مىزدند، روبندهاشان افتاده بود و صداى واويلاشان بلند بود. بعد از عزت به ذلت افتادند و به سوى مقتل تو مىدويدند، درحالى كه شمر روى سينه ات نشسته بود....»
اين بخش از زيارت ناحيه كه مهم ترين دليل آقايان بر رد تمام ادله ماست امام زمان (عج) در اين عبارت حوادث رخ داده در روز عاشورا را بيان مىكند و از مصيبت هاى وارده بر سيدالشهداء سخن مىراند و اشك مىريزد، به اصطلاح امروز روضه خوانى امام عصر (عج) بر جد مطهرشان است.
چرا ناقدان محترم نمىخواهند بپذيرند كه فاطميات در روز عاشورا در ضرورت و اضطرار قرار داشتند و صدور اين اعمال از آنان در آن ساعات كه زمين و زمان براى آنان به هم خورده بود، طبيعى بوده است. آيا از عملى كه در هنگام بروز ضرورت به طور طبيعى صادر مىشود، مىتوان حكمى عمومى براىهمه زمان ها استفاده كرد؟
آيا اين نوع بيان مطالب دلالت بر جواز اين اعمال در همه زمان ها مىكند؟ اگر اين اعمال نسخه هميشگى بود، چرا خود آن حضرات حتى براى يك بار هم آن را انجام ندادند. حداقل امام زمان عج در تقيّه نبوده است، چرا ايشان در همين زيارتى كه در خفا از ديدگان اهل دنيا خوانده اند و به روضه خوانى براىجدشان مشغول شده اند، كم ترين اشارهاى نشده كه خود آن حضرت اقدام به لطم كردن يا هر نوع عمل نامتعارفى كرده باشند؟ چرا فاطميات كه سلام و درود خدا بر آنان باد، در سال هاى بعد در روز عاشورا چنين اعمالى را تكرار نكردند؟ چرا در خرابه شام كه هر شب و روز در عزاى امامشان مىسوختند، سرى نشكست و صورتى لطم نشد و گريبانى پاره نگشت؟
ناقدان محترم از روضه خوانى امام زمان (عج) استفاده تقرير مىكنند، در حالى كه امام (ع) در مقام بيان حكم نبوده است تا تقريرى استفاده شود.
در مقاله قبلى آورده بوديم كه حضور و سكوت امام سجاد(ع) در روز عاشورا به معناى تقرير اعمال فاطميات نيست؛ زيرا امام (ع) بيمار و رنجور در رخت خواب خود افتاده بود و حتى توانايى برخاستن از جاى خودش را نداشت، وقتى خيمه اش آتش گرفت، حضرت زينب (س) او را بيرون كشيد، چگونه مىتواند در آن شرايط بحرانى اقدام به نهى و امر كند؟