انقلاب اسلامي به ثمر نميرسيد؛ مگر اينکه خداوند کسان ديگري را ميفرستاد. البته خزانه لطف و رحمت الاهي هيچگاه و در هيچ شرايطي خالي نيست، ولي در اين شرايط چنين مقدر شده بود که شهيد مطهري آن سرچشمه را جاري کند، تا ما از جويبارهايش استفاده کنيم و البته بايد قدردان اين فداکاري باشيم و از خدا بخواهيم به ما توفيق دهد از آثار بابرکت آن درست بهرهبرداري کنيم و راهش را ادامه دهيم.[1]
متفکر مبارز
شهيد مطهري خود نيز در مبارزات سياسي حضوري فعال داشت، اما شيوهاش در اين عرصه بهگونهاي بود که در وراي آن جوش و خروش انقلابي، انساني آرام و برکنار از جريانهاي سياسي به نظر ميرسيد و فعاليتهاي سياسي خود را از نزديکترين دوستان که انقلابي نبودند پنهان ميکرد. او اعتقاد داشت پرخاشگريها و هيجانات زودگذر براي به ثمر نشستن انقلاب چندان سودي ندارد و بايد فکر اصيل اين حرکت حفظ، و محتواي اسلامي آن تقويت شود.
يکي از تشکلهايي که شهيد مطهري ارتباط جدي با آن داشت، گروه زيرزميني و مخفي هيئتهاي مؤتلفه اسلامي بود که بار عمده مبارزه را در سال 1341 تا 1349 بر دوش ميکشيد.[2] مؤتلفه اسلامي پس از مدتي تلاش، به دليل ضرورتْ شورايي را
[1] سخنراني در جمع گروهي از کادر نيروي دريايي سپاه، (12/2/1385). [2] مؤتلفه اسلامي از ائتلاف سه جمعيت با يکديگر در سال 1342 پديد آمد. قبلاً در آغاز انقلاب اسلامي ايران، در ماجراي انجمنهاي ايالتي و ولايتي و قضاياي رفراندوم قلابي شاه در ششم بهمن 1341 شمسي اين افراد به صورت جمعيتهاي پراکنده و تحت رهبري امام خميني(رحمه الله) به فعاليت پرداختند و سرانجام امام امت در اوايل سال 1342 آنها را در قم با هم آشنا ساخت و از اين ارتباط جمعيتهاي مؤتلفه اسلامي به وجود آمد. مسئولان سازمان مرکزي اين جمعيت عبارت بودند از: حاج صادق اماني، محمدصادق اسلامي، حاج مهدي عراقي، عسکراولادي، مهدي شفيق، سيدمحمود ميرفندرسکي، حاج هاشم اماني، علاءالدين ميرمحمدصادقي، عزتالله خليلي، سيداسدالله لاجوردي، حاج مهدي بهادران و حاج ابوالفضل توکلي. اين افراد همگي از کسبه و تجار متدين بازار تهران بودند.