{إنَّ الذيْنَ يَرْمُوْنَ الْمُحْصَناتِ الغافِلاتِ الْمُؤمِنَاتِ لُعِنُوا فِى الدُنيا وَالآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذابء عَظيمء } ..يعنى: كسانى كه به زنان شوهردار با ايمان بىخبر، تهمت مىزنند، در دنيا و آخرت لعنت شدهاند و عذاب سهمگينى دارند. (5)
استدلال به اين آيه مبتنى بر آن است كه مراد از «لهم عذاب عظيم» هم عذاب در دنيا ـيعنى حد قذفـ و عذاب در آخرت باشد.
در بيان حد سرقت آمده است:
{وَالسّارِقُ وَالسّارِقَةُ فَاقطَعُوا اَيْدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا نَكالاً مِنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزيزء حكيم } ..يعنى: دست مرد و زنى را كه دزدى كردهاند قطع كنيد، اين سزاى كار آنان و عذابى از جانب خداوند است و خداوند عزيز و حكيم است. (6)
آيهاى كه حد محاربه را بيان كرد، نيز دلالت بر شديد بودن كيفر آن دارد، كيفرهايى مانند كشتن و به صليب كشيدن و بريدن دست و پا در اين آيه همه به صيغؤ تفعيل آمده است كه دلالت بر تشديد فعل دارد و آنچه از آن فهميده مىشود شديد كردن كيفر است.
از بررسى آيات حدود كه ريشؤ تشريع اين حدود هستند چنين به دست مىآيد كه منظور از تشريع حدّ، عذاب دادن و آزردن مرتكب است تا بدين وسيله او و بلكه ديگران را از ارتكاب جرم باز دارد. به همين جهت در بعضى از حدود، واجب است كه مجازات در حضور گروهى از مؤمنان صورت گيرد و ايشان شاهد اجراى حد باشند.
ممكن است ادعا شود كه اجراى حد خصوصاً در مواردى مثل قطع عضو، حتى اگر محكوم را بىحس نيز كنند، همواره مرتبهاى از عذاب و آزار را به همراه دارد ولو به لحاظ آثار بعد از اجرا باشد. بر اين اساس، مراد از درد و عذابى كه در آيات ياد شده بدان اشاره شده است، همين مقدار ازعذاب است و آيات مذكور دلالتى بر شرطيت عذاب و آزار، بيش از اين مقدار ندارد.