نام کتاب : سيرى در ساحل بينش و منش حضرت امام خمينى(ره) نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی جلد : 1 صفحه : 64
نخواهيم شد ـ بايد بكوشيم كه جهت، به سوى او باشد. بايد راه حركت، به سوى امام باشد. راهنما و جهتنما، «شناخت» اوست. آنگاه در جهت «قرب» به ايشان، حركت ما صحيح است كه شناخت بهتر و بيشترى از او داشته باشيم؛ وگرنه راهى كه مىرويم، سر به شورستان است. راهرو بىمعرفت، نابيناى بىعصا و بىعصاكش است كه جز افتادن و برخاستن، راه به جايى نمىبرد؛ منتهاى حركتش، دور خود چرخيدن يا به در و ديوار كوفتن و به چاه و چاله افتادن است. پس براى دريافتن حال او، شناخت لازم است.
يكى از ابعاد شخصيتى امام كه شناختش ضرورى است، بعد «اخلاقى و معنوى» ايشان بود كه تمام ابعاد ديگر، تحتالشعاع اين بخش بود؛ به يك معنا اين بعد، رأس هرمى بود كه خطوط جنبى، همه از آنجا سرچشمه مىگرفت و سطوح جانبى، از آنجا ترسيم مىشد. خلاصه اينكه نقطه اصلى، همان «معنويت» او بود.
با اينكه بسيار كوشيدم تا به عمق و اوج معنويت امام پى ببرم، نتوانستم به اين مطلب دست يابم؛ عمق معنوىاش ناپيدا بود و اوج ربّانيتش ناآشكار. نه تنها من، بلكه بزرگان نيز اعتراف كردند كه بر صدر و منتهاى آن بيت معمور دست نيافتند. وانگهى، او خودش مىفرمود: «به آن جايى كه بايد برسم، نرسيدم!»
او برتر از اين بود كه ما گفتيم و بالاتر از آنكه در «گفت» آيد. با اين وصف، هرچند كه نمىتوان «او» شد و بدان مقصد اعلا كه ايشان رسيده بودـ رسيد؛[1]
[1] در يك جلسه خصوصى درپاسخ مرحوم آيتالله حاج سيدمحمدرضا بهاءالدينى، فرموده بود: «من در اختيار خودم نيستم و همه چيز در اختيار من است». مرحوم بهاءالدينى(قدس سره)مىفرمود: «من از اين جمله، ولايت امام را فهميدم؛ يعنى من ولايت دارم».
نام کتاب : سيرى در ساحل بينش و منش حضرت امام خمينى(ره) نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی جلد : 1 صفحه : 64