والتعرض لهذه المباحث مع طولها و عدم فائدتها العملية المتوقّعة من القواد الاصوليةلولا غرض تشييد الاذهان و تحصيل قوّة الاجتهاد للمشتغلين و طلاب العلوم لكان الاستغفار منه للمتعرّض لها أولى من التشكّر لكثير من المباحث المبحوث عنها فى علم الاصول (41)؛
كسانى كه به طرح مباحثى ازاين دست كه دامنهاى دراز دارد و از فائده عملىِ مترتب برقواعد اصولى تهى است، مىپردازند، چنانچه قصد تقويت و تحكيم اذهان و تحصيل قوّه اجتهاد براى طلاب را نداشته باشند، بايد استغفار كنند، تا چه رسد به آن كه بخواهند تشكر كنند! چنين مباحثى دراصول بسيارند.
ازسخن فوق نبايد استفاده كرد كه امام طرح اين مباحث را درصورتى كه موجب ورزيدگى ذهن و تحصيل ملكه اجتهاد شود، مجاز مىداند؛ چه آن كه در جاى ديگر به كسانى كه به بهانه ايجاد اين ورزيدگى مباحث زائد و غير كاربردى را مطرح مىكنند، تاخته است. (42)
مقصود امام اين است كه اگر طرح كنندگان اين مباحث چنين غرضى داشته اند، ديگر متهم به گناهكارى نمىشوند، ولى البته راه آنها اشتباه است.
2. نقد كردن ديدگاه هاى استاد؛
ميان «مقرِّر ناقل» و «مقرِّر ناقد» فرق بايد نهاد. اصول به مقرّرانى منتقد و نه مقلِّد نيازمند است. رويكرد به نقد، شاگردان و مقررّان را از فرو غلطيدن در ورطه تقليد باز مىدارد. چشمه ابتكار دراصول ازآن جهت نمىجوشد كه شاگردان زبده درسها مهم ترين فرصتهاى عمر را صرف نگاشتن ديدگاه ها مىكنند، درنتيجه راه و رسم نقد را نمىآموزند و نقادى را تمرين نمىكنند؛ از اين رو عالمان بسيارى برنقد اقوال استاد در پاورقى تأكيد ورزيده اند.
(41) انوارالهداية،ج1،ص349. (42) الرّسائل،رساله اجتهاد و تقليد،ص98.