من ربطى ندارد. من كه ملك خودم نيستم. مال خدا هستم و اينان ملك خدا را نكوهش مىكنند. مثل اين كه كسى به شما بگويد: ديوار خانه فلانى كج است. خوب باشد. به من چه ربطى دارد؟ من كه مال خودم نيستم. اگر كسى را سرزنش كنيم كه چشمش فلان و ابرويش فلان است، مخلوقى از مخلوقات خدا است كه درباره اش صحبت مىكنيم. به ما ربطى ندارد. مفهوم تملّق در زندگى چنين كسى مصداق نمى يابد. براى چه كسى تملّق بگويد. فقط خدا است كه همه خواستهها و نيازهاى او را بايد تأمين كند. وقتى همه چيز به دست او است، پس براى چه كسى سر خم كند؟ مگر ديگران چه دارند كه خدا ندارد؟! خلاصه، آثار ولايت خدا چنان گسترده است كه همه امور و شؤون زندگى آدمى را در بر مىگيرد.
ولايت اللّه بر ولايت رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) مىتابد. اهمّيت مقام رسول خدا(صلى الله عليه وآله) براى ما به ميزان رابطهاى است كه با خدا دارد. ولايت رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) حساب جداگانهاى ندارد؛ بلكه شعاعى از همان ولايت اللّه است. رسول را مىخواهيم و دوستش مىداريم؛ چون فرستاده محبوب اصلى ما است؛ چون آينه او است. مگر مىشود كسى محبوبش را بخواهد، امّا جلوه گاه و مرآتش را نخواهد؟ محبّت به خدا و رسول، دو محبّت نيست؛ بلكه محبّت به رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) همان محبّت اللّه است كه در آينه تمام نماى او ظهور كرده است. رسول اللّه آيينه تمام نماى خدا است كه همه چيزش تحت تأثير الاهى قرار دارد و از خودش چيزى ندارد.
ولايت خدا پس از رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) به جانشينان او منتقل مىشود؛ همان معصومانى كه همچون نفس پيامبر هستند و جز در نبوّت و رسالت، هيچ تفاوتى با او ندارند. اين همان ولايت اللّه است كه در رسول اللّهو امامان معصوم(عليهم السلام) ظهور مىكند؛ آن گاه مرتبه نازلتر اين ولايت در هر كس كه به آنها نزديكتر است، تجلّى مىيابد.
ولايت اولياى اهلبيت(عليهم السلام) نيز جزو ولايت اللّه است. چرا اولياى اهل بيت(عليهم السلام) را