خوبي داشت و در عالم مطبوعات و نشريات و رسانههاي جمعي شهرتي بهدست آورده بود. در ايرانِ آن زمان بيشتر کساني که با انتشارات، جرايد و کتاب آشنايي داشتند، تقي اراني را ميشناختند. او نظريهپرداز مارکسيسم بود و در رشته خود مهارت داشت و کتابهايي هم در موضوعاتي ويژه مينگاشت؛ براي نمونه عرفان و اصول مادي کتابي بود که در آن کوشيده بود رابطه عرفان با اصول مادي را روشن کند. پس از او نيز ساير سران حزب توده و برخي از مارکسيستها در اين زمينه فعال بودند و براي ترويج ماديگري و الحاد روزنامههاي فراوان و مجلات گوناگون منتشر ميکردند.
يکي از سياستهاي مارکسيستها اين بود که در هر کشوري وارد ميشدند، عدهاي از اهل ذوق، صاحبان قلم، اديبان و داستاننويسان را شکار و ادبيات آن سرزمين را قبضه ميکردند. در ايران و برخي کشورهاي عربي، امريکاي لاتين و نقاط ديگر مارکسيستها بهترين نويسندگان بودند. آنان توجه ويژهاي داشتند که اعضا، حاميان و ناشرانِ افکار مادي را خوشقلم بارآورند و اديب تربيت کنند و سبکهاي ادبي ويژهاي را گسترش دهند. در ايران نيز همينگونه بود. بهترين رمانها و داستانها در آن زمان از آنِ مارکسيستها بود. زماني که من به مدرسه ميرفتم، گاه از دوستانم ميخواستم کتابي براي تقويت درس انشا و ادبيات معرفي کنند و آنان نيز برخي آثار ادبي را برايم ميآوردند. وقتي مطالعه ميکردم، متوجه ميشدم که انديشههاي مادي و مارکسيستي در آنها موج ميزند، اما ادبيات و سبک نثرشان بسيار جذاب و شيوا بود و نويسنده از ظرافتهايي دلانگيز بهره برده بود.
به هر روي در آن دوران، افکار مارکسيستي از انديشههاي فلسفي و ماترياليسم ديالکتيک تا افکار اعتقادي ـ اجتماعي سوسياليستي بسيار رواج داشت. بهترين ادبيات آن عصر ويژه اينان بود. استادان دانشگاهي که بهترين کرسيها را بهويژه در علوم اجتماعي و انساني و مباحث اقتصادي اشغال کرده بودند، اين افکار را گسترش