمانى كه به روايات مختلف از خبر واحد در كتابهاى ميراث عربى توجه مى كند، اين تلاش (يو نينى) را غايت مطلوب خود قرار داده است.
1. بررسى تاريخ متون هنگامى زاده شد كه عالمان متوجه شدند آن متون كهنى را كه مى خوانند، دقيقاً همانهايى نيستند كه مؤلفانشان نوشته اند. اين دانش به دست لاخمان و رقيبانش زاده شد و او اصول آن را در مورد انجيل و سروده هاى لوكرس ـ به ويژه كتاب (درباره طبيعت) او ـ به كار بست. آلمان به سبب وجود دانشگاههاى متعدد و جذب دانشمندان كه نتيجه سياست عدم تمركز بود، پيشرو فقه اللغه در قرن نوزدهم است.
2. الالماع، قاضى عياض، ص 159.
3. Alphorse Dain: Les Manuscrits. P. 41. ed Le Bells Lettre. 1975.
4. اشاره به پديده رايجى در اروپاى قرون وسطى است كه راهبان بادقت و اخلاص و براى كسب ثواب و بخشودن گناهان خود، استنساخ مى كردند.
5. بسيارى از نسخه هاى خطى موجود در كتابخانه هاى جهان، تاريخ كتابت ندارند. يكى از وظايف نسخه شناسى تعيين تاريخ آنها به شكل علمى و تهيه فهرستهايى از نسخه هايى است كه از راه علمى تاريخ كتابت آنها مشخص شده است ـ كارى كه همچنان نسخه هاى خطى عربى ما بدان نيازمند است.
1. از اين ماجرا مى فهميم كه خط (ابن البواب) نزديك به خط (ابن مقله) و تقليد شدنى بوده است. اما (ابن البواب) به خلعتى و جايزه تعيين شده دست نيافت، ليكن خواسته اش كه استفاده از كاغذهاى چينى موجود در كتابخانه بود، برآورده شد: ارشاد الأريب، ج6 ص 34 به نقل از (الكتاب العربى) نوشته يوهانسر بيدرسى، ص 88 چاپ انگليسى و صص 113 و 114 ترجمه عربى آن.
2. منبع پيشين، صص 113 و 114.
3. (القانون)، ابوعلى الحسن اليوسى، ملزمه بيست و چهارم ص4 (چاپ سنگى).
1. از اوايل قرن هشتم هجرى، نويسندگان نياز به حاشيه و پانوشت را دريافتند،وزان پس هنگامى كه مطلبى را استطراداً مى افزودند آن را با كلماتى مانند (تنبيه)، (فائدة)، (تعليق) و (حاشيه) مشخص مى ساختند. نك (روشهاى عالمان مسلمان در تحقيق علمى) نوشته فرانتس روزنتال، 1980، ص 111.
2. فوگل (Vogel ) در سال 1901م ليستى از كاتبان يونانى تهيه و درباره هر كاتب و نسخه هايى كه كتابت كرده بود به تفصيل سخن گفت. همچنين برادلى (J.W. Bradley ) ليستى از كاتبان لاتينى را در سال 1887م تهيه كرد.

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 26  صفحه : 2
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست