responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 114  صفحه : 4

معجم و مشيخه در اصطلاح محدثان
جديدى نژاد محمدرضا

الف) معجم
(معجم) مصدر ميمى است از (أعجم), به معناى رفع ابهام از كلام يا كتاب به سبب نقطه گذارى و اعراب آن1, و در اصطلاح اهل لغت به معناى مرتب كردن ماده اوليه كتاب, مطابق با حروف معجم (الفبا) است.2
در اصل اين واژه براى لغتنامه هايى وضع شده كه ترتيب مباحث آن به حسب حروف الفبا است. سپس اين لفظ براى بسيارى از كتاب هاى ديگر مورد استفاده قرار گرفت كه همه آنها در ترتيب مباحث بر اساس حروف الفبا مشترك اند3 و معجم هاى حديثى از آن جمله اند. انواع معجم هاى حديثى
1. معجم هايى كه در آنها احاديث با ترتيب الفبايى نام صحابه آمده است, بدين گونه كه نام صحابه پيامبر(ص) مطابق با حروف الفبا مرتب شده و در ذيل نام هر يك از آنان يا فقط روايات ايشان از پيامبر(ص) نقل شده است و يا علاوه بر اين, روايات ديگر صحابه و تابعان نيز كه مربوط به شرح حال ايشان است, نقل شده است; مانند المعجم الكبير نوشته طبرانى (م 360 ق)4. وى در مقدمه خود بر اين كتاب مى گويد: (هذا كتاب ألّفناه جامع لعدد ما انتهى إلينا ممّن روى عن رسول اللّه(ص) من الرجال و النساء على حروف: الف, ب, ت, ث; بدأت فيه بالعشرة5 ـ رضى اللّه عنهم ـ لأنّه لايتقدمهم أحد غيرهم … ). طبرانى در غير عشره مبشره در ذيل نام هر صحابى فقط به نقل روايات وى از پيامبر(ص) مى پردازد و از همين رو, برخى آن را شبيه مسانيد دانسته اند; مانند مسند احمد.6
و نيز مانند معجم الصحابة نوشته ابوالقاسم بغوى (م317ق)7. بغوى در ذيل نام هر صحابى ابتدا رواياتى را نقل مى كند كه مربوط به شرح حال آن صحابى است و سپس به نقل برخى از روايات وى از پيامبر(ص) مى پردازد.
2. معجم هايى كه در آنها احاديث با ترتيب الفايى نام مشايخ مؤلف مرتب شده است و در اصطلاح به آن ها (مشايخ الشيوخ) گفته مى شود. در اين گونه معجم ها اغلب مؤلف, مطلبى در شرح حال شيخ خود نمى نويسد; يعنى بعد از ذكر نام هر شيخ فقط به نقل برخى از احاديث خود از طريق وى مى پردازد; مانند: معجم شيوخ أبى يعلى الموصلى (م 307 ق)8 و المعجم فى أسامى شيوخ أبى بكر الإسماعيلى (م 371 ق)9 و المعجم الأوسط و المعجم الصغير نوشته طبرانى. وى در مقدمه المعجم الصغير مى گويد: (هذا أوّل كتاب فوائد مشائخى الذين كتبت عنهم بالأمصار, خرجت عن كل ّ واحد منهم حديثاً واحداً, و جعلت أسمائهم على حروف المعجم).
طبرانى در المعجم الصغير از هزار و اندى از مشايخ خود نام برده و اگر چه به گفته خود او از طريق هر يك از ايشان, فقط يك حديث نقل كرده است, ليكن اين گفته ناظر به اغلب مشايخش است; زيرا وى از طريق برخى از ايشان دو حديث نقل كرده است.
او در المعجم الأوسط تقريباً از دو هزار تن از مشايخ خود نام برده و از طريق هر يك تعداد فراوانى حديث نقل كرده است كه گاهى از پنجاه حديث نيز مى گذرد و تقريباً تمامى اين احاديث و نيز احاديث كتاب المعجم الصغير از غرايب مشايخ وى است; يعنى احاديثى اند كه در سند آنها تفرّد جسته و او در ذيل هر يك از احاديث, موضع تفرد مزبور را با اين عبارت معين كرده است: (لم يروه عن فلان إلاّ فلان, تفرّد به فلان).10
به نظر نگارنده هدف محدثان از نوشتن معاجم شيوخ به غير از تسهيل در يافتن نام مشايخ ايشان و رفع ابهام و اشتباه از اسامى مشايخ, پيشگيرى از جعل روايات و اشتباه در اِسناد است; يعنى اگر براى مثال كسى بعد از طبرانى گفته باشد كه اين حديث را از طبرانى شنيده و بعد آن را با اِسناد وى متصل نمايد, بتوان به سرعت گفت كه طبرانى اين حديث را از طريق فلان شيخ خود كه تو از او نام بردى در معجم شيوخ خود نقل نكرده و يا اين حديث را از فلان شيخ ديگرش نقل كرده است, نه كسى كه تو از او نام بردى. واضح است كه اين سرعت در پاسخگويى زمانى امكان پذير است كه نام مشايخ صاحب كتاب يكجا و به صورت الفبايى مرتب و در ذيل هر نام, روايات خاص به او نقل و به عبارت ديگر كتاب به شيوه معاجم شيوخ نگاشته شده باشد.
فايده از پيش تعيين نشده ديگرى كه بعد از مؤلفان اين گونه كتاب ها بر كتاب آنها مرتب شده است, كشف تصحيفات و تحريفاتى است كه در طُرُق هر يك از مشايخ ممكن است واقع شده باشد; زيرا هنگامى كه اَسناد هر شيخى جدا آورده شود, از طريق مشابهات اين اَسناد به راحتى مى توان به تصحيفات واقع شده پى برد. براى مثال, اگر در تمامى اَسنادى كه مؤلف يكى از اين معاجم از فلان استاد خود نقل كرده است, آمده باشد: (حدّثنا على ّ بن محمّد البصرى, قال: حدّثنا أحمد بن الحسن المدينى), و بعد فقط در سند يكى از رواياتى كه در اين فقره مشترك اند به جاى احمد بن الحسن المدينى, الحسن بن أحمد المدينى ضبط شده باشد, به سرعت مى توان به چنين تصحيفى پى برد و آن را ولو در پاورقى تصحيح نمود.11
3. معجم هايى كه براى كشف احاديث با شناخت يك لفظ از آنها نوشته شده است; مانند المعجم المفهرس لألفاظ أحاديث وسائل الشيعه و المعجم المفهرس لألفاظ أحاديث بحار الأنوار.
4. معجم هايى كه براى كشف احاديث با شناخت قسمت اول از آنها نوشته شده است; مانند الجامع الكبير نوشته سيوطى (م 911 هـ. ق), و نيز فهرست هايى كه در آخر كتاب هاى حديثى تحقيق و در زمان معاصر نگاشته شده.
5. معجم هايى كه براى كشف احاديث با شناخت موضوع آنها نوشته شده است; مانند مفتاح كنوز السنة نوشته دكتر ا.ى. فِنسِنك به انگليسى كه استاد محمد فؤاد عبدالباقى آن را ترجمه كرده است.
6. معجم هايى كه براى نوعى خاص از احاديث نوشته شده است; مانند معجم الأحاديث القدسيّة الصحيحة نوشته ابوعبدالرحمان كمال بن بسيونى زغلول (معاصر).12 ب) مشيخه
كلمه (مشيخه) ـ با فتح ميم و كسره شين و سكون ياء ـ اسم مكان است از شيخ; يعنى محل ذكر مشايخ13 و در اصطلاح محدثان اهل سنت در اصل موضوع, با معاجم شيوخ هم معنا است14 و تفاوت هاى آنها به شرح ذيل است:
1. مؤلفان كتاب هاى مشيخه, نام مشايخ خود را مطابق با حروف الفبا, مرتب نكرده اند و ترتيب هاى آنها متنوع است (برخى به حسب تاريخ سماع يا اجازه روايت, برخى به حسب تاريخ وفات مشايخ, برخى به حسب تاريخ ورود مؤلف به مكان هاى مختلف…); به گونه اى كه نمى توان نظام خاصى را براى آنها معين كرد.
2. مؤلفان مشيخات در نقل حديث مانند مؤلفان مستخرجات عمل مى كنند; يعنى با توجه به يك يا دو يا چند كتاب خاص مانند صحيح بخارى و مسلم, احاديث آنان را از طريق مشايخ خود نقل مى كنند; به گونه اى كه اِسناد ايشان در شيخ بخارى و مسلم يا شيخ شيخ اين دو يا بالاتر تا صحابى مشترك شود.
3. مؤلفان مشيخات به شرح حال شيخ خود نيز مى پردازند و مانند مؤلفان معاجم شيوخ به نقل برخى از مسموعات خود از ايشان اكتفا نمى كنند.
4. مؤلفان مشيخات گاهى فردى غير از خود صاحب مشيخه است; يعنى گاهى بعضى از شاگردان يا معاصران صاحب مشيخه با ملاحظه مرويات و مسموعات استاد خود, براى وى مشيخه اى با خصوصيات مذكور ترتيب داده است.
از كتاب نوشته شده با عنوان مشيخه كه به چاپ نيز رسيده اند, مى توان به مشيخه ابن الجوزى (م 597 ق)15 و مشيخة النعّال البغدادى (م 659 ق)16 و مشيخة المراغى (م 816 ق)17 اشاره18 نمود.19
مهم ترين هدف مؤلفان اهل سنت از نوشتن مشيخات اولاً, ارائه شرح حال خود و مشايخشان مى باشد و ثانياً, ابراز اَسناد خود به سوى عده اى خاص از مؤلفان كتاب هاى حديثى و بالطبع اَسنادى تازه براى روايات است20. بنابراين مشيخات, هم در شمار كتاب هاى رجالى و هم در شمار كتاب هاى حديثى قرار مى گيرند.
اما مشيخه در اصطلاح محدثان شيعه از حدود قرن دهم تاكنون به كتابى گفته مى شود كه مشتمل بر طُرق مؤلف به راويانى است كه كه در طبقه شيخِ شيخ وى و بالاتر (تا اصحاب ائمه(ع) مى زيسته اند و اغلب صاحب كتاب بوده اند و طرق مزبور, طرق مؤلف به سوى كتاب هاى ايشان است, و مؤلف اين كتاب را در خاتمه كتاب حديثى خود مى آورد تا احاديثى را كه به جهت اختصار به صورت تعليق با نام راويان مزبور آغاز كرده است, از حالت تعليق خارج و مسند نمايد.
از علماى شيعه تنها دو مشيخه باقى مانده است: يكى مشيخه اى كه صدوق (م 381 ق) در آخر كتاب الفقيه نگاشته است و ديگر مشيخه اى كه شيخ طوسى (م 460 ق) در آخر التهذيبين آورده است. به نظر مى رسد نام (مشيخه) نامى نيست كه خود اين دو بزرگوار براى خاتمه كتاب خود انتخاب كرده باشند, بلكه اين نام بعد از ايشان و ظاهراً از زمان شهيد ثانى به بعد با نگارش كتاب هايى در ترتيب و شرح دو خاتمه مذكور21, و نيز شرح اصطلاح مشيخه به وسيله ميرداماد22 (م 1041 ق) متداول شده است. البته در ميان متأخران كسانى هم بودند كه خاتمه كتاب هاى مذكور را فهرست ناميده اند; مانند ملاّمحمدتقى مجلسى (م 107 ق) كه مشيخه صدوق را فهرست صدوق ناميده است;23 زيرا كتابى كه مشتمل بر طرق مؤلف به سوى مصنّفات و اصول شيعه مى باشد, در اصل فهرست ناميده مى شود, ليكن اين نكته شايان ذكر است كه تعداد بسيارى از راويانى كه صدوق طرق خود را به سوى آنها ذكر كرده است, مجهول اند24, به خلاف شيخ طوسى كه تمام كسانى كه در خاتمه التهذيبين طرق خود را به سوى آنها ذكر كرده است, معروف اند و اطلاق نام فهرست بر آن بهتر از نام مشيخه بر آن است.
به هر حال, آنچه از دوره متأخران تاكنون به مشيخه اشتهار يافته است, خاتمه كتاب هاى مذكور است و محتواى اين دو مشيخه با محتواى كتاب هايى كه به عنوان مشيخه در نزد اهل سنت رايج است, تفاوت ماهوى دارد, ليكن حسن بن محبوب كه از اصحاب امام كاظم و رضا(ع) بوده است, طبق گزارش كتاب هاى رجالى, مؤلف كتابى بوده است با نام مشيخه كه مشيخة ابن محبوب اشتهار يافته است.25 اين كتاب اگر چه از بين رفته است, ليكن ابن ادريس در مستطرفات السرائر تعداد محدودى از احاديث فقهى اين كتاب را نقل كرده است كه سند آنها با مشايخ ابن محبوب آغاز مى شود26 و به نظر مى رسد اين كتاب چيزى شبيه كتاب هاى معاجم شيوخ و يا مشيخات در نزد اهل سنت است.
جعفر بن بشير نيز كه از اصحاب امام رضا(ع) بوده است, طبق گزارش برخى از علماى رجالى, مؤلف كتابى با عنوان (مشيخه) همانند مشيخه ابن محبوب بوده است, ليكن در حجمى كوچك تر.27 يك نكته
چنان كه ملاحظه شد, بين (معجم) و (مشيخه) در اصطلاح اهل سنت تقارب معنا وجود دارد و در واقع اين دو لفظ را صرف نظر از اختلاف در مفهومشان, مترادف يكديگر دانسته اند. حال توجه خوانندگان به اين نكته خالى از لطف نيست كه دو لفظ مذكور مترادفات ديگرى هم دارند كه چون كم استعمال شده اند ما از پرداختن بحث مستقل به آنها اجتناب كرده ايم. مترادفات مزبور عبارت انداز: برنامج (معرب برنامه), الثَبَت و الفهرست.
عبدالحى الكتانى (م 1345 ق) كه از علماى اخير اهل سنت است, درباره ترادف بين الفاظ مذكور مى گويد: (اعلم أنه بعد التتبع و التروى ظهر أن الأوائل كانوا يطلقون لفظة (المشيخة) على الجزء الذي يجمع فيه المحدث أسماء شيوخه و مروياته عنهم, ثم صاروا يطلقون عليه بعد ذلك المعجم لما صاروا يفردون أسماء الشيوخ و يرتبونهم على حروف المعجم, فكثر استعمال و إطلاق المعاجم مع المشيخات, و أهل الأندلس يستعملون و يطلقون البَرْنامَج, أما في القرون الأخيرة فأهل المشرق يقولون إلى الآن الثَّبَت, و أهل المغرب إلى الآن يُسَمُّونه الفَهْرسَة;28
بدان كه بعد از جست و جو و تدبر آشكار شد كه اولين ها [از علما] لفظ (مشيخه) را بر جزئي29اطلاق مى كرده اند كه در آن, محدث نام مشايخ و روايات خود را از ايشان گرد مى آورده است. سپس بر جزء مزبور [لفظ] (معجم) را اطلاق مى كردند و اين زمانى بود كه فقط نام مشايخ را آورده, و آنها را مطابق با حروف معجم مرتب مى كردند. پس استعمال و اطلاق معاجم بر مشيخات زياد گشت. و اهل آندلس استعمال و [بر جزء مزبور, لفظ] (برنامج) را اطلاق مى كنند اما در قرن هاى اخير همانا اهل مشرق تاكنون بر آن (ثَبَت) مى گويند, و اهل مغرب تا الآن آن را (فهرست) مى نامند).پي نوشت ها: 1. ر. ك: تهذيب اللغة, ج 1, ص 392; النهايه, ج 3, ص 187; تاج العروس, ج 8, ص 390 ـ 391 (ماده عجم). 2.ر. ك: كتاب المعجم فى أسامى شيخ ابى بكر الإسماعيلى, ج 1, ص 223 (مقدمه محقق). 3.مانند معجم هايى كه براى كشف آيات قرآن كريم با شناخت يك لفظ از آنها نوشته شده است, و نيز معجم هايى كه براى نام شهرها و خصوصيات آنها نوشته شده است; مثل معجم البلدان نوشته ياقوت الحموى, و معجم ما استعجم نوشته عبداللّه بن عبدالعزيز البكرى, ونيز معجم هايى كه براى نام كتاب ها و مختصرى از خصوصيات آنها نوشته شده است; مثل الذريعة إلى تصانيف الشيعة نوشته آقا بزرگ طهرانى, و نيز معجم هايى كه براى نام مؤلفان نوشته شده است; مثل معجم المؤلفين نوشته عمر كحاله. 4.وى ابوالقاسم سليمان بن احمد بن ايوب بن مطير اللخمى الشامى الطبرانى از علماى بزرگ اهل سنت است. سلطان و پهلوانى كم نظير در علم اسناد كه مانند وى كمتر در ميان اهل سنت مشاهده شده است. ابن عقده از مشايخ وى بوده, ليكن طبرانى در المعجم الأوسط وى را در شمار مشايخ خود ذكر نكرده است!! ر. ك: تذكرة الحفّاظ, ج 3, ص 912 ـ 918. 5. مراد ده نفر از صحابه است كه به گمان اهل سنت, پيامبر(ص) همه آنها را به بهشت بشارت داده است و آنان عبارت انداز: ابوبكر, عمر, عثمان, على(ع), طلحة بن عبيداللّه, الزبير بن العوام, عبدالرحمان بن عوف, سعد بن ابى وقاص, سعيد بن زيد و ابوعبيدة بن الجراح. 6.ر. ك: المعجم الأوسط, ج 1, ص 6 (مقدمه محقق). 7. ابوالقاسم عبداللّه بن محمد بن عبدالعزيز البغوى از علماى بزرگ اهل سنت است و كتاب معجم الصحابه وى از كتاب هاى معروف در شناخت صحابه است. ر. ك: تذكرة الحفّاظ, ج 2, ص 737 ـ 740. 8.وى ابويعلى احمدبن على بن بن المثنى از محدثان بزرگ اهل سنت و صاحب كتاب المسند الكبير معروف به مسند أبى يعلى است. ر.ك: همان, ص 707 ـ 709. 9.وى ابوبكر احمد بن ابراهيم بن اسماعيل ابن العباس الاسماعيلى الجرجانى از محدثان بزرگ اهل سنت است. ر. ك: همان, ج 3, ص 947 ـ 951. 10.براى نمونه به اين حديث توجه كنيد: حدّثنا أحمد [بن صالح المالكى], قال: حدّثنا مالك بن سعد القيسى, قال: حدّثنا روح بن عبادة, قال: حدّثنا زكريا بن إسحاق, عن عمرو ابن دينار, عن عكرمة, عن ابن عباس: (أن ّ النبى(ص) لعن المتشبّهين من الرجال بالنساء, و لعن المتشبهات من النساء بالرجال). لم يرو هذا الحديث عن عمرو إلاّ زكريا, تفرّد به روح. المعجم الأوسط, ج 2, ص 258 ـ 259, ح 1458. 11.مرحوم آيت اللّه بروجردى به خوبى بر اين فايده اخير واقف شده بودند. از اين رو اقدام به ترتيب اَسانيد كتب اربعه كردند و از همين طريق به بسيارى از تصحيفات واقع شده در اسناد كتب اربعه پى بردند و آنها را متذكر شدند. تحقيقات آن مرحوم بعدها به همت برخى از شاگردان ايشان تنظيم شد و با نام هاى: ترتيب أسانيد كتاب الكافى و ترتيب أسانيد كتاب من لايحضره الفقيه و ترتيب أسانيد كتاب التهذيب و چند ترتيب ديگر براى كتاب هاى حديثى ديگر, انتشار يافت. 12.براى اطلاع بيشتر پيرامون معاجم ر. ك: الرسالة المستطرفة, ص 108 ـ 109; مشيخة النّعال, ص 13 و ما بعد آن (مقدمه محقق); معجم شيوخ أبى يعلى الموصلى, ص 7 ـ 8 (مقدمه محقق); كتاب المعجم فى أسامى شيوخ أبى بكر الإسماعيلى, ج 1, ص 223 ـ 227 (مقدمه محقق); فهرس الفهارس, ج 1, ص 67. 13.ر. ك: الرواشح السماويه, ص 74 ـ 75, الراشحة العشرون. اهل سنت با استناد به كتاب هاى لغت معتقدند كه مشيخه با اعراب مذكور و نيز با اين اعراب: فتح ميم و كسره آن و سكون شين و فتحه ياء, جمع شيخ است. ر. ك: فهرس الفهارس, ج 1, ص 67 ـ 68. 14.ر. ك: مشيخة النعّال, ص 16 و ما بعد آن (مقدمه محقق). 15.وى ابوالفرج عبدالرحمان بن على بغدادى, معروف به ابن الجوزى, از علماى بزرگ اهل سنت و صاحب تأليفات بسيارى است كه از مهم ترين آنها: موضوعات, اللعل المتناهية فى الأحاديث الواهية و الضعفاء و المتروكون. ر. ك: تذكرة الحفّاظ, ج 4, ص 1342 ـ 1348. 61.وى صائن الدين ابوالحسن محمد بن الاَنجب ابى عبداللّه بن عبدالرحمان الصوفى النعّال البغدادى از علماى اهل سنت است. ر.ك: مشيخة النعّال, ص 41 ـ 43 (مقدمه محقق). 17.وى ابوبكر بن الحسين بن ابى حفص عمر بن ابى عبداللّه القرشى المراغى المصرى از علماى اهل سنت است. ر. ك: شذرات الذهب, ج 7, ص 120; معجم المؤلفين, ج 3, ص 60. 18.براى اطلاع بيشتر به نمونه ذيل كه از مشيخة ابن الجوزى (ص 88 ـ 90 انتخاب شده است, توجه نماييد: (الشيخ الثامن عشر: أخبرنا أبو عبداللّه محمد بن محمد السلال الوراق, قراءة عليه و أنا أسمع, في يوم الاثنين رابع عشرين من ربيع الآخر من سنة أربع و ثلاثين و خمس مائة, قال: أنا أبوبكر أحمد بن محمد ساووش الكازرونى, قراءة عليه و أنا أسمع في صفر سنة إحدى و ستين و أربع مائة, قال: أنا أبو حامد أحمد بن أبي طاهر الاسفراييني قراءة عليه في منزله في قطيعة الربيع في جمادى الأولى من سنة أربع و أربع مائة, قال: أنا ابراهيم بن محمد بن عبدك الشعراني باسفرايين, في شهر ربيع الآخر من سنة ست و خمسين و ثلاثمائة, ثنا الحسن بن سفيان الشيباني, قراءة عليه في ذي الحجة سنة اثنتين و ثلاثمائة, ثنا العباس ابن الوليد النرسي, ثنا سفيان بن عيينة, عن منصور بن المعتمر, عن أبي حازم, عن أبي هريرة قال: قال رسول اللّه(ص): (من حج هذا البيت فلم يرفث, و لم يفسق, رجع كيوم ولدته أمه). أخرجه البخاري عن آدم, عن شعبة, و أخرجه مسلم عن سعيد بن منصور, عن هشيم, كلاهما عن سيار عن أبي حازم. فكأني سمعته من طريق مسلم من شيخ شيخنا, و في طريق البخاري يستوي الإسناد. ولد شيخنا أبو عبداللّه في سنة تسع و أربعين و أربع مائة, و سمع من ابن المسلمة و ابن المأمون, و جابر بن ياسين, و تفرد بالرواية عن أبي علي محمد بن وشاح الزينبي, و أبي الحسن بن البيضاوي, و أبي بكر بن ساووش. و كانوا ينبزونه بالتشيع. و توفي فى جمادى الأولى من سنة إحدى و أربعين و خمس مائة, و دفن بمقبرة قريش, قريباً من قبر أبي يوسف). 19. براى آگاهى بيشتر درباره مشيخات ر. ك: مشيخة النعّال, ص 13 ـ 22 (مقدمه محقق), الرسالة المستطرفة, ص 112 ـ 113; فهرس الفهارس, ج 1, ص 67 ـ 68. 20.براى اطلاع بيشتر ر. ك: مشيخة ابى بكر بن الحسين بن عمر القرشى (الشهير بالمراغى), ص 10 (مقدمه محقق). 21. مانند: ترتيب مشيخة من لايحضرة الفقيه نوشته صاحب معالم (م 1011 ق), و كتاب ديگرى با همين نام نوشته طريخى (م1085). ر. ك: الذريعه, ج 4, ص 68 ـ 69. 22. ر. ك: الرواشح السماويه, ص 74 ـ 75, الراشحة العشرون. 23.ر. ك: روضة المتقين, ج 14, ص 9. 24.مانند على بن احمدبن اشيم كه شيخ طوسى به مجهول بودن وى حكم كرده است, و نيز مبارك العقرقوفى, و محمد بن خالد بن عبداللّه القسرى كه مجهول الحال است. ر. ك: رجال الطوسى, ص 363 (رقم 5380), و ص 281 (رقم 4070). البته مجلسى اول خود نيز متوجه مجهول و غير معروف بودن عده مزبور بوده است, ليكن استظهار كرده است كه اين عده از راويان نزد خود صدوق و ديگر قدما, مشهور بوده اند. ر. ك: روضة المتقين, ج 14, ص 350 ـ 351. 25. ر. ك: الفهرست, ص 46 ـ 47 (رقم 151); رجال النجاشى, ص 158(رقم 416), ضمن شرح حال داود بن كورة. 26.ر. ك: السرائر, ج 3, ص 589ـ 600. 27.ر. ك: رجال النجاشى, ص 119 (رقم 304). 28. فهرس الفهارس, ج 1, ص 67. 29.لفظ (جزء) در اصطلاح به كتاب كوچكى گفته مى شود كه يا احاديث يك شخص در آن نقل شده و يا احاديث چند نفر كه در موضوعى واحد مشترك اند; مانند آنكه همه آن اشخاص از مشايخ مؤلف باشند يا احاديث همه آنها در موضوعى خاص از موضوعات فقهى باشد. براى اطلاع بيشتر ر. ك: معجم علوم الحديث النبوى, ص 12.

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 114  صفحه : 4
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست