نام کتاب : تماشاي فرزانگی و فروزندگی نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی جلد : 1 صفحه : 133
است اين مطلب تقريباً بحث تاريخى است و اگر اينگونه باشد نه چيزى را اثبات مىكند و نه نفى. ادعاى اينكه مفسّرينى كه فيلسوف بودهاند، اين آراء را داشتهاند و كسانى كه عارف بودهاند اينگونه فكر مىكردهاند نيز منطقاً چيزى را نفى و اثبات نمىنمايد.
يعنى نمىتوان از اين راه اثبات كرد كه يك رابطه منطقى بين فلسفه آنها و نظريه تفسيرىشان وجود داشته است. لذا وقتى نظريه فلسفى يك فيلسوف با برداشت از آيهاى موافق باشد قابل اين تحليل است كه چون مبنايش اين بوده كه دليل عقلى قطعى مىتواند آيه را از ظاهرش منصرف كند، اين برداشت را از آيه داشته است و اين بدان معنا نيست كه چون ذهنيت فلسفى داشته، معناى ديگرى فهميده است.
و اگر بگوييد كه به همين مقدار هم معلوم مىشود كه چون فيلسوف بوده است، اين برداشت خاص را از آيه قرآن دارد، عرض مىكنم كه متكلّم هم همين حرف را مىزند، او هم «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى» را به گونهاى معنا مىكند كه خداوند جسم نباشد. پس اصل اين مسئله در جايى مطرح است كه براى دست برداشتن از ظاهر آيه مىتوان از برهان عقلى استفاده كرد و اگر كسى بخواهد از ظاهر آيهاى به واسطه دليل عقلى دست بردارد بايد دليل عقلىاش را بداند چه با فلسفه چه با كلام.
خلاصه مطلب اينكه، اين تئورى كه علوم به هم پيوسته هستند و هر تحولى در هر علمى پديد آيد، در علوم ديگر اثر مىگذارد، اگر به عنوان يك تئورى علمى و به صورت كلّى مطرح شود، قطعاً باطل است، هيچ كس نمىتواند چنين ادعايى كند و اگر هم ادعايى اينگونه بنمايد نمىتواند دليل
نام کتاب : تماشاي فرزانگی و فروزندگی نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی جلد : 1 صفحه : 133