حيواني واميدارد و پيوسته با خواستههاي پيدرپي و سيريناپذيرش زمينه گناه و گرفتار شدن به غضب خداوند و هلاکت را فراهم ميآورد. در برابر نفس امّاره که پيوسته انسان را بهسوي مراتب پست حيواني ميکشاند و او را از تعالي و کمال بازميدارد، نفس ملکوتي و بهتعبيرديگر «خود الهي» قرار دارد که انسان را از پرداختن به خواستههاي پست بازميدارد و او را به کمال و تعالي فراميخواند. امّا در مباحث فلسفي و عقلي اثبات شده، که نفس انسان واحد است و داراي قوا و حيثيتهاي گوناگون ميباشد. حيثيتي از نفس در تکاپوي خواستههاي مادي و حيواني است و حيثيتي از نفس در پي خواستههاي معنوي، چون علمدوستي و يا بالاتر از همه تقرب به خداست. آن حيثيت و قواي نفس که به سمت غرايز پست حيواني جهتگيري شده نفس امّاره ناميده شده و آن حيثيتي از نفس که در پي خواستههاي متعالي است، خود ملکوتي و الهي ناميده شده است. پس در حقيقتْ نفس انسان متعدد نيست بلکه نفس واحد داراي قواي متعدد است که در عمل با يکديگر تزاحم دارند. به لحاظ اينکه نفس داراي قوايي است که به سمت غرايز حيواني و پست تمايل دارند نفس امّاره ناميده ميشود و در مقابل، از آن لحاظ که نفس داراي قوايي است که او را به سمت خواستههاي برتر فراميخواند و به مقاومت در برابر خواستههاي پوچ حيواني واميدارد، نفس ملکوتي و الهي ناميده ميشود و از همين جا اصطلاح تضادّ و تقابل عقل و نفس و جنگ آنها با يکديگر پديد ميآيد، و منظور از جنگ عقل با نفس، تضادّ بُعد حيواني نفس با بُعد ملکوتي آن است.
راهکار کنترل غرايز نفساني و برتري لذتهاي اخروي
انسان داراي حيثيتها و شئون گوناگون طولي و عرضي است که خواستههاي متفاوتي دارند که بين آنها تزاحم رخ ميدهد. و در نهايتْ انسان داراي قدرت تصميمگيري است