امام خمينى دو خاطره زيرا در تأكيد برنقد ذكر كرده است:
ـ مرحوم حاج شيخ عبدالكريم وقتى نوشته خود را به استادشان(مرحوم فشاركى) دادند، ايشان پس از اين كه نوشته را برگرداندند، فرمودند: خيلى خوب بود؛ فقط يك نقص داشت و آن اين كه خطّى زير آن نكشيده بودى... (43)
ـ آقاى شيخ محمّد على اراكى وقتى تقريرات درس مرحوم حاج شيخ را نوشتند و به ايشان ارائه نمودند، مرحوم حاج شيخ بعد از مطالعه فرمود: خوب نوشتى؛ آنچه را كه من گفتم، به آن رسيدى و فهميدى، ولى نوشته شما يك بدى دارد؛ لااقّل مىخواستى يك اشكال به گفتارم بنمايى؛ حرفهايم وحى منزل نبود تا قابل ردّ نباشد. (44)
مطالعه تقريرهاى موجود نشان مىدهدكه به رغم تأكيدهاى بسيار، نقد اقوال استاد رواج ندارد و تنها برخى ـ آن هم درسطحى غير چشمگير ـ به اين موضوع توجّه نشان دادهاند.
بايد فضاى و فرهنگ نقد را قبل از هرچيز پديدآورد؛ موانع پيدا و پنهان را شناسايى و برطرف كرد. سايه افكندن روابط عاطفى ميان شاگرد و استاد بردرس و تقرير گاه از تأييدن گرماى نقد بربحث جلوگيرى مىكند و مطلب را از شكفتن و برآمدن درذهن باز مىدارد.
دركلمات امام خمينى نكاتى آموزنده به چشم مىخورد كه رعايت آن به فضاى نقد دامن مىزند:
يكى اين كه فضاى بحث و تقرير را با مدح و ثناى ديدگاه هاى استاد مه آلوده نكنيم. وى در يك مورد بعداز نقد ديدگاه مرحوم نائينى، مدح و ثناى مقرِّر نسبت به او را به باد اعتراض مىگيرد؛ (45)